eitaa logo
داستان های عبرت آموز
1.8هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
20 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم امام علی علیه‌السلام: پسرم! درست است كه من به اندازه پيشينيان عمر نكرده‏ ام، امّا در كردار آنها نظر افكندم، و در اخبارشان انديشيدم، و در آثار شان سير كردم تا آنجا كه گويا يكى از آنان شده‏ ام ... @yamolaiamalii313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 عالم فاضل و پرهیزگار میر علام که از شاگردان مقدس اردبیلی بوده است می‌گوید: در یکی از شب‌ها در صحن مقدس حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام بودم مقدار زیادی از شب گذشته بود که ناگاه دیدم شخصی به طرف حرم امیرالمؤمنین می‌رود وقتی نزدیک او رفتم دیدم استاد بزرگ و پرهیزگارم مقدس اردبیلی قدس سره است من خود را از او پنهان کردم مقدس اردبیلی به درب حرم رسید در بسته بود ولی به محض رسیدن او در باز شد و وارد حرم گردید در کنار قبر مطهر امام قرار گرفت صدای مقدس اردبیلی را شنیدم مثل اینکه آهسته با کسی حرف می‌زند سپس از حرم بیرون آمد در بسته شد من به دنبال او رفتم از شهر نجف خارج شد و به طرف کوفه رهسپار گشت من هم پشت سر او بودم به طوری که او مرا نمی‌دید تا اینکه داخل مسجد کوفه شد و به سمت محرابی که حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام آنجا شهید شد رفت و مدتی آنجا توقف کرد آنگاه برگشت از مسجد بیرون آمد و بسوی نجف حرکت کرد من همچنان دنبال او بودم تا به دروازه نجف رسیدیم در آنجا سرفه ام گرفت نتوانستم خودداری کنم، چون صدای سرفه مرا شنید برگشت و نگاهی به من کرد و مرا شناخت گفت: تو میر علام هستی؟ گفتم: آری! گفت: اینجا چه میکنی؟ گفتم: از لحظه‌ای که شما وارد صحن مطهر شدید تاکنون همه جا با شما بوده‌ام شما را به صاحب این قبر سوگند می‌دهم آنچه در این شب بر تو گذشت از اول تا به آخر برایم بیان فرمائید گفت: می‌گویم به شرط اینکه تا زنده‌ام به کسی نگویی! وقتی اطمینان پیدا کرد به کسی نخواهم گفت، فرمود: فرزندم! بعضی اوقات مسائل علمی بر من مشکل می‌شود به حضور آقا امیرالمؤمنین رسیده و حل مشکل را از او می‌خواهم و پاسخ پرسش‌ها را از مقام آن حضرت می‌شنوم امشب نیز برای حل مشکلی به حضورش رفتم و از خداوند خواستم که مولا علی علیه‌السلام جواب پرسش‌هایم را بدهد ناگاه صدایی از قبر شریف شنیدم که فرمود: برو به مسجد کوفه و از فرزندم قائم سؤال کن! زیرا او امام زمان تو است من هم به مسجد کوفه آمدم و به خدمت حضرت رسیدم و مسأله را پرسیدم و حضرت پاسخ داد و اینک برگشته به منزل خود می‌روم 📚بحارالانوار، جلد۵۲، صفحه۱۷۴ ~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۱۰۶۶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وداع پدر شهید عباس بابایی با پیکر فرزندش 🌷سالروز شهادت سرلشکر خلبان عباس بابایی
هدایت شده از تینآࢪ¹²⁸ 🇵🇸
از درد این عکس هر چی بگم کمه... مادر سینا آراسته شب رو کنار مزار پسرش صبح میکنه...🚶‍♂
داستان های عبرت آموز
از درد این عکس هر چی بگم کمه... مادر سینا آراسته شب رو کنار مزار پسرش صبح میکنه...🚶‍♂ #امنیت_اتفاقی
شهید سینا آراسته در جاده یاسوج توسط قاچاقچیان زیر گرفته شد و به شهادت رسید. این شهید ۲۲ ساله و تنها فرزند خانواده بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 علامه حلی، از رجال برجسته و علمای بزرگوار شیعه، كسی است كه درباره اش نوشته اند: « در حالی كه كودك بود، به درجه اجتهاد رسید و مردم منتظر بودند كه به تكلیف برسد تا از او تقلید نمایند.» . علامه حلی، هر هفته از حله با پای پیاده به سوی كربلا راه می افتاد تا فضیلت زیارت امام حسین سلام الله علیه را در شب جمعه درك نماید. . آن بزرگوار، طی سفری از حله به كربلا، به محضر نورانی امام عصرعجل الله تعالی فرجه الشریف می رسند، اما، حضرت را نمی شناسند. در طول مسیر، عصا از دست علامه به زمین می افتد. امام زمان ارواحنا فداء خم می شوند، عصای علامه را برمی دارند و به دست ایشان می دهند. . در همین هنگام سوالی در ذهن علامه القا می شود و از محضر امام روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه فداه می پرسد: - آیا در این عصر و زمان كه غیبت كبراست، می توان حضرت صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف را دید یا نه؟ حضرت در پاسخ علامه می فرمایند: - چگونه صاحب الزمان را نمی توان دید و حال آن كه دست او هم اكنون در دست توست؟! به محض این كه علامه این پاسخ را می شنود، بی اختیار خود را به زمین می اندازد تا پای مبارك حضرت را ببوسد كه در این هنگام از كثرت شوق مدهوش می شود. 📚منبع:تنكابنی، قصص العلما، ص 355 ~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۱۰۶۷