eitaa logo
داستان راستان🇵🇸
28.3هزار دنبال‌کننده
35.7هزار عکس
30.1هزار ویدیو
332 فایل
تقدیم به روح پاک و مطهر متفکر شهید استاد مرتضی مطهری‏‏‏‏‏‏‏‏ تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸عکس نوشته قرآنی •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
⚡️تلنگر⚡️ 🚕نشست توی تاکسی دید راننده نوار قرآن❤️ گذاشته... 👈گفت : آقا کسی مرده ☘راننده با لبخندگفت بله.. 🖤دل من و شما ....به کجا میرویم😔 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
داستان یک تفکر ☀️روزی کفاشی در حال تعمیر کفشی بود ناگهان سوزن کفاشی در انگشتش فرو رفت از شدت درد فریادی زد سوزن را چند متر دور تر پرت کرد . مردی حکیم که از ان مسیر عبور می کرد ماجرا را دید سوزن را اورد به کفاش تحویل داد و شعری را زم زمه کرد درختی که پیوسته بارش خوری تحمل کن انگه که خارش خوری . این سوزن منبع درامد توست این همه فایده حاصل کردی یک روز که از ان دردی برایت امد ان را دور می اندازی! نتیجه اینکه اگر از کسی رنجیدیم خوبی های که از جانب ان شخص به ما رسیده را به یاد آوریم, ان وقت تحمل ان رنج اسان تر می شود ... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💥زمین پر است از قبرهای جوانانی که میخواستند توبه کنند ولی اجل مهلتشان نداد... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
☘داستان زیباوتکان دهنده زهیر بن القین ☘ ❣در بین اصحاب امام حسین(ع) مردی است به نام زهیر بن القین. او اول از پیروان و هواداران خلیفه سوم بود؛ یعنی از کسانی بود که اعتقاد داشت خلیفه سوم مظلوم کشته شده است و العیاذ بالله حضرت علی(ع) در این فتنه دخالت داشته و بر همین اساس با علی(ع) میانه خوبی نداشت. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🌹هنگامی که حسین(ع) از مکه به جانب عراق در حرکت بودند، زهیر هم با آن حضرت هم مسیر شده بود. اما در همه این مدت تردید داشت که آیا با امام حسین(ع) روبرو بشود یا نه؟ چون در عین حال مردی بود که در عمق دلش مؤمن بود، می‏دانست که حسین بن علی فرزند پیامبر نیز هست و حق بزرگی بر این امت دارد. به همین جهت می‏ترسید که با آن حضرت روبرو شود؛ زیرا که ممکن بود امام(ع) از وی تقاضایی کند و او در انجام آن کوتاهی نماید و این البته کار بد و ناپسندی است. 🌱از قضا در یکی از منازل بین راه بر سر یک چاه آب اجباراً با امام فرود آمد. امام(ع) شخصی را دنبال زهیر فرستاد و پیام داد که زهیر را بگویید نزد ما بیاید، 🌹 وقتی که فرستاده حسین(ع) به جایگاه زهیر رسید، زهیر و اعوان و قبیله‏اش در خیمه‏اش مشغول نهار خوردن بودند. فرستاده امام حسین(ع) رو به زهیر کرد و گفت: یا زهیر اجب الحسین، یعنی ای زهیر! بپذیر دعوت حسین را تا زهیر این کلمه را شنید رنگ از رخسارش پرید و گفت: آنچه نمی‏خواستم، شد. 🖌نوشته‏ اند: همانطور که غذا می‏خورد دستش درون سفره مانده بود و اطرافیان و اعوانش نیز همین حالت را پیدا کردند. نه می‏توانست بگوید می‏آیم، نه می‏توانست بگوید نمی‏آیم. ☘ او زنی صالحه ومؤمنی داشت،که متوجه قضیه شد، دید که زهیر در جواب نماینده امام حسین(ع) سکوت کرده، لذا جلو آمد و با یک ملامت عجیبی فریاد زد: زهیر! خجالت نمی‏کشی؟ پسر پیامبر فرزند زهرا تو را خواسته است، باید افتخار کنی که بروی، تازه تردید داری؟ بلند شو. ☘ زهیر بلند شد و به جانب خیمه‏ گاه حسین(ع) حرکت کرد اما با کراهت قدم بر می‏داشت، من نمی‏دانم یعنی تاریخ هم ننوشته است و شاید هیچکس نداند که در آن مدتی که اباعبدالله با زهیر ملاقات کرد، میان آن دو چه گذشت؟ چه گفت و چه شنید. 🌱اما آنچه مسلم است این است که چهره زهیر بعد از بازگشتن غیر چهره او در وقت رفتن بود. وقتی می‏رفت چهره‏ای گرفته و درهم داشت ولی وقتی می‏آمد چهره‏اش خوشحال و خندان بود. 🌹چه انقلابی، حسین در وجود او ایجاد کرد؟ چه چیز را به یادش آورد که برخلاف انتظار اطرافیانش دیدند، زهیر دارد وصیت می‏کند اموال و ثروتم را چنین کنید، بچه‏ هایم را چنان، زنم را به خانه پدرش برسانید و... خودش را مجهز کرد و گفت: من رفتم. ⬅️همه فهمیدند که دیگر کار زهیر تمام است. می‏گویند: وقتی که می‏خواست برود و به حسین(ع) بپیوندد، زنش آمد و دامن او را گرفت و گفت: زهیر! تو رفتی، اما به یک مقام رفیع نائل شدی؛ زیرا حسین(ع) از او شفاعت خواهد کرد. من امروز دامن تو را می‏گیرم که در قیامت جد حسین، مادر حسین هم نیز از من شفاعت نمایند. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ❣زهیر به همراه حسین(ع) رفت و از اصحاب صف مقدم کربلا شد. زن زهیر خیلی نگران بود که بالاخره قضیه به کجا می‏انجامد؟ تا این که به او خبر رسید که حسین و اصحابش همه شهید شدند و زهیر هم به مانند آنها به فیض شهادت نائل آمده است. پیش خودش فکر کرد که لابد دیگران همه کفن دارند ولی زهیر کفن ندارد، ❣پس کفنی را به یک غلامی داد تا بدن زهیر را کفن نماید. وقتی که آن غلام به قتلگاه رسید، یک وضعی را دید که شرم و حیا کرد، بدن زهیر را کفن کند؛ زیرا که می‏دید بدن حسین که آقا و مولای او به شمار می‏آید همچنان بی‏کفن بر روی خاک گرم کربلا مانده است 🖌گفتارهای معنوی، ص 160 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
امام على عليه السلام: علمى كه اصلاحت نكند، گمراهى است عِلمٌ لا يُصلِحُكَ ضَلالٌ غررالحكم حدیث6294 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌹ارزش تو بهشت است به کمتر از بهشت خودت را معامله نکن🌹 🎤ازبیانات حجه الاسلام علوی تهرانی ارزش تو بهشت است به کمتر از بهشت خودت را معامله نکن برای رهایی از شر دنیا سه راه حل داده اند: 1- زهد ورزیدن: زهد بی رغبتی به دنیاست نه نداشتن دنیا. امام رضا علیه السلام : "با زهد در دنیا امید دارم از شر دنیا راحت شوم." امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: "در دنیا زاهد باش تا رحمت خداوند شامل حالت شود." تعریف زهد چیست؟ 2- کرامت نفس: کریم النفس کسی است که برای خودش ارزش قائل است. ضد کریم لئیم است، لئیم کسی است که حیا ندارد پس کریم النفس کسی است که حیا دارد. یکی از لایه های نظارتی هر انسانی خودش است. نفس لوامه ملامتت می کند. کسی نفهمیده ولی خودت می دانی. آدم کریم النفس کسی است که در خلوت خودش هم حیا دارد چه برسد به جای دیگر. کریم النفس خلاف عقل و خلاف شرع انجام نمی دهد. آدم های کریم اهل حرف زشت نیستند، برای خودشان ارزش قائل هستند. پیامبر صلوات الله علیه فرمودند: ارزش تو بهشت است به کمتر از بهشت خودت را معامله نکن. هیچ بنده ای کرامت نفس پیدا نکرد، مگر دنیا در چشم او خار شد. هر کس کرامت نفس داشته باشد دنیا در چشم او کوچک می آید. 3- یاد مرگ سومین راه است. امام علی علیه السلام: کسی که زیاد یاد مرگ کند از نیرنگ های دنیا نجات پیدا کند. در جای دیگر امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند:"مَنْ أَکْثَرَ مِنْ ذِکْرِ الْمَوْتِ رَضِیَ مِنَ الدُّنْیَا بِالْکَفَافِ" کسی که زیاد یاد مرگ کند به دنیا در حد کفافش راضی می شود. برهم زننده و منهدم کننده لذت را یاد کنید. آن چیزی که همه لذت ها را از بین می برد یاد مرگ است. امیرالمومنین علیه السلام اگر امیرالمومنین شد برای این بود که دنیا به چشمش نمی آمد. راهش این سه مورد است. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از 💚 تبلیغات آیه گرافی🍁
💔آغوش سرد بعد از طلاق 🖤 برگه طلاق را امضا کردیم و طلاق انجام شد دیگه تحمل زندگی با یک زن سرطانی رو نداشتم. وقتی خواستیم از دفتر طلاق خارج بشیم نسرین یهو اومد جلو بدون مقدمه گفت منو در آغوش بگیر… من گیج شده بودم! نمیدونم هدفش چی بود چون از هم جدا شده بودیم دیگه محرم نبودیم ولی رفتم جلو ازش علت درخواستش رو پرسیدم! گفت تحملشو داری؟ گفتم آره بگو 🔞ادامه داستان جالب رو بخونید 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/233242800Cc30941bd89
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 برترین عبادت که ازآن غافلیم 💠 استاد رفیعی خلاصه بیانات استاد رفیعی در این ویدیو: - امير المؤمنين على بن ابيطالب عليه السّلام؛ أَفْضَلُ اَلْعِبَادَةِ غَلَبَةُ اَلْعَادَة - بالاترین عبادت این است که آدم جلوی یک عادت غلط رو بگیرد. (غرر الحکم و درر الکلم، ج 1، ص 257) ‌‌‌‌✅کانال استاد دانشمند •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌌 محمد بن مسلم گويد: شنيدم امام باقر( عليه السلام) مي فرمود: بنده خدا روز قيامت محشور می شود (با اين كه در دنيا) دستش به خونى آلوده نشده (و خونى نريخته) به اندازه يك حجامت يا بيشتر خون به او می دهند و می گويند: اين سهم تو از خون فلان كس است؟ . عرض مي كند: پروردگارا! تو خود مي دانى وقتی جان مرا گرفتى خون كسى را نريخته بودم . خداوند فرمايد: آرى! تو از فلانى، روايتى چنين و چنان شنيدى و به ضرر او بازگو كردى، پس آن خبر زبان به زبان به فلان جبّار (ستمكار) رسيد و بدان روايت او را كشت و اين بهرۀ تو از خون اوست . الكافي، ج‏2، ص: 371-370 🌹 🍃🍂 ‌‌‌‌✅کانال استاد دانشمند •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
6.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔮با این روایت خودت رو محک بزن ...❗️ 💢به خودت چه نمره ای میدی ⁉️ 👌🎧 🌹 🍃🍂 ‌‌‌‌✅کانال استاد دانشمند •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
7.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 حکایت واقعی وبسیار شنیدنی نانوایی 👌 سخنران استاددانشمند 🎤 ‌‌‌‌✅کانال استاد دانشمند •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•