#حکایت
روزی سه خسیس با هم خربزه می خوردند و فقیری طرف دیگری آنها را نظاره می نمود، برای آنکه هیچ کدام دلشان نمیامد از سهم خود به آن فقیر بدهند، یکی گفت: از چیز هایی که بخشش آن کراهت دارد یکی انار است و دیگری خربزه. دومی گفت: که خربزه را باید آنقدر خورد که خورنده را جواب کند. سومی گفت: که هر کس سر از روی خربزه بلند نکند به وزن همان خربزه به گوشتش اضافه می شود.
وقتی خربزه تمام شد، باز نتوانستند از پوستش دل کنده برای فقیر بگذارند.
یکی گفت: دندان زدن پوست خربزه دندان را سفید و اشتها را زیاد می کند، دومی گفت: پوست خربزه چشم را درشت و رنگ پوست را براق می کند. سومی گفت: دندان زدن پوستِ خربزه تکبر را کم و آدمی را به خدا نزدیک می نماید. و آنقدر دندان زدند و لیف کشیدند تا پوست خربزه را به نازکی کاغذی رساندند.
فقیر که همچنان آنان را می نگریست گفت: من رفتم، که اگر دقیقه ای دیگر در اینجا بمانم و به شما ها بنگرم می ترسم. پوست خربزه مقامش به جایی برسد که لازم باشد مردم آن را بجای ورق قرآن در بغل بگذارند و تخمه اش را تسبیح کرده با آن ذکر یا قدوس بگویند!
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🔴اسم اعظم
حضرت آیت الله ناصری:
زمانى از استادمان آیت الله سيد محمّد كشميرى (رحمة الله)، كه از اوتاد روزگار بود؛ درخواست كردم اسم اعظم را به من بیاموزد.
ايشان فرمود: «اگر اسم اعظم را میخواهى، از نام مبارك صاحب الزمان غفلت مكن.
اسم اعظم، همان جمله "یا صاحبَ الزَّمانِ اَغِثْنِيْ، یا صاحِبَ الزَّمانِ أدْرِکْنی" است».
سيّد استاد، بارها مشكلات مادّى و به ويژه مشكلات معنوى خود را با استعانت از اين نام و ذکر «یا صاحبَ الزَّمانِ اَغِثْنِيْ، یا صاحِبَ الزَّمانِ أدْرِکْنی» بر طرف كرده بود و بنده نيز خود بارها اثر اين نام مبارك را براى رفع مشكلات، به چشم دیدهام.
.
جهت سلامتی و تعجیل در فرج مولانا حضرت بقیةاللهالاعظم (روحیوارواحالعالمینلترابمقدمهالفداء) صلواتی قرائت بفرمایید
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
✨﷽✨
✍🏻مقایسه عجیب و غیر منطقی
چون فلان آقای اهل مسجد فلان اشتباه را کرد ، پس من دیگر مسجد نمی روم !
چون فلان کس نماز خوان ، فلان کار را انجام داد ، پس من دیگه نماز نمیخوانم !
چون فلان خانم چادری ، فلان اشتباه را انجام داد ، پس من دیگه چادر نمی پوشم !
چرا هیچ کس نمی گوید : چون فلانی که بنز آخرین سیستم سوار ، دزدی کرد ، من دیگه بنز سوار نمی شوم ؟
چرا هیچ کس نمی گوید : چون فلان خانم که این همه طلا و جواهر دارد ، فلان اشتباه را مرتکب شد ، من دیگر از طلا و جواهرات استفاده نمی کنم .
چرا ما سریع از دین مایه می گذاریم ، نه از دنیا .
آگاه باشیم که هیچ کس به غیر از پیامبر اسلام « صل الله علیه و آله و سلم » معصوم نیست .
پس هر کسی ممکن است ، اشتباه کند . انسان ممکن الخطا است ،جایز الخطا نیست !
↶【.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
#سلام_امام_زمانم 😍✋
با هر نفسے سلام ڪردن عشق است
آقا بہ تو احترام ڪردن عشق است
اسم قشنگت بہ میان چون آید
از روے ادب قیام ڪردن عشق است
#مناجاتامام_زمان (عج)
گفتم بجـز هوایت ایـــن سر هوا ندارد
گفـــتاكه قلبــم ازتو اصــلا رضا ندارد
گفتم كه دوری توآتـش زده به جانم
گفتاكه عشق بازی این شكوه هاندارد
گفتم من گدارابرسـفره ات رهــی ده
گفـتاكه سفره بازاست شاه وگداندارد
گفتم كه عاشـقم برروی ندیـده تــو
فكرم همیشه باتوست صبح ومساندارد
گفتابكــوش قلبت تا روشـنی بیـابد
پیـش توام ولیكن چشمت ضـیاندارد
گفتم كجابیـــابم آن روی مثل ماهت
گفــتابجزقلوب بشكــسته جـــاندارد
گفتم منادیت را دردیست چاره ای كن
گفتاكه دردعشـق است آن هم دواندارد..
#مناجات_با_امام_زمان
.
#العجلمولایغریبم
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج #صلوات
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
🌹🍃🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️▫️▫️یونگ میگه " من خدا رو میشناسم"
دقت کنید که یک نظریه پرداز و یک فرد آکادمیک داره این حرف رو میزنه که میدونه از کلمات دقیقا چطور و کجا باید استفاده کرد
وقتی میگه "میشناسم" یعنی:
دیدم
لمس کردم
درک کردم
و این یعنی یک "تجربه معنوی" که با هیچ زبانی قابل گفتن نیست ...
شاید به خاطر همینه که یونگ در اواخر عمرش ترجیح داد بیشتر "سکوت" کنه ...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
❤️ بهترین چیز برای زن
محدثین از امام علی ـ علیهالسلام ـ حکایت کردهاند: روزی در جمع عدهی از اصحاب و یاران نشسته بودیم که حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله سؤال فرمود: بهترین چیز برای زن چیست؟
و هیچیک از افراد جواب مناسبی برای آن نداشتند. هنگامی که من به منزل، نزد فاطمه سلاماللهعلیها آمدم، موضوع را برای ایشان، مطرح کردم که امروز پیامبر خدا چنین سؤالی را بیان نموده است؟
حضرت فاطمه اظهار داشت: آیا هیچکدام از اصحاب جواب آن را ندانستند؟ گفتم: خیر، کسی جوابی نداد.
پس از او اظهار نمود: بهترین چیزی که برای زن سعادتبخش و مفید میباشد، آن است که مردی را نبیند و هیچ مرد نامحرمی نیز او را نبیند.
امام علی علیهالسلام افزود: چون شب فرا رسید، در جلسهای با حضور اصحاب و رسول خدا صلیاللهعلیهوآله مشارکت نموده و من گفتم: یا رسول اللّه، از ما سؤال کردی: چه چیزی برای زن بهتر است؟
اکنون جواب آن را آوردهام و آن اینکه بهترین چیز برای زن آن است که مردی را نبیند و هیچ مرد نامحرمی هم او را نبیند.
حضرت رسول فرمود: چه کسی این پاسخ را گفته است؟ گفتم: فاطمه زهرا . حضرت فرمود: بلی، دخترم راست گفته است، همانا که او پاره تن من میباشد.
(احقاق الحقّ، ج ۲۵، ص ۳۵۰ و اعیان الشّیعة، ج ۱، ص ۳۲۲).
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
📚ما شیعیان یک بار سرمان کلاه رفت...
روز عاشورایی، مرحوم شیخ مرتضی انصاری (رحمت الله علیه) جلوی در ورودی صحن مطهر امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ع) ایستاده بود و از دسته جات سینه زنی استقبال می کرد و در کنار او، أفندی که از طرف حکومت عثمانی حاکم عراق بود، ایستاده بود.
أفندی از شیخ انصاری پرسید ای شیخ، هم ما قبول داریم که حسین بن علی (ع) مظلوم شهید شده و یزید انسان پست و خونخواری بود و ما هم در عزای آن بزرگوار غمگین هستیم، اما پرسش من این است که این مراسم یعنی چه؟
سینه زنی، زنجیرزنی، دسته راه انداختن، گِل به سر مالیدن و ...، اینها چه هدفی را دنبال می کنند؟!
مرحوم شیخ انصاری فرمودند سِرّ مطلب این است که ما شیعیان یک بار سرمان کلاه رفت و با این مراسم تلاش می کنیم دوباره چنین نشود.
👳♂أفندی پرسید یعنی چه؟
شیخ انصاری فرمود در جریان غدیر، پیامبر (ص) در برابر صد هزار نفر، علی (ع) را با صراحت به وصایت خود برگزید و شما انکار کردید و گفتید غدیر نبوده یا اگر بوده چیز مهمی نبوده است، فقط سفارش به دوستی با علی (ع) بوده است.
اشکال از ما بود که ما عید غدیر خم را با سر و صدا و شعار، بزرگ نداشتیم و این چنین شد.
ترسیدیم که اگر عاشورا را هم بزرگ نشماریم و با شعار و تظاهر برگزار نکنیم، شما انکار کنید و بگویید اصلا حسین (ع) شهید نشد یا حسین (ع) را راهزنان میان راه کشتند و یزید (لعنت الله علیه) انسان با تقوایی است‼️
📙صد نکته از هزاران، آیت الله حاج شیخ علی رضائی تهرانی
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
📚همه امور بدان گونه که می نمایند، نیستند!
دو فرشته مسافر، برای گذراندن شب، در خانه یک خانواده ثروتمند فرود آمدند.این خانواده رفتار نا مناسبی داشتند و دو فرشته را به مهمانخانه مجللشان راه ندادند. بلکه زیر زمین سرد خانه را در اختیار آنها گذاشتند.فرشته پیر در دیوار زیر زمین شکافی دید و آن را تعمیر کرد. وقتی فرشته جوان از او پرسید چرا چنین کار را کرده، پاسخ داد همه امور بدان گونه که می نمایند، نیستند!
شب بعد این دو فرشته به منزل یک خانواده فقیر ولی بسیار مهمان نواز رفتند. بعد از خوردن غذایی مختصر زن و مرد فقیر، رختخواب خود را در اختیار دو فرشته گذاشتند. صبح روز بعد فرشتگان، زن و مرد فقیر را گریان دیدند، گاو آنها که تنها وسیله گذران زندگیشان بود، در مزرعه مرده بود.فرشته جوان عصبانی شد و از فرشته پیر پرسید: چرا گذاشتی چنین اتفاقی بیفتد؟
خانواده قبلی همه چیز داشتند و با این حال تو کمکشان کردی، اما این خانواده دارایی اندکی دارند و تو گذاشتی که گاوشان هم بمیرد!
فرشته پیر پاسخ داد: وقتی در زیر زمین آن خانواده ثروتمند بودیم، دیدم که در شکاف دیوار کیسه ای طلا وجود دارد. از آنجا که آنان بسیار حریص و بددل بودند، شکاف را بستم و طلا ها را از دیدشان مخفی کردم. دیشب وقتی درختخواب زن و مرد فقیر خوابیده بودم، فرشته مرگ برای گرفتن جان زن فقیر آمد و من به جایش آن گاو را به او دادم!
(امام حسن عسگری(ع)می فرمایند:
هیچ گرفتاری و بلایی نیست مگر آنکه نعمتی از خداوند آن را در میان گرفته است.)
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🔴 شکستن دل و اجابت دعا
علی نقی، كاسب مؤمن و خیری بود كه هیچ گاه وقت نماز در مغازه پیدایش نمی كردند. در عوض این معلم قرآن در صف اول نماز جماعت مسجد دیده می شد.
یك عمر جلسات مذهبی در خانه ها و تكیه ها به راه انداخته و كلی مسجد مخروبه را آباد كرده بود ولی از نعمت فرزند محروم بود.
آنهایی كه حسودی شان می شد و چشم دیدنش را نداشتند، دنبال بهانه می گشتند تا نمكی به زخمش بپاشند؛ آخر بعضی ها عقده پدر او را هم به دل داشتند؛ پیرمردی كه رضاخان قلدر هم نتوانسته بود جلسات قرآن خانگی او را تعطیل كند.
علی نقی راه پدر را ادامه داده بود اماالان پسری نداشت كه او هم به راه پدری برود.
به خاطر همین همسایه كینه توز، بهانه خوبی پیدا كرده بود تا آتش حسادتش را بیرون بپاشد؛ در زد. علی نقی آمد دم در. مردك به او یك گونی داد و گفت:«حالا كه تو بچه نداری، بیا اینها مال تو، شاید به كارت بیاید».
علی نقی در گونی را باز كرد، 11 تا بچه گربه از توی آن ریختند بیرون. قهقهه مردك و صدای گریه علینقی قاطی شد.
كنار در نشست و دستانش به دعا بلند و گفت «ای كه گفتی بخوانیدم تا اجابتتان كنم! اگر به من فرزندی بدهی، نذر می كنم كه به لطف و هدایت خودت او را مبلغ قرآن و دینت كنم».
خدایی كه دعای زكریای سالخورده را در اوج ناامیدی اجابت كرده بود، 11 فرزند به علی نقی داد كه یکی از آنها حاج آقا محسن قرائتی است.
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🍀عنایت امام حسین علیه السلام🍀
آیت الله شیخ حسین نوری همدانی نقل می کنند:
یک وقت در محضر آیت الله بروجردی درباره دید چشم بحث شد. ایشان با اینکه سنشان قریب نود سال بود، هیچ وقت احتیاج به عینک پیدا نکرده بودند و دور و نزدیک را بدون عینک می دیدند و در موقع مطالعه هم، هرگز عینک به چشم نمی زدند، می فرمودند:
« من در بروجرد که بودم یک وقت در اثر مطالعه زیاد در چشمم احساس ضعف کردم و درد چشم گرفتم، در بروجرد مراسم مخصوصی روز عاشورا اجراء می گردد، بدین ترتیب که: در نقطه های مختلف شهر گِل درست می کنند و مردم خود را در آن روز با گِل از سر تا پا آغشته می کنند و دسته دسته به عنوان عزاداری حرکت می کنند، من هم یک روز عاشورا، در آن جمع بودم و به قصد استشفاء مقداری از گِل بدن یکی از افراد را گرفته و بر چشم خود مالیدم، چشمم خوب شد از آن تاریخ درد چشم بر من عارض نشده است، ولی تا زمانی که زنده هستم راضی نیستم این موضوع بازگو شود. »
•┈┈•
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
📚#حکایت
مرد بزّازی بود که برای فروش پارچه به دهات اطراف میرفت و آنها را می فروخت. یک روز بزّازِ ، داشت از یک ده به ده دیگر میرفت، وقتی از آبادی خارج شد و به راه بیابانی رسید، سواری را دید که آهسته آهسته میرفت.
مرد بزّاز که بستهی پارچه ها را به دوش داشت، بسیار خسته بود پس به سوار گفت: "آقا، حالا که ما هر دو از یک راه میرویم، اگر این بسته را روی اسب خودت بگذاری از جوانمردی تو سپاسگزار خواهم بود ."
سوار جواب داد:"حق با تو است که کمک کردن ، کار پسندیده ای است امّا از این متأسّفم که اسب من دیشب، کاه و جو نخورده و تاب و توان راه رفتن ندارد."
مرد بزّاز گفت: "بله، حق با شماست." و چند قدم دیگر پیش رفتند که ناگهان از کنار جاده، خرگوشی بیرون دوید و پا به فرار گذاشت. اسب سوار وقتی خرگوش را دید، شروع کرد دنبال خرگوش تاختند.
مرد بزّاز وقتی دویدن اسب را دید به فکر فرو رفت و با خود گفت:"چه خوب شد که سوار،کوله بار مرا نگرفت وگرنه ممکن بود به فکر بدی بیفتد و پارچه های مرا بِبرد و دیگر دستم به او نرسد".
اسب سوار هم پس از اینکه مقداری رفته بود به همین فکر افتاد و با خود گفت:"اسبی به این خوبی دارم که هیچ سواری هم نمیتواند به او برسد، خوب بود بستهی بار بزّاز را میگرفتم و میزدم به بیابان و میرفتم".
سپس سوار، اسب را برگردانید و آرام آرام برگشت تا به بزاز رسید و به او گفت: "راستی هنوز تا آبادی خیلی راه داریم، خدا را خوش نمیآید که تو پیاده و خسته باشی و من هم اسب داشته باشم و به تو کمک نکنم، حالا بستهی پارچه را بده تا برایت بیاورم."
مرد بزّاز گفت : "برو ، آنچه که تو به آن اندیشیده ای ، من هم از آن غافل نبودهام."
#منبع مرزبان نامه
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
.
.
📝از انچه بر دیگران گذشت، درست زیستن را بیاموزیم'
🖌 #داستان اموزنده🎐
🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•