5.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عمه بیا گمشده پیدا شده
کنج خرابه شب یلدا شده
🔹شب سوم محرم شب حضرت رقیه(س)
💠 استاد عظیم الشأن ما علامه طباطبایی (رحمه الله) از قول یکی از دوستان خود نقل می کردند که گفته بود: در راه کربلا بودم و در صندلی پهلوی من یک جوان نشسته بود. خیلی مؤدّب و مشغول راز و نیاز خودش بود. وقتی رسیدیم به جایی که حدود چهار فرسخ تا حرم مطهّر فاصله داشت، دیدم آن جوان یک تلاطم درونی پیدا کرد و شروع کرد به گریه کردن. به وی گفتم: ای جوان چه شده؟ گفت: می دانی اینجا کجاست؟ اینجا کربلا است. من هم اینک شنیدم که امام حسین (ع) به همه ما خوش آمد گفتند.
آن شخص می گوید: خیلی تعجّب کردم و با خود گفتم این جوان به کجا رسیده است که صدای خوش آمد گوئی امام حسین (ع) را می شنود. از او پرسیدم تو چه کرده ای و چه شد که به این مقام رسیدی؟ جوان گفت: من سر تا پا گناه بودم. عادت به گناهان خود کرده بودم و نمی توانستم دست از عصیان بکشم. شبی در یک جلسه گناه تا نیمه شب ماندم و بعد از خروج از جلسه، به خدا گفتم: خدایا دست من را بگیر، ای خدا خسته شده ام. از این نوع زندگی و از گناه کردن خسته شده ام. به طور جدّی و همراه با انصراف از گناهان گذشته از خداوند طلب اصلاح کردم. صبح فردا عالم شهر مرا خواست و قبول کرد که من شاگرد او بشوم. اوّل یک دوره اعتقادات به من آموخت. سپس گفت: تو اعتقادات را از نظر علمی آموختی. ولی به تنهایی کاربرد ندارد. تو را به خواندن قرآن و دعا و توسّل به اهل بیت (علیهم السلام)، مخصوصاً توسّل به حضرت عصر «ارواحنافداه» سفارش می کنم. اگر هم گناه کردی، فوراً جبران کن. فوراً از خداوند عذر خواهی کن. در این صورت می توان گفت که دلت اصول دین را پذیرفته است. بعد از مدّتی هم استادم به من گفت: الحمدلله عقل و دل تو اعتقادات و دین را باورکرده است. امّا اکنون لازم است قدری اعتقادات خود را با «ولایت»، تزئین کنی تا تکمیل شود. به همین جهت من را به کربلای معلّی فرستاد. آمده ام به کربلا تا از امام حسین (ع) یک توفیق و جذبه ای بگیرم و برگردم.
استقامت در انصراف از گناهانی که برای انسان به صورت عادت در آمده است، مشکل است. امّا پاداشی اینچنین دارد.
📚منبع کتاب سیر و سلوک، ص181
~~~~~~~~
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
💠 آیتالله بهجت هر وقت قصهٔ کسی [امثال شمر و...] را نقل میکردند همیشه میفرمودند: «فکر نکنید ما از این امور بَری هستیم! باید جای آن پیش بیاید، در همان شرایط ببینیم که ما هم مثل آنها رفتار میکنیم یا نه. دنیا خیلی به آنها رو کرده بود.»
«اعمال» انسان در «تصمیمگیری» او خیلی اثر دارد؛ یعنی یک موقع از انسان نعوذ بالله «معصیتی» سر زده است، همین باعث میشود راحتتر از «ائمه» ببُرد. اما یک جایی «طاعتی» از انسان سر زده است، به همین خاطر با وجود وسوسهٔ شیطان، سختتر از آنها میبُرد. یعنی همهٔ اعمالی که انسان بهطور روزمره انجام میدهد دائما دارد این پیچ را شلوسفت میکند. اینطور نیست که یک پیچ سفتی تمام مانده باشد و خیال ما راحت باشد که دیگر آن را کنار بگذاریم و بقیهٔ فضائل را درست کنیم! نه، دائما دارد این پیچ شلوسفت میشود و آچار آن دست انسان است که از کدام طرف بچرخاند.
ایستادن در مقابل وسوسههای شیطان، محکم کردن پیچ «ایمان» است و اجابت شیطان، شُل کردن آن پیچ و یک دفعه هم ممکن است کاملاً باز شود و از محبت «اهلبیت» و بلکه ایمان به خداوند سبحان جدا شود.
استاد محمدرضا عابدینی
📚 از کتاب #تا_ابد_زندگی | ج 1، ص 212
۞ شخصی بود که چندان مقید به احکام شرعی نبود، ولی هر وقت در مسیرش به بیرق و پرچم مجالس عزاداری امام حسین علیه السّلام برمیخورد، به حضرت سلام میداد.
▪️آن شخص از دنیا رفت و در قیامت پروندهی اعمالش را رسیدگی کردند و دیدند جهنّمی تمام عیار است. لذا حکم صادر شد او را به جهنّم ببرند. ملائکه پروندهی او را گرفتند و او را به سمت جهنّم بردند.
▪️در بین راه آن شخص بیرق امام حسین علیه السّلام را دید. محکم ایستاد و به ملائکهای که او را میبردند گفت من در دنیا هیچوقت بدون سلام کردن از این بیرقها رد نشدم و الآن هم باید بروم یک سلام بکنم، بعد با شما به جهنّم میآیم. ملائکه گفتند نمیشود، کار تو تمام است و باید به جهنّم بروی.
▪️تا این گفتگو بین آنها در گرفت، حضرت اباعبدالله علیه السّلام که پای آن بیرق ایستاده بودند یک نگاه به آنها کردند و با همین نگاه، آن شخص و ملائکهی همراهش، خود را در حضور حضرت مشاهده کردند.
▪️حضرت فرمودند گفتگوی شما بر سر چه بود؟ ملائکه پروندهی اعمال آن شخص را تقدیم حضرت کردند. حضرت نگاهی به آن کردند و به آن شخص فرمودند: این چیه؟ (یعنی چیز خوبی نیست) و پرونده را به ملائکه پس دادند. ملائکه هم راه افتادند تا آن شخص را به جهنّم ببرند؛ امّا در بین راه متوجّه شدند که به سمت بهشت میروند. خیلی تعجّب کردند.
▪️به پروندهی آن شخص نگاه کردند، دیدند حضرت با همان نگاهشان زیر نامهی اعمال آن شخص نوشتهاند: یا مُبَدِّلَ السَّیِئاتِ الحَسَناتِ: ای کسی که بدیها را به خوبی تبدیل میکنی. ملائکه هم آن شخص را به بهشت بردند و تحویل دادند.
▪️عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی▪️
📗 مصباح الهدی
تٱلیف استاد مهدی طیّب
@ahlevela_channel
💠 دو نفر از شیعیان به زحمت داشتند می رفتند زیارت قبر ابی عبدالله چون موکل ملعون نگهبان می گذاشت کسی نرود آقا را زیارت کند اینجوری بود. مظلومیت آقا یکی دوتا نیست . نزدیک قبر مولا شدند دیده بودند که یک شیری در کنار قبر هست ، و وحشت کرده بود یکی از اینها گفته بود این همه ما زحمت کشیدیم آمدیم ، بلاخره توی غربت خانه نبود کربلا بیابان بود یک بقعه ای برای ابی عبدالله ساخته بودند .
یکمرتبه آنها ترسیده بودند وحشت کرده بودند که ما این همه زحمت کشیدیم حالا شیر آمده به حیوان درنده نزدیک نمی توانیم شویم. یکی از اینها گفته بود که انقدر بدان که این هم مثل من و تو زائر است کاری با ما ندارد.
یکی از اولیا به منگفته، می گوید رفته بودم نزدیک دیده بودم که شیر آمده پایش زخماست هی زخم را می مالد به قبر آقا؛ چند دفعه پایش را مالید به قبر آقا .
(سلام دوستان فقط باب یادآوری
دوازده امام بزرگوار ما امامت بر تمام موجودات داشتن
یاعلی )
📚سخنراتی استاد فاطمی نیا
~~~~~~~~
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منم نوکر
تویی آقای من
میگم با قلب سوزان
دوست دارم حسین جان