❤️تلنگری از قرآن❤️
🌸او زنده را از مرده بیرون میاورد
و مرده را از زنده، و زمین را پس از مردنش حیات میبخشد
و به همین گونه روز قیامت
از گورها بیرون آورده میشوید🌸
🌱سوره مبارکه روم ۱۹🌱
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
6.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان های عبرت آموز ۵(تلنگر آمیز)
داستان جوان یهودی به نقل از پدر استاد انصاریان...
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
📘#داستانهایبحارالانوار
💠راه عذر بسته میشود...
🔹امام صادق علیه السلام میفرمایند:
زن زیبایی را روز قیامت در دادگاه عدل الهی حاضر میکنند که به خاطر جمال و زیبایی خود به گناه افتاده است؛ میپرسند:
چرا گناه کردی؟
در پاسخ میگوید:
«خدایا! چون مرا زیبا آفریدی به این جهت به گناه آلوده شدم.»
خداوند دستور میدهد حضرت مریم را میآورند، و به آن زن گفته میشود که تو زیباتر بودی یا مریم؟ در حالی که او را زیبا آفریدیم، اما، او به خاطر جمال خود فریب نخورد.
🔹آنگاه مرد صاحب جمالی را در دادگاه حاضر میکنند که بخاطر زیبایی خود به گناه آلوده شده است میگوید:
«پروردگارا! مرا زیبا آفریدی و زنان به سوی من میل و رغبت پیدا کردند و مرا فریفتند و گرفتار گناه گشتم.»
در این وقت یوسف علیه السلام را میآورند و به او میگویند:
تو زیباتر بودی یا یوسف؟ ما به او جمال و زیبای دادیم ولی فریب زنان نخورد!!
🔹سپس صاحب بلا را میآورند که به خاطر بلاها و گرفتاری هایش معصیت کرده است. او هم میگوید:
«خداوندا! بلاها و مصیبتها را بر من سخت کردی لذا به گناه افتادم.»
در این موقع ایوب علیه السلام را میآورند و به آن شخص میگویند:
بلای تو سخت تر بود یا بلای ایوب؟ در صورتی که ما او را به بلای سخت مبتلا کردیم اما مرتکب گناه نشد.!
بدین گونه راه عذر و بهانه بر گناهکاران بسته میشود.
📚 بحار: ج ۷، ص ۲۸۵ و ج ۱۲ ص ۳۴۱.
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
🌹مرنج و مرنجان!
🌈مرنج و مرنجان جملهای کوتاه است ولی بار معنوی بالایی دارد و حیطه اخلاق را هدف قرار داده است.
🌸به قول آقای دولابی خلاصه تمام علم اخلاق در همین دو کلمه مرنج ومرنجان است.
🌽داستان زیر به توصیه شیخ حسنعلی نخودکی اشاره دارد:
✍آخوند ملاعلی همدانی که از علمای طراز اول همدان است روزی در مشهد خدمت حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی رسید و از ایشان تقاضای موعظه کرد.
💚حاج شیخ حسنعلی در جواب میگوید: «مرنج و مرنجان».
🍎مرحوم آخوند ملاعلی همدانی میگوید: خب «مرنجان» راحت است، ما کاری میکنیم که خودمان را بسازیم و کسی را از خود ناراحت نکنیم، اهانت به کسی نمیکنیم، غیبت کسی را نمیکنیم و این را میشود انجام داد، اما «مرنج» را چکار کنیم؟ کسی به ما بدی میکند، غیبتمان را میکند، پولمان را میخورد، قهراً انسان رنجش پیدا میکند. میشود چنین چیزی که انسان نرنجد؟
🦋فرمودند: «بله»
🌷گفت: «چطور؟»
🔆فرمود: «خودت را کسی ندان»، عیب کار ما همینجا است. ما خودمان را کسی میدانیم. به ثروتمان، به علممان، به ریاستمان، به هر چیزی میبالیم. لذا هیچ کس جرات ندارد به ما تو بگوید.
⚜برمال و جمال خویشتن غرّه مشو
⚜کان را به شبیبرند و آن را به تبی
📜موعظه خوبان، ص ۷۱
•✾
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
☑️ پیش بینی آیةالله مولوی قندهاری
▪️پیشبینی شیخ ژولیده؛ شیخ فضلالله بر دار میشود و شیخ عبدالکریم مؤسس حوزه علمیه قم و فتنه اکبر ...
▪️آیتالله روح الله قرهی عضو مجلس خبرگان: یکبار مرحوم آیتالله بهجت فرمودند که آقای شیخ فضل الله نوری میگوید:
▪️من به مجلس میرزای بزرگ (میرزای شیرازی) رفته بودم و در آنجا بودم، دیدم شیخی ژولیده ای آمد، صاحب مجلس به احترام ایشان تمام قامت بلند شد. مجلس بحثی بود و هرکس پرسشی داشت و ایشان پاسخ می دادند.
▪️من یک سوال فقهی داشتم و به نزد این فرد رفتم تا سوال خود را بپرسم. تا سلام کردم گفت: سلام باباجان اسمت چیست؟ گفتم من فضلالله نوری هستم، گفت عجب، نکند تو همان شیخ شهید ما باشی که در تهران به دار آویخته میشوی؟ شیخ گفت من جا خوردم. حالم تغییر کرد و با خود گفتم من از طبرستان به نور آمدهام تا درس بخوانم و نهایتاً قصد کردهام اگر در نجف مردم، در قبرستان وادیالسلام دفن شوم و اگر بخواهم به ایران بروم به نور میروم و با تهران کاری ندارم.
▪️متحیر بودم که این فرد چه میگوید، دیدم یک شیخ یزدی نیز برای سوال فقهی آمد و سلام کرد و این فرد به او گفت: عمو اسمت چیست؟ گفت عبدالکریم حائری یزدی، گفت بهبه! آقای حائری مؤسس حوزه علمیه قم، و بلافاصله بعد از بنده ایشان هم متحیر شد که حوزه علمیه قم چیست؟ این فرد چه میگوید؟
▪️شیخ فضلالله نوری میگوید: دیگر این فرد را رها نکردم و تا جایی که آن آقا بعدها فرمودند خداوند به تو فرزندی میدهد که پای دار تو کف میزند و تو ناراحت میشوی. اما بعد میفرمایند تو ناراحت نباش و نباید از حب پدر بودن خود بکاهی. عوامالناس میگویند این فرد چگونه میتواند خوب باشد و ادعای اصلاح امت داشته باشد، در حالی که فرزندش مخالف است.
▪️بعدها، مرحوم حائری، حوزه علمیه را تاسیس نمود و مرحوم فضل الله نوری به همان کم و کیف به دار آویخته شدند...
☑️ پیشبینی آیتالله مولوی قندهاری از فتنههای آینده انقلاب
▪️آیت الله قرهی: شش ماه آخر عمر آیتالله مولوی قندهاری بود؛ ما نشسته بودیم و برای ما تعریف میکردند و میفرمودند فتنه هایی میآیند که من در آن زمان نیستم و شما باید سینههایتان را سپر این سید عظیمالشأن -اشاره به آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب کنید. گفتند ایشان سپهسالار امام زمان (عج) هستند. ایشان این سخنان را درحالی مطرح میکردند که از رهبر_انقلاب ۴۰ سال بزرگتر بودند.
▪️بارها مشاهده کرده بودم که علی رغم این فاصله سنی و کسالت جسمی که آیتالله قندهاری داشتند هربار که رهبر انقلاب به مشهد سفر میکردند این آیتالله قندهاری بودند که به ملاقات ایشان میرفتند. میگفتند ایشان که میآید سریع به من خبر دهید و به دیدن ایشان میرفتند. خیلی عجیب بود این مرد، همه چیز را میدانست. بعد فرمود من نیستم میبینید روز به روز به جمال و کمال این سید افزوده میشود و طوری میشود که مثل آقا سیدابوالحسن اصفهانی یکهتاز میشود.
یک وقتی به محضر بزرگواری مشرّف شدم ، وی از استادش که سالک بزرگواری هم بود نقل میکرد که در جلسهی درس اخلاق یا معارف تشر زد و تُندی کرد و فرمود:
"طوری قدم برندارید و با بدن کاری نکنید که چند سال بعد کار شما همانند کار بیطار یعنی دامپزشک شود."
و این کلمهی بیطار را خیلی با تندی گفته بود(چون کار دامپزشک آن است که شبانهروز به فکر معالجهی چهارپایان است و شما هم فقط به فکر معالجهی بدنتان باشید و وقت و عمرتان را هدر دهید).
لذا نظرشان این بود که خوراک و خواب و امور دیگر جسمانی را دقت کنید و مریض نشوید که معالجه کردن آن وقت میگیرد و از کارتان میافتید ، مبادا به خودسری و پندارهای کذایی بدون مربّی و معلم ، خودتان را گرفتار نمایید و مانند بیطار شوید.
باید توجه داشت که پیشرفت هر شخصی به سلامتی تن او وابسته است نه این که چشم طوری ، سر جور دیگری دچار مریضی و دست طوری و دستگاه گوارش آن طور و هر جزئی از بدن دچار عوارضی باشد که سیر و سلوک به اینها نیست ... .
📚 دروس شرح فصوصالحکم قیصری / علامه حسنزاده آملی / جلد۲/ فصل ششم
🔹نشر_صدقه _جاریست🔹
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
✨سلام اقای مهربان ✨🌻
دقایق بوی عطر یار دارد✨
نشان از لحظه دیدار دارد✨
حوادث مینماید فرصت اوست
شمیم دولت بیدار دارد✨
یکی گویی که می آید از آن دور
زمان بر نوبتش اقرار دارد✨
چنان شد موج سنگین حوادث
تو گویی بر ظهور اصرار دارد✨
جهان در التهاب دیدن اوست
شتابی گوییا در کار دارد✨
چنان شد ملتهب این چرخ گردون
که گویی سرعتی بسیار دارد✨
چنان شدت گرفته گوییا کار
دگر کمتر کسی انکار دارد✨
خدایا میشود آیا که بینم
که دوران بهترین ادوار دارد✨
#امام_زمان عج 🌻
#زن_عفت_افتخار ✨
#مرد_عزت_اقتدار ✨
بخونین خیلی قشنگه👇👇
💞مردی بازاری خلافی کرد و حاکم او را به زندان انداخت. زنش پیش یکی از یارانش رفت و گفت چه نشسته ای که دوستت پنج سال به محبس افتادندی! برخیز و مرامی به خرج بده همی!
مرد هم خراب مرام شد و یکشب از دیوار قلعه بالا رفت و از لای نگهبانان گذشت و خودش را به سلول رفیق رساند. مرد زندانی خوشحال شد و گفت ایول داداش!دمت گرم. زود باش زنجیرها را باز کن که الان نگهبان ها می رسند.
ولی دوستش گفت: میدانی چه خطرها کرده ام؟از دیوار قلعه بالا آمدم، از لای نگهبان ها گذشتم، برای نجات تو خودم را به خطر انداختم.
بعد زنجیرها را باز کرد. به طرف در که رفتند مرد گفت: میدونی چه خطری کرده ام؟ از دیوار قلعه بالا آمدم، از لای نگهبان ها گذشتم، برای نجات تو خودم را به خطر انداختم.
رفتند پای دیوار قلعه که با طناب خودشان را بالا بکشند. مرد گفت: میدونی چه خطری کرده ام؟ از دیوار قلعه بالا آمدم، از لای نگهبان ها گذشتم، برای نجات تو خودم را به خطر انداختم.
با دردسر خودشان را بالا کشیدند. همین که خواستند از دیوار به پایین بپرند. مرد گفت: میدونی چه خطری کرده ام؟ از دیوار قلعه بالا آمدم، از لای نگهبان ها گذشتم، برای نجات تو خودم را به خطر انداختم.
مرد زندانی فریاد زد: نگهبان ها! نگهبان ها! بیایید این مرد می خواهد من را فراری بدهد!
تا نگهبان ها آمدند مرد فرار کرده بود. از زندانی پرسیدند چرا سر و صدا کردی و با او فرار نکردی؟
مرد گفت: پنج سال در حبس شما باشم بهتر است که یک عمر زندانی منت او باشم!
در زندگی از گرسنگی بمیرید، فقر را تحمل کنید، تن به دشواری بدهید اما زیر بار منت هیچکس نروید. هیچکس. هیچکس.
بار حمالان به دوش خود کشيدن سخت نيست زير بار منت نامرد رفتن ، مشکل است!
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
#حکایت
همسر پادشاهی دیوانه ای را دید ، كه با كودكان بازی می كرد و با انگشت بر زمین خط می كشید.
پرسید: چه می كنی؟
گفت: خانه می سازم.
پرسید: این خانه را می فروشی؟
گفت: می فروشم.
پرسید: قیمت آن چقدر است؟
دیوانه مبلغی را گفت!
همسر پادشاه فرمان داد كه آن مبلغ را به او بدهند ،
دیوانه پول را گرفت و میان فقیران قسمت كرد.
هنگام شب پادشاه در خواب دید كه وارد بهشت شده، به خانه ای رسید،
خواست داخل شود اما او را راه ندادند و گفتند:
این خانه برای همسر توست...!!
روز بعد پادشاه ماجرا را از همسرش پرسید:
همسرش قصه ی آن دیوانه را تعریف كرد!
پادشاه نزد دیوانه رفت و او را دید كه با كودكان بازی می كند و خانه می سازد.
گفت: این خانه را می فروشی؟
دیوانه گفت: می فروشم.
پادشاه پرسید: بهایش چه مقدار است؟
دیوانه مبلغی را گفت كه در جهان نبود!
پادشاه گفت: به همسرم به قیمت ناچیزی فروخته ای!
دیوانه خندید و گفت: همسرت نادیده خرید و تو دیده میخری...
میان این دو، فرق بسیار است...!!!
💫ارزش كارهای خوب به این است كه برای رضای خدا باشد نه برای معامله با خدا
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
موضوع داستان: #دعای_مادر
مرحوم ملا احمد #نراقی گوید: در کنار فرات صیادان زیادی برای ماهیگیری مینشستند.
نوجوانی با پای معلول، کنار فرات میآمد و مبلغی میگرفت و دست به هر تور ماهیگیری که میخواست میزد و تور او پر ماهی میشد.
این نوجوان هر روز برای یک نفر این کار را میکرد و بیشتر انجام نمیداد. گمان کردم علم طلسم بلد است. روزی او را پیدا کردم، دیدم حتی سواد هم ندارد.
علت را جویا شدم. گفت: من مادر پیری داشتم که برای درمان او مجبور بودم در همین مکان ماهیگیری کنم، روزی تمساحی پای مرا گرفت و قطع کرد. نزد مادر آمدم و گریه کردم.
او دعا کرد و گفت: «خدایا پسر مرا بدون نیاز به وجودش روزی آسانی بده که او سلامتی خود را به خاطر من از دست داد.» بعد از مرگ مادرم وقتی من در فرات تور میاندازم، از بین همه صیادها ماهیها وارد تور میشوند. و حتی وقتی که من تور در فرات نمیاندازم، کافی است دستم را به توری بزنم، همه ماهیهای روزی من که بهخاطر دعای مادر من است در آن تور جمع میشوند.
چقدر به مادرمان اهمیت میدهیم؟
✅ تضمین بهشت از سوی پیامبر اسلام با قبول کردن ۶ دستور
🌹پیامبر گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند:
این شش چیز را شما قبول کنید،ما هم در مقابل بهشت را برای شما قبول میکنیم؛یعنی قول میدهیم.
۱_إِذَا حَدَّثْتُمْ فَلَا تَکْذِبُوا
هرگاه سخن گفتید،دروغ نگویید.
۲_إِذَا وَعَدْتُمْ فَلَا تُخْلِفُوا
هر گاه وعده دادید،خُلف وعده نکنید.
۳_إِذَا ائْتُمِنْتُمْ فَلَا تَخُونُوا
هرگاه امینتان دانستند،خیانت نکنید [در امانت مالی،امانت موقعیت و مسئولیت، امانت سخن و حرف و خبر خیانت نشود]
۴_غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ
چشمانتان را از چیزهایی که دیدنش حرام است،فرو بندید.
۵- احْفَظُوا فُرُوجَکُمْ
شهوت خودتان را نگه دارید و به گناهان جنسی آلوده نشوید.
۶_کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَ أَلْسِنَتَکُمْ
زبان و دست خودتان را [از گناه] نگه دارید.
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande
🌹داستان آموزنده🌹
بزرگی میگفت: چندین سال قبل در محله ما یک گاریچی بود، که نفت میآورد و به او عمو نفتی میگفتیم.
یک روز مرا دید و گفت: سلام؛ ببخشید خانهیتان را گازکشی کرده اید؟!
گفتم: بله!
.
گفت: فهمیدم؛ چون سلامهایت تغییر کرده است!
من تعجب کردم، گفتم: یعنی چه؟!
گفت: قبل از اینکه خانهات گازکشی شود، خوب مرا تحویل میگرفتی، حالم را میپرسیدی. همه اهل محل همین طور بودند؛ هرکس خانه اش گازکشی میشود، دیگر سلام علیک او تغییر می کند!
.
از آن لحظه فهمیدم سی سال است سلامم به جای این که بوی انسانیت و اخلاقیات بدهد بوی نفت میداده است! سی سال او را با اخلاق خوب تحویل گرفتم؛ خیال میکردم اخلاقم خوب است! ولی حالا که خانه را گازکشی کردهام ناخودآگاه نوع سلام کردنم عوض شده است!
.
خوب است تمام امورمان برای خدا باشد و سلامها و برخوردهایمان در زندگی بوی نیاز ندهد
اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🎋
#داستان اموزنده🎐
📚 @Dastane_amozande