eitaa logo
داستان آموزنده 📝
16.2هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.6هزار ویدیو
12 فایل
تبلیغات و ارتباط👇👇 @ad_noor1 داستانهای مذهبی و اخلاقی درسی برای زندگی روزمره را اینجا بخوانید👆👆 ☆مشاوره اخلاقی=> @Alnafs_almotmaenah . .
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ زبان نیش دار مرحوم مادر بزرگم يك قصه اي در كودكي برايم تعريف كرده است كه بسيار زيباست. قصه ي دوستي يك خرس و يك هيزم شكن است كه سال ها در كوه با هم دوست بودند و با هم غذا مي خوردند. يك روز هيزم شكن براي ناهار آش پخت، خرس كه مي خواست آش را بخورد شروع كرد با زبانش ليس زدن و با سر و صداي زياد خوردن؛ هيزم شكن كلافه شد و گفت: درست غذا بخور، حالم رو بهم زدي با اين غذا خوردنت. خرس ديگه غذا نخورد و كنار رفت و صبر كرد هيزم شكن غذايش را تمام كند. گفت: برو و تبرت را بياور و بزن توي سر من. هیزم شکن گفت آخه برای چی؟ ما با هم دوست هستیم. خرس گفت: همین که میگم یا می زنی یا از بالای کوه پرت می کنمت پایین. هیزم شکن هم تبر را برداشت و زد توی سر خرس و خون آمد و بیهوش شد. هیزم شکن فرار کرد و تا یکی دو سال سراغ خرس نرفت اما بعد از چند وقت طاقت نیاورد و رفت ببیند که خرس زنده است یا نه. دید که خرس سالم است و مشغول کار خودش است، سلام و احوالپرسی کرد، گفت چه قدر خوشحالم که می بینم حالت خوبه، آخه خودت گفتی بزن من که نمی خواستم بزنم. خرس گفت: نگاه کن ببین زخم خوب شده یا نه؟ هیزم شکن نگاه کرد و گفت: آره خدارو شکرخوبه خوبه و جایش هم نمانده. خرس گفت: ولی جای زخم زبونی که زدی هنوز جایش مانده، زخم تبر خوب شد ولی زخم زبون هنوز جاش مونده. زبان نیشدار روح را بیمار می کند. توهین و تحقیر و نفرین، مقایسه و تحقیر نسبت به دیگران به خصوص اگر با کلمات زشتی همراه شود، در ذهن می مانند و وحشت ایجاد می کنند. ➥ . . 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به مانند کافر جان میدهند... مرحوم كليني در كتاب كافي روايتي از امام صادق عليه‌السلام نقل مي‌كند كه فرمودند: علي بن ابيطالب يك روز دچار درد چشم شد. پيامبر وقتي آمدند تا از علي عيادت كنند ديدند آن حضرت از شدت درد فرياد مي‌كشد، پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: يا علي جزع و فزع مي‌كني؟ آيا واقعا درد تو بسيار شديد است؟ علي عليه‌السلام عرض كرد: يا رسول‌الله تا به حال چنين دردي نداشته‌ام.  پیامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: يا علي!وقتي كه ملك الموت مي‌آيد تا جان انسان كافري را بگيرد سفودي (مثل سيخ كباب) در دست دارد و بوسيله آن جان او را مي‌گيرد و اين قبض روح آن چنان دردناك است كه كافر فرياد مي‌زند... حضرت علي (عليه‌السلام) همين كه اين را شنيد از بستر خود برخاست و گفت: يا رسول‌الله يك بار ديگر هم اين مطلب را بگوييد، چون آنقدر از شنيدن آن وحشت كردم كه درد چشم خودم را فراموش كردم. بعد فرمود: يا رسول الله آيا اين اختصاص به كافران دارد يا بعضي ديگر از امت تو هم اينطور هستند؟ پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: سه دسته از امت من هم اينطور قبض روح مي‌شوند: 1- كسي كه مسئوليتي دارد و ظلم مي‌كند 2- گروهي كه مال يتيم مي‌خورند 3- شاهدي كه به دروغ شهادت دهد. 📚 بحارالانوار،ج ٢١ ، ص ٢٨ . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
••• اِلهى واجعَل هَوایَ عندك خدایـاٰ تمایلاتِ مرا به سمت و سویِ خودتْ قرار بده ! 🌱|صحیفه‌سجادیه‍ /دعای‌۲۲
❣بر چهره ی دلگشای مهدی صلوات بر قامت دلربای مهدی صلوات بر جلوه ی روی ماه مهدی صلوات ما را نبود چو هدیه ای در خور او بفرست به پیشگاه مهدی صلوات ذکر روز جمعه ۱۰۰ مرتبه 🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از داستان آموزنده 📝
✳️ **دختری که با یک پیامک مسیر زندگی‌اش تغییر کرد**
داستان آموزنده 📝
#پیامک * نقطه سیاه مراسم خواستگاری تمام شد و خانواده محمد رفتند. داشتم ظرف‌های میوه را از روی میز ج
انتخاب خودم پس از برگشت به خانه‌مان، روزی خانواده عمه‌ام برای تبریک به خانه‌مان آمدند. توی آشپزخانه بودم و تردید داشتم که برای خوشامدگویی بروم یا نه؟ می‌ترسیدم با دیدن چادر بر سرم مرا مسخره کنند. چند باری تصمیم گرفتم چادر سر نکنم و مانند سابق به استقبال‌شان بروم، اما وقتی یادم می‌افتاد که با خدا عهد کرده‌ام چادر را از سرم بر ندارم، منصرف شدم. بالاخره با خودم کنار آمدم و با چادر به پیشوازشان رفتم. عمه سیما با شوهر و پسر و عروسش آمده بود. وقتی با چادر وارد اتاق شدم، منتظر بودم عمه با تمسخر با من حرف بزند؛ اما بر خلاف انتظارم عمه با تحسین نگاهم ‌کرد و گفت: «عمه به قربونت بره، دورت بگردم عزیزم؛ ماشاءالله چقدر چادر بهت میاد، چه زیبا شدی». حر‌ف‌های عمه اعتماد به نفسم و رضایتم از پوشیدن چادر را بیشتر کرد. در جواب تعریف‌های عمه سیما گفتم: «بله عمه جان! من خودم چادر را انتخاب کردم. چون دوست داشتم چادری شوم».از آن روز به بعد هر کس مرا با چادر می‌دید، از من تعریف می‌کرد. مادرم بر خلاف سابق که دوست نداشت من با آن پوشش و آرایش در جمع حاضر شوم، با اشتیاق مرا به دوستانش نشان می­داد. امروز از اینکه با کمک خدا این همه تغییر کردم و پوششی را که حضرت فاطمه(سلام الله علیها) می‌پسندد، به عنوان حجاب برای خودم انتخاب کرده‌ام؛ بسیار خرسندم. . . 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم' 🖌 اموزنده🎐 🕯📖 https://eitaa.com/joinchat/2597912663C7cbd2ba099 ☕️🌿•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا