مرا ز جام یقین قطره ای به کام افتاد
دلم به لرزه در آمد ز دست جام افتاد
قسم به قلب پر از نور حضرت مهدی (عج)
هر آنکه عاشق او شد خودش به دام افتاد
خدا کند که بیاید، مسیح عاشق اوست
خوش آن دلی که به پای چنین امام افتاد
گناهکاری ما گشته موجب تأخیر
وگرنه کاسه صبر همه ز بام افتاد
دلم قساوت سختی گرفته می دانم
ز راه خیر جدا شد به صد حرام افتاد
سلام و عرض ارادت به مهدی موعود (عج)
که مهر و جاذبه اش بین خاص و عام افتاد
غدیر خم که طلوع تکامل دین بود
کسوف آمد و این قصه ناتمام افتاد
خسوف کرب و بلا هم حکایتی دگر است
سر حسین (ع) به نی رفت و سمت شام افتاد
غدیر خم ز نهالی نحیف ریشه گرفت
هم از کویر قم و هم در آن دوام افتاد
غدیر مکه به راه است و انتهای غدیر
به سمت کوفه و آن وادی السلام افتاد
ز برق صیقل شمشیر حضرت مهدی (عج)
هزار صاعقه بر اشعث و قطام افتاد
مسیح گرچه وزیر بقیة الله است
خوشا که قرعه به نام چنین غلام افتاد
غلام حضرت مهدی (عج) اگر بُوَد عیسی
شکوه ملک سلیمان ز احترام افتاد
میان میکده یک ساقی خراسانی
به دست زخمی او سفره طعام افتاد
ز خال دست و نشان های بعد فهمیدم
که سیف صاحب میخانه از نیام افتاد
📝 علی شیرازی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔍#حدیث_گرافی
﷽
💠شب نیمه شعبان با فضیلتترین شب سال پس از شب قدر است.
شب و روز نیمه شعبان آنقدر عظیمالشان است که جایگاه امیرالمومنین علیهالسلام در میان آل محمد علیهمالسلام به جایگاه این شب و روز عزیز تشبیه شده است! (تفسیر امام عسکری علیه السلام ص665)
این شب شبی است که خدا قسم خورده هیچ سائلی را از درگاهش دستخالی رد نکند مگر اینکه حاجتش معصیت باشد.
دعاها و دستورالعملهای زیادی برای حاجتروایی در این شب سرنوشتساز بیان شده که ما به سه نمونه از آنها اشاره میکنیم:
💠اول:
هرکس شب نیمه شعبان، صد مرتبه سبحانالله، صد مرتبه الحمدالله، صد مرتبه اللهاکبر بگوید خدا گناهان گذشتهاش را میآمرزد و حوائج دنیا و آخرتش را برآورده میکند، حتی حاجتهایی را که در دل دارد و به درگاه خدا ابراز نکرده است.
————————————————-
💠دوم:
طبق روایت امام صادق علیهالسلام این نماز و دعا، بهترین عمل شب نیمه شعبان است و برای رسیدن به حاجت، بسیار موثر است.
بعد از نماز عشا، دو رکعت نماز بخوان
در رکعت اول، سوره حمد و قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُون
در رکعت دوم، سوره حمد و سوره توحید
پس از پایان نماز، 33 مرتبه سبحانالله، 33 مرتبه الحمدلله، 34 مرتبه الله اکبر
و بعد از آن این دعا را بخوان:
👈 " یَا مَنْ إِلَیْهِ مَلْجَأُ الْعِبَادِ فِی الْمُهِمَّاتِ..."
((کاملِ دعا در تصاویربالا))
و بعد از دعا به سجده برو (و اگر نمیتوانی مهر را روی پیشانی قرار بده) و بگو:
يَا رَبِّ بیست مرتبه
يَا اللَّه هفت مرتبه
لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّه هفت مرتبه
مَا شَاءَ اللَّهُ ده مرتبه
لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّه ده مرتبه
صلوات یک مرتبه
و بعد حاجتت را میخواهی.
——————————————————————-
💠سوم:
از بسیاری از بزرگان نقل شده در شب نیمه شعبان، سه سوره یس خوانده شود:
یکی به نیت طول عمر، یکی به نیت وسعت رزق، و یکی هم به نیت سلامتی.
📚 مفاتیح الجنان/بحارالانوار ج 94 باب57.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 خدا اینجوری خوشش میاد!!!
┄┅═✾•••✾═┅┄┈
💠 استاد مسعود عالی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
حضرت يوسف وقتی عزیز مصر بود و در وقت قحطي براي مردم گندم توزيع مي نمود يك نو جوان سه بار آمد و گندم همراي خود برد. آخر يوسف (ع) مجبور شد و به آن نوجوان گفت:
اَي برادر به مردم يك بار گندم نمي رسد و از تو چندم بار است كه گندم ميبري دگر بس كن! هنوز بسيار مردم محتاج باقي مانده اند !
حضرت جبرییل که کنار یوسف استاده بود گفت:
آیا او را مى شناسى؟
گفت: نه، نمى دانم كیست.
جبرییل گفت: اى یوسف! این مرد با این لباس كهنه و پاى برهنه همان شاهدى ست كه تو را از اتهام نجات داد. این همان طفلك هست كه موقع تهمت زدن زليخا شهادت پاك بودن ات را گفت!
حضرت به مأمور خود گفت: برو او را بیاور. او را آورد،
يوسف (ع) آن نوجوان را در آغوش گرفت و امر نمود به اين جوان دروازه هاي خزاين را باز كنيد هر قدر وهر چه ميتواند ببرد.
سپس به ماموران اش گفت: براى او لباس و كفش بیاورید، به او پول و شغل متناسب با عقل و فهمش بدهید و حقوقى نیز براى او قرار بدهید.
جبرئیل تعجب كرد، حضرت یوسف(ع) گفت: چه شد؟ گفت: كرم خدا مرا متحیر كرد،
آه از نهادم برآمد؛ چون كسى كه براى تو شهادت به حق داده، ببین براى او چه كار كردى؟ آن وقت بندگانش كه عمرى مى گویند: «أشهد أن لا اله الا الله» به وحدانیت او شهادت مىدهند، در قیامت براى آنها چه خواهد كند؟
الله جل جلاله برای یوسف وحي كرد؛ كه اَي يوسف ! تو يك بنده هستي
يك نَفَر پاكي ترا ياد كرد تمام خزانه ها را برايش باز كردي و اگر كسي پاكي مرا ياد كند ذكر مرا بكند آیا من چه برايش خواهم نمود...!
شما فكر كنيد خزانه هاي يوسف (ع) كجا و خزانه هاي الله جل جلاله کجا!
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
🌹همیشه امیدتان به خدا باشد نه بندگانش؛چون امید بستن به غیر خدا همچون خانه عنکبوت است : سست، شڪننده و بی اعتبار...
خدا به تنهایی برایتان ڪافیست..
التماس به خدا جرأت است
اگر برآورده شود ،رحمت است
اگر برآورده نشود،حکمتاست
التماس به انسان خفت است
اگر برآورده شود ، منت است
اگر برآورده نشود ، ذلت است
در همه حال به او اعتماد ڪنید
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شناسنامہ ها معیارهاے خوبے
براے ماندن آدمہا در کنارتان نیستند!🌸🍃
این امضاها، مہرها و اثر انگشت ها
هیچگاه یڪ نفر را سہم شما نمےکند...
خودتان را آنقدر پایبند این تعہدهاے کاغذے نکنید،
آنقدر کہ یادتان برود تعہد واقعے را باید جاے دیگرے بدهید...🌸🍃
جایے در قلب تان...
جایے در ذهن تان...
آنجاست کہ باید روزے چند بار با قاطعیت بہ خودتان بگویید:
اینجا خانہء اوست
و او تنہا مالڪ تمام من است!🌸🍃
اگر فکر مےکنید با داشتن نام کسے
در شناسنامہ تان براے همیشہ تصاحبش کرده اید، سخت در اشتباهید!
آدمہا براے ماندن کنار کسے امضا نمےخواهند...
وفادارے مےخواهند!
محبت مےخواهند
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
مردی به یک مغازه فروش حیوانات رفت و درخواست یک طوطی کرد. صاحب فروشگاه به سه طوطی خوش چهره اشاره کرد و گفت: «طوطی سمت چپ 500 دلار است».
مشتری: «چرا این طوطی اینقدر گران است؟»
صاحب فروشگاه: «این طوطی توانایی انجام تحقیقات علمی و فنی را دارد»
مشتری: «قیمت طوطی وسطی چقدر است؟»
صاحب فروشگاه: طوطی وسطی 1000 دلار است. برای اینکه این طوطی توانایی نوشتن مقاله ای که در هر مسابقه ای پیروز شود را دارد».
و سرانجام مشتری از طوطی سوم پرسید و صاحب فروشگاه گفت: «4000 دلار».
مشتری: «این طوطی چه کاری می تواند انجام دهد؟»
صاحب فروشگاه جواب داد: «صادقانه بگویم من چیز خاصی از این طوطی ندیدم ولی دو طوطی دیگر او را مدیر صدا می زنند.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸به تو ای دوست سلام
🌺حالت آيا خوبست ؟
🌸روزگارت آبي ست ؟
🌺همه اينجا خوبند
🌸ني لبك ميخواند
🌺قاصدك ميرقصد
🌸دريا آرام است
🌺باد عاشق شده است
🌸و كسي هست
🌺در اين خاك غريب
🌸كه به يادت جاري ست
🌺به تو ای دوست
🌸سلامی به بلندای وفایت کنم و
🌺به اندازه پیوند افق های امیدم
🌸از ته دل دعایت کنم و
🌺تندرستی تو آغاز کلامم باشد
🌸آمدم تا که سلامی
🌺به تو ای دوست کنم
🌸غم ومحنت همه را از دل تودورکنم
#مهدی_اخوان_ثالث
🌸صبح بخیر ای مهربان دوست🌸
🍃🌸
شنیده بودم آیتاللّٰهی هست به نام آقای بهجت که اهل معناست.
دوست داشتم ببینمش،
جستوجو کردم و خانهاش را یافتم.
رفتم پشت درِ خانه و در زدم...
پیرمردی با لباسِ خانه و محاسنی کوتاه در را باز کرد.
در مورد آقا پرسیدم.
گفت: «امری دارید؟»
گفتم: «با آقا عرضی دارم.»
گفت: «بفرمایید مطلب را!»
گفتم: «با خودشان عرضی داشتم.»
پیرمرد لبخند زد و گفت: «همین مقدور است!»
فکر کردم فایده ندارد؛ اجازه نمیدهد که آقا را ببینم.
ناچار خداحافظی کردم و برگشتم.
توی راه با خودم گفتم:
«به مسجد میروم و با خودش قراری میگذارم.»
غروب در مسجد نشسته بودم و در این فکر بودم که چه هیئتی خواهد داشت؟
مدتی بعد از اذان، روحانیِ سادهای وارد مسجد شد و بهسمت محراب رفت.
گفتم: «اینجا هم که نشد.» کمی دلگیر شدم.
پرسیدم: «آقای بهجت نمیآیند؟»
همان روحانیِ ساده را نشان داد و گفت: «ایشان که آمدند.»
همان پیرمردی بود که درب منزل دیدم.
شصت سال بود در وادی علوم دینی و معرفتی سیر میکردم؛ فکر میکردم میتوانم با یک نگاه، یا یک جمله، سِره را از ناسِره تشخیص دهم، اما نتوانستم بین حضرت آقا و یک خادم فرق بگذارم.
تمام نماز مغرب و مقداری از نماز عشا را در این افکار غرق بودم که روایتی از سیرۀ پیامبر صلیاللهعلیهوآله به یادم آمد:
«در میان اصحاب، چنان بود که هیچ غریبهای نمیتوانست تشخیص دهد کدام رسولالله صلیاللهعلیهوآله است.»
📚این بهشت، آن بهشت، ص42-44؛
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•