#داستان 🍃
فرض کن قیامت شده و
نامه اعمالت رو آوردن...📜
توش نگاه میکنے میبینے نوشته 100,000 نفر رو باحجاب کرده!!😳😳
از تعجب شاخ درمیاری: «این چیه؟ من کے این کارو کردم که خودم خبر ندارم ؟!!!»😍😍😍
مأمور حساب و کتاب: «این آثار نهے از منکرهاته تا سالها پس از مرگت!»😊
▫️این همه...!!!
▫️آخه من که هر چے نهے از منکر کردم خیلیا «به تو چه» و «تو نگاه نکن» و این حرفا جواب میدادن... چه اثری؟!🤔
▪️جلوے تو این حرفا رو میزدن. بعدتر که میرفتن و به حرفت و رفتار مؤدبانهات فکر میکردن تأثیر میگرفتن اما خودت بے خبر بودی...😇
▫️بازم این همه نمیشه!🤔
▪️بعضیاشونم چون قبل از تو کسے بهشون تذکر داده بود اما فقط 1 نفر بود بیاثر بود. تو گفتے شد دو نفر و اثر گذاشت...😊
▪️بازم این همه نمیشه!!🤔
▫️خیلیا هم بچهها و نسل خانمایے هستن که محجبه شدن... از مادرشون که تو با تذکرت باحجابشون کردے اثر مثبت گرفتن... با واسطه ثوابش مال تو هم شده...😉
▫️ولے بازم این همه نمیشه...!🤔
▪️خیلے از محجبهها از ترویج حجابت ثابت قدمتر شدن...
▫️خب، بازم ایـــن همه نمیشه... !!🤔
▪️توے دنیا که بودی، این آیه رو نخونده بودے که هر کس کار خوب انجام بده «فله عشر أمثالها..» ده برابر براش حساب مے کنن؟؟؟😠
▫️چرا، خوندم... اما بازم ایـــن همه... !!!🤔
▪️اه... بسه دیگه، چقدر گیر دادی... اگه نمیخواے پاکش کنم، نامه عملت رو بدم دست چپت؟😡
▫️نه نه نه...! غلط کردم. دیگه حرف نمیزنم.😅
▪️بیا... اینم اجر توهیناییه که توے این راه شنیدی... اگه یڪ کلمه باز حساب کتاب کنے من میدونم و تو...😒
▫️وااااای... عجب اجری...😍😍 کاش بیشتر از اینا بهم توهین میکردن... کاش میزدن تو گوشم، کاش میکشتنم... با این حساب اجر #شهید_خلیلے چیه؟🤔
▪️اون مقامش خیلے خاصه👌 شماها نمیبینید. وگرنه از حسرت کلے غبطه میخورین... بهتون رحم کردن که بے خبر گذاشتنتون.
▫️خوش به سعادتش...
▪️یه مژده هم دارم برات...☺️
▫️چے هست؟
▪️صفحه پشتے نامه عملت رو نگاه کن...
▫️اینجا...؟! أ....!!!! آخ جوووون، این چیه؟ چقدر زیاده... همش مال منه😃
▪️بله، توے دنیا یه خاطره امر به معروف براے یه کانال فرستادی، خیلیا خوندن و #امر_به_معروف و #نهی_از_منکر رو شروع کردن... اینم ثواب داره💯
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#شهیدانه | #فاطمیه
خط مقدم کارها گره خورده بود
خیلی از بچهها پرپر شده بودند
خیلیها مجروح شده بودند
حاجی بےقرار بود اما به رو نمیآورد
خیلیها داشتند باور میکردند
اینجا آخرشه
یه وضعی شده بود عجیب
.
تو این گیر و دار حاجی اومد
بےسیم چی را صدا زد
حاجی گفت:
هرجور شده با بےسیم تورجیزاده رو پیدا کن
خلاصه تورجیزاده را پیدا کردند
حاجی بےسیم را گرفت
با حالت بغض و گریه از پشتِ بےسیم گفت:
تورجیزاده چند خط
روضه حضرتزهرا برام بخون
.
تورجی فقط یک بیت زمزمه کرد
که دیدم حاجحسین از هوش رفت..!
صدا را روی تمام بےسیمها انداخته بودند
خدا میدونه نفهمیدیم چی شد
وقتی به خودمون اومدیم
دیدیم بچهها دارند تکبیر میگویند
خط را گرفته بودند
عراقیها را تار و مار کردند
.
تورجی خونده بود:
در بین آن دیوار و در
زهــرا صدا میزد پدر
دنباݪ حیـدر میدوید
از پهلویش خون مےچکید
زهرایِ من، زهرایِ من..!
.
#شهید_حسینخرازی
#شهید_محمدرضاتورجی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
𝁞🌿 ⃟ ⃝
فرازی از وصیټ نامھ💌
باهاش حرف بزن!🗣
هیچ وقت فڪر نڪن
که امام زمان(؏ـج) ڪنارت نیسـټ👥
همھ حرفها و شڪایټ ها رو
بھ『امام زمان』بگـۅ..!
و اینرو بدون تا حرڪټ نڪنے،
برڪتے نمیاد سـمتټ.. ツ
#شهید_علیاصغر_شیردل♥️🕊
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💥قضا شدن نماز صبح
🔸مردي تصميم داشت به سفر تجارت برود خدمت امام صادق عليه السّلام که رسيد درخواست استخاره اي کرد، استخاره بد آمد، آن مرد ناديده گرفت و به سفر رفت اتّفاقاً به او خوش گذشت و سود فراواني هم برد
امّا از آن استخاره در تعجّب بود پس از مسافرت خدمت امام صادق عليه السّلام رسيد و عرض کرد:
يابن رسول الله ! يادتان هست چندي قبل خدمت شما رسيدم برايم استخاره کرديد و بد آمد، استخاره ام براي سفر تجارت بود به سفر رفتم و سود فراواني کردم به من خوش گذشت.
🌷امام صادق عليه السّلام تبسّمي کردند و به او فرمودند:
در سفري که رفتي يادت هست در فلان منزل خسته بودي نماز مغرب و عشايت را خواندي شام خوردي و خوابيدي و زماني بيدار شدي که آفتاب طلوع کرد و نماز صبح تو قضا شده بود؟
عرض کرد : آري .
🌷حضرت فرمودند: اگر خداوند دنيا و آنچه را که در دنياست به تو داده بود جبران آن خسارت (قضا شدن نماز صبح) نمي شد.
📗 جهاد با نفس/ج1/ص66
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
دموکراسی غربی ها فریب است و پر از ایراد
فقط یک لفظ توخالیست برای ظلم بر افراد
بگویم من همین اول نباید گفت دموکراسی
که دولت های غربی هم ندارند ملتی آزاد
بله آزاد می باشند ز نوع پست و حیوانی
ولی چون برده ای هستند برای صهیون صیاد
که کل این زمین گشته به کلی نوکر صهیون
به غیر از کشور ایران که رو در روی او ایستاد
دموکراسی نمی گویم و گویم فارسی یعنی
که مردم محوری در دین نباشد اصل یا بنیاد
کجا اسلام می گوید که مردم هر چه می گویند
همان باید شود؟ هرگز، که دارد خلق صد ایراد
دموکراسی غربی ها به ما گوید اگر مردم
بگویند شب همان روز است درست است و مزن فریاد
ولی حتی همین مقدار دموکراسی که می گویند
نباشند خود به آن پایبند و باشد در عمل بر باد
دموکراسی غربی ها قلم موی بزک باشد
برای دیکتاتورهای کت و شلوارپوش جلاد
همان هایی که می خندند، کراوات ادکلن دارند
ولی باشند تروریست فرودگاه همان بغداد
همان هایی که داعش را بزاییدند و بعد کشتند
دو تا سردار داعش کش به نامردی و با پهپاد
در اسلام اصل حق باشد و حق مشروعیت دارد
ولی مردم مهم هستند بها باید به آنها داد
مهم خدمت به مردم هست نه مردم محوری زیرا
که حق برتر ز هر چیز است، جهان با حق شود آباد
همیشه وحدت مردم و پشتیبانی ملت
مهم هست و ولی هرگز نباید در تله افتاد
لیبرال ها و غربی ها ز مردم دم زنند اما
به واقع دیکتاتور هستند به صدها شاهد و اسناد
ولی اسلام می گوید تو حق را خوب اجرا کن
که صد با ما اگر باشد به واقع نزد ماست هشتاد
فقط اسلام و دین حق به مردم صد بها داده
به شرط آنکه مردم هم کنند از حق به نیکی یاد
چو مردم یار دین باشند و یار رهبر دینی
گلستان می شود دنیا و مردم رستگار و شاد
📝 علی شیرازی
خاطراتی از شهید حججی😍💖
🌹#حجت_خدا🌹
#قسمت_هفتم
خانه اش #طبقه ی_چهارم بود توی یک مجتمع مسکونی. آسانسور هم نداشت. باید چهل پنجاه تا پله را بالا میرفتی.😖
یک بار که رفتم ببینمش، دیدم همه پله ها را از اول تا آخر رنگ کرده.خیلی هم قشنگ و تمیز.
گفتم: "ای والله آقا #محسن. عجب کار توپی کرده ای."😜
لبخندی زد و گفت: "پله های اینجا خیلی زیاده.این ها رو رنگ کردم که وقتی خانمم میخواد بره بالا، کمتر خسته بشه. کمتر اذیت بشه."😍😇👌🏻
☜✧✧✧✧✧✧
خیلی زهرایم را #دوست ❤️ داشت. همیشه زهرا جان و خانمم صدایش میکرد.😌
اگر هم احیانا باهم بگو مگویی میکردند، زود #کوتاه_می_آمد.😇
بعضی موقع ها که خانه مان بودند، میدیدم سرد و سور و بیحال است. می فهمیدم با زهرا حرفش شده. 😞
از خانه که بیرون میرفت زهرا موبایلش را می گرفت توی دستش و با خنده 😃 بهم میگفت: "مامان نیگا کن.الانه که محسن منت کشی کنه و بهم پیامک بده."😍
هنوز نیم ساعت نگذشته بود که پیام میداد به زهرا: "بیام ببرمت بیرون؟"😇
دلش کوچک بود. اندازه یک گنجشک. طاقت دوری و ناراحتی زهرا را نداشت.😔👌🏻
~
حساس بود روی #نماز صبح هایش.
اگر احیانا قضا میشد یا میرفت برای آخر وقت، تمام آن روز #ناراحت و پکر بود.😞
بعد از نماز صبح هایش هم هر روز، #حدیث_کسا و #دعای_عهد و #زیارت_عاشورا میخواند.😔
هر سه اش را.
برای دعا هم میرفت می نشست جایی که سرد باشد.
میخواست چشمانش #گرم نشود و خوابش نبرد.
میخواست بتواند دعاهایش را #باحال و با #توجه بخواند..😌👌🏻
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
#شغل دولتی و رسمی را دوست نداشت. خوشش نمی آمد.
بهم میگفت: "زهرا، اونجور حس میکنم برا کارهای #فرهنگی، دست و بالم بسته میشه. "😉
با این وجود، یکبار پیشنهاد #سپاه رو بهش دادم. گفتم: "محسن من دلم نمیخواد برا یه لحظه هم ازم دور باشی. اما اگه به دنبال #شهادت میگردی، من مطمئنم شهادت تو توی سپاه رقم میخوره."😌
این را که شنید خیلی رفت توی فکر. قبول کرد.
افتاد دنبال کارهای پذیرش سپاه. 😍
در به در دنبال #شهادت بود.😇💚
.
°°°°°°°°°
سپاه قبولش نمی کرد.😢
بهانه می آورد که: "رشته ات برق است و به کار ما نمی آید و برو به سلامت."😐
برای حل این مساله خیلی دوندگی کرد.😮
خیلی این طرف و آن طرف رفت.
آخرش هر جور بود درستش کرد.😍💪🏻
این بار آمدند و گفتند: "دندون هات هم مشکل دارن. باید عصب کشی بشن"😩
آهی در بساط نداشت. رفت و با بدبختی پولی را قرض کرد و دندان هایش را درست کرد.🤗
آخر سر قبولش کردند.😇🤗
خودش میگفت :"اگه قبولم کردن، اگه من رو پذیرفتن،دلیل داشت.😇 رفته بودم #گلزارشهدا سر قبر حاج احمد. رو انداخته بودم به حاجی."😍😎
.
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
برای گذراندن دوره ای از طرف سپاه رفته بودیم #مشهد. تا دم ظهر کلاس بودیم.
بعد از ظهر که میشد، دیگر محسن رو نمی دیدم. بر میداشت و میرفت حرم تا فرداش.😳😮
یکبار بهش گفتم: "محسن. اینهمه ساعت توی حرم چیکار میکنی؟ شامت چی؟ استراحتت چی؟"🤨
#بغض راه گلویش را گرفت. گفت: "وقتی برگشتیم حسرت این روزها رو میخوریم. روزهایی که پیش علی بن موسی الرضا علیه السلام بودیم و خوب #گدایی نکردیم. "😢
فرداش قبل نماز صبح رفتم حرم. توی یکی از رواق ها یکدفعه چشمم بهش افتاد.🤔
گوشه ای برای خودش نشسته بود و با گردنی کج داشت زیارت میخواند. 😇
ایستادم و نگاهش کردم. چند دقیقه بعد بلند شد و مشغول شد به #نمازشب. مثل باران توی قنوت نماز شبش #اشک می ریخت.😭😢
آنروز وقتی برگشتم محل اسکان، رفتم پیشش نشستم. سر صحبت زیارت و امام رضا علیه السلام را باهاش باز کردم.🙄
#حال_معنوی عجیبی داشت. بهم گفت: "از امام رضا فقط یه چیزی رو خواستم. اونهم اینکه تو راه امام حسین علیه السلام و مثل امام حسین علیه السلام شهید بشم."😌
بهش گفتم: "محسن خیلی سخته آدم مثل امام حسین علیه السلام شهید بشه. خیلی زجر آوره!"
گفت: " به خود امام رضا علیه السلام قسم که من حاضرم. خیلی لذت آوره!"😍👌🏻🤗
#ادامه_دارد… ♥️
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#خاطرات_شهید_محسن_حججی😍💖
#قسمت_هشتم
چند باری من را با خودش برد #اصفهان سر مزار #شهیدکاظمی.😍
آن هم با ماشین یا اتوبوس یا مثل این ها.
#موتور هوندایش شرایط آتیش می کرد و از #نجف_آباد می کوبید می رفت تا اصفهان.😎
یک ساعت یک ساعت و خوردهای توی راه بودیم به #گلزار که میرسیدیم دو سه متر قبل از مزار حاج احمد می ایستاد.😇
دستش را به سینه می گذاشت، سرش را خم می کرد و به حاج احمد #سلام می داد.🤗
بعد آرام آرام می رفت جلو.می نشست کنار قبر.
اول یک دل سیر #گریه میکرد. بعد می رفت توی عالم خودش انگار دیگر هیچ چیز و هیچ کس را دور و برش نمی دید. عشق میکرد با حاج احمد. کسی اگر نمی دانست که فکر میکردم محسن آمده سر قبر بابایش.
اصلا نمی فهمیدمش.😳🙄
با خودم می گفتم یعنی چه جور میشود آدم با کسی که توی قبر از بیشتر #رفیق باشد تا آنهایی که زنده اند و هر روز می بیندشان؟🙄
وقتی هم می خواستیم برگردیم دوباره دستش را به سینه می گذاشت و همانطور عقب میآمد انگار که بخواهد از حرم امامزادهای بیرون بیاید.
نمی فهمیدمش واقعا نمی فهمیدمش.😞
♥♥♥♥♥
مسئول #هیئت بزرگی توی اصفهان بودم یک بار آمد پیشم و گفت: "ببخشید من دوست دارم #خادم این هیئت بشم. ممکنه؟"🤩✌🏻
سخت گیری خاصی داشتم روی انتخاب خادمین هیئت هر کسی را قبول نمیکردم. اما محسن را که دیدم بلافاصله قبول کردم.😍
و #معنویت از توی صورتش میبارید نیاز به سوال و تحقیق و اینجور چیزها نبود.
رو کرد به من و گفت: "ببخشید فقط دو تا تقاضا." گفتم: "بفرمایید."😯
گفت: "لطفاً توی هیئت کارهای #سنگین و #سخت رو به من بدید. بعد هم اینکه من رو بزارید برای کارهای #پشت_صحنه. نمیخوام توی دید باشم." #اخلاص توی تمام کلمات پیدا بود. قبول کردم.
ماه #محرم که می شد هر شب با ماشینش از نجف آباد می کوبید و میآمد اصفهان هیئت.😯 ساعتها خدمت میکرد و #عرق می ریخت غذا درست می کرد. چای درست میکرد. نظافت میکرد. کفش را جفت می کرد. ☺️
یک تنه اندازه 10 نفر کار میکرد تا آخر شب ساعت 11 دوازده می نشست توی ماشینش را خسته و کوفته راه افتاد سمت نجف آباد.😶
تا 40 شب کارش همین بود بعضی وقت ها بهش می گفتم: "آقا محسن همه کارهای سنگین رو که تو انجام میدی خیلی داری اذیت میشی."😅
نگاهم میکرد لبخند می زد و می گفت: "حاجی اینا کار نیست که ما برای امام حسین علیه السلام انجام میدیم برای امام حسین علیه السلام فقط باید #سر داد!!!😔
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
بعضی موقع ها که توی جمع #فامیل میرفت سر به سرش می گذاشتند و دستش می انداختند.😒
به خاطر عقایدش،شغلش، ریشش، تیپ و قیافه اش، حزب اللهی بودنش، زیاد رفتنش به گلزار شهدا، ارادتش به #رهبری. می دانستم توی ذوقش می خورد می دانستم ناراحت می شود اما هیچ نمی گفت به روی خودش نمی آورد به همه آنها #احترام می گذاشت به تک تک شان.🤗💚
ΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠ
بعضی موقع ها #علی کوچولوی یک ساله مان را رو به رویش می نشاند.😌
نگاهی به علی می کرد و بعد شروع می کرد به #روضه خواندن و #گریه کردن و سینه زدن.😭
#مجلس تماشایی داشتند. مجلس #دونفره پدر و پسری.
بعضی موقع ها هم نصف شب صدای گریه و مناجاتش میآمد.😢
میرفتم میدیدم نشسته سر #سجاده اش و دارد برای خودش روضه می خواند.
می نشستم کنارش. آنقدر با سوز و گداز روضه می خواند که جگرم آتش می گرفت.😭💚
میگفتم: "محسن، بسته دیگه. طاقت ندارم."
روضه حضرت زهرا علیها السلام را که می خواند، دیگر بی تاب بی تاب می شدم. خودش را که نگو،بس که به نام بی بی #حساس بود و پای روضه هایش اشک می ریخت و ضجه می زد.😔😭👌🏻
یک شب هم توی خانه سفره حضرت #رقیه علیهاالسلام انداختیم.💝
فقط خودم و محسن بودیم.
پارچه #سبز ی پهن کردیم و #شمع و #خرما و مقداری خوراکی روی آن چیدیم. یک لحظه محسن از خانه بیرون رفت و بعد آمد.🙄
نمی دانم از کجا یک #بوته_خار پیدا کرده بود.
بوته را گذاشت کنار بقیه چیزها.😔
نشست سر سفره. #بغض گلویش را گرفته بود.
من هم نشستم کنارش. نگاه کرد به بوته خار.
طاقت نیاورد.زد زیر #گریه من هم همینطور.
دو تا یک دل سیر گریه کردیم.😭😭😭😭😭
#ادامه_دارد...♥️
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 نقشه گنج
💠 استاد مسعود عالی
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
امام سجاد (ع) به نقل از پیامبر (ص) آمده؛
کسى که چهار آیه از آغاز سوره بقره و آیةالکرسى و دو آیه بعد از آن و سه آیه آخر سوره را بخواند، در جان و مالش ناخوشایندى نمیبیند و شیطان به او نزدیک نمیشود و قرآن را فراموش نمیکند.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 آثار عجیب ذکر صلوات
💠 استاد مسعود عالی
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
قال الصّادقُ علیه السلام:
إذا دعا أحَدُكُم فَلْیبْدَأ باِلصَّلاةِ علی النَّبی صَلی اللهُ علیه وآلهِ؛ فإنَّ الصَّلاةَ علی النَّبی صَلی اللهُ علیه وآله مَقْبُولَةٌ وَلَمْ یكُن اللهُ لِیقْبَلَ بَعضَ الدُّعاءِ وَیرُدَّ بَعضاً.
حضرت صادق علیه السلام فرمودند:
هرگاه كسی از شما دست به دعا برداشت، پس دعایش را با صلوات آغاز نماید؛ زیرا صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله دعایی پذیرفته شده است و خدای متعال برتر از آن است که بخشی از دعا را قبول کرده و بخش دیگر از آن را ردّ نماید.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔅فریب عبادت زیاد بعضی ها را نخورید
امام علی علیه السلام به "کمیل بن زیاد"فرمود:
ای کمیل!
شیفته کسانی که نماز طولانی می خوانند و مدام روزه می گیرند و صدقه می دهند و گمان می کنند که آدمهای موفقی هستند، مباش و فریب آنها را نخور.
زیرا ممکن است که به این عبادات "عادت" کرده باشند یا بخواهند عمداً مردم را فریب دهند.
ای کمیل!
شیطان وقتی قومی را دعوت به گناهانی مثل زنا، شراب خواری، ریا و آنچه شبیه این گناهان است می نماید، عبادات زیاد را با طول رکوع و سجود و خضوع و خشوع پیش آنان محبوب می گرداند.
وقتی خوب آنها را به دام انداخت، آنگاه آنان را دعوت به ولایت و دوستی پیشوایان ظلم و ستم می نماید.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 شوخی پیامبر با حضرت علی
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
💠 آیت الله مجتهدی تهرانی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
شهید نصر اصفهانی که از جانبازان شیمیایی بود، در روز های آخر عمرش در بیمارستان بستری بود. هر کسی که به ملاقاتش می آمد و حالش را می پرسید، با وجودی که درد زیادی داشت می گفت: الحمدالله.
روزی یکی به ملاقات ایشان امده بود و گفت:
خدا بد ندهد.
ایشان در جواب فرمود: خدا که بد نمیدهد، هر چه میدهد خیر است.
این راضی بودن به قسمت و رضای الهی را نشان می دهد.
🌹
امام باقر علیه السلام: در هر قضای الهی برای مؤمن خیری نهفته است.
(تحف العقول،ص۳۰۲).
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💢 توصیف خارق العاده دنیا از زبان امام علي (ع)
🌹بیشترین ضربه هارو خوبترین آدمها میخورند،
برای خوبیهاتون حد تعیین کنید و هر کس را به اندازه لیاقتش بها دهید نه به اندازه مرامتان.
🌹زندگی کردن با مردم این دنیا همچون دویدن در گله اسب است ! تا میتازی با تو میتازند ؛ زمین که خوردی ؛ آنهایی که جلوتر بودند ؛ هرگز برای تو به عقب باز نمیگردند !
و آنهایی که عقب بودند ؛ به داغ روزهایی که میتاختی تو را لگد مال خواهند کرد !
🌹در عجبم از مردمی که بدنبال دنيايی هستند که روز به روز از آن دورتر ميشوند ؛ و غافلند از آخرتی که روز به روز به آن نزديکتر ميشوند.
نهج البلاغه ص 56 خ 43
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپزیبا👌
چرا فکر میکنید که
خدا صدای شمارو نمیشنوه ‼️
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#عارفانه🕊
به یقین بدان
که هر که را عقل باشد،
به یقین داند که در این عالم،
خوشی نباشد.
#عزیزالدین_نسفی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#تلنگرانه👌
خدا چند گناه را به سختی میبخشد كه يكی از آنها #آبرو_بردن است.
🔸حدیثی از امام باقر علیه السلام است که حضرت میفرمایند: کسی که از ریختن آبرو و حیثیت مردم چشمپوشی کرده و آبروی آنها را نریزد، خداوند در روز قیامت از گناهان او صرفنظر خواهد كرد.
🔹روایت داریم که میفرماید اغلب جهنمیها، جهنمی زبان هستند! فکر نکنید همه شراب میخورند و از دیوار مردم بالا میروند. یک مشت مؤمن مقدس را میآورند جهنم، به سبب اينكه آبرو میبرده اند!
اسلام میخواهد آبروی فرد حفظ شود.
#استادفاطمینیا
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨الهی...
کانِ حسرت است این دل من!
مایه ی درد و غم است این تن من...
نه یارم گفت که این همه
چرا بهرهی من؟
نه دست رسد مرا
به معدن چارهی من...!
مرا تا باشد این درد نهانی
تو را جویم که درمانم تو دانی
#خواجهعبداللهانصاری
📸نمایی زیبا از محراب اصلی تا گنبد بقعه شیخ ابو مسعود رازی در شهر اصفهان
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#یابنالزهرا❤️
در التهابِ زمین، در اضطرابِ زمان
یادِ شما چتر امان من است
زیر باران دردها...
دگر فرقی ندارد
جمعه و شنبه، فقط برگرد
گرفتاریم ما از دستِ این هجرانِ طولانی
#سلامامامزمانم❤️
#اللهمعجللولیکالفرج🌤
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃
#ضرب_المثل
#اصطلاح_یخش_نگرفت
در گذشته یکی از کسب های پر درآمد یخ فروشی در فصل تابستان بود، از آنجاییکه هنوز خبری از یخچال ها و کارخانه های یخ سازی مدرن نبود، تنها منبع تهیه یخ مردم در فصل تابستان همین یخ فروش ها بودند.
یخ مورد نیاز به دو طریق تهیه می شد، روش اول این بود که یخ های طبیعی را از کوهستان ها با کمک چهارپایان به شهر های مجاور کوهستان می آوردند و آن را مصرف می کردند.
در روش دوم که در شهرهای بزرگ و پرجمعیت مانند تهران مورد استفاده قرار می گرفت به این صورت بود که، در نقاط مناسب و به دور از آفتاب دیواری به ارتفاع هشت الی ده متر رو به شمال ساخته می شد که در زیر آن حوضچه های کوچکی احداث می شد و در کنار آن در سمت جنوب گودالی به عنوان یخچال و محل نگهداری یخ حفر می شد، در فصول سرد حوضچه ها با آب پر می شدند و چون شب فرا می رسید این آب ها یخ می زدند و صبح ها یخ ها را می شکنند و در گودال می ریختند این یخ ها به تدریج روی هم انباشته می شدند و با گذشت زمان و با کمک سرما گودال پر از یخ می شد و یخ مورد نیاز در فصل تابستان تهیه می شد.
هرگاه زمستان سالی به اندازه کافی سرد نبود، کار تهیه یخ با مشکل مواجه می شد و یخ سازان می گفتند امسال "یخش نگرفت "که این اتفاق باعث ورشکستگی آنها می شد.
اصطلاح "یخش نگرفت "کنایه از بدشانسی و بد اقبالی است که شخص با وجود تلاش در اثر پیشامدی غیر قابل پیش بینی از رسیدن به هدفش باز می ماند.
#بازخوانی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃
#سخن_حکیمانه
از حکیمی پرسیدند:
چرا از کسی که اذیتت می کند انتقام نمی گیری؟
با خنده جواب داد:
آیا حکیمانه است سگی را که گازت گرفته را گاز بگیری .
میان پرواز تا پرتاب تفاوت از زمین تا آسمان است .
پرواز که کنی،
آنجا میرسی که خودت می خواهی .
پرتابت که کنند ،
آنجا می روی که آنان می خواهند .
پس پرواز را بیاموز...!!!
پرنده ای که "پرواز" بلد نیست،
به "قفس" میگوید....قسمت
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃
این داستان مربوط به قبرستان تخت فولاد اصفهان است
یکی از آقایان نقل می کند: برادرم را که مدتی پیش فوت کرده بود در خواب دیدم با وضع و لباس خوبی که موجب شگفتی بود.
گفتم: داداش دیگر آن دنیا کلاه چه را برداشتی؟!
گفت: من کلاه کسی را برنداشتم.
گفتم: من تو را می شناسم. این لباس و این موقعیت از آن تو نیست.
گفت: آری . دیشب، شب اول قبرِ مادر قبرکن بود. آقا سید الشهدا(ع) به دیدن آن زن تشریف آوردند و به کسانی که اطراف آن قبر بودند خلعت بخشیدند و من هم از آن عنایات بهره مند شدم.
بدین جهت از دیشب وضع و حال ما خوب شده و این لباس فاخر را پوشیده امااز خواب بیدار شدم ، نزدیک اذان صبح بود. کارهای خود را انجام داده و حرکت کردم به سمت تخت فولاد.
برای تحقیقات سر قبر برادرم رفتم. بعضی قرآن خوان ها کنار قبرها قرآن می خواندند.
از قبرهای تازه پرسیدم، قبر مادر قبرکن را معرفی کردند. رفتم نزد آقای قبر کن
احوال پرسی کردم و از فوت مادرش سوال کردم، گفت: دیشب شب اول قبر او بود
گفتم: روضه خوانی می کرد؟ روضه خوان بود؟ کربلا رفته بود؟
گفت: خیر ، برای چه می پرسی؟
داستان را گفتم ، او گفت: هر روز زیارت عاشورا می خواند
حکایاتی از عنایات حسینی، ص111
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از آیه گرافـی 🇵🇸
با نام خدا دوشنبہ ۱۳
بهمن ماه را آغاز میکنیم❄️
خدایا🙏
ياريمان کن امروز را
که مهمان توییم
باعشق تو آغازکنیم
و این عشق و محبت را
به همه دوستان وعزیزان
تقدیم کنیم
دوشنبه تون بخیر و شادی❄️
هدایت شده از آیه گرافـی 🇵🇸
🍃 ســــلام
🌸 یك صبح دل انگيز
🍃 يك صبح آرام
🌸 يك صبح لطيف
🍃 يك صبح پراززیبـایی
🌸 یك صبح پراز شـادی
🍃 يك صبح پرازموفقيت
🌸 يك صبح پراز محبت
🍃 بـراتـون آرزومـندم
🌸 ســـــلام
🍃صبحتون بخیر
هدایت شده از آیه گرافـی 🇵🇸
🌸دوشنبه تون
♥️عالی و بینظیر
🌸ان شاءالله امروز
♥️برای تک تک دوستانم
🌸همون روزی بشه که
♥️آرزوشـو دارند
🌸پراز خیر و برکت
♥️پراز دلخوشی
🌸پراز موفقیت و
♥️پراز محبت خدا در زندگی
🌸روزتون زیبا و درپناه خدا
♥️تقدیمتون عزیزانم