eitaa logo
داستان های عبرت آموز
1.4هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
20 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم امام علی علیه‌السلام: پسرم! درست است كه من به اندازه پيشينيان عمر نكرده‏ ام، امّا در كردار آنها نظر افكندم، و در اخبارشان انديشيدم، و در آثار شان سير كردم تا آنجا كه گويا يكى از آنان شده‏ ام ... @yamolaiamalii313
مشاهده در ایتا
دانلود
.. پکیج و بمب ویژه و تکرار نشدی فتح گراف😜 پکیج شامل دوره های : 🔻استوری موشن ( آموزش ساخت استوری موشن حرفه ای ) 🔻طراح برتر (صفرتاصد آموزش طراحی با موبایل ) 🔻طراحی پوستر ( صفرتا صد طراحی پوستر حرفه ای ) 🔻هوش مصنوعی ( صفر تا صد هوش مصنوعی ) 🔻انیمیشن سازی با موبایل به همراه : 🔻۱۵۰ گیگ جعبه ابزار تدوین 🔻۴ گیگ جعبه ابزار مذهبی 🔻پکیج فونت های فارسی حرفه ای 😳فقط و فقط ۲۵۰ هزارتومن😳 جهت ثبت نام به آیدی زیر پیام بدید @asamim_3_1_3 ..
داستان های عبرت آموز
۱۷ اسفند سالروز شهادت فرمانده محبوب سپاه اسلام، محمد ابراهیم همت گرامی باد. تو ادبیات مقاومت شهدا با هم تفاوت چندانی ندارند اما حقیقتاً امروز نام شهید همت با نام دفاع مقدس برای همه یکی شده! محمد ابراهیم همتی که تو شهرضای استان اصفهان به دنیا اومد، تو شهر اصفهان سرباز بود و آشپزی می کرد، تو شهرضا معلم بود، تو سیستان و بلوچستان کار جهادی می کرد، تو پاوه کردستان فرمانده سپاه بود، تو لبنان و فلسطین جلو اسرائیلی ها علمدار بود و تو خاک عراق و جزیره مجنون جنوبی به پاداش اعمالش رسید که شهید حسین یوسف اللهی گفت: «مزد جهاد شهادت است!» همون محمد ابراهیم همتی که قبل از اینکه به دنیا بیاد حسینی بود و همین باعث شد که حسینی و بی سر شهید بشه! مادر شهید تو کتاب «ماه همراه بچه ها است» میگه که: زمان شاه، پاییز سال ۱۳۳۳ سه ماهه باردار بودم و با همسرم و مادرش رفتیم کربلا. تو راه زیاد تکون خوردیم و وقتی که رسیدیم حالم بد شد و با کفشدار حرم که یه ایرانی به نام مش علی پور بود به عنوان مترجم رفتیم دکتر و دکتر گفت بچه شما صد درصد سقط شده! آخر شبی خیلی ناراحت بودم و رفتم حرم و سر گذاشتم روی شبکه های های ضریح و گفتم یا امام حسین: «می ترسم قاتل این بچه من بشم، نزار همچین بلایی سرم بیاد» و بعد اومدیم تو منزلمون خوابیدیم. پدر شهید میگه نصف شبی با صدای گریه همسرم از خواب بیدار شدم و ازش پرسیده چه خبره؟ گفت: «خواب دیدم که پای ضریح امام حسین نشستم و یه خانم قد بلند و با حیایی که روبنده عربی هم داشت، از زیر چادرش یه بچه خیلی خوشگل به من داد و چادرش رو روی صورتش کشید و گفت: «بچه تو از دست رفت! اما برا اینکه دست خالی بر نگردی اینو با خودت ببر، فقط یادت باشه اسمش رو بزار محمد ابراهیم، او از ما است و به پیش ما باز می گرده!» پدر شهید ادامه میده که صبح زود بلند شدیم و رفتیم پیش همون دکتر دیشبی، دکتر بعد از معاینه با تعجب زیاد گفت: دیشب شما بعد از اینکه اومدین اینجا کجا رفتید؟ گفتیم رفتیم حرم دعا کردیم؟! گفت: قابل باور نیست، بچه سالم و زنده است! دکتر که معجزه امام حسین (ع) رو دیده بود پول ویزیت دیشبش رو هم بهمون پس داد و برا مادر و بچه دارو نوشت. پدر شهید میگه: چهار ماه تو کربلا موندیم و بعد برگشتیم. وقتی سیزده فروردین ۱۳۳۴ به دنیا اومد، اسمش رو به خاطر اون خواب و به حرمت حضرت زهرا (س) محمد ابراهیم گذاشتیم. مادرش میگه: بعد شهادت وقتی که گذاشتمش تو قبر و دیدم که سر نداره، یاد کربلا و امام حسین (ع) و خوابم افتادم! حاج محمد ابراهیم همتی که حاج قاسم گفت، همت قبرش در شهرضا است اما امروز در همه دیدگانِ با معرفتی که او را می شناسند او دفنه، در همه قلوب. همتی با اخلاصی که حتی جیره غذا و لباساش رو به بقیه می داد و می گفت من ۵ ساله که یه لباس دارم و هنوز قابل استفاده است! محمد ابراهیمی که کل دارایی شخصیش از این دنیا تو یه جعبه مهمات جا می شد و حتی بعد از ازدواج، محل زندگیش اتاقی بود رو پشت بوم یه بسیجی که قبلاً یه مرغ دونی بود و بعد از بمبارون بلااستفاده شده بود و حاجی خودش اومد اون رو ترمیم کرد و فقط دوتا کاسه، دو تا بشقاب، دو تا چنگال و قاشق، دو تا پتو و یه پرده داشت که همسرش میگه حتی پیک نیک خوراک پزی هم نداشتیم و اون مدت اصلاً غذای پختنی نخوردیم! مسئولین کشوری، هیأت دولت، کارمندان، سلبریتی ها، حزب اللهی ها، گوش کنید: «در دل این کاخ های شیشه ای، همچو همت، کو شهادت پیشه ای؟ ما اسیر بورس بازی گشته ایم، مسخِ دنیای مجازی گشته ایم، ما شبی در وادی تَن گم شدیم، مَهو و ماتِ فتنه گندیم شدیم.» حاج همتی که تو جبهه شب و روز خواب نداشت و دائم تو این محور و اون محور فرماندهی می کرد و رزمنده ها به شوخی می گفتند: دیشب حاجی ۳۰ کیلومتر خوابید! ۳۰ کیلومتر خواب تو ماشین یعنی کلاً ۲۰ دقیقه خواب! محمد ابراهیمی که وقتی که از لبنان و جنگ با اسرائیل برگشت، تا زمان شهادتش همش به فکر حاج احمد متوسلیان بود و دائم می سوخت و حسرت می خورد که چرا وقتی به حاج احمد گفته بود که من باید جای تو برم و حاج احمد مخالفت کرد، جلوش کوتاه اومد! همتی که اینقدر محبوب و مخلص بود که وقتی فقط چند ثانیه تو خط راه می رفت، سیلی از جمعیت پشت سرش راه می افتاد، مثل همون چیزی که خودمون در خصوص حاج قاسم به عینه دیدیم. حاج همتی که کل رانت خواریش از انقلاب و جایگاهش، این بود که به امام خمینی (ره) گفت برا خودش و رزمنده ها دعا کنه 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
ای خدا امشب مرا از مستی دنیا بگیر سر بزیرم کن، سرم را از کرم بالا بگیر روسیاهم در دلِ شب، راه را گم کرده ام مثل نوری در دل تاریک من مأوا بگیر قطره ی اشکم چو دُر، به چشم صیاد آمده قطره ای ناچیز را از ساحل دریا بگیر من شدم تنها، رفیقان هم فقط دورم زدند باز هم دنبال کارم را خودت تنها بگیر نیمه ی شعبان گذشت و سفره ی آن جمع شد قبل ماه میهمانی، خود برایم جا بگیر طفل، بد باشد فقط مادر به دردش میخورد پس سراغم را دگر از مادرم زهرا بگیر تا که گفتم می شود امشب پناه من شوی؟ زود گفتی می شود ... یک اذن، از مولا بگیر با مژه از صحن حیدر خاکروبی می کنم آخر سال است ... دیگر گرد و خاکم را بگیر دستِ خالی، کربلا میخواهم امشب یاحسین! دست من را در کنار مرقد سقا بگیر من فدای آن که عباسش میان علقمه گفت جایم، معجری روی سرِ زن ها بگیر من شدم غارت ولی دنبال آن پیراهنند چشم زینب را برادر، از همین حالا بگیر شاعر:رضا دین پرور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔘هشت توصیه امام هشتم برای روزهای آخر شعبان 👌 ▫️اباصلت می‌گوید: در آخرین جمعه شعبان خدمت امام رضا علیه‌السلام رسیدم. فرمود: ای اباصلت، بیشترِ ماه شعبان سپری شده و امروز آخرین جمعه شعبان است، پس در روزهای باقیمانده کوتاهی‌های روزهای گذشته را جبران بکن و باید به آنچه برایت مهم است اقدام کنی: ۱. زیاد دعا کن. ۲. زیاد استغفار کن. ۳. زیاد قرآن تلاوت کن. ۴. از گناهانت به درگاه خدا توبه کن تا خالصانه به ماه خدا وارد شوی. ۵. هر امانتی که گردنت هست ادا کن. ۶. تمام کینه‌هایی که در دلت نسبت به مؤمنان داری، از دل بیرون کن. ۷. هر گناهی که به آن مبتلا هستی از آن دست بکش و تقوای خدا پیشه کن و در آشکار و پنهان بر خدا توکل کن... ۸. و در روزهای باقیمانده این ماه بسیار بگو: اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِیمَا مَضَی مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِیمَا بَقِیَ مِنْهُ... خداوندا اگر در روزهای گذشته شعبان ما را نیامرزیدی، پس در روزهای باقیمانده بیامرز... 📚 عیون اخبار الرضا علیه السلام ج۲ ص۵۱ 📚 بحارالانوار ج ۹۴ ص۷۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃 داستان ملاقات احمد بن اسحاق قمی با امام زمان علیه السلام! حجت الاسلام و المسلمین رفیعی
حضرت عبدالعظيم حسنی (عليه السلام) فرمود: بر سرورم حضرت جوادالائمه(سلام الله علیه) وارد شدم؛ تصميم داشتم از او بپرسم كه آيا «قائم» شما همان مهدی است يا غير او؛ پيش از آنكه سخن بگويم، فرمود: ای ابا القاسم! قائم ما همان مهدی است كه بايد در زمان غيبتش منتظر او بود و در زمان ظهورش وی را اطاعت كرد و او سومين فرزند من است. قسم به خدايی كه محمد صلی الله عليه و آله و سلم را به پيامبری برگزيد و امامت را به ما اختصاص داد، اگر تنها از عمر دنيا يك روز باقی باشد، خدای تعالی آن روز را به قدری طولانی می كند كه قائم ما ظهور و خروج كند و آن گونه كه زمين از ظلم و جور پر شده است، آن را از عدل و قسط پر گرداند. خدای سبحان كار او را در يك شب اصلاح می كند و اوضاع را به نفع او می گرداند، چنان كه كار موسی (سلام الله علیه) را در يك شب اصلاح كرد: موسی برای گرفتن شعله ای از آتش برای استفاده خانواده اش رفت؛ اما هنگام بازگشت به شرافت رسالت و افتخار نبوت رسيده بود؛ سپس امام جواد (سلام الله علیه) فرمود: بهترين اعمال شيعيان ما انتظار گشايش امور به دست آن حضرت است. 📚کتاب کمال الدین ج٢ ص۴۹ کتاب امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف موجود موعود ص۱۶۳_۱۶۴
💠 ماجرای شیخ انصاری و امام زمان(عج) ♦️یکی از شاگردان مرحوم شیخ مرتضی انصاری می‌گوید: «نیمه شبی در کربلا از خانه بیرون آمدم، در حالی که کوچه‌ها گل آلود و تاریک بودند و من چراغی با خود برداشته بودم. از دور شخصی را دیدم، که چون به او نزدیک شدم دیدم، استادم شیخ انصاری است. با دیدن ایشان به فکر فرو رفتم که در این کوچه‌های گل آلود با چشم ضعیف به کجا می‌روند؟! ♦️ از بیم آنکه مبادا کسی در کمین ایشان باشد، آهسته به دنبالش حرکت کردم. شیخ رفت تا در کنار خانه ای ایستاد و در کنار درِ آن خانه زیارت جامعه را با یک توجّه خاصّی خواند، سپس داخل آن منزل گردید. من دیگر چیزی نمی دیدم امّا صدای شیخ را می شنیدم که با کسی سخن می‌گفت. ساعتی بعد به حرم مطهّر مشرّف گشتم و شیخ را در آنجا دیدم. ♦️ بعدها که به خدمت ایشان رسیدم و داستان آن شب را جویا شدم پس از اصرار زیاد به من، فرمودند: «گاهی برای رسیدن به خدمت «امام عصر» اجازه پیدا می‌کنم و در کنار آن خانه (که تو آن را پیدا نخواهی کرد.) می‌روم و زیارت جامعه را می‌خوانم، چنانچه اجازه ثانوی برسد خدمت آن حضرت شرفیاب می‌شوم و مطالب لازم را از آن سرور می‌پرسم و یاری می‌خواهم و برمی گردم. ♦️ سپس شیخ مرتضی انصاری از من پیمان گرفت که تا هنگام حیاتش این مطلب را برای کسی اظهار نکنم. 📚 ملاقات علمای بزرگ اسلام با امام زمان(عج) ص ۶ ~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا