eitaa logo
داستان آموزنده 📝
16.4هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
12 فایل
تبلیغات و ارتباط👇👇 @ad_noor1 داستانهای مذهبی و اخلاقی درسی برای زندگی روزمره را اینجا بخوانید👆👆 ☆مشاوره اخلاقی=> @Alnafs_almotmaenah . .
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 حکایت عجیب دزدى با نام امام حسين عليه السلام!!! ✍از مرحوم سيد احمد بهبهانى نقل شده : در ايام توقفم در كربلا حاج حسن نامى در بازار زينبيه ، دكانى داشت كه مهر و تسبيح مى ساخت و مى فروخت . معروف بود كه حاجى تربت مخصوصى دارد و مثقالى يك اشرفى مى فروشد. روزى در حرم امام حسين عليه السلام حبيب زائرى را دزدى زد و پولهايش ‍ را برد. زائر خود را به ضريح مطهر چسبانيد و گريه كنان مى گفت : يا اباعبداللّه در حرم شما پولم را بردند، در پناه شما هزينه زندگيم را بردند. به كجا شكايت ببرم ؟حاج حسن مزبور حاضر متأ ثر شد و با همين حال تأ ثر به خانه رفت و در دل به امام حسين عليه السلام گريه مى كرد. شب در خواب ديد كه در حضور سالار شهيدان به سر مى برد به آقا گفت : از حال زائرت كه خبر دارى ؟ دزد او را رسوا كن تا پول را برگرداند. امام حسين فرمود: مگر من دزد گيرم ؟ اگر بنا باشد كه دزدها را نشان دهم بايد اول تو را معرفى كنم . حاجى گفت : مگر من چه دزدى كردم ؟ حضرت فرمود: دزدى تو اين است كه خاك مرا به عنوان تربت مى فروشى و پول مى گيرى. اگر مال من است چرادر برابرش پول مى گيرى و اگر مال توست ، چرا به نام من مى دهى ؟ عرض كرد: آقا جان ! از اين كار توبه كردم و به جبران مى پردازم . امام حسين عليه السلام فرمود:پس من هم دزد را به تو نشان مى دهم . دزد پول زائر، گدايى است كه برهنه مى شود و نزديك سقاخانه مى نشيند و با اين وضعيت گدايى مى كند، پول را دزديد و زير پايش دفن كرد و هنوز هم به مصرف نرسانده . حاجى از خواب بيدار مى شود و سحرگاه به صحن مطهر امام حسين عليه السلام وارد مى شود، دزد را در همان محلى كه آقا آدرس داده بود شناخت كه نشسته بود. حاجى فرياد زد: مردم بياييد تا دزد پول را به شما نشان دهم . گداى دزد هر چه فرياد مى زد مرا رها كنيد، اين مرد دروغ مى گويد، كسى حرفش را گوش ‍ نداد. مردم جمع شدند و حاجى خواب خود را تعريف كرد و زير پاى گدا را حفر كرد و كيسه پول را بيرون آورد. بعد به مردم گفت : بياييد دزد ديگرى را نشان شما دهم ، آنان را به بازار برد و درب دكان خويش را بالا زد و گفت : اين مالها از من نيست حلال شما. بعد تربت فروشى را ترك كرد و با دست فروشى امرار معاش ‍ مى كرد. 📚منبع:حكاياتى از عنايات حسينى : ص 34 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•. . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
❤️ اهل مراقبت و معرفت فرزند آیت‌الله شیخ محمدهادی تآلهی می گوید: اهل کتوم (پوشاننده راز) بودند و حالا که کتاب ‌های عرفا را می خوانم در می ‌یابم که عارفان هر آنچه را که می ‌دانند، نباید بازگو کنند، چرا که انسان ‌های عادی ظرفیت درک بعضی چیزها را نداشته و هم برای خودشان و هم برای بزرگان دردسر درست می ‌کنند. وی از مراسم با شکوه تشییع جنازه آخوند ملاعلی معصومی در همدان سخن گفت و افزود: شیخ محمد هادی بر جنازه این عارف ربانی نماز خواند. احمد تألهی به رابطه نزدیک پدرش و آیت‌الله مدنی اشاره کرد و ادامه داد: شیخ محمد هادی در تمام مبارزات انقلابی مردم همدان پیش قدم بوده است. بارها حاج آقا وجوهی را به من می ‌دادند تا نزد آیت‌الله مرعشی نجفی در قم ببرم و من از زبان ایشان کرامات پدر را بسیار می‌ شنیدم. آیا تأثیر عرفان و سلوک آیت‌الله شیخ محمدهادی تآلهی را در زندگی امروزی خود جاری می‌ بینید؟ گفت: اخوی بزرگ ما با آیت‌الله بهجت مکاتبه و ارتباط نزدیک داشت. روزی به اتفاق هم به زیارت حرم حضرت معصومه (س) مشرف شده بودیم در بازگشت از حرم، اتفاقی آیت الله بهجت را زیارت کردیم. ایشان پس از احوال پرسی گفتند: «شما رهرو آن خلف صالح باشید». این جمله آویزه گوش ماست.  ایشان که هر روز، اعمال خود را محاسبه می ‌کرد و منزه بود همواره بیت «عیب خود گویم نکردم بندگی / این عبادت‌ ها بود سرمایه شرمندگی» از حضرت امام (ره) را زمزمه می ‌کرد و می ‌گفت: نه حال ماندن دارم و نه روی رفتن! وای به حال ما. اگر مثلاً نماز صبح از ما فوت شود، قضا شود هیچ باک نداریم، غصه نمی خوریم ولی 10 تومان ضرر به ما وارد شود، غصه می خوریم و متأثریم؛ می خواهی بدانی ایمان داری یا نه؟ ملاحظه کن ببین نماز صبحت قضا شود بیش‌تر غصه می خوری، یا 10 تومانت از بین برود. ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═. . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
📣 حاجيان دروغين مراسم حج بود، ابونصير يكى از شيعيان پاك و شاگردان مخلص امام صادق (علیه السلام ) با آن حضرت در مراسم حج شركت نمود، او با امام صادق (ع ) با هم كعبه را طواف مى كردند. در اين ميان ابوبصير به امام عرض كرد: آيا خداوند اين جمعيت بسيار را كه در حج شركت نموده اند مى آمرزد؟ امام صادق (ع ) فرمود: اى ابوبصير، بسيارى از اين جمعيت را كه مى بينى ، ميمون و خوك هستند. ابوبصير مى گويد، عرض كردم : آنها را به من نشان بده ، آنحضرت دستى بر چشمان من كشيد و كلماتى به زبان جارى نمود، ناگهان بسيارى از آن جمعيت را ميمون و خوك ديدم وحشت زده شدم ، سپس بار ديگر دستش ‍ را بر چشمانم كشيد، آنگاه آنها را همانگونه كه در ظاهر بودند نگريستم ، سپس به من فرمود: نگران مباش شما در بهشت ، شادمان هستيد و طبقات دوزخ جاى شما نيست ، سوگند به خدا سه نفر بلكه دو نفر بلكه يك نفر از شما در آتش دوزخ نخواهد بود. 📚داستان دوستان، جلد پنجم، محمد محمدى اشتهاردى . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
📚قرض گرفتن سردار ... ۲ (پس ندادن قرض و درماندگي طلبکار) مرد کاسب تا چند روز از اين معامله خوشحال بود. با خود مي گفت در اين بازار کساد اين سرمايه کم در ظرف 4 ماه چندان فايده نمي کرد و در خريد و فروش احتمال ضرر هم هست اما در اين همکاري حالا مي دانم که 4 ماه ديگر درآمد بيشتري دارم، دوستي با امير هم مفت من. دو هفته که گذشت مرد کاسب به فکر افتاد يک روز با امير ديداري تازه کند. ولي با خود گفت شايد اين کار پسنديده نباشد، شايد امير گرفتاري داشته باشد و موقع مناسب نباشد، بهتر است خود امير مرا بخواهد، اصلا رفتن من به خانه امير يک نوع جسارت است و چون طلبکار هستم بد است، هيچ کس از طلبکار خوشش نمي آيد، ممکن است امير هم از ديدار من شرمنده شود و دوستي ما خلل پيدا کند، بهتر است در اين مدت چهار ماه خودم را نشان ندهم تا امير مرا با آدم هاي زرنگي که مي گفت، فرق بگذارد و بعد از اين که پولم را گرفتم آن وقت گاه گاه امير را ببينم تا جاي هيچ حرفي نباشد و صداقت و صميميت ما ثابت شود. در مدت 4 ماه امير هرگز به ياد کاسب نبود چهار ماه از تاريخ معامله گذشت و وعده قبض سر رسيد. مرد کاسب با خود گفت همين امروز و فرداست که امير مرا مي طلبد و حسابش را مي پردازد. اما خبري نشد. چند روز ديگر هم صبر کرد و گفت اين بد است که آدم درست روز وعده به سراغ طلبش برود، امير خودش حساب سرش مي شود و براي احترام شخصيت هر دو، بهتر است چند روز ديگر صبر کنم. باز هم خبري از امير نرسيد. مرد کاسب فکر کرد: خوب، امير گرفتار است و آمد و رفت بسيار دارد و روز وعده را فراموش کرده است. مي روم خودم را نشان مي دهم و يادش مي آيد. ده روز از وعده قبض گذشته بود که مرد کاسب يک روز به خانه امير رفت. غلامان ديده بودند که چندي پيش امير او را گرامي داشته، راهش دادند. در مجلس امير گروهي از اطرافيان و ديگران بودند. امير به مرد کاسب گفت: از ديدار شما خوشوقتم، مدتي است شما را نديده ام، شما گرفتاري داريد، من هم همين طور، زمانه اي است که هر کس به خود گرفتار است، حال شما چطور است؟... خوب، و من بايد الان به حضور خليفه شرفياب شوم، از اين که ناچارم فوري بروم خيلي متأسفم، مي خواستم بيشتر با شما صحبت کنم... مرد کاسب ديد که واقعاً امير گرفتار است. قدري تعارف کرد و خداحافظي کرد و بيرون آمد. و با خود گفت: حالا امير يادش آمد و درست مي شود. ده روز ديگر هم گذشت و خبري نشد. بار ديگر مردم کاسب به ديدار امير رفت. ساعتي نشست و احوال پرسي و تعارفهايي کردند و امير چيزي به روي خود نياورد. مرد کاسب خجالت کشيد که موضوع را به زبان يادآوري کند و فکر کرد همين امروز و فرداست که امير خودش پول را مي فرستد. دو ماه گذشت و مرد کاسب چند بار به ديدار امير رفت ولي امير از بابت پولي که بدهکار بود چيزي به روي خود نياورد. وکيل هم در آنجا ديده نمي شد. يک روز مرد کاسب از غلامان سراغ وکيل را گرفت و نام او را برد. گفتند مدتي است از اينجا رفته و حالا فلان کس وکيل است. مرد کاسب کمي نگران شد و چون هيچ وقت امير تنها نبود يادآوري از حساب را در حضور ديگران دور از ادب مي دانست. يک روز نامه اي نوشت و به دست امير داد. در آن نوشته بود که از وعده قبض بيش از دو ماه گذشته است و چون به آن پول خيلي احتياج دارم اميد است که به وکيل اشاره بفرماييد آن مختصر پول را به ارادتمند بپردازد. امير نامه را خواند و طلبکار را نزديک خود خواست و آهسته به او گفت: خيال نکن يادم نيست، به هيچ وجه ناراحت نباش، من در فکر تو هستم، چند روزي صبر کن من به زودي آن را درست مي کنم و به دست شخص معتمدي به حضور خودت مي فرستم، خيلي هم شرمنده ام. خيلي هم از محبت شما متشکرم. مرد کاسب رفت و دو ماه ديگر هم صبر کرد و هر روز منتظر بود که شخص معتمدي از طرف امير بيايد و پول را بياورد و قبض را بگيرد. ولي هيچ خبري از پول نشد. ادامه دارد... ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🔴 چرا انسانهای مومن وخوب بیشتر دچار مشکل و غم میشوند؟ ✍خداوند تبارک و تعالی چون بنده ای را دوست دارد در بلا و مصیبتش غرقه سازد و باران گرفتاری بر سرش فرود آرد و آنگاه که این بنده خدا را بخواند فرماید : لبیک بنده ی من ! بی شک اگر بخواهم خواسته ات را زود اجابت کنم می توانم، اما اگر بخواهم آن را برایت اندوخته سازم این برای تو بهتر است چهل شب بر بنده مومن نگذرد مگر اینکه واقعه ای برایش رخ دهدو او راغمگین سازد و به واسطه آن، متذکر گردد. مومن اگرمی دانست که پاداش مصائب و گرفتاری هایش چه اندازه است،آرزو میکرد با قیچی تکه تکه شود. هر اندازه که ایمان بنده افزون گردد، تنگ دستی اش بیشتر و زندگی اش سخت تر شود. خداوند عزوجل می فرماید اگر بنده مومن من دل آزرده نمی شد، سر انسان کافر را با دستمالی آهنین می بستم، تا هرگز دچار سردرد نشود. 💥با مروری بر مشکلات و مصایب اهل بیت، مخصوصا مصیبت عظمای امام حسین علیه السلام و اهل بیتش، احادیث بالا را بهتر درک میکنیم... زیرا که اگر دنیا محل عیش و راحتی و خوشگذرانی بود هیچکس لایقتر از محمد و آل مطهرش برای بهره بردن از این موهبت نبود.... هرکه در این بزم مقربتر است جام بلا بیشترش میدهند... 📚اصول کافی ‌‌ ═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═ ❥↬. . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🔴 پیام كوبنده به شاه سركش، در مورد حق الناس بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم یكى از پیامبران از طرف خدا به میان قومى فرستاده شد، آن قوم شاهى ستمگر داشتند كه با سركشى و طغیان خود، خون بى گناهان را مى ریخت و اموال مردم را چپاول مى كرد. خداوند به آن پیامبر وحى كرد: نزد آن شاه جبار و سركش برو و از قول من به او بگو: من تو را بر مردم نگماردم كه خونشان را بریزى و اموالشان را چپاول كنى، بلكه تو را گماردم تا با رساندن حق مظلومان به آنها صدا و ناله مظلومان را از من باز داری. چرا كه من از ستمى كه به آنها شده و از حق الناس آنها نگذرم، گرچه آنها كافر باشند. (فانى ادع ظلامتهم و ان كانوا كفارا) منبع: اصول کافی - باب الظلم ، حدیث 14، ص 333 - ج 2 ➥. . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🔴 پاداش عظیم عمل برای رضای خدا پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، یاران حضرت علی (علیه السلام) نزد زید بن ارقم که یکى از اصحاب رسول خدا و در جریان غدیر خم نیز حضور داشت آمدند و از او گواهى خواستند؛ ولى او چون از طرف حکومت براى خود احتمال خطر مى‌ داد، از بیان حقیقت و جریان غدیر خوددارى کرد. بعد از گذشت مدتى، همین شخص در بستر بیمارى افتاد. وقتى امیرالمؤ منین (علیه السلام) شنید که زید بن ارقم مریض حال است، به عیادت و دیدار او آمد. همین‌ که زید چشمش به جمال نورانى حضرت افتاد گفت مرحبا به امیرمؤمنان که از من عیادت مى‌ نماید، با اینکه از ما دلگیر و آزرده خاطر است. امام علی (علیه السلام) فرمود اى زید، آن ناراحتى که براى ما به وجود آوردی، هرگز مانع آن نمى‌ شود که ما شرط انسانیت و حق‌ دوستى را فراموش نموده و تو را در حال بیمارى عیادت نکنیم. سپس فرمودند هر کس مریضى را براى رضاى خداوند عیادت کند، تا هنگامى که در کنار مریض نشسته باشد، در سایه رحمت و لطف الهى خداوند قرار خواهد داشت و چون بخواهد برخیزد که از نزد مریض بیرون رود، خداوند متعال هفتاد هزار ملِک را مأمور مى‌ نماید تا براى او درود و تحیت فرستند و مشمول رحمت الهى قرار مى‌ گیرد. سپس افزود اى زید، من دوست داشتم که چنین فضیلتى شامل حالم گردد و به همین جهت از تو عیادت کردم. 📚 منابع: ۱. بحارالانوار، جلد ۸۱، صفحه ۲۲۸ ۲. دعائم الاسلام، جلد ۱، صفحه ۲۱۸ ۳. مستدرک الوسائل، جلد ۲ ➥. . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
🔺 آلـوده هـا، لـبِ حـوض مـی‌نـشـیـنـنـد❗️ ◽️مرحوم استاد علی صفایی حائری، پايان ماه و اول ماه بعد خود را به مشهد مى‌رساندند و مى‌فرمودند: ◽️اگر جسمِ آدمی با دو روز حمام نرفتن بو مى‌گيرد، روح با يك نيتِ بد، سياه و كِدر مى‌شود. ◽️به همين خاطر به امام رضا-سلام الله علیه- پناه مى‌بردند. ایشان می‌فرمودند: در زيارت يكشنبه حضرت زهرا- سلام الله علیها- آمده است: «اِنّا قد طًهُرنا بولايتهم»؛ ما با ولايت آنان تطهير مى‌شويم ◽️و زيارت امام رضا-ع- مثل حمام است. و با اين نياز، به درگاه امام مى‌شتافتند. ◽️روزى يكى از مريدانِ مشهدى‌شان به ایشان گفته بود: بياييد منزل ما، خدمت‌تان باشیم! ايشان از آدرس خانه آن جوان پرسيده، دیده بودند از حرم دور است، ◽️فرموده بودند: نه! دور است. من جايى دور و بَرِ حرم مى‌خواهم! گفته بود:چرا اين‌ قدر نزديك؟ فرموده بودند: آخر آلوده‌ها، لبِ حوض مى‌نشينند! ◽️ایشان آن قدر يقين به رأفت و دستِ گشايش‌گرِ آقا داشتند كه وقتى گدايى در نزديكىِ حرم امام رضا(ع) از او چيزى خواست- با آن همه دست و دل‌بازیش که معروف بود- محل نگذاشتند و اعتنايى نکردند. ◽️وقتى اصرار فقير را ديدند فرمودند: خیلی بى‌سليقه‌اى! آدم در كنار دريا، از يك پيتِ حلبى، آب نمى‌خواهد! ____ . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شروع صبح و تعجیل در فرج امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) با صلوات بر محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و آل محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) اللَّهمَّ صَلِّ عَلَى مُحمَّــــدٍ وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فرجهم اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 🌱چشم دلم به سمت حرم باز می‌شود با یک سلام صبح من آغاز می‌شود... 🌱قفل دلم شکسته کنار درِ حرم از مرقدت دری به جنان باز می‌شود... .