♦️حکایت فضیل بن عیاض
گوش اگر شنوا بود و قلب اگر اماده انسان در هر مرحله ای از انحراف هم باشد انذاز در او اثر می کند.
داستان فضیل عیاض از این قبیل است
فضیل بن عیاض که نام او در کتب رجال به عنوان یکی از راویان موثق از امام صادق(علیهالسلام) و از زهاد معروف معرفی شده و در پایان عمر در جوار کعبه میزیست و همانجا در روز عاشورا بدرود حیات گفت، در آغاز کار راهزن خطرناکی بود که همه مردم از او وحشت داشتند.
از نزدیکی یک آبادی میگذشت، دخترکی را دید و نسبت به او علاقهمند شد، عشق سوزان دخترک فضیل را وادار کرد که شبهنگام از دیوار خانۀ او بالا رود و تصمیم داشت به هر قیمتی که شده به وصال او نائل گردد، در این هنگام بود که در یکی از خانههای اطراف شخص بیداردلی مشغول تلاوت قرآن بود و به این آیه رسیده بود:
«أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ؟»
این آیه همچون تیری بر قلب آلوده فضیل نشست، درد و سوزی در درون دل احساس کرد، تکان عجیبی خورد، اندکی در فکر رفت، این کیست که سخن میگوید؟ به چه کسی این پیام را میدهد؟ به من میگوید: ای فضیل! آیا وقت آن نرسیده است که بیدار شوی، از این راه خطا برگردی، از این آلودگی خود را بشویی، و دست به دامن توبه زنی؟!
ناگهان صدای فضیل بلند شد و پیوسته میگفت: «بلی و اللَّه قد آن، بلی و الله قد آن»، به خدا سوگند وقت آن رسیده است! او تصمیم نهایی خودش را گرفته بود، با یک جهش برقآسا از صف اشقیا بیرون پرید و در صفوف سعدا جای گرفت.
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#داستان_آموزنده
✍(خزیمه ابرش) پادشاه عرب، بدون مشورتِ پادشاه روم که از دوستان صمیمیش بود کاری انجام نمیداد. او پیکی را به نزد دوست خود فرستاد و از او درباره فرزندانش مشورت و نظر خواست. او در نامهاش نوشت: من برای هر یک از دختران و پسران خویش مالی زیاد و ثروتی فراوان قرار دادم که بعد از من درمانده و مستمند نشوند. صلاح شما در این کار چیست؟
پادشاه روم جواب فرستاد که: ثروت، معشوق بیوفاست و دوام ندارد، بهترین خدمت به فرزندان این است که، آنان را از مکارم اخلاق و خویهای پسندیده برخوردار کنید، تا در دنیا سبب دوام دولت و در آخرت سبب غفران باشد.
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍استاد فاطمي نيا(ره):
رجب و شعبان ماههاي بزرگي مي باشند. يكي از اولياي خدا ميفرمود: روايات دلالت ميكند كه رجب و شعبان مثل دوچشمه هستند كه مهمانان خدا قبل از ورود به ماه مبارك رمضان ، خود را در آن شست وشو بدهند و آماده ي مهماني خدا شوند! اين ماه را مغتنم بدانيم ، زياد استغفار كنيم و تصميم بگيريم بر ترك معاصي ! ترك معصيت اولين قدم عبوديت است.
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
CQACAgQAAx0CVc35HwAC7M5lqqMnswIv_39jXKn5ZJag8DzRDgACfAwAAsmMqVBRk5pVG-xHlzQE.mp3
8.37M
#انسان_شناسی ۳۴
#استاد_شجاعی
▪️مسیر زندگی، هم مبداء داره، هم مقصد!
مبدأ = تو
مقصد = الله
در این جادّه، عینِ همهی جادّههای دیگه، خطراتی، تهدیدت میکنه... خطراتی مثل ؛
ـ توقف
ـ عقب گرد
ـ کُندی حرکت
ـ سرعتِ بیجا
ـ جاماندن از سبقتگیری
ـ سبقتِ بیجا
و ......
💥 حالا چجوری از این خطرات خودم رو حفظ کنم؟
🌹 🍃🍂
✅کانال استاد دانشمند
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
CQACAgQAAx0CVc35HwAC7M9lqqMnPF0BhATRBjHMTLnKvbqHXgAC9gkAAmYCIVAwZeIbR1pSEzQE.mp3
5.31M
🔊 #فضل_القرآن
📚 #اصول_کافی
📣 جلسه نهم
* سه صحیفهی عمل در قیامت
* شفاعت قرآن از مومنین در روز قیامت
* ترتیل قرآن به چه معناست؟
⏰ مدت زمان: ۱۲:۵۹
✅کانال استاد دانشمند
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
CQACAgQAAx0CVc35HwAC7NBlqqMnT4yQT5JeqS01HDaEfN9juQACWBMAApg8SFHXeOy25e44wzQE.mp3
3.62M
أَینَ الرّاغِبونَ إِلَی اللّٰه؛
کی دلش برای خدا تنگ شده؟!
- استاد توکلی
✅کانال استاد دانشمند
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
❇️رجزخوانی امیرالمومنین علی علیه السلام و مرحب ابن حارث یهودی در جنگ خیبر
واژه خیبر در زبان عبری به معنی قلعه است وچون این منطقه به وسیله هفت قلعه دربرگرفته شده بود به آن خیبر می گفتند.
جنگ خیبر،سال هفتم هجری واقع شد وپیامبر (ص) در اوایل محرم سال هفتم روانه خیبر شد ودر ماه صفر آنجا را فتح کرد ودر اول ربیع الثانی سال هفتم به مدینه بازگشت.
یکی ازجنگاوران این قلعه واز نخستین کسانی که به جنگ مسلمانان آمدند، مرحب ابن حارث یهودی، معروف به مرحب خیبری، مردی بلند قامت و بسیار شجاع و رییس یکی از قلعه ها ودژهای خیبر بود واز سران یهود به شمار می آمد. مرحب در حالی که غرق در سلاح بود،این گونه رجز خوانی می کند:
🔸قَدْ عَلِمَتْ خَیْبَرُ أَنِّی مَرْحَبٌ
(طایفه خیبر میداند که مرحب هستم)
🔸شَاکِی اَلسِّلاَحِ بَطَلٌ مُجَرَّبٌ
(اسلحه ام را آماده حمله کرده و قهرمانی آزموده ام)
🔸إِذِ اَللُّیُوثُ أَقْبَلَتْ تَلَهَّبُ
(آنگاه که شیران جنگ آتش جنگ را افروخته وارد میدان میشوند)
🔸وَ أَحْجَمَتْ عَنْ صَوْلَةِ اَلْمُحَجَّبِ
(و از صولت قهرمانان پنهان می گردند)
🔸خِلْتُ جِمَایَ أَبَداً لاَ یُقْرَبُ
(فکر می کنم از شدت حرارت به من نزدیک نگردند)
🔸أَطْعَنُ أَحْیَاناً وَ حِیناً أَضْرِبُ
(گاهی با نیزه حمله میکنم و گاهی با شمشیر)
🔸إِنْ غُلِبَ اَلدَّهْرُ فَإِنِّی أَغْلِبُ
(اگرچه روزگار مغلوب گردد من غالب هستم)
🔸وَ اَلْقِرْنُ عِنْدِی بِالدِّمَا مُخَضَّبٌ
(همتای جنگی در نزد من با خونش رنگین میشود)
امیرالمومنین علی علیه السلام در جواب مرحب فرمود:
🔹أَنَا عَلِیٌّ وَ اِبْنُ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ
(من علی(ع) فرزند عبدالمطلب هستم)
🔹مُهَذَّبٌ ذُو سَطْوَةٍ وَ ذُو غَضَبٍ
( پاک سرشت، دارای قدرت حمله و غضب هستم)
🔹غُذِّیتُ فِی اَلْحَرْبِ وَ عِصْیَانِ اَلنُّؤَبِ
(در دامن جنگ و ناگواری های حوادث)
🔹مِنْ بَیْتِ عَزٍّ لَیْسَ فِیهِ مُنْشَعَبٌ
(و در خانه عزتی که اختلاف در آن راه نیافته رشد کردهام)
🔹وَ فِی یَمِینِی صَارِمٌ تَجْلُو اَلْکُرَبَ
(در دست راست من شمشیری تیز که غم ها را از هم می شکافد)
🔹مَنْ یَلْقَنِی یَلْقَى اَلْمَنَایَا وَ اَلْعَطَبَ
(هرکس به چنگ من بیفتد مرگ و هلاکت را دیدار میکند)
در ادامه امام علی (ع) اینگونه رجز خواندند:
🔹نحنُ بَنو الحربِ بِنا سَعیرُها
(ما فرزند جنگیم و آتش جنگ به خاطر ما شعله ور است)
🔹حربَ عَوانٍ حَرُّها نذیرُها
(جنگ شدیدی است که آتش آن، حدود خطر جنگ را اعلام می دارد)
مرحب هم در جواب امام علی علیه السلام این چنین رجز می خواند:
🔸انا اناسُ ولدتنا عَبهره
(من از مردمی هستم که زنان زیبا رو و خوش پوش ما را زاییده اند)
🔸لباسُنا الوَشی و ریط حِبره
( لباس ما گلدار و چادر ما، برد یمنی است)
🔸ابناءُ حربٍ لیس فینا غدره
(ما فرزند جنگیم و هیچ مکری نداریم)
امام علی علیه السلام در پاسخ به مرحب رجز زیبا و بلیغی را خواندند:
🔹اَنَا الَّذی سَمَّتْنی اُمّی حَیدَرَة
(من کسی هستم که مادرم نام مرا حیدره گذاشته است)
🔹لَیثٌ لِغاباتٍ شدیدٌ قَسْوَرَة
(من شیر بیشه شجاعت و شیر نری تیراندازم)
🔹عبلُ الذراعینِ شدیدُ القِصره
(بازوهایم نیرومند و گردنم قوی است)
🔹کلیثِ غاباتٍ کریه المنظره
(همانند شیر نیرومندی که با قیافه ای هولناک همه را به وحشت میاندازد، هستم)
🔹أکیلکُم بالسّیفِ کیلَ السندره
(با شمشیرم شما را به طور وسیع پیمانه می کنم و کنار میریزم)
🔹اَضرِبکُم ضرباً یُبینُ الفقره
(آنچنان به شما ضربه می زنم که مهره کمر شما از هم جدا شود)
🔹وأترکُ بِقاعٍ جِزره
(همتای خود را در زمین های هموار تکه پاره می کنم)
🔹أضرِبُ بالسّیفِ رِقاب الکفره
(با شمشیر گردن های کفار را میزنم)
🔹ضربُ غلامٍ ماجدٍ حِزّوره
(من همانند نوجوانی بزرگوار ونیرومند حمله میکنم)
🔹من یترکُ الحقّ یقومُ صَغره
(کسی که حق را رها کند ذلت وی رشد پیدا میکند)
🔹أقتلُ منهم سبعهً أو عشره
(از این مخالفان حق هفت نفر و یا ده نفر به قتل می رسانم)
🔹فکلهم اهلُ فُسوقٍ فجره
(زیرا همه آنان طرف دار انحراف وناپاکی هستند)
#یاحیدره 🤍
📚الارشاد شیخ مفید _ دیوان امام علی علیه السلام
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍ فرزند آیت الله علامه امینی(ره) صاحب کتاب “الغدیر” می گوید : پس از گذشت چهار سال از فوت پدرم، شب جمعه ای او را در خواب شاد و خوشحال دیدم.
⁉️ پس از سلام و دست بوسی گفتم :
در آنجا چه عملی باعث نجات و سعادت شما شده است؟ کتاب الغدیر یا سایر کتاب ها یا تاسیس بنیاد و کتابخانه امیرالمومنین(علیه السلام)؟
☘ مرحوم علامه تاملی کردند و فرمودند: فقط زیارت عاشورا
☘ گفتم : اکنون روابط بین ایران و عراق تیره است و راه کربلا بسته است. چه کنم؟
☘ فرمود : در مجالس و محافلی که جهت عزاداری امام حسین(علیه السلام) برپا می شود شرکت کن، ثواب زیارت امام حسین(علیه السلام) را به تو می دهند.
☘ سپس فرمود : پسر جان! در گذشته بارها گفته ام و اکنون توصیه می کنم که زیارت عاشورا را هیچ وقت ترک و فراموش مکن. مرتب زیارت عاشورا را بخوان و برخودت وظیفه بدان.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
👩🎓ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺑﺪ ﺍﺧﻠﺎﻗﻰ ﻣﻌﻠﻢ
ﻣﻌﻠﻤﻰ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺯﻳﺎﺩﻯ ﺩﺍﺷﺖ , ﺍﻣﺎ ﻭﻯ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺍﺧﻠﺎﻗﻰ ﻓﺮﺩﻯ ﺗﻨﺪﺧﻮ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺫﻳﺖ ﻣﻰ ﻛﺮﺩ. ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﻋﻠﺖ ﺩﻟﺨﻮﺷﻰ ﺷﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻭﻟﻮ ﺑﺮﺍﻯ ﻳﻚ ﺭﻭﺯ ﻫﻢ ﻛﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻭﻯ ﺧﻠﺎﺹ ﺷﻮﻧﺪ ﻭﺩﺭﺱ ﺭﺍ ﺗﻌﻄﻴﻞ ﻛﻨﻨﺪ. ﻟﺬﺍ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﺸﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻧﻘﺸﻪ ﻛﺸﻴﺪﻧﺪ. ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻛﻠﺎﺱ ﺁﻣﺪﻧﺪ, ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﻣﻌﻠﻢ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ, ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺑﻪ ﻣﻌﻠﻢ ﺳﻠﺎﻡ ﻛﺮﺩﻭ ﮔﻔﺖ: ﺟﻨﺎﺏ ﻣﻌﻠﻢ , ﺧﺪﺍ ﺑﺪ ﻧﺪﻫﺪ. ﻣﺜﻞ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﻛﺴﺎﻟﺘﻰ ﺩﺍﺭﻳﺪ؟ ﻣﻌﻠﻢ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﻧﻪ ﻛﺴﻞ ﻧﻴﺴﺘﻢ. ﺑﺮﻭ ﺑﻨﺸﻴﻦ. ﺷﺎﮔﺮﺩﻯ ﺩﻳﮕﺮ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺟﻨﺎﺏ ﻣﻌﻠﻢ ﺭﻧﮓ ﻭ ﺭﻭﻳﺘﺎﻥ ﺍﻣﺮﻭﺯﭘﺮﻳﺪﻩ , ﺧﺪﺍﻯ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﻛﺴﺎﻟﺘﻰ
ﺩﺍﺭﻳﺪ؟ ﺍﻳﻦ ﺩﻓﻌﻪ ﻣﻌﻠﻢ ﻳﻜﻪ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﮔﻔﺖ: ﺑﺮﻭ ﺑﻨﺸﻴﻦ ﺳﺮﺟﺎﻳﺖ. ﺑﻌﺪ ﻳﻜﻰ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﻫﺎ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﺣﺮﻑﻫﺎ ﺭﺍ ﺗﻜﺮﺍﺭ ﻛﺮﺩ. ﻣﻌﻠﻢ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺷﺎﻳﺪ ﻣﻦ ﻣﺮﻳﺾ ﻫﺴﺘﻢ. ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﻭﻗﺘﻰ ﭼﻨﺪ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺩﻳﮕﺮﻫﻤﺎﻥ ﺣﺮﻑﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺛﺎﺛﺮ ﻭ ﺗﺎﺳﻒ ﺗﻜﺮﺍﺭ ﻛﺮﺩﻧﺪ, ﺍﻣﺮ ﺑﺮ ﻣﻌﻠﻢ ﻣﺸﺘﺒﻪ ﺷﺪ ﻭﮔﻔﺖ: ﺑﻠﻪ , ﮔﻮﻳﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺣﺎﻟﻢ ﺧﻮﺵ ﻧﻴﺴﺖ. ﺑﭽﻪﻫﺎ ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﺍﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺍﻭ ﻧﺎﺧﻮﺵ ﺍﺳﺖ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺁﻗﺎ ﻣﻌﻠﻢ ,ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﺪﻫﻴﺪ ﺗﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺷﻮﺭﺑﺎﻳﻰ ﺑﺮﺍﻳﺘﺎﻥ ﺗﻬﻴﻪ ﻛﻨﻴﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺷﻤﺎﭘﺮﺳﺘﺎﺭﻯ ﻧﻤﺎﻳﻴﻢ. ﻛﻢ ﻛﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻣﺮﻳﺾ ﺷﺪ, ﺭﻓﺖ ﺩﺭﺍﺯ ﻛﺸﻴﺪ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﻛﺮﺩ ﺑﻪ ﻧﺎﻟﻪ ﻛﺮﺩﻥ ﻭ ﺑﻪ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﮔﻔﺖ: ﺑﺮﺧﻴﺰﻳﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺑﺮﻭﻳﺪ. ﺍﻣﺮﻭﺯﻧﺎﺧﻮﺵ ﻫﺴﺘﻢ ﻭ ﻧﻤﻰ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺩ ﺑﺪﻫﻢ. ﺑﭽﻪﻫﺎ ﻛﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ, ﻣﻜﺘﺐ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺗﻔﺮﻳﺢ ﻭ ﺑﺎﺯﻯ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺭﻓﺘﻨﺪ.
💠(امام کاظم (ع)می فرمایند:
کسی که خود را به اندوه میزند،اهل اندوه میشود.)
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
✔ما نمیمیریم، روح ما زنده است
🔹لذا وقتی شما سر قبر پدرتان
مـی رویـد، او آگــاه مـی شـود و
دعایتان می کند.
آنقدر خوشحال میشود که سر قبرش رفتهاید. از آمدن یک مهمان خوب که به خانه تان می آید، چطور خوشحال می شوید؟
🔹میّتوقتی سرقبرش میروی،
ایـن طـور خـوشـحـال مـی شـود.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💠داستانی که نگاه شما را به قیامت عوض خواهد کرد💠
✅ بعضیها فکر میکنن که بهشت رو فقط میشه در مسجد و بر سر سجاده بدست آورد، در حالی که با خواندن این داستان خواهید فهمید که راههای نزدیکتر دیگری برای رسیدن به خدا هست که از آن غافلیم،
🔲 این داستان را «ابن جوزی» نقل میکند که:
در بلخ مردی علوی (از سادات منتسب به امیرالمؤمنین علی ع) زندگی میکرد تا اینکه بیمار شد و بعد از دنیا رفت.
همسرش گفت: با دخترانم به سمرقند رفتم، تا مردم کمتر ما را سرزنش کنند و در سرمای شدید وارد این شهر شدم و دخترانم را به مسجد بردم و خودم برای تهیّه چیزی بیرون آمدم.
دیدم مردم در اطراف شیخی اجتماع کرده اند، پرسیدم: او کیست؟ گفتند: شیخ شهر است. من نیز نزد او رفتم و حال و روزم را شرح دادم ولی او گفت: دلیلی بر سیادتت بیاور؟ و توجّهی به من نکرد و من هم به مسجد بازگشتم.
در راه پیر مردی را در مغازهای دیدم که تعدادی در اطرافش جمعاند،
پرسیدم: او کیست؟ گفتند: او شخصی مجوسی است،
با خود گفتم: نزد او بروم شاید فرجی شود؟ لذا نزد وی رفته و جریان را شرح دادم.
او خادم را صدا زد و گفت: برو و همسرم را خبر کن، تا به اینجا بیاید،
پس از چند لحظه بانویی با چند کنیز بیرون آمد. شوهرش به او گفت: با این زن به فلان مسجد برو و دخترانش را به خانه بیاور؟
سیده میگوید: همراه این زن به منزل او آمدیم و جایی را در خانهاش به ما اختصاص داد و به حمام برد و لباسهای فاخر بر ما پوشاند
و انواع خوراکها را به ما داد و آن شب را به راحتی سپری کردیم.
در نیمه های شب شیخ مسلمان شهر در خواب دید، قیامت برپاست و پرچم پیامبر(ص) بر بالای سرش بلند شد.
در آنجا قصری سبز را دید و پرسید: این قصر از آن کیست؟ پیامبر(ص)فرمود: از آن یک مسلمان است. شیخ جلو میرود و پیامبر(ص) از او روی میگرداند
عرض میکند: یا رسول اللَّه(ص) من مسلمانم چرا از من اعراض میکنی؟ فرمود: دلیل بیاور که مسلمانی؟ شیخ سرگردان شد، و نتوانست چیزی بگوید.
پیامبر(ص)فرمود: فراموش کردی، آن کلامی را که به آن زن علوی گفتی؟ این قصر از آن آن مردی است که این زن در خانه او ساکن شده؟
در این موقع شیخ از خواب بیدار شد و بر سر و صورت خود میزد و میگریست. آنگاه خود و غلامانش برای یافتن زن علوی در سطح شهر به تجسّس پرداختند، تا اینکه فهمیدند، او در خانه یک مجوسی است.
شیخ نزد مجوسی رفت و تقاضای دیدن وی را نمود، مجوسی گفت: نمیگذارم او را ببینی؟ شیخ گفت: میخواهم این هزار دینار را به او بدهم.
گفت: نه، اگر صد هزار دینار هم بدهی نمیپذیرم. وقتی اصرار شیخ را دید، گفت: همان خوابی را که دیشب تو دیدهای من هم دیدهام من رسول خدا(ص) را در خواب دیدم که فرمود: این قصر منزل آینده تو است.
سوگند به خدا من و همه اهل خانه به دست او مسلمان شده ایم
📕 إرشاد القلوب إلی الصواب، ج2، ص: 445
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸✨امام علی علیه السلام فرمود:
💚 تا کلامی را به زبان نياوردهای، در
بندِ توستامّاهنگامی كه به زبان آوردی،
تو در بند آن در میآیی.
🔸پس همانگونه كه طلا و جواهر،
و مال و داراییِ خود را در گنجينه
میگذاری، #زبانت را نيز در گنجينهی
دهانت نگه دار.
💚 زيرا چه بسا سخنی كه نعمتی را از
كف برده، و خشم و كيفر الهی را آورده
است.
📚 نهج البلاغه، حكمت 381
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 استاد شجاعی
🔹 اولین جمله خدا،
خطاب به بندهای که ؛
از معصیت برگشته و توبه کرده ...؟؟
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوست داشتنت
تنها یک واژه نیست
که بر زبانم جاری میشود
نوریست که وجودم را روشن میکند
#یاباالحسن❤️
#اللهمعجللولیکالفرج✨
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟡 حدیثی تکان دهنده در باب ظهور....
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨🌸✨
🌺#داستان_ظهور3 🌺
❓خانه آباد کجاست؟
🍀اینجا مکّه است، شب نهم «محرّم»، شب تاسوعا.
جهان تشیّع عزادار امام حسین (ع) و برادر با وفایش عباس است.
قرار است اجازه ظهور ازطرف خداوند داده شود؛ امّا این کار با تشریفات خاصّی صورت میگیرد.
🍀با اجازه ظهور دیگر حکومت سیاهیها غروب میکند و هنگام طلوع روشنایی است.
امشب انتظار به سر میآید و خداوند فرمان ظهور را صادر میکند.
🍀اگر چه ما هم اکنون در مکّه و کنار خانه خدا هستیم؛ امّا باید امشب سفری به آسمان چهارم داشته باشیم.
🍀مگر در آسمان چهارم چه خبر است؟ صبر کن، برایت میگویم.
ما باید به کنار «بیتُ المَعمُور» برویم.
حتما میگویی: «بیتُ المَعمُور» دیگر کجاست؟
🍀همان طور که ما کعبه را به عنوان خانه خدا میشناسیم و گرد آن طواف میکنیم، خداوند بالای این کعبه، در آسمان چهارم، خانه ای ساخته تا فرشتگان گرد آن طواف کنند.
🍀«بیت المعمور» به معنای «خانه آباد» است و اجازه ظهور امام زمان کنار این خانه صادر میشود و همه دنیا آباد میشود. آری، در دوران غیبت، دنیا خراب و ویران است. وقتی که ظهور امام فرا برسد دنیا آباد میشود، برای همین، آبادیِ دنیا از کنار خانه آباد (بیتُ المَعمُور) آغاز میشود.
🍀باید امشب با من به آسمان چهارم بیایی. حتماً میدانی که قرآن از آسمانهای هفت گانه سخن گفته است. ما اکنون میخواهیم به طبقه چهارم آن برویم.
🍀خوب نگاه کن! چه میبینی؟ تمام پیامبران اینجا جمع شده اند. اینجا میتوانی آدم و نوح و عیسی و موسی و ابراهیم (ع) را ببینی.
🍀گروهی از مؤمنان هم در اینجا هستند.
همه منتظرند و نگاهشان به سویی خیره شده است.
آن طرف را نگاه کن، چه میبینی؟
🍀فرشتگان دارند چند منبر نورانی را به سوی «بیتُ المَعمُور» میآورند.
خوب دقّت کن، آیا میتوانی تعداد آن منبرها را بشماری؟
درست است، چهار منبر نورانی!
رسول خدا و حضرت علی و امام حسن و امام حسین (ع) را نگاه کن که با چه شکوهی به سوی این منبرها میروند و بالای آنها مینشینند.
چه شوری در میان این فرشتگان و انبیاء و مؤمنان برپا شده است...
🍀در این هنگام، همه درهای آسمان باز میشوند.
پیامبر میخواهد دعا کند و با خدای خویش نجوا کند. همه فرشتگان و پیامبران نیز آماده اند تا با پیامبر اسلام همنوا شوند.
گوش فرا بده تا تو هم سخن پیامبر را بشنوی!
🍀پیامبر چنین عرضه میدارد: «بار خدایا! تو وعده دادی که بندگان خوبت را فرمانروای زمین گردانی. لحظه عمل به آن وعده فرا رسیده است».
🍀همه فرشتگان و پیامبران نیز همین سخن را زمزمه میکنند.
نگاه کن! پیامبر و حضرت علی و امام حسن و امام حسین (ع) در بالای آن منبرها به سجده رفته اند.
🍀آنان در سجده چنین میگویند: «بار خدایا! بر ستمکاران خشم گیر؛ زیرا حریم تو شکسته شد. دوستانت کشته و بندگان خوبت ذلیل شدند».
🍀همسفر خوبم! تو خوب میدانی که منظور آنها از این سخنان چیست.
وقتی که خانه وحی به آتش کشیده شد و دُرّ یگانه عصمت، فاطمه (س) شهید شد، همان روز، حریم خدا شکسته شد!
🍀آن روزی که امام حسین (ع) با لب تشنه شهید شد، ذلّت اهل ایمان شروع شد.
و به راستی، پیامبر خوب میداند چگونه از خداوند اذن ظهور را بگیرد.
🍀جالب است بدانی قبل از اینکه پیامبر بالای منبر برود، خداوند فرشته ای را به آسمان دنیا میفرستد.
🍀من مدّت زیادی در این فکر بودم تا علّت این کار را بفهمم.
آری، پیامبر از این منبر پایین نمی آید تا اجازه ظهور امام زمان را بگیرد و خداوند برای شادی دل پیامبر، این فرشته را قبلاً به آسمان دنیا فرستاده است تا وقتی دعای پیامبر تمام شد، این فرشته هر چه سریع تر حکم ظهور را در دستان مبارک امام قرار دهد.
🍀پیامبر در این سجده، چنان با خدا سخن گفت و از سوز دل خود پرده برداشت که اکنون دیگر هر گونه تأخیر در امر ظهور امام، مقبول درگاه خداوند نیست.
📚 #داستان_ظهور
#قسمت_سوم
✍مهدی خدامیان ارانی
#حکومت_مهدوی
#امام_زمان
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری_قرآن
💠 و مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ
✨و از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی خدا میفروشد و خدا نسبت به [این] بندگان مهربان است. بقره/۲۰۷
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#آیا_اجنه_علم_غیب_میدانند
❤️خداوند در سوره سبأ میفرماید:
✨« فَلَمَّا قَضَیْنَا عَلَیْهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَى مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَیَّنَتِ الْجِنُّ أَن لَّوْ كَانُوا یَعْلَمُونَ الْغَیْبَ مَا لَبِثُوا فِی الْعَذَابِ الْمُهِینِ » (سبأ/ 14)
ترجمه:
✨(با این همه جلال و شکوه سلیمان) هنگامىکه مرگ را بر او مقرر داشتیم، کسى آنها را از مرگ وى آگاه نساخت مگر جنبده زمین (موریانه) که عصاى او را مىخورد (تا شکست و پیکر سلیمان فرو افتاد) هنگامىکه بر زمین افتاد جنیان فهمیدند که اگر از غیب آگاه بودند در عذاب خوارکننده باقى نمىماندند.
سلیمان نبی به دو علت در پنهان مرد و مرگش را کسی ندانست:
👈یکی اینکه اجنه که تحت امر حضرت سلیمان بودند و بیتالمقدس را بنا میکردند، اگر میدانستند سلیمان از دنیا رفت، دیگر کار نمیکردند و کسی نمیتوانست از آنها کار بکشد لذا بنای بیتالمقدس ناقص می ماند.
دوم اینکه، بر همگان مشخص شود که اگر جن علم غیب میدانست، آن روزهایی که سلیمان از چشمها غایب شد و در خزینه مرده بود و همه دنبال او میگشتند، اجنه میتوانستند جای سلیمان را نبینند و بدانند و غیب بگویند.
پس طبق این آیه:
⬅️هر دعا نویسی اگر استناد کند جای گم شده را میداند مثال فلان طلایی گم شده کجاست یا دزدش کیست؟ یا آخر یک مشکل به کجا ختم خواهد شد، همه اینها دروغ محض است و «لایَعلَمها الّا هو» کسی جز خدا از علم غیب آگاهی ندارد.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔸 سخت ترین آیه جهنم
🔸 و زیباترین آیه ی بهشت
🔷سخت ترین آیه جهنم در قرآن را اگر بپرسی همه می گویند مار غاشیه، آب جوش و....ولی سخت ترین آیه جهنم در سوره مبارکه ابراهیم است. می فرماید: "مرگ از هر طرف به سراغ
فرد می اید ولی نمی میرد..."
🔷 زیباترین آیه توصیف بهشت هم اگر بپرسی می گویند: نهرهای جاری از عسل و...ولی کامل ترین توصیف از بهشتی که نرفته ایم در سوره
کهف است. می فرماید:" اهل بهشت دوست ندارند از بشهت بروند" شما هر جا بروی بعد چند روز خسته می شوی. چون در قرآن آمده که "خالدین فیها ابدا"( در آن جاودانه اند) آدم
با خود فکر می کند چقدر در بهشت بمانیم! ولی اینقدر برایت شیرین می کنند که دوست خواهی داشت بمانی...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📛بی نمازی
🔥شیطان که رانده گشت بجز یک خطا نکرد
خود را برای سجده آدم رضا نکرد
💥شیطان هزار مرتبه بهتر ز بی نماز
او سجده بر آدم و این بر خدا نکرد ...
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔴 #بت_های_مدرن
🌹 امام صادق می فرمایند:
قائم در جنگ خود با چیزی مواجه میشود که رسول خدا با آن مواجه نشد؛ پیامبر به سراغ آنان آمد در حالی که #سنگ کنده کاری شده و چوب های تراشیده شده را می پرستیدند، ولی آنها بر قائم خارج میشوند و #کتاب_خدا را بر ضد او تاویل می کنند و بر اساس آن با ایشان می جنگند.
📚 غیبت نعمانی، ص ٢٩٧
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📖روایتی است از حضرت امام صادق(ع) که می فرماید:
روزی گذر سلمان در کوفه به بازار آهنگرها افتاد. یک مرتبه دید جوانی بیهوش شده و مردم اطراف او را گرفته اند. سلمان که از آن نزدیکی عبور می کرد، یکی از آن افراد دوید و به او گفت یا اباعبدالله این جوان مریض و بیهوش است بیا یک دعایی بالای سر او بخوان که بهوش بیاید. حضرت سلمان وقتی نزدیک شد و به بالین جوان رسید او چشم باز کرد.
تا سلمان را دید سر خود را بلند کرد و گفت یا اباعبدالله اینطور نیست که مردم گمان می کنند من بیمار هستم. وقتی گذر من به بازار آهنگرها افتاد و دیدم که با چکش های آهنی به میله های سرخ می کوبیدند، یاد این آیه افتادم: نگهبانان جهنم با چکش های آهنین بر دوزخیان می زنند. در این حالت دیگر نفهمیدم و از هوش رفتم. سلمان دید این فرد با معرفت است با او دوست شد.
بعد از یک مدتی این جوان مریض شد، سلمان به عیادت او رفت و دید که موقع مرگ او است. سلمان به حضرت عزرائیل(ع) خطاب کرد که یا ملک الموت این جوان برادر و دوست من است، لطفاً مراعات او را بکن. حضرت عزرائیل فرمود: یا اباعبدالله من مراعات این جوان و تمام مومنین را خواهم کرد و با آنها دوست هستم.
📚برگرفته از سخنان استاد عالی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بشنوید از کلمات نورانی سردار دلها شهید
حاج #قاسم_سلیمانی 🌷
📎 #شبتون_شهدایی🌷
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است👇
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من ضریحش را نمیبوسم، علی(ع) میبوسدم؛
طفل در آغوش بابا غصه کمتر میخورد...
#مولاعلی❤️
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•