همه ما زمینی هستیم اما رفقای #آسمونی داریم...
رفیق آسمونیا که نباید حال دلشون خراب باشه...
رفقایی که عشق و محبتشون زندگیمون رو عوض کرده..
مگه میشه #شهید_ابراهیم_هادی باشه و ما خوب نباشیم..
مگه میشه #شهید_ابراهیمهادیها
باشن و ما غم بگیریم..!
#رفیق_شهیدم ؛ #ابراهیم_هادی 🌹
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
و سلام بر او که می گفت:
ما ترس از شهادت نداریم
و این تنها آرزوی ماست..
#شهید_ابراهیم_هادی🕊⚘
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
بعد از دیدن تو فهمیدم
بهشت یک باغ نیست...
بهشت یک " آدم " است ...
بهشت من🌷
#شهید_ابراهیم_هادی
#پروفایل
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حال رفیقتو خوب کن🖇❤️
#شهید_ابراهیم_هادی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
اهل بیت همه وجودشان را برای اسلام دادند.
ما همین سینه زنی را باید خوب انجام دهیم...💚🌿!
#شهید_ابراهیم_هادی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸توی کوچه بود و همش به آسمون نگاه میکرد و سرش رو پایین می انداخت.
بهش گفتم داش ابرام چیزی شده؟
گفت: تا این موقع یکی از بندگان خدا به ما مراجعه میکرد و مشکلش رو حل میکردیم. میترسم کاری کرده باشم که خدا توفیق خدمت رو ازم گرفته باشه.
#شهید_ابراهیم_هادی 🌷
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
❌هروقت میدید دوستانش در حال غیبت هستند، بحث رو عوض میکرد و یا مدام با صدای بلند میگفت صلوات بفرست.
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
همیشہ میگفت:
در زندگی، آدمی موفق تر است ڪه
⇜در برابر عصبانیت دیگران"صبور"باشد.
⇜و ڪار بیمنطق انجام ندهد.
و این رمز موفقیت او در برخوردهایش بود.. :)!
#شهید_ابراهیم_هادی♥️🌱
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
#شهید_ابراهیم_هادی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
وقتی بهش میگفتیم
چرا گمـنام ڪار میڪنی ..!
میگفت: ای بابا،
همیشه ڪاری ڪن
ڪه اگه خدا تو رو دید
خوشش بیاد نه مـردم (:
#شهید_ابراهیم_هادی 🌱
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✳️ امتحان مردانگی
✍ قبل از عملیات مطلع الفجر بود. جهت هماهنگی بهتر، جلسهای در محل گروه اندرزگو برگزار شد. من و ابراهیم و شش نفر از فرماندهان ارتش و سپاه در جلسه حضور داشتیم. اواسط جلسه بود که ناگهان از پنجره، یک نارنجک به داخل پرتاب شد! دقیقا وسط اتاق افتاد. از ترس رنگم پرید. همانطور که نشسته بودم، سرم را در بین دستانم گرفتم و به سمت دیوار چمباتمه زدم. بقیه هم مانند من، هر یک به گوشهای خزیدند.
لحظات بهسختی میگذشت، اما صدای انفجار نیامد. خیلی آرام چشمانم را باز کردم. از لابهلای دستانم به وسط اتاق نگاه کردم. باورکردنی نبود! با چشمانی که از تعجب بزرگ شده بود گفتم: «آقا ابرام …!» بقیه هم یکییکی سرهای خود را بلند کردند. همه با رنگ پریده وسط اتاق را نگاه میکردند. در حالی که همهٔ ما در گوشهوکنار اتاق خزیده بودیم، ابراهیم روی نارنجک خوابید بود!
🔺 در همین حین مسئول آموزش وارد اتاق شد. با کلی معذرتخواهی گفت: خیلی شرمندهام. این نارنجک آموزشی بود. اشتباهی افتاد داخل اتاق شما! گویی این نارنجک آمده بود تا مردانگی ما و ابراهیم را بسنجد.
📚 برگرفته از کتاب #سلام_بر_ابراهیم |زندگینامه و خاطراتی از اسطورهٔ دفاع مقدس #شهید_ابراهیم_هادی
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•