eitaa logo
داستان های عبرت آموز
1.4هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
986 ویدیو
20 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم امام علی علیه‌السلام: پسرم! درست است كه من به اندازه پيشينيان عمر نكرده‏ ام، امّا در كردار آنها نظر افكندم، و در اخبارشان انديشيدم، و در آثار شان سير كردم تا آنجا كه گويا يكى از آنان شده‏ ام ... @yamolaiamalii313
مشاهده در ایتا
دانلود
🔵مرحوم ملا حسینقلی همدانی از علماء عرفای برجسته قرن چهاردهم هجری بود، او بسیار کوشید تا در مسیر سیر و سلوک به مراد و مقصود برسد ولی از اینکه به هدف نرسید، پریشان، بود. 🔷او خود گوید، در کنار مرقد شریف امام علی علیه السلام در نجف اشرف در گوشه ای، نشسته بودم، دیدم کبوتری بر زمین نشست و پاره نانی بسیار خشکیده را به منقار گرفت و هر چه به آن نوک می زند، خورد نمی شود، پرواز کرد و رفت، پس از ساعتی بازگشت و به سراغ آن تکه نان آمد، باز چند باز به آن نوک زد، ولی شکسته نشد، باز برگشت و چند بار رفت و آمد، سرانجام آن تکه نان را با منقارش خورد کرد و خورد. 🌱همین همت و استقامت کبوتر و به هدف رسیدن او، برای من درسی شد، و گوئی به من الهام شد که در راه وصول به هدف، همت باید کرد، با اراده و همت، دنبال سیر و سلوک را گرفتم و به مقصود و مراد رسیدم. 📚کتاب هزار و یک نکته ص ۴۲۶ ---------------------------------------------- 📖لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى 🍃برای انسان جز سعی و کوشش او نیست. (نجم- ۳۹) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۱۱۰
🔵چندنفر از رفقای قبل از انقلاب را جذب کمیته کرده بود. 🔶یکی از آن­ها پرسید: « شاهرخ! اینکه می‌گن همه باید مطیع امام باشن رو تو قبول داری؟ آخه مگه می‌شه یه پیرمرد هشتادساله کشور رو اداره کنه؟» 🔷شاهرخ کمی فکر کرد و گفت: «ببین! شما قبل از انقلاب روی حرف من حرف نمی­زدید؛ درسته؟» 🔶آن­ها تأیید کردند. 🔷بعد ادامه داد: «هرجایی احتیاج داره یه نفر حرف آخر رو بزنه؛ کسی هم روی حرف اون حرف نزنه. این یه نفر تو مملکت ما عالم دین و بنده واقعی خداست؛ خدا هم پشت و پناه ایشونه.» 🔶بعد از کمی مکث گفت: «به نظر شما، غیر از خدا کسی می­تونست شاه رو از مملکت بیرون کنه؟ پس همین نشون می‌ده که پشتیبان ولایت فقیه خداست.» ✅این استدلال­های ساده او کار خودش را کرد. 📚کتاب شاهرخ حر انقلاب اسلامی 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۱۱۱
مرحوم شیخ محمدتقی بافقی و امر به معروف و نهی از منکر 🔵شیخ از علمای بزرگ و صاحب مقامات در امربه معروف و نهی از منکر بسیار سختگیر و بی باک بود، 🔸 در یکی از حمامهای قدیم دید سرهنگی ریشش را می‌تراشد. 🔹 نزدیک آمد و به او گفت:《 مگر نمی دانی که دراسلام تراشیدن ریش حرام و گناه است؟ چگونه به این گناه اقدام می‌کنی؟》 🔸سرهنگ از جرأت ایشان، کشیده‌ای به صورت شیخ زد و گفت: به توچه که من ریشم را می‌تراشم؟!🤔 💡[شیخ باکمال خونسردی مانند پدری دلسوز، طرف دیگر صورتش را به سمت او گرفت 🔹و فرمود: یک سیلی هم به این طرف بزن، ولی ریشت را نتراش. 🔸سرهنگ از مشاهده ی این حلم و خیرخواهی پرسید: این آقا کیست؟ ☑️سلمانی حمام گفت: آقا شیخ محمد تقی بافقی است. 🔺سرهنگ شیخ را شناخت ناراحت و پشیمان شد. عذرخواهی نمود وبعد به دست ایشان توبه کرد ✅و بالاخره از نفس پاک شیخ عاقبت بخیر شد. 📔مردان علم در میدان عمل، ص269 ______________________________________ 📚قال رسول الله (ص): المؤمن مرآه اخیه اذا رای فیه عیبا اصلحه. 🍃رسول اکرم (ص) فرمود: مؤمن آینه برادرش است وهر زمان عیبی را در او مشاهده نمود،او را اصلاح میکند.) .(اخلاق فلسفی، ج۱، ص ۳۶۵) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 112
🔵 یک روز یکی از دوستان قدیم را دیدم. در مورد کار های ابراهیم(قهرمان کشتی و والیبال🤼‍♂) صحبت می کردیم. 🔸 ایشان گفت: قبل از انقلاب. یک روز ظهر آقا ابرام آمد دنبال ما. 🔹من و برادرم و دو نفر دیگر را برد چلو کبابی، بهترین غذا و سالاد و نوشابه را سفارش داد. 🔸خیلی خوشمزه بود. تا آن موقع چنین غذایی نخورده بودم. 🔹 بعد از غذا آقا ابراهیم گفت: چطور بود؟ 🔸گفتم: خیلی عالی بود. دستت درد نکنه،👌 🔹گفت: 《امروز صبح تا حالا توی بازار باربری کردم.》 ✅ خوشمزگی این غذا به خاطر زحمتیه که برای پولش کشیدم!! 📚 سلام بر ابراهیم جلد 1(زندگی نامه و خاطرات شهید ابراهیم هادی) 🎁 اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 113
🔵منقول است که مرحوم حاجي سبزواري (رضوان الله تعالی عليه ) براي عيادت بيماري مي رفت و عده اي هم با او بودند. نزديک منزل بيمار که رسيد، برگشت و نرفت.😳 🔶اطرافيان پرسيدند: آقا چرا تا اين جا آمديد و حالا بر مي گرديد؟ 🔷آقا جواب داد: که خطوري به قلبم کرد که بيمار وقتي مرا ببيند، از من خوشش خواهد آمد و مي گويد که سبزواري ، چه انسان والا و بزرگي است که به عيادت من بيمار آمده است . 🔶حالا برمي گردم تا هنگامي که اخلاص اوليه را بيابم و تنها براي خدا به عيادت بيمار بيايم . 📚 در محضر استاد، ص 23 ________________________________________ 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 114
🔵 روزی مردی از خوارج با چاقویی آغشته به زهر در دست، به یارانش گفت: «قسم به خدا، نزد این کسی که می پندارد فرزند رسول خداست و وارد در دستگاه طاغوت زمان شده، می روم و از دلایل اینکارش می پرسم؛ اگر جواب قانع کننده ای ندهد، مردم را از وجودش راحت می کنم.» 🔷 وقتی نزد امام رضا علیه السلام رفت، حضرت فرمود: «به شرط اینکه بعد از پذیرفتن جواب، چاقویی را که در جیب گذارده ای شکسته و به کنار بیاندازی، و پاسخ سؤالت را می دهم.» 🔶 او از این بیان امام رضا علیه السلام شگفت زده شد و چاقو را در آورد و شکست و پرسید: «با اینکه دستگاه طاغوت زمان نزد شما کافرند، چرا وارد دستگاه حکومتی ایشان شدی؟ تو پسر رسول خدا هستی.» 🔷 امام رضا علیه السلام فرمود: «نزد تو اینها کافرترند یا عزیز مصر و مردمش؟ به هر حال اینها به گمان خودشان یکتا پرست می باشند و لیکن آنها نه خداوند یکتا را پرستیده و نه او را می شناختند. یوسف که خود پیغمبر و فرزند نبی بود، به عزیز مصر که کافر بود فرمود: " از آنجا که من دانا به امور و امانتدار هستم، مرا سرپرست گنج ها و معادن بگردان. " یوسف همنشین فراعنه بود و حال آنکه من فرزندی از فرزندان رسول خدا هستم؛ مأمون با اجبار و زور مرا به اینجا کشاند. به نظر شما چکار می کردم؟» 🔶 آن مرد گفت: «من گواهی می دهم که تو فرزند رسول خدا و راستگو و درست کرداری.» 📚  مردان علم در میدان عمل، ج ۱، ص۴۰۴ 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۱۱۵
🔵 "ابن سکیّت" عالمی بزرگ بود، از امام رضا علیه السلام پرسید: 🔶 «چرا خدا موسی علیه السلام را با معجزه ی ید بیضا (دست درخشان)، و عیسی علیه السلام را با معجزه ی طب، و محمد صلی الله علیه و آله وسلم را با معجزه ی سخن فرستاد؟» 🔷 امام رضا علیه السلام فرمودند: «خدا وقتی موسی علیه السلام را فرستاد؛ زمان، زمان سِحر و جادو بود و خدا چیزی به او داد که از عهده ی هیچ یک از جادوگران ساخته نبود... 🔹 وقتی عیسی علیه السلام را فرستاد؛ روزگار پزشکی و پیشرفت علوم پزشکی بود و خدا چیزی به عیسی علیه السلام داد که از عهده ی هیچ پزشکی ساخته نبود مثل زنده کردن مرده. 🔹 و وقتی محمد صلی الله علیه و آله وسلم را فرستاد؛ روزگار سخنوری بود و خدا به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم معجزه ای داد که سکه ی آنان را از رونق انداخت...» 🔶 "ابن سکیّت" گفت: «والله هیچ کس را مثل تو ندیده ام و نخواهم دید!» 📚 الاحتجاج، ج ۲، ص ۲۲۴ --------------------------------------------- 📖أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ بَل کَذَّبُوا بِما لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ؛ 🍃آیا کافران می گویند قرآن را (حضرت محمد ص) بافته است؟ بگو اگر راست می گویید شما خود و هم از هر کس نیز می توانید کمک بطلبید و یک سوره مانند آن بیاورید این منکران، انکار چیزی را می کنند که علمشان به او احاطه نیافته است.(یونس- ۳۸) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۱۱۶
🔵حضرت رسول (ص) فرمودند: يا على قريش اتفاق نموده است كه امشب به سر من آيند و مرا هلاك كنند، حكم خدا آن است كه تو در بستر من بخوابى و برد سبز مرا روى خود پوشانى تا من بيرون روم. 🔶على (ع) عرض كردند: اگر من چنين كنم آسيبى به حضرت تو نرسد؟ 🔷فرمودند: بلى من در امان حضرت حق باشم. حضرت چون اين بشارت شنيد، گفتند: الآن طاب الموت و پیامبر (ص) فرمودند: بعد از من در مكه توقف و اعلام كن هركه نزد پيغمبر امانتى يا دينى دارد بيايد. پس از انجام آن با مادر خود به مدينه متوجه شو. 🔸امير المؤمنين (ع) در رختخواب پيغمبر (ص) خوابيدند، قريش خانه را محاصره نمودند در آن شب سنگ بسيار از هر طرف به خوابگاه پيغمبر انداختند و حضرت ابدا حركت ننمود با كمال اطمينان خود را به پروردگار تسليم نمود. 🔹وقت صبح همه به يكبار با شمشيرهاى برهنه به خوابگاه وارد شدند، نزديك كه رسيدند حضرت امير المؤمنين (ع) نهيبى بر ايشان و با شمشير حمله نمود، تمام قريش هراسان شدند. 🔸ابو جهل و خالد بن وليد و رؤساى قريش چون صلابت حضرت را ديدند، گفتند: يا على ما را با تو كارى نيست، مقصود ما پسر عم تو باشد، بگو كجا رفته است؟ 🔷فرمودند: هر جا تشريف برده در امان خدا و مأمون از كيد شما باشد. پس نااميد برگشتند. 📚 تفسير اثنا عشري، جلد‏۱، صفحه ۳۶۹-۳۷۱ 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۱۱۷
🔵 مردى خدمت على عليه السلام آمد و عرض كرد: يا اميرالمؤمنين من حاجتى دارم . 🔷 حضرت فرمود: حاجتت را روى زمين بنويس ! زيرا كه من گرفتارى تو را آشكارا در چهره تو مى بين و لازم نیست بیانش کنی! 🔶 مرد روى زمين نوشت . ” انا فقير محتاج ”  من فقيرى نيازمندم . 🔷 على عليه السلام به قنبر فرمود: با دو جامه ارزشمند او را بپوشان . 🔶 مرد فقير پس از آن ، با چند بيت شعر از اميرالمؤمنين عليه السلام تشكر نمود. 🔷 حضرت فرمود: يكصد دينار نيز به او بدهيد! 🔶 بعضى گفتند: يا اميرالمؤمنين او را ثروتمند كردى ! 🔷 على عليه السلام فرمود: من از پيغمبر خدا (ص) شنيدم كه فرمود: مردم را در جايگاه خود قرار دهيد و به شخصيتشان احترام بگذاريد. 🔶 آنگاه فرمود: من براستى تعجب مى كنم از بعضى مردم ، آنان بردگان را با پول مى خرند ولى آزادگان را با نيكى هاى خود نمى خرند. 📚 بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۳۴ ---------------------------------------------- 📖 یا ایها الذین امنوا انفقوا مما رزقناکم من قبل ان یاتی یوم لا بیع فیه و لا خلة و لا شفاعة و الکافرون هم الظالمون 🍃 اى کسانى که ایمان آورده‏ اید! از آنچه به شما روزى داده‏ ایم، انفاق کنید! پیش از آنکه روزى فرا رسد که در آن، نه خرید و فروش است، و نه دوستى، و نه شفاعت؛ و کافران، خود ستمگرند.(بقره- ۲۵۴) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۱۱۸
🔵 کنار هلی‌کوپترِ جنگی‌اش ایستاده بود و به سوالاتِ خبرنگاران جواب می‌داد. 🔶 خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟ 🔷 شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمی‌جنگیم؛ ما برای اسلام می‌جنگیم ، تا هر زمان‌که اسلام در خطر باشد...  🔶 این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند. شیرودی آستین‌هایش را بالا زد. چند نفر به زبان‌های مختلف از هم می ‌پرسیدند: کجا؟!!! خلبان شیـرودی کجا می رود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده !!! 🔷 شهید شیرودی همانطور که می‌رفت، برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: نماز! دارند اذان می‌گویند... 🖊 خاطره‌ای از زندگی خلبان شهید علی‌اکبر شیرودی 📚 کتاب برگی از دفتر آفتاب ، ص ۲۰۱ ------------------------------------------------ 📖 پیامبر اکرم (ص) فرمود:‌ «اَحَبُّ الْاَعْمالِ اِلَى الله الصَّلاةُ لِوَقْتِها، ثُمَّ بِرُّ الْوالِدَیْنِ، ثُمَّ الْجَهادُ فى سَبیلِ الله؛ 🍃 دوست داشتنى‌ترین کارها نزد خداوند نماز اول وقت، سپس نیکى به پدر و مادر و سپس جهاد در راه خداست.» (نهج الفصاحه، ح ۷۰) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۱۱۹
🔵 ﺻﺎﺣﺐ ﻛﺘﺎﺏ ﻛﺸﻒ ﺍﻟﻐﻤﻪ ﻧﻘﻞ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ: ﺳﻴﺪ ﺑﺎﻗﻰ ﺑﻦ ﻋﻄﻮﻩ، ﺑﺮﺍﻯ ﻣﻦ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩ: ﭘﺪﺭﻡ (ﻋﻄﻮﻩ) ﺩﺭ ﻣﺬﻫﺐ ﺯﻳﺪﻯ ﺑﻮﺩ، ﺑﻴﻤﺎﺭ ﺷﺪ، ﻭ ﺑﻴﻤﺎﺭﻯ ﺍﻭ ﻃﻮﻝ ﻛﺸﻴﺪ، ﻭ ﻫﻤﻪ ﭘﺰﺷﻜﺎﻥ ﻋﺼﺮ ﺍﺯ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺁﻥ ﻋﺎﺟﺰ ﺷﺪﻧﺪ، ﻣﻦ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻧﻢ ﻛﻪ ﭘﺴﺮﺍﻥ ﺍﻭ ﺑﻮﺩﻳﻢ ﺑﻪ ﻣﺬﻫﺐ ﺷﻴﻌﻪ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﺍﻣﺎﻣﻰ، ﺗﻤﺎﻳﻞ ﺩﺍﺷﺘﻴﻢ، ﭘﺪﺭﻡ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺟﻬﺖ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺩﻝ ﺧﻮﺷﻰ ﻧﺪﺍﺷﺖ، ﻭ ﻣﻜﺮﺭ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻣﻰ ﮔﻔﺖ: (ﻣﻦ ﻣﺬﻫﺐ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﻰ ﭘﺬﻳﺮﻡ ﻣﮕﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺻﺎﺣﺐ ﺷﻤﺎ (ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻬﺪﻯ (ﻋﺞ) ﺑﻴﺎﻳﺪ ﻭ ﻣﺮﺍ ﺷﻔﺎ ﺩﻫﺪ). 🔶 ﺍﺗﻔﺎﻗﺎ ﺷﺒﻰ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻧﻤﺎﺯ ﻋﺸﺎﺀ ﻫﻤﻪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﻳﻜﺠﺎ ﺟﻤﻊ ﺑﻮﺩﻳﻢ، ﻛﻪ ﺷﻨﻴﺪﻳﻢ: ﭘﺪﺭﻡ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﺯﺩ: (ﺻﺎﺣﺐ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻳﺎﺑﻴﺪ ﻛﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﺯ ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺭﻓﺖ) 🔷 ﻣﺎ ﺑﺎ ﺷﺘﺎﺏ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﭘﺮﻳﺪﻳﻢ، ﻫﺮ ﭼﻪ ﺩﻭﻳﺪﻳﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﻧﮕﺮﻳﺴﺘﻴﻢ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺪﻳﺪﻳﻢ، ﺑﺮﮔﺸﺘﻴﻢ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺪﺭ ﭘﺮﺳﻴﺪﻳﻢ، ﺟﺮﻳﺎﻥ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ؟  🔶 ﮔﻔﺖ: ﺷﺨﺼﻰ ﻧﺰﺩ ﻣﻦ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻯ ﻋﻄﻮﻩ! ﮔﻔﺘﻢ: ﺗﻮ ﻛﻴﺴﺘﻰ؟ 🔷 ﮔﻔﺖ: (ﻣﻦ ﺻﺎﺣﺐ ﭘﺴﺮﺍﻥ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻢ، ﺁﻣﺪﻩ‌ﺍﻡ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺧﺪﺍ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺷﻔﺎ ﺩﻫﻢ) 🔶 ﺳﭙﺲ ﺩﺳﺖ ﻛﺸﻴﺪ ﻭ ﻫﻤﺎﻧﺪﻡ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻛﻠﻰ ﺑﻴﻤﺎﺭﻳﻢ ﺑﺮ ﻃﺮﻑ ﺷﺪ ﻭ ﻛﺎﻣﻠﺎ ﺳﻠﺎﻣﺘﻰ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻳﺎﻓﺘﻢ. 📚 ﺍﺛﺒﺎﻩ ﺍﻟﻬﺪﺍﻩ، ﺝ ۷، ﺹ۳۵۴ 📚 ﻧﺠﻢ ﺍﻟﺜﺎﻗﺐ، ﻁ ﺟﺪﻳﺪ، ﺹ۳۲۹ ----------------------------------------- 📖 امام علی علیه السلام: ألا فَمَن ثَبَتَ مِنهُم عَلَی دینِهِ وَ لَم یَقسُ قَلبُهُ لِطولِ أمَدِ غَیبَةِ إمامِهِ فَهو مَعی فی دَرَجَتی یَومَ القیامَة 🍃بدانید آنان که در زمان غیبت حجت خدا در دین خود ثابت مانده و به خاطر طول مدت غیبت منکرش نشوند، روز قیامت با من هم درجه خواهند بود. (بحارالانوار، ط-بیروت، ج۵۱، ص۱۰۹) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۱۲۰
🔵 ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﻧﻴﺸﺎﺑﻮﺭﻯ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ: ﺣﺎﻛﻢ ﺳﺘﻤﮕﺮ ﻧﻴﺸﺎﺑﻮﺭ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻋﻮﻑ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺟﺮﻡ ﺩﻭﺳﺘﻰ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﻭ ﺗﺸﻴﻊ، ﺍﻋﺪﺍﻡ ﻛﻨﺪ. 🔶 ﻫﺮﺍﺳﺎﻥ ﺷﺪﻡ، ﺑﺎ ﺑﺴﺘﮕﺎﻧﻢ ﻭﺩﺍﻉ ﻛﺮﺩﻡ ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺎﻣﺮﻩ، ﺣﻀﻮﺭ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ ﻋﺴﻜﺮﻯ (ﻉ) ﺭﺳﺎﻧﺪﻡ، ﻭ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﻗﺼﺪ ﻓﺮﺍﺭ ﻭ ﻣﺨﻔﻰ ﻛﺮﺩﻥ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺷﺘﻢ، ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻧﺰﺩ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ، ﺷﺮﻓﻴﺎﺏ ﺷﺪﻡ، ﺩﻳﺪﻡ ﭘﺴﺮﻯ ﻛﻪ ﭼﻬﺮﻩ ﺍﺵ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﺎﻩ ﺷﺐ ﭼﻬﺎﺭﺩﻩ ﻣﻰ ﺩﺭﺧﺸﻴﺪ، ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﺍﺯ ﻧﻮﺭ ﺟﻤﺎﻟﺶ ﺁﻥ ﭼﻨﺎﻥ ﺣﻴﺮﺍﻥ ﻭ ﺷﻴﻔﺘﻪ ﺷﺪﻡ ﻛﻪ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺑﻮﺩ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﻨﻢ. 🔷 ﺁﻥ ﻛﻮﺩﻙ ﻧﻮﺭﺍﻧﻰ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻯ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ! ﻓﺮﺍﺭ ﻧﻜﻦ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺷﺮ ﺁﻥ ﺣﺎﻛﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺳﺮ ﺗﻮ، ﺩﻓﻊ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ.  🔶 ﺣﻴﺮﺕ ﻣﻦ ﺯﻳﺎﺩﺗﺮ ﺷﺪ، ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ ﻋﺴﻜﺮﻯ (ﻉ) ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩﻡ: ﺍﻳﻦ ﺁﻗﺎﺯﺍﺩﻩ ﻛﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺑﺎﻃﻦ ﻣﻦ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩ؟ 🔷 ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻫﻮ ﺍﺑﻨﻰ ﻭ ﺧﻠﻴﻔﺘﻰ ﻣﻦ ﺑﻌﺪﻯ: ﺍﻳﻦ ﻛﻮﺩﻙ ﭘﺴﺮﻡ، ﻭ ﺟﺎﻧﺸﻴﻦ ﻣﻦ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﺪ. 🔶 ﻫﻤﺎﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩ، ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺮﺍ از ﺷﺮ (ﻋﻤﺮﻭ) ﺣﻔﻆ ﻛﺮﺩ، ﺯﻳﺮﺍ ﻣﻌﺘﻤﺪ ﻋﺒﺎﺳﻰ، ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ﺭﺍ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ﺗﺎ (ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻋﻮﻑ) ﺭﺍ ﺑﻜﺸﺪ. 📚 ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺍﻟﺮﺟﻌﻪ ﻓﻀﻞ ﺑﻦ ﺷﺎﺫﺍﻥ، ﻣﻄﺎﺑﻖ ﻧﻘﻞ ﺍﺛﺒﺎﻩ ﺍﻟﻬﺪﺍﻩ، ﺝ۷، ﺹ۳۵۶ ------------------------------------------------- 📖امام جعفرصادق (ع)»: مَن ماتَ مِنكُم وَ هُوَ مُنتظِرٌ لِهذا الأََمرِ كان كَمَن هوُ مَعَ القائِمِ فی فُسطاطِه. 🍃هر کس از شما که در حال انتظار ظهور حضرت مهدی(عج) از دنیا برود همچون کسی است که در خیمه و معیت آن حضرت در حال جهاد به سر می‌برد. (بحار، ج ٥٢، ص ١٢٦) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۱۲۱