eitaa logo
داستان های عبرت آموز
1.4هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
991 ویدیو
20 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم امام علی علیه‌السلام: پسرم! درست است كه من به اندازه پيشينيان عمر نكرده‏ ام، امّا در كردار آنها نظر افكندم، و در اخبارشان انديشيدم، و در آثار شان سير كردم تا آنجا كه گويا يكى از آنان شده‏ ام ... @yamolaiamalii313
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 عَـمْـرو پـسر امام حسن مجتبی (ع)، کودکی بیش نبود که درحادثه کربلا حضور داشت و سپس هـمراه کاروان اسیران اهل بیت (ع )وارد شام شد. 🔻 در یکی از مجالس شام، یزید به آن کودک گفت: می توانی با پسر من کشتی بگیری؟ 🔷 عمرو در پاسخ گفت: من حال کشتی گرفتن ندارم. ✅ اگر می خواهی زور بازوی پسرت را بدانی، بـه او شـمـشـیـری بده و به من هم شمشیری، تا در حضور تو بجنگیم یا او مرا می کشد که در این صـورت بـه جـدم پـیـامبر(ص) و علی (ع) می پیوندم یا من او را می کشم و او به جدش ابوسفیان و معاویه می پیوندد. 🔶 یـزید از زبان گویا و قوت قلب عمرو تعجب کرد و شعری خواند که معنایش این است: این برگ از آن شاخه درخت نبوت است که چنین شجاع و پرجرات است. 📚 منهاج الدموع , ص ۳۸۳ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 امام على عليه السلام : 🔻 شَجاعَةُ الرَّجُلِ عَلى قَدرِ هِمَّتِهِ، و غَيرَتُهُ على قَدرِ حَمِيَّتِهِ؛ 🍃 شجاعت مرد به قدر همّت اوست، و غيرتش به قدر تن ندادن او به ذلّت.( غررالحکم، ح۵۷۶۳) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۳۲۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 حضرت یوسف(ع) از بالای قصر جوانی را دید که با لباس های مندرس از کنار قصر عبور می کرد، جبرئیل به حضرت عرض کرد: این جوان را می شناسی؟ 🔷 حضرت یوسف فرمود: نه 🔶 جبرئیل فرمود: این همان طفلی است که در گهواره به سخن آمد و نزد عزیز مصر به طهارت تو شهادت داد. 🔷 حضرت یوسف فرمود: او را بر من حقی است، پس دستور داد، جوان را آوردند و امر کرد او را لباس های فاخر پوشانیدند و انعام زیاد در حق او ارزانی فرمود، با نگاه به این منظره جبرئیل به خنده آمد. 🔶 حضرت یوسف فرمود: آیا احسان ما کم بود که به نظر تحقیر تبسم کردی؟ 🔷 جبرئیل عرض کرد. غرض از خنده من این است تو که مخلوقی هستی در حق این جوان به واسطه یک شهادت بر حقی که درباره تو در حال خردسالی و بی شعوری داده بود این همه احسان کردی، آیا پروردگاربزرگ در حق کسی که بر توحید و وحدانیت او شهادت داده چقدر احسان خواهد فرمود. 📚 خزینه تا جواهر، ص ۶۳۱ 📚 همای سعادت، ص ۱۶ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 قرآن کریم: 🔻 إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَی وَیَنْهَیعَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ وَالْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ؛ 🍃 همانا خداوند (مردم را) به عدل و احسان و دادن (حق) خویشاوندان، فرمان می‌دهد و از کارهای زشت و ناپسند و تجاوز، نهی می‌فرماید او شمارا موعظه می‌کند باشد که متذکّر شوید.(نحل- ۹۰) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۳۲۸
💠 عملیاتی که از حدود بیست روز پیش شروع شده به جای سخت و نفس گیر خودش رسیده، اکثر تیپ ها خود را به دروازه های خرمشهر نزدیک می کنند. 🔻 یکی دو روز مانده بود به فتح خرمشهر، در آن گیرو واگیر چشمم افتاد به رزمنده ای که آر پی جی به دوش می رفت. از هیبت و راه رفتنش خوشم آمد. 🔷 بلند فریاد زدم خدا قوت برادر... 🔶 چرخید به سمتم. صورتش پوشیده از گرد و غبار بود. لباس سبزش از عرق و خاک به سیاهی می زد... تا مرا دید خندید و گفت سلام برادر اسدی... 🔷 لبخند زیبایش، دندان های سفیدش که تنها جایی بود که از خستگی در امان مانده بود. شناختمش، سید محمد کدخدا بود... 🔶 ساعتی بعد که حاج نبی را دیدم غر زدم، پیر شده، مگه سید محمد فرمانده نیست؟! چرا آرپی جی دستشه! 🔷 حاج نبی، دستش را به قنداق ژ س اش زد و گفت: ای برادر، تو این گیرو واگیر کی سرجاشه که سید محمد سر جاش باشه... 📚 پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 قرآن کریم: 🔻 يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُركُم وَيُثَبِّت أَقدامَكُم؛ 🍃 ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اگر (آیین) خدا را یاری کنید، شما را یاری می‌کند و گامهایتان را استوار می کند.(محمد- ۷) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۳۲۹
💠 حاج موسی می گفت: ساعتی از آزادسازی خرمشهر می گذشت که وارد خرمشهر شدم. 🔻 روی سکویی نشستم تاخستگی در کنم. 🔷 لحظه ای بعد ۴ نفر دیگر هم کنار من نشستند. اسلحه یکی از آنها روی پایم بود و ناراحتم می کرد. 🔶 گفتم:« برادر اسلحه رو بردار»؛ تا گفتم برادر، هر ۴ نفر که بر خلاف من مسلح بودند، اسلحه ها را جلو من انداختند و بلند گفتند: 👈 «دخیل یا خمینی!» 🔷 شانه ای بالا انداختم، اسلحه ها را برداشتم و آن چهار عراقی را به سمت جایگاه اسرا راهنمایی کردم. 📚 پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 پیامبر اکرم (ص) فرمود: 🔻 إِنَّ اللّه‏َ تَعالى يَقولُ كُلَّ يَوْمٍ: أَنَا رَبُّكُمُ الْعَزیزُ، فَمَنْ أَرادَ عِزَّ الدّارَيْنِ فَلْيُطِعِ الْعَزیزَ؛ 🍃 به راستی پروردگار شما هر روز می گوید: من پروردگار شما هستم. من عزیز هستم. هر کس عزت دو جهان را می خواهد باید عزیز را اطاعت کند.(میزان الحکمة،ج 5، ص۱۹۵۸) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۳۳۰
💠 عملیات بیت المقدس بود، آزاد سازی خرمشهر. 🔻 حسن تک تیرانداز بود من هم تیربارچی. 🔷 اولین روز سقوط شهر بود که وارد خرمشهر شدیم. تک و توک درگیری توی شهر بود. هلیکوپترهای عراقی هم که دیگر محل نیروهای خودشان را نمی دانستن، مرتب در حال گشت بودند. 🔶 حسن گفت: مجید من برم تو این سنگر ببینم چه خبره. 🔷 ربع ساعتی گذشت که دیدم، یک عراقی از در سنگر آمد بیرون، تا آمدم ببندمش به رگبار، گفت: نزن بابا، حسنم! 🔶 خودش بود، یک دست لباس نو عراقی پوشیده بود. قیافه سبزه اش هم کمک کرده بود تا بشود یک عراقی تمام عیار! 🔷 به سنگر لجستیک عراقی ها تک زده بود. چند دقیقه بعد سر و کله یه هلیکوپتر عراقی پیدا شد، من پناه گرفتم، اما حسن ایستاد و چشم دوخت به هلیکوپتر. 🔶 چند لحظه بعد یک بسته بزرگ از هلیکوپتر جلو حسن افتاد. تا هلیکوپتر چرخید هر دو بستیمش به رگبار. 🔷 هلیکوپتر که فرار کرد، رفتیم سراغ بسته. بازش کردیم، پر آب میوه خنک بود. در آن گرمای خرداد چقدر چسبید. ✅ حسن دیگر آن لباس را بیرون نیاورد و بین بچه ها معروف شد به حسن عراقی! 📚 پرونده فرهنگی، مرکز اسناد ایثارگران فارس ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 قرآن کریم: 🔻 إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ؛ 🍃 البته خدا آن مؤمنان را كه در صف جهاد مانند سد آهنین همدست و پایدارند، بسیار دوست می دارد.(صف- ۴) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۳۳۱
💠 هرچی که درآمدش بود متعلق به ما بود. یعنی ایشان هیچ وقت بگیر و ببند در زندگی نداشت و می گفت همه درآمدم متعلق به شماست. 🔻 البته ایشان یک دفعه هم حتی از دادگستری حقوقی نگرفت و یک ریال هم به خانه نیاورد. 🔷 می گفت جایز نیست در حالی که این همه مستضعف است حقوق دادگستری. 🔶 و گفتم آقا از فروشگاه دادگستری یک لامپ بیاورید، همان جا گفتند نه هرگز، خدا نکند من چنین کاری بکنم. شما شمع روشن کنید، بنشینید، بهتر از اینه است که من مال دادگستری را بیاورم. 🔷 این قدر پرهیز می کرد ایشان از حلال و حرام، از دروغ و غیبت و غیره. ✅ اصلا یک سمبلی بود چه در جامعه، چه در خانه، کوچکترین چیزی ما از ایشان نتوانستیم ببینیم که باعث ناراحتی ما بشود. 📌 راوی: عزت الشریعه مدرس خاتون آبادی 📚 سایت نوید شاهد ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 نامه امام علی(ع) به اشعث به قيس عامل آذربايجان: 🍃 حكمرانى براى تو طعمه نيست، بلكه امانتى است بر عهده‏ات، و از تو خواسته‏اند دستور ما فوق خود را رعايت نمايى. تو را حقّى نيست كه در امور رعيت به دلخواهت رفتار كنى، و جز به اعتماد به فرمانى كه تو را مى‏رسد به كار بزرگى دست بزنى. مالى از مال خداى بزرگ در اختيار توست، و تو از جمله خزانه‏داران او هستى تا آن را به من تحويل دهى. اميد است من از بدترين واليان براى تو نباشم، و السلام.(نامه۶ نهج‌البلاغه) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۳۳۲
داستان های عبرت آموز
#شهید_آیت_الله_بهشتی_ره #حقوق_دادگستری #بیت_المال 💠 هرچی که درآمدش بود متعلق به ما بود. یعنی ایشان
نامه امام علی(ع) به اشعث به قيس عامل آذربايجان: 🔻 وَ إِنَّ عَمَلَكَ لَيْسَ لَكَ بِطُعْمَةٍ وَ لَكِنَّهُ فِي عُنُقِكَ أَمَانَةٌ وَ أَنْتَ مُسْتَرْعًى لِمَنْ فَوْقَكَ لَيْسَ لَكَ أَنْ تَفْتَاتَ فِي رَعِيَّةٍ وَ لَا تُخَاطِرَ إِلَّا بِوَثِيقَةٍ وَ فِي يَدَيْكَ مَالٌ مِنْ مَالِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنْتَ مِنْ خُزَّانِهِ حَتَّى تُسَلِّمَهُ إِلَيَّ وَ لَعَلِّي أَلَّا أَكُونَ شَرَّ وُلَاتِكَ لَكَ وَ السَّلَامُ؛ 🍃 حكمرانى براى تو طعمه نيست، بلكه امانتى است بر عهده‏ات، و از تو خواسته‏اند دستور ما فوق خود را رعايت نمايى. تو را حقّى نيست كه در امور رعيت به دلخواهت رفتار كنى، و جز به اعتماد به فرمانى كه تو را مى‏رسد به كار بزرگى دست بزنى. مالى از مال خداى بزرگ در اختيار توست، و تو از جمله خزانه‏داران او هستى تا آن را به من تحويل دهى. اميد است من از بدترين واليان براى تو نباشم، و السلام.(نامه۶ نهج‌البلاغه)
💠 عصر امامت حضرت رضا (ع) بود، و آن حضرت در خراسان به سر می برد؛ 🔻 شخصی مسافر، از پشت نهر بلخ به حضور آن حضرت آمد و نشست و عرض کرد: من از شما مسأله ای می پرسم، اگر جواب آن را آن گونه که خودم می دانم بدهی، امامت تو را می پذیرم. 🔷 امام: هر چه خواهی بپرس. 🔶 مرد مسافر: به من بگو پروردگارت؛ از چه وقت بوده؟ و چگونه بوده، و بر چه تکیه دارد؟ 🔷 امام: خداوند مکان را مکان کرد، بی آنکه مکانی داشته باشد، و چگونگی را چگونه نموده بی آنکه خود چگونه باشد، و بر قدرت خودش تکیه دارد. 🔶 در این هنگام، آن مرد مسافر برخاست، و سر حضرت رضا(ع) را بوسید و گفت: گواهی می دهم که معبودی جز خدای یکتا نیست، و محمد(ص) رسول خدا است، و علی وصی رسول خدا و سرپرست امت، پس از او است، و پیشوایان راستگو، شما امامان هستید، و تو جانشین آنها هستی. 📚 اصول کافی، ج۱، ص۸۸ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 امام علی(ع): 🔻 أیهَا الناس اَعْلَمُوا أَنَّ کمالَ الدین طَلبُ العِلْمِ وَالعَمَلُ بِهِ ألا وَ اِنَّ طَلَبَ العِلْمِ اَوْجَبُ علیکم من طلب المالِ؛ 🍃 ای مردم! بدانید که کمال دین، در آموختن دانش و عمل کردن به آن است. آگاه باشید که دانش آموزی، بر شما واجب تر است از کسب مال.(اصول کافی،ج۱،ص۳۰) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۳۳۳
💠 [شاگردان، در محضر امام صادق (ع) بودند، سخن از توحید و خداشناسی به میان آمد] شخصی گفت: الله اکبر؟ 🔻 امام: خدا از چه چیز بزرگتر است؟ 🔶 خدا، از همه چیز بزرگتر است. 🔷 امام: تو با این گونه تعریف برای جمله «الله اکبر» وجود خدا را محدود کردی (و با اشیاء محدود مقایسه نمودی). 🔶 پس این جمله را چگونه معنی کنم؟ 🔷 امام: در معنی «الله اکبر»: خدا بزرگتر از آنست که توصیف گردد. 📚 اصول کافی، ج۱، ص ۱۱۷ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: 🔻 أَیُّ شَیْ‏ءٍ اللَّهُ أَکْبَرُ فَقُلْتُ اللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ کُلِّ شَیْ‏ءٍ فَقَالَ وَ کَانَ ثَمَّ شَیْ‏ءٌ فَیَکُونُ أَکْبَرَ مِنْهُ فَقُلْتُ وَ مَا هُوَ قَالَ اللَّهُ أَکْبَرُ مِنْ أَنْ یُوصَف‏؛ 🍃 یکی از اصحاب گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمودند: خدا از کدام چیز بزرگتر است؟ گفتم: خدا بزرگتر از هر چیزی است. امام فرمودند: آیا چیزی بود که خدا بزرگتر از آن باشد؟ گفتم: پس حقیقت چیست؟ امام فرمودند: خدا بزرگتر از آن است که قابل وصف باشد.(الکافی ،ج‏۱ ،ص ۱۱۷) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۳۳۴
💠 زمانی که داعش قصد دارد شهر العیس را بگیرد محسن و گروهش غوغا می‌کنند و ضربه سنگینی به داعشی‌های آمریکایی وارد می‌کنند. 🔻 فردای آن روز حاج قاسم سلیمانی را می‌بیند که می‌گوید: دست مریزاد، دیشب کیا روی تانک بودند؟ حسابی شاهکار کردند. 🔷 حاج قاسم به خاطر شلیک‌های زیاد و دقیق محسن و گروهش، اسم آن شب را «لیله‌الفتوح» گذاشت. 📚 حجت خدا، ص ۳۲ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 امام باقر عليه ‏السلام : 🔻 المؤمنُ أصْلَبُ مِن الجَبلِ، الجَبلُ يُسْتَقَلُّ مِنه، والمؤمنُ لا يُسْتَقَلُّ مِن دِينِه شَيءٌ؛ 🍃 مؤمن از كوه سخت‏تر است. از كوه كم‏ مى ‏شود اما از دين‏ مؤمن چيزى‏ كاسته نمى ‏گردد.(کافی،ج۲ ، ص۲۴۱) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۳۳۵
💠 زمینه نبرد اُحد در سال سوم هجری پیش آمد. حمزه هم در کنار مسلمانان آماده فداکاری و جانبازی بود. 🔻 در شب نبرد اُحد، پیامبر خدا(ص) که گویا می دانست عمویش در این جنگ به شهادت خواهد رسید، با او گفت و گو کرد و از اعتقاداتش پرسید و از وی خواست که خالصانه به یکتایی خدا و نبوت و رسالت محمد(صلی الله علیه وآله) گواهی دهد. 🔷 حمزه نیز شهادتین و مباحث و موارد دیگر اعتقادی را بر زبان جاری ساخت. ✅ در پایان، پیامبر به او فرمود: بگو: «حمزه، سرور شهیدان و شیر خدا و شیر رسول خدا و عموی پیامبر است.» 🔷 از این سخنان پیامبر(ص) که بوی شهادت می داد، بغض در گلوی حمزه ترکید و اشک از چشمانش جاری شد و بسیار خوش حال گردید. پیامبر هم دعا کرد که او بر عقیده توحید، استوار بماند و تزلزلی در دلش پیش نیاید. 📚 بحارالانوار، ج۱، ص ۲۷۸ ~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~ 📖 پیامبر اکرم (ص): 🍃 هر کس مرا زيارت کند، ولي به زيارت حمزه نرود، جفا کرده است.(سفينةالبحار،ج۶،ص۳۳۳) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۳۳۶