eitaa logo
داستان آموزنده 📝
16.2هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.6هزار ویدیو
12 فایل
تبلیغات و ارتباط👇👇 @ad_noor1 داستانهای مذهبی و اخلاقی درسی برای زندگی روزمره را اینجا بخوانید👆👆 ☆مشاوره اخلاقی=> @Alnafs_almotmaenah . .
مشاهده در ایتا
دانلود
🤴فرعون دلقکى داشت که از کارها و سخنان او لذت مى برد و مى خندید. روزى به در قصر فرعون آمد تا داخل شود، مردى را دید که لباسهاى ژنده بر تن ، عبایى کهنه بر دوش و عصایى بر دست دارد. 💠پرسید: تو کیستى ؟ گفت : من پیامبر خدا موسایم که از طرف خداوند براى دعوت فرعون به توحید آمده ام . دلقک از همانجا بازگشت ، لباسى شبیه لباس موسى پوشیده و عصایى هم به دست گرفت ، نزد فرعون آمد. از باب مسخره و استهزاء تقلید سخن گفتن حضرت موسى علیه السلام کرد. 💠آن جناب از کار او بسیار خشمگین شد. هنگامى که زمان کیفر فرعون و غرق شدن او رسید و خداوند او را بالشکرش در رود نیل غرق ساخت ، آن مرد تقلیدگر را نجات داد. موسى عرض کرد: 🦋پروردگارا! چه شد که این مرد را غرق نکردى ، با این که مرا اذیت کرد؟ خطاب رسید: اى موسى ! من عذاب نمى کنم کسى را که به دوستانم شبیه شود، اگر چه بر خلاف آنها باشد. 📙انوار نعمانیه ، ص ۳۵۴٫ @dastane_amozande
🤲 خانواده شخصی که از دنیا رفته بود از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله درخواست نماز میت کردند، حضرت رحمة للعالمین به خاطر امری که پوشیده می داشتند می خواستند از خواندن نماز بر آن میت امتناع ورزند ولی امین وحی به محضر حضرت نازل شد و عرضه داشت: یا رسول اللَّه! خدا می فرماید: شبی باران تندی در مدینه نازل شد و تقریباً همه شهر را آب و گل و لای گرفت و مردم مدینه شهر را در وضعی دیدند که از خانه ها بیرون نیامدند. بنده ای از بندگانم مشکل داشت و این مرد که الآن از دنیا رفته، آن شب از خانه بیرون آمد و در آن وضعیت بحرانی، مشکل آن بنده ام را برطرف کرد، به خاطر کار آن شب بر جنازه اش نماز بخوان و برای او درخواست آمرزش کن. 📙عطار نيشابورى @dastane_amizande
📚داستان جریح عابد 🕍در بنی اسراییل عابدی بود که او را جریح می گفتند در صومعه خود عبادت خدا می کرد. روزی مادرش به نزد او آمد در وقتی که نماز می خواند، او جواب مادر را نگفت. بار دوم مادر آمد و او جواب نگفت. بار سوم مادر آمد و او را خواند جواب نشنید. مادر گفت از خدای می خواهم ترا یاری نکند! روز دیگر زن زناکاری نزد صومعه او آمد و در آنجا وضع حمل نمود و گفت: این بچه را از جریح بهم رسانیده ام. مردم گفتند: آن کسی که مردم را به زنا ملامت می کرد خود زنا کرد. پادشاه امر کرد وی را به دار آویزند. مادر جریح آمد و سیلی بر روی خود می زد. جریح گفت: ساکت باش از نفرین تو به این بلا مبتلا شده ام. مردم گفتند: ای جریح از کجا بدانیم که راست می گویی؟ گفت: طفل را بیاورید، چون آوردند دعا کرد و از طفل پرسید پدر تو کیست؟ آن طفل به قدرت الهی به سخن آمد و گفت: از فلان قبیله، فلان چوپان پدرم است. جریح بعد از این قضیه از مرگ نجات پیدا کرد و سوگند خورد که هیچگاه از مادر خود جدا نشود و او را خدمت کند @dastane_amozande
💎 ازعالمی ..پرسیدند.. بالاترین وزنه چند کیلو است. که یه نفر بزنه وبهش بگن پهلوان؟... عالم در جواب گفتن بالاترین وزنه یه پتوی نیم یا 1کیلویی است.که یه نفر بتواند هنگام نمازصبح از روی خود بلند کند. هرکی بتونه اون وزنه رو بلند کند. باید بهش گفت پهلوان. » - رسول الله فرموده اند ترک کردن نماز صبح : نور صورت ظهر : بركت رزق عصر : طاقت بدن مغرب : فايده فرزند عشاء : آرامش خواب را از بين میبرد. @dastane_amozande
‌ 🐭موش تو سوراخ نمی‌رفت، جارو هم به دمش می‌بست ‍ از این اصطلاح در مواقعی استفاده می‌کنند که کسی برای حل کردن یک مشکل کوچک، مشکل بزرگتر ایجاد کند. یا در مورد کسانی به کار می‌رود که خودش پذیرفته نشده باشد ولی بخواهد معرف دیگری شود و ....موارد مشابه دیگر. می‌گویند موشی از کوچه‌ای می‌گذشت، چشمش به یک در قدیمی افتاد که باز بود. به داخل حیاط رفت و پیرزنی را دید که سرگرم کار است. موش از فرصت استفاده کرد و جستی زد و به انباری رفت و دید در آنجا همه چیز فراوان است. یک طرف کیسه‌های گردو، چند شیشه پنیر که روی طاقچه انباری بود که ردیف به ردیف گذاشته بودند و خلاصه هر چه که می‌خواست در آنجا یافت می‌شد. چشمش به سوراخی افتاد. با خودش گفت: همین جا زندگی می‌کنم. درون سوراخ رفت و متوجه شد که سقف اتاقش تار عنکبوت بسته است. موش گفت: باید این جا را خوب تمیز و مرتب کنم. او خوشحال و خندان از لانه خارج شد، نگاهی به اطراف کرد، چشمش به جارویی افتاد که در گوشه انبار به دیوار تکیه داده شده بود. با خود گفت چه کار کنم تا این جارو را با خودم به سوراخ ببرم؟ سوراخ خیلی کوچک است و اگر جارو را دست بگیرم و با آن به لانه بروم، نمی توانم از آن عبور کنم. قدری فکر کرد، بعد گفت: بهترین کار این است که جارو را به دم خود ببندم و دنبال خودم به داخل سوراخ ببرم و همین کار را کرد. ولی جارو در سوراخ گیر کرد. در این هنگام پیرزن وارد انبار شد و دید که از سوراخی در انباری، جارویی بیرون آمده است. جارو را کشید و دم موش با جارو کنده شد. پیرزن خنده‌ای کرد و گفت: «موش تو سوراخ نمی‌رفت، جارو هم به دمش می‌بست.» @dastane_amozande
تلاش همه دشمنان اسلام بر این است که نگذارند رهبر معظم انقلاب زمینه را برای ظهور امام زمان (عج) فراهم کنند و وظیفه بچه بسیجی این است که برای حضرت ولی‌عصر (عج) دلبری کند. @dastane_amozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼 در بنی اسرائیل زاهدی از شهر بیرون شد. در غاری نشست، که توکل می کنم تا روزیِ من برسد. یک هفته برآمد و هیچ رِفْقی (گشایشی) پدید نیامد و به هلاک نزدیک گشت. وحی آمد به پیغامبر روزگار که آن زاهد را گوی: به عزت من که تا به شهر نشوی و در میان مردم نروی تو را روزی ندهم. پس به فرمان حق به شهر باز آمد و رِفْق ها آغاز کرد. از هر جانبی هر کسی تقرّبی می کرد و چیزی می آورد. در دل وی افتاد که این چه حالت است؟ وحی آمد به پیامبری که در آن روزگار بود که او را بگوی: تو خواستی که به زهد خویش حکمت ما باطل کنی، ندانستی که من روزی بنده ی خویش از دست دیگران دهم. تو بندگی کن [و کار می کن] و کار خدایی و روزی گماری به ما باز گذار. 📙 @dastane_amozande
🔹 امام صادق علیه‌السلام: اگر دنیا فناپذیر است، پس دل خوش کردن به آن چرا؟! ‌ 📙میزان الحکمه، ج4، ص102 @dastane_amozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹چشمه‌ای که دور قبرحضرت عباس(ع) طواف می‌کند چشمه آب زلالی، صدها سال است گرداگرد قبر اصلی حضرت ابوالفضل العباس علیه‌السلام در زیر حرم مطهرش در کربلا طواف می‌کند. 📤 به دوستان خود ارسال کنید... @dastane_amozande
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
يه روز خوب حتما به اين معنا نيست كه اتفاقهاي خوب بيوفته همين كه اتفاق بدي هم نيوفته روز خوبيه! امروزتون پر از اتفاقات خوب خوب🌹 @dastane_amozande
روزی مردی خواب عجیبی دید؛ او دید که نزد فرشته ها حضور دارد و به کارهای آنها نگاه می کند. هنگامِ ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تندتند نامه هایی که توسط پیک ها از زمین می رسند را باز می کنند و آنها را داخل جعبه می گذارند. او از فرشته ای پرسید: شما چه کار می کنید؟ فرشته در حالی که نامه ای را باز می کرد گفت: اینجا بخش دریافت است و ما دعاها و تقاضاهای مردم از خداوند را تحویل می گیریم. مرد کمی جلوتر رفت. باز تعدادی از فرشتگـــان را دید که کاغذهـایی را داخل پاکت می گذارند و آن ها را توسط پیک هایی به زمین می فرستند. مرد پرسید : شماها چه کار می کنید؟ یکی از فرشتگان با عجله گفت : اینجا بخش ارسال است، ما الطاف و رحمت های خداوند را برای بندگان به زمین می فرستیم. مرد کمی جلوتر رفت و یک فرشته را دید که بیکار نشسته است. با تعجب از فرشته پرسید : شما چرا بیکارید؟ فرشته جواب داد : اینجا بخش تصدیق جواب است. مردمی که دعاهایشان مستجاب شده باید جواب بفرستند ولی فقط عده بسیار کمی جواب می دهند. مرد از فرشته پرسید : مردم چگونه می توانند جواب بفرستند؟ فرشته پاسخ داد : بسیار ساده ، فقط کافیست بگویند : خدايا شكر. امام صادق علیه السلام: شكرِ نعمت، دوری از گناهان است و كمالِ شكرگزاری انسان، گفتن «الحمدُ للهِ رَبِّ العالَمین» است. 📚بحار، ج 71، ص 40 @dastane_amozande