eitaa logo
داستان های عبرت آموز
1.7هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.1هزار ویدیو
20 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم امام علی علیه‌السلام: پسرم! درست است كه من به اندازه پيشينيان عمر نكرده‏ ام، امّا در كردار آنها نظر افكندم، و در اخبارشان انديشيدم، و در آثار شان سير كردم تا آنجا كه گويا يكى از آنان شده‏ ام ... @yamolaiamalii313
مشاهده در ایتا
دانلود
علی ای همای رحمت، تو چه آیتی خدا را که به ماسوا فکندی همه سایه هما را دل اگر خداشناسی، همه در رخ علی بین به علی شناختم من به خدا قسم خدا را به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند چو علی گرفته باشد سر چشمهٔ بقا را
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 آیت‌الله کاشانی فرمودند: شخصی به نام نوروزی برای من نقل کرد: پسرم مریض شد ‌وقتی دکتر بردم گفتند سرطان است، چندین دکتر مراجعه کردم، همه گفتند درد ایشان درمان ندارد، ناچار پسرم را به انگلستان بردم، تا آنجا هم بعد از چند روز آزمایش و عکسبرداری همین تشخیص را دادند و گفتند اگر عمل هم بکنید فایده ندارد، بارها به خدا عرض کردم که خدایا این همه ثروت را که به من عنایت فرموده ای از من بگیر، فقط این یک پسر را برای من نگه دار، عاقبت پسرم را از بیمارستان انگلستان مرخص کردم، سوار هواپیما شدیم به طرف تهران، در حالی که سرم دستش بود و از شدت درد ضعیف و رنجور شده بود. یک نفر در هواپیما به من گفت این مریض را چرا اینجا آوردی؟ گفتم کجا ببرم؟ گفت: مسجد مقدس جمکران! این جور مریض ها را باید حضرت صاحب الزمان علیه السلام شفا بدهد. من در همان هواپیما نذر کردم که اگر خداوند پسرم را شفا دهد یک بیمارستان به نام مسجد مقدس جمکران بنا کنم، شروع کردم در هواپیما با امام زمان علیه السلام راز و نیاز کردن، عرض کردم: ای پسر فاطمه به حق فاطمه زهرا سلام الله علیها به این پسر شفا عنایت فرما! در همین حال بودم که یک مرتبه پسرم از خواب بیدار شد و گفت: بابا به من انار بده! گفتم: چشم، تهران برای شما انار می دهم. بار دوم از خواب بیدار شد و گفت: بابا به من بیسکویت بده! معلوم شد که در خواب دیده سید بزرگواری برای ایشان انار آورده و فرموده شما خوب شدید سرم را بیرون بیاورید! چون تهران رسیدیم سرم را از دست ایشان بیرون آوردم دیدم حالش خیلی خوب است چند روز در تهران ماندیم، به دکترها مراجعه کردم آزمایش و عکسبرداری گفتند پسر شما سالم است! چون قبلا دیده بودند گفتند این فقط معجزه بود که خداوند به حرمت حضرت صاحب الزمان علیه السلام و مسجد مقدس جمکران ایشان را شفا داده است. 📚شیفتگان حضرت مهدی علیه السلام، ج٣ ~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سوم ربیع الاول سال ۱۴۴۰ هجری در تقویم های شیعی مصادف است با سوزاندن کعبه با منجنیق در سال ۶۴ هجری به دستور یزید، این فاجعه یازده روز قبل از هلاکت یزید به وقوع پیوست.
💠 اباصلت می‌گوید: پس از دفن حضرت امام رضا علیه السلام به دستور مامون زندانی شدم. پس از یک سال از تنگی زندان و بی خوابی شبها به ستوه آمدم، دعا کردم و برای رهایی از زندان به محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله متوسل شدم. از خداوند سبحان خواستم به برکت ایشان در کار من گشایشی حاصل کند. هنوز دعایم به آخر نرسیده بود که حضرت امام جواد علیه السلام، نجات‌بخش گرفتاران عالم، وارد زندان شد و فرمودند: «ای اباصلت از تنگنای زندان بی‌تاب شده‌ای؟» عرض کردم به خدا سوگند سخت بی‌تابم! فرمودند:« برخیز !» سپس دستی به زنجیرها زد و غل و زنجیرها از دست و پای من بر زمین افتاد. آن گاه دست مرا گرفت و از کنار نگهبانان زندان عبور داد. نگهبانان در حالی که مرا نظاره می‌کردند، توان سخن گفتن نداشتند و به راحتی از زندان خارج شدم. سپس حضرت امام جواد علیه السلام فرمودند: «برو در امان خداوند مهربان که هرگز دست مامون به تو نخواهد رسید! » اباصلت می‌گوید: همان گونه که حضرت فرمودند دیگر هرگز مامون را ندیدم! 📚 عیون اخبار الرضا علیه السلام ~~~~~~~~~~~~ @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان های عبرت آموز
ماجرای نیمروز سکینه های حرم، آن وداع تلخ روز واقعه. و حسین که به زیر باران چشمان سکینه می سراید:  سَيَطُولُ بَعْدِي يَا سُكَيْنَةُ فَاعْلَمِي؛ مِنْكِ اَلْبُكَاءُ إِذَا اَلْحَمَامُ دَهَانِي  لاَ تُحْرِقِي قَلْبِي بِدَمْعِكِ حَسْرَةً؛ مَا دَامَ مِنِّي اَلرُّوحُ فِي جُثْمَانِي وَ إِذَا قُتِلْتُ فَأَنْتِ أَوْلَى بِالَّذِي ؛ تَأْتِينَهُ يَا خَيْرَةَ اَلنِّسْوَانِ[1] ای سکینه! بدان که بعد از من گریه زیادی در پیش خواهی داشت. تا زمانی که جان در بدن دارم مرا با اشک حسرت بار خود مسوزان. ای بهترین زنان! آنگاه که من کشته شدم، تو برای گریه سزاوارتری [1].ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴