🍂🌺🍂🌺🍂🌺
📝 داستان زنی که ادعا میکرد من #زینبفرزندعلیابنابیطالب (ع) هستم❗️
✍روزی زنی در منطقه سامرا ادعا کرد که من زینب فرزند علی بن ابیطالب (ع) هستم ـ او معروف به زینب کذّابه شد.
حضرت امام هادی (ع) فرمود :
به آن زن بگویید دست از این ادعای دروغ بردارد، چرا که خدا شخص دروغگو را رسوا میکند و زندگیاش بیبرکت میشود.
قضیه شدت بیشتری گرفت و آن زن حتی پیروان زیادی را هم برای خود جمع کرد.
🔹این موضوع را به متوکل اطلاع دادند، او گفت : امام هادی (ع) را بیاور شاید او بتواند باطل بودن این زن را ثابت کند. امام (ع) حاضر شد و فرمود :
این دروغگو است و زینب کبری در فلان سال وفات کرده است.
متوکل پرسید : آیا غیر از این، دلیلی برای دروغگو بودن هست؟
امام فرمود: بله و آن این است که گوشت فرزندان فاطمه (س) بر درندگان حرام است.
🔸تو این زن را به قفس درندگان بیانداز تا معلوم شود که دروغ میگوید. متوکل خواست او را در قفس بیاندازد.
آن زن گفت : این آقا میخواهد مرا به کشتن بدهد یک نفر دیگر را آزمایش کنید.
برخی از دشمنانِ امام به متوکل پیشنهاد دادند که خود امام داخل قفس برود. متوکل به امام عرض کرد :
آیا میشود خود شما داخل قفس بروید؟!
نردبانی آوردند و امام داخل قفس رفت، قفسی که در داخلش ۶ شیر درنده بود.
🔹وقتی امام (ع) داخل شد شیرها آمدند و در برابر امام خوابیدند.
امام آنها را نوازش کرد، امام با دست اشاره میکرد و هر شیری به کناری میرفت.
وزیر متوکل به او گفت : زود او را از داخل قفس بیرون بیاور وگرنه آبرویمان میرود.
متوکل از امام هادی (ع) خواست که بیرون بیاید و امام هم بیرون آمد.
امام (ع) فرمود: هر کس میگوید فرزند فاطمه است داخل شود.
🔸هارون به آن زن گفت :
داخل شو. آن زن گفت: من دروغ میگفتم و فلانی مرا به این کار اجبار کرد.
به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید
👇👇👇👇👇👇
@Dastanhaeamozande