eitaa logo
داستان های عبرت آموز
1.4هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
20 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم امام علی علیه‌السلام: پسرم! درست است كه من به اندازه پيشينيان عمر نكرده‏ ام، امّا در كردار آنها نظر افكندم، و در اخبارشان انديشيدم، و در آثار شان سير كردم تا آنجا كه گويا يكى از آنان شده‏ ام ... @yamolaiamalii313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠مرحوم قطب الدّين راوندى در كتاب خود موسوم به 📚خرائج و جرائح نقل كرده است : روزى پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله در محلّى نشسته بود و اطراف آن بزرگوار، امام علىّ، حضرت فاطمه ، حسن و حسين عليهم السّلام گرد آمده بودند. در اين هنگام ، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به ايشان خطاب كرد و فرمود: چگونه ايد در آن هنگامى كه هر يك از شما از يكديگر جدا و پراكنده گردد؛ و قبر هر يك در گوشه اى از زمين قرار گيرد؟ حسين عليه السّلام لب به سخن گشود و اظهار داشت : يا رسول اللّه ! آيا به مرگ طبيعى مى ميريم ، يا آن كه كشته خواهيم شد؟ حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله در پاسخ فرمود: اى پسرم ! همانا شما مظلومانه كشته خواهيد شد. و سپس افزود: و ذرارى شما در روى زمين پراكنده خواهند شد.حسين عليه السّلام سؤ ال نمود: يا رسول اللّه ! چه كسى ما را خواهد كشت ؟ حضرت رسول صلوات اللّه عليه در پاسخ فرمود: شرورترين افراد، شما را به قتل مى رسانند. حسين عليه السّلام همچنين سؤ ال كرد: آيا كسى به زيارت قبور ما خواهد آمد؟ رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: آرى ، عدّه اى از - مردان و زنان - امّت جهت زيارت شما بر سر قبور شما مى آيند، و با آمدنشان بر مزار شما، مرا خوشحال مى نمايند. و چون قيامت بر پا شود من در صحراى محشر حاضر خواهم شد، و آن هائى را كه به زيارت قبور شماها آمده باشند شفاعت مى كنم ؛ و از شدايد و سختى هاى قيامت نجاتشان خواهم داد ~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
۱۱۰ داستان از مجاهدت‌های شهید حُججی در کتاب "حجت خدا" کتاب "حجت خدا" مجموعه‌اي شامل ۱۱۰ داستان کوتاه از زندگي و فعاليت‌هاي مجاهدانه شهيد محسن حُججي است که از سوي گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادي منتشر شده است. در يکي از اوراق ابتدايي کتاب کلامي از رهبر انديشمند انقلاب آمده که شهيد حججي عزيز، حجت خدا در مقابل چشمان همگان شد. در ادامه کتاب به بانوي دمشق حضرت زينب کبري سلام‌الله عليها، همان کسي که محسن را به آرزويش رساند، روح مطهر شهيد حاج احمد کاظمي، همان کسي که محسن در کلاس شهادتش زانوي شاگردي زد و همچنين خانواده اين شهيد، بعنوان کوه هاي صبر و مقاومت تقديم شده است. در بجاي مقدمه دلنوشته‌اي از شهيد مدافع حرم، پس از اولين اعزام به سوريه آمده که با يا رب الحُسين آغاز مي شود و با يا اله العالمين و اين جمله که خدايا من از همه چيز اين دنيا گذشتم، تو نيز از من بگذر و اين همه را فقط از لطف تو مي‌دانم. پس اي که مرا خوانده‌اي راه نشانم بده به انتها مي‌رسد. به گفته مادرش درست در لحظه اذان ظهر بيست و يکمين روز از تيرماه سال ۱۳۷۰ است که صداي گريه بچه و ذکر مقدس الله‌اکبر با هم در مي‌آميزند و خبر از تولد محسن کوچولو مي‌دهند. دوران بچگي را در هيات‌هاي مذهبي سپري مي‌کند و روزه و نمازش ترک نمي‌شود. سوم دبيرستان را در مدرسه شهيد کاظمي مي‌گذارند و بقدري در  فيزيک و رياضي قوي است که گاهي بجاي معلم و استاد به بچه‌ها درس مي‌دهد. محسن پاي ثابت اردوهاي جهادي بسيج هم هست. https://eitaa.com/Dastanhayeebratamooz
داستان های عبرت آموز
۱۱۰ داستان از مجاهدت‌های شهید حُججی در کتاب "حجت خدا" کتاب "حجت خدا" مجموعه‌اي شامل ۱۱۰ داستان کوت
هجدهم مردادماه، سالروز شهادت جوانی است که یک‌شبه ره ۱۰۰ ساله را پیمود و به قهرمان یک ملت تبدیل شد؛ شهید «محسن حججی»، پسر دهه هفتادی این سرزمین که از سَر گذشت و حجت خداوند روی زمین لقب گرفت. 🌷🌷🌷🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان های عبرت آموز
۱۱۰ داستان از مجاهدت‌های شهید حُججی در کتاب "حجت خدا" کتاب "حجت خدا" مجموعه‌اي شامل ۱۱۰ داستان کوت
جاي جاي کتاب واژگان شهيد و شهادت موج مي‌زنند. حاج حسين يکتا را که دعوت مي‌کنند نجف آباد باز هم از شهادت مي‌گويد. محسن اما به يکي از دوستانش مي‌گويد که دوست دارد شهيد شود، شهادتش همه را تکان دهد و با همه شهدا فرق کند. اين بزرگترين آرزويش در اين دنياي فاني است. تنها دعاي سفر مشهدالرضايش هم خواسته‌اي از امام رئوف نيست جز شهادت در راه خدا. بعد از نقل داستانک‌هايي از اردوهاي جهادي و استخدام در نهاد مقدس سپاه، اولين بار به منطقه عبطين سوريه اعزام مي‌شوند. ليلهُ الفتوح زماني که داعش قصد دارد شهر العيس را بگيرد محسن و گروهش غوغا مي‌کنند و ضربه سنگيني به داعشي‌هاي آمريکايي وارد مي‌کنند. فرداي آن روز حاج قاسم سليماني را مي‌بيند که مي‌گويد: دست مريزاد، ديشب کيا روي تانک بودند؟ حسابي شاهکار کردند. حاج قاسم به خاطر شليک‌هاي زياد و دقيق محسن و گروهش، اسم آن شب را «ليله‌الفتوح» گذاشت. همسر عزيزم دوستت دارم. اين جمله‌اي است که محسن روي قطعه چوبي حکاکي کرده و از سوريه براي همسرش سوغات آورده است. او به ملاقات آيت‌الله ناصري مي رود و روحيه مي‌گيرد. براي اعزام دوم چله جمکران مي‌گيرد تا اينکه در شب سي و ششم جواب مي‌گيرد و بار ديگر عازم سوريه جنگ‌زده مي‌شود. جابر جابر، احمد... محسن حتي طبق نقل صفحه ۷۲ کتاب، بريدن سرش را پيش‌بيني مي‌کند. نام جهادي او در سوريه «جابر» است. بالاخره روز موعود فرا مي‌رسد. ۱۶ مرداد ماه ۱۳۹۶، جابرجابر احمد، جابرجابر احمد...اما پاسخي از آن سوي بي‌‍سيم به گوش نمي‌رسد. محسن عزيز را در شهر القائم عراق چرخاندند، دست‌هايش را جدا وسنگبارانش کردند، شکنجه دادند و دست آخر سرش را بريدند و به آرزويش که همان شهادت زينبي بود رساندند. حاج قاسم اما آتش غيرت شده بود. پيام داد و به داعش گفت: اي حيوانات انسان‌نما، اي فرزندان اسراييل و آمريکا، منتظر باشيد. به زودي انتقام خون شهيد حججي را مي‌گيريم. به شديدترين شکل ممکن. وصيت‌نامه شهيد در صفحه‌هاي پاياني کتاب اما خواندني است. غافل نشدن از ولايت، تلاش براي تقويت حجاب و بويژه چادر، فريب فرهنگ غرب را نخوردن و مولا علي ابن ابيطالب عليه‌السلام را الگو قرار دادن از مهمترين نکته‌هاي وصيت اين شهيد عاشق حسين(ع) است. انتشارات شهيد ابراهيم هادي کتاب حجت خدا را در ۹۸ صفحه روانه بازار کتاب کرده است. https://eitaa.com/Dastanhayeebratamooz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محسن جان! تو چه راز مگویی با خدا داشتی که این‌گونه عزت‌مند و عزت‌آفرین شدی...
داستان های عبرت آموز
✅ پویایی با یاد مرگ 💠 حق این است که آن جریان مرگی را که قرآن ذکر می کند، می فرماید: شما می میرید، فانی می شوید هم آموزنده است. برای اینکه انسان در فرهنگ قرآن اینجور نیست که با مردن نابود بشود، این یک هجرت است. می فرماید به اینکه این دنیا رهزن شما نباشد، مسافرخانه است. شما هرگز نمی میرید، شما خلیفه خدا هستید و خلیفه خدا از حیّ ابدی نشانه ای دارد و آن این است که برای همیشه زنده است. اگر قرآن دستور مرگ را ذکر می کند، می فرماید به یاد مرگ باشید و انسان می میرد؛ این برای آن است که بگوید شما یک حیات ابدی دارید، یک؛ یک حیات موقت و عاریه ای دارید، دو؛ این عاریه را با آن اصل مخلوط نکنید و اشتباه نکنید، سه؛ آنچه را که برای این عاریه لازم است، برای آن اصل فراهم نکنید، چهار؛ آنچه را که برای اصل لازم است به عاریه ندهید، پنج. تذکره مرگ نه برای آن است که انسان را تخدیر کند؛ تذکره مرگ، تذکر مرگ، یادآوری مرگ برای اینکه انسان را فعال کند. آن کسی به یاد مرگ است که تا زنده است تلاش کند! اگر کسی به فکر مرگ بود، و کم کار شد یا خود را بازنشست کرد، یا راکد بود، یا منزوی شد؛ این معلوم می شود مرگ را نشناخت! برای اینکه انسان که می میرد، اوّلین چیزی که از او سئوال می کنند، می گویند: (عمرک فی ما افنیت)*؛ چه کار کردی، چه آوردی؟! اگر مرگ یک همچنین صحنه ای است، و اوّلین چیزی که بعد از مرگ از انسان سئوال می کنند چه کار کردی، چه آوردی؛ انسان تا زنده است باید کار کند. اگر کار فرهنگی مقدورش بود آن را می کند، نه خدمات دیگر! پس " مرگ " در فرهنگ قرآن جزء بهترین محرّک ها و عوامل آموزنده است. مرگ به معنی سکون که نیست، مرگ به معنی سکوت که نیست، مرگ به معنی افسردگی که نیست، مرگ به معنی پژمردگی که نیست، مرگ که به معنی نابودی نیست! مرگ، میلاد جدید است. اگر یک حیات ابدی بعد از مرگ هست، که حتما هم هست؛ همین که انسان نفسش تمام شد، بدنش سرد شد، سئوالات برزخ شروع می شود. و اوّلین چیزی که از او سئوال می کنند، می گویند چه کردی، عمر را در چه راه صرف کردی! خُب یک کسی بگوید من بیکار شدم، خودم را بازنشست کردم، یا دوران پیری ام رسید؛ این معلوم می شود مرگ را فراموش کرده! این خیال می کند مرگ یعنی نابودی، این نیست! لذا قرآن نام مرگ را زیاد مطرح می کند. 📚 تحف العقول / صفحه 249 📚 تفسیر موضوعی قرآن کریم در جمع مدیران و کارکنان صنایع دفاعی کشور ~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
💠حضرت یحیی پسر زکریا از پیامبران عصر حضرت عیسی (ع) بود، با عیسی (ع) دوستی و انس داشت، یحیی از دنیا رفت، پس از مدتی عیسی (ع) بالای قبر او آمد، از خدا خواست او را زنده کند، دعایش به استجابت رسید، و یحیی زنده شد و از میان قبر بیرون آمد، و به عیسی (ع) گفت: از من چه می خواهی؟ عیسی (ع) فرمود: می خواهم با من همانگونه که در دنیا مأنوس بودی اکنون نیز مأنوس باشی و با من انس بگیری. یحیی گفت: «هنوز داغی و تلخی مرگ، در وجودم از بین نرفته است، و تو می خواهی مرا دوباره به دنیا برگردانی و در نتیجه بار دیگر مرا گرفتار تلخی و داغی مرگ کنی؟» آنگاه او عیسی (ع) را رها کرد و به قبر خود بازگشت.  📚داستان دوستان جلد 5 نویسنده:محمد محمدی اشتهاردی ~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫