eitaa logo
داستان های عبرت آموز
1.4هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1هزار ویدیو
20 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم امام علی علیه‌السلام: پسرم! درست است كه من به اندازه پيشينيان عمر نكرده‏ ام، امّا در كردار آنها نظر افكندم، و در اخبارشان انديشيدم، و در آثار شان سير كردم تا آنجا كه گويا يكى از آنان شده‏ ام ... @yamolaiamalii313
مشاهده در ایتا
دانلود
در جنگ جمل، حضرت علی علیه السلام فرزندش محمد حنفیه را طلبید و نیزه خود را به او داد و فرمود: - با این نیزه به سپاه دشمن حمله کن [و شتر فرماندن را بکش]! محمد حنیفه نیزه را گرفت و به دشمن حمله کرد، گروهی از سپاه دشمن جلوی او را گرفتند، او نتوانست پیش روی کند، به عقب برگشت و به خدمت پدر رسید. در این هنگام، امام حسن علیه السلام نیزه را گرفت و به سوی دشمن شتافت. پس از مدتی، با نیزه ای خون آلود نزد پدر آمد. هنگامی که محمد حنفیه آن شجاعت را از امام حسن علیه السلام مشاهده کرد، بر اثر احساس شکست، سرخ و سرافکنده شد. حضرت علی علیه السلام به او فرمود: - ناراحت نباش! او پسر پیامبر و تو پسر علی هستی! 📚بحار، ج 43، ص 345 🍃آیه مرتبط: مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ... .(فتح- ٢٩) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۶۱
روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، به طرف آسمان نگاه می کرد، تبسمی نمود. شخصی به حضرت گفت: یا رسول الله ما دیدیم به سوی آسمان نگاه کردی و لبخندی بر لبانت نقش بست، علت آن چه بود؟ رسول خدا فرمود: - آری! به آسمان نگاه می کردم، دیدم دو فرشته به زمین آمدند تا پاداش عبادت شبانه روزی بنده با ایمانی را که هر روز در محل خود به عبادت و نماز مشغول می شد، بنویسند؛ ولی او را در محل نماز خود نیافتند. او در بستر بیماری افتاده بود. فرشتگان به سوی آسمان بالا رفتند و به خداوند متعال عرض کردند: ما طبق معمول برای نوشتن پاداش عبادت آن بنده با ایمان به محل نماز او رفتیم. ولی او را در محل نمازش نیافتیم، زیرا در بستر بیماری آرمیده بود. خداوند به آن فرشتگان فرمود: تا او در بستر بیماری است، پاداشی را که هر روز برای او هنگامی که در محل نماز و عبادتش بود، می نوشتید، بنویسید. بر من است که پاداش اعمال نیک او را تا آن هنگام که در بستر بیماری است، برایش در نظر بگیرم. 📚بحار الانوار،ج 22 ،ص 83 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۶۲
زازان نقل می کند: در عصر خلافت امام علی علیه السلام که اموال بسیاری به عنوان بیت المال به کوفه می آمد، قنبر غلام حضرت علی علیه السلام چند ظرف طلا و نقره از بیت المال را به حضور امام علیه السلام آورد و عرض کرد: - تمام غنایم را تقسیم کردی و از آنها برای خود نگه نداشتی! من این ظرف ها را برای شما ذخیره کرده ام. امام علی علیه السلام شمشیر خود را بیرون کشید و به قنبر فرمود: - وای بر تو! دوست داری که به خانه ام آتش بیاوری! سپس آن ظرف ها را قطعه قطعه کرد و سرپرست های امور شهری را طلبید آنها را به آنان داد، تا عادلانه بین مردم تقسیم کنند. 📚بحار، ج 41، ص 113 🍃آیه مرتبط: انّ الله یأمر بالعدل و الاحسان ... (نحل- ۹۰) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۶۳
اسماعيل بن منصور - كه يكى از راويان حديث است - حكايت كند: امام سجّاد، حضرت زين العابدين عليه السّلام پس از جريان دلخراش و دلسوز عاشورا بيش از حدّ بى تابى و گريه مى نمود روزى يكى از دوستان حضرت اظهار داشت : يابن رسول اللّه ! شما با اين وضعيّت و حالتى كه داريد، خود را از بين مى بريد، آيا اين گريه و اندوه پايان نمى يابد؟ امام سجّاد عليه السّلام ضمن اين كه مشغول راز و نياز به درگاه خداوند متعال بود، سر خود را بلند نمود و فرمود: واى به حال تو! چه خبر دارى كه چه شده است ، پيغمبر خدا، حضرت يعقوب در فراق فرزندش ، حضرت يوسف عليهماالسّلام آن قدر گريه كرد و ناليد كه چشمان خود را از دست داد، با اين كه فقط فرزندش را گم كرده بود. وليكن من خودم شاهد بودم كه پدرم را به همراه اصحابش چگونه و با چه وضعى به شهادت رساندند. و نيز اسماعيل گويد: امام سجّاد عليه السّلام بيشتر به فرزندان عقيل محبّت و علاقه نشان مى داد، وقتى علّت آن را جويا شدند؟ فرموند: وقتى آن ها را مى بينم ياد كربلا و عاشورا مى كنم. 📚مستدرك الوسائل : ج 2، ص 466، ح 19 📚كامل الزيارات : ص 107، ح 2 🍃آیه مرتبط: وَتَوَلَّىٰ عَنْهُمْ وَقَالَ يَا أَسَفَىٰ عَلَىٰ يُوسُفَ وَابْيَضَّتْ عَيْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظِيمٌ(یوسف- ۸۴) 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۶۴
🌱🖌 حضرت علی علیه السلام می فرماید: شخصی محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شد و از ایشان درخواست نمود تا به او توصیه ای بنمایند. حضرت این گونه توصیه فرمودند: 🍃1⃣ من به تو سفارش می کنم برای خدا شریک قرار ندهی، اگر چه پاره پاره شوی و در آتش بسوزی! 🍃2⃣ پدر و مادرت را نیز اذیت مکن، اگر به تو دستور دهندکه از دنیا بروی چنین کن! 🍃3⃣ آنچه که اضافه داری در اختیار برادر دینی ات بگذار! 🍃4⃣ در برخورد با برادر مسلمانت گشاده رو باش! 🍃5⃣ به مردم اهانت مکن! 🍃6⃣ هر کدام از مسلمانان را دیدارکردی سلام برسان! 🍃7⃣ مردم را به سوی اسلام دعوت کن! 🍃8⃣ بدان که هر کارگشایی تو ثواب بنده آزاد کردن را دارد، بنده ای که از فرزندان یعقوب است. 🍃9⃣ بدان که شراب و تمام مست کننده ها حرام اند. 📚بحار، ج 77، ص 136 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۶۵
در شب عاشورا اصحاب با وفای امام حسین علیه السلام هر کدام با زبانی، وفاداری خود را اعلام کردند. به محمد بن بشر خضرمی - یکی از یاران ایشان - تازه خبر رسید که پسرش در مرز ری به دست کافران اسیر شده است، محمد گفت: خود و پسرم را در مسیر خداوند می بینم. من دوست ندارم که پسرم گرفتار باشد و من بعد از او زنده بمانم! امام حسین علیه السلام که سخن او را شنید، فرمود: - بیعتم را از تو برداشتم. آزادی، برو برای آزادی پسرت کوشش کن! محمد بن بشر گفت: - اکلتْنی السباع حیاً ان انا فارقتُک یا اباعبدالله؛ یا اباعبدالله درندگان مرا بدرند و زنده بخورند، اگر از تو جدا گردم! امام حسین علیه السلام پنج لباس برد یمانی - که قیمت آنها هزار دینار بود - به او داد و فرمود: - اینها را به پسر دیگرت بده تا با دادن این لباس ها به دشمن (به عنوان هدیه) برادرش را از اسارت آزاد سازد. 📚بحار، ج 44، ص 39 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۶۶
ابوبصیر یکی از شیعیان پاک و مخلص امام صادق علیه السلام می گوید: من با آن حضرت در مراسم حج شرکت نمودم. هنگامی که به همراه امام علیه السلام کعبه را طواف می کردیم، عرض کردم: - فدایت شوم، آیا خداوند این جمعیت بسیار را که در حج شرکت نموده اند می آمرزد؟ امام صادق علیه السلام فرمود: - ای ابا بصیر! بسیاری از این جمعیت که می بینی، میمون و خوک هستند! عرض کردم: - آنها را به من نشان بده! آن حضرت دستی بر چشمان من کشید و کلماتی به زبان جاری نمود. ناگهان! بسیاری از آن جمعیت را میمون و خوک دیدم، وحشت کردم! سپس بار دیگر دستش را بر چشمان من کشید، آن گاه دوباره آنان را همان گونه که در ظاهر بودند دیدم. سپس فرمود: - ای ابا بصیر! نگران مباش! شما در بهشت، شادمان هستید و طبقات دوزخ جای شما نیست. سوگند به خدا! سه نفر، بلکه دو نفر، بلکه یک نفر از شما شیعیان حقیقی در آتش دوزخ نخواهد بود. 📚بحارالانوار، ج 47، ص 79 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۶۷
زید ابن اسامه نقل می کند که وقتی به زیارت امام صادق علیه السلام مشرف شدم، حضرت فرمودند: - ای زید! چند سال از عمرت گذشته؟ گفتم: فلان مقدار. فرمودند: - عبادت های خود را اعاده کن! این فرمایش حضرت مرا سخت متأثر نمود، به گریه افتادم. حضرت فرمودند: - چرا گریه می کنی؟ عرض کردم: - زیرا با فرمایش خود از مرگ من خبر دادید! حضرت فرمودند: - ای زید! تو را بشارت باد که از شیعیان مایی و جایت در بهشت خواهد بود. 📚بحار، ج 47، ص 77 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۶۸
🔹 عصر حضرت داوود (عليه السلام) بود. در ميان بنی اسرائيل عابدي بود بسيار عبادت می‎كرد به گونه‎ای كه حضرت داوود(ع) از آن همه توفيق او شگفت زده شد. 🔹خداوند به داوود وحي كرد: «از عبادتهاي آن عابد تعجّب نكن او رياكار و خود نما است.» مدّتي گذشت، آن عابد از دنيا رفت، جمعي نزد داوود(عليه السلام) آمدند و گفتند: «آن عابد از دنيا رفته است.» 🔹 داوود(ع) فرمود: «جنازه‎اش را ببريد و به خاك بسپاريد.» اين موضوع موجب ناراحتي و بگو مگوي بنی اسرائيل شد كه چرا داوود(ع) شخصاً در كفن كردن و دفن او شركت ننموده است؟! وقتي كه بني اسرائيل او را غسل دادند، پنجاه نفر از آنها برخاستند و گواهی دادند كه از آن عابد جز كار خير نديده‎اند. 🔹 پس از دفن او، خداوند به داوود وحي كرد: «چرا در كفن كردن و دفن آن عابد حاضر نشدی؟» داوود (ع) عرض كرد: «به خاطر آن چه را كه در مورد او به من وحي كردي»(كه او رياكار است) 🔹 خداوند فرمود: «اگرچه او چنين بود، ولي گروهي از علما و راهبان گواهی دادند كه جز خير از او نديده‎اند، گواهي آنها را پذيرفتم و آن چه را در مورد آن عابد مي‎دانستم پوشاندم.» 📚بحارالانوار ج۱۴ ص۴٢ 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۶۹
ازْدی به طواف کعبه اشتغال داشت و شش دور را انجام داده بود و می خواست دور هفتم را انجام دهد، که چشمش در سمت راست کعبه، به گروهی از حاجیان افتاد که گرد جوانی خوشرو و خوشبو حلقه زده اند. او دارای هیبتی مخصوص بود و برای حاضران سخن می گفت. ازدی به حضورش مشرّف می شود و سخنانش را می شنود. ازدی می گوید: خوش سخن تر از او کسی ندیدم و زیباتر از کلامش، کلامی نشنیدم، پرسیدم: این کیست؟ گفتند: فرزند رسول خداست که سالی یک روز، برای دوستان خاص خود، ظاهر می شود و سخن می گوید. ازدی به حضرتش عرض می کند: مرا هدایت کنید. حضرت سنگریزه ای کف دستش می نهد. ازدی دستش را می بندد. کسی از او می پرسد: چه به تو داد؟ ازدی می گوید: سنگریزه. ولی وقتی که دستش را باز می کند، می بیند طلاست. سپس حضرت به وی می فرماید: حجت بر تو تمام شد و حق بر تو آشکار گردید. آیا مرا می شناسی؟ ازدی می گوید: نه. فرموند: انَا الْمَهْدی وَ انَا قائِم الزَّمان ...؛ من مهدی قائم زمانه هستم که زمین را از عدل و داد پر خواهم کرد، وقتی که از ظلم و جور پر شده باشد. زمین هرگز از حجت خالی نمی ماند و مردم هرگز بدون رهبر نیستند. این امانتی است نزد تو که بجز برای برادران حق جوی خود، به کسی نگو. 📚كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 177 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۷۰
در كمال الدين از اصبغ بن نباته نقل مي كند كه گفت: بحضور امير المؤمنين شرفياب شدم و او را متفكر يافتم و ديدم كه سر چوبى را بزمين مي زند. عرض كردم: يا امير المؤمنين مى ‏بينم در فكر هستيد و سر چوب را بزمين مي زنيد. آيا به اين زمين رغبت و نظرى داريد؟! فرموند: بخدا سوگند، نه به زمين و نه به دنيا يك روز رغبت‏ پيدا نكرده‏ ام، ولى در باره مولودى كه در پشت يازدهمى من است فكر مي كردم. او مهدى است كه زمين را پر از عدل مي كند چنان كه پر از ظلم و ستم باشد. او را غيبت و حيرتى است كه فرقه ‏هائى بخاطر آن گمراه و گروهى هدايت مي يابند. عرض كردم: يا امير المؤمنين! اينكه مي فرمائى پديد مى‏ آيد؟ فرموند:  آرى! (پديد مى ‏آيد) همان طور كه خلق شده است. تو از كجاها خبر دارى؟! اى اصبغ! اينان برگزيدگان اين امت مي باشند كه خوبان عترت طاهره هستند. عرض كردم: بعد چه مى‏ شود؟ فرموند: آنچه خدا خواهد مي كند، چه ذات الهى را اراده‏ ها و مقاصد و نهايات است. 📚مهدى موعود ( ترجمه جلد 51 بحار الأنوار)، ص۷۴۹ 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۷۱
ابوحمزه ثمالی می گوید: از حضرت امام محمد باقر (عليه السلام) پرسيدم: اى فرزند رسول خدا! مگر شما ائمه، همه قائم به حق نيستيد؟ فرمود: بلى! عرض كردم: پس چرا فقط امام زمان (عليه السلام) قائم ناميده شده است؟ فرمودند: هنگامى كه جدّم امام حسين عليه السّلام كشته شد فرشتگان گريستند و ضجّه زده و به درگاه الهى ناليده و گفتند: اى خدا و اى سرور ما آيا از كسى كه برگزيده و فرزند برگزيده و بهترين خلق تو را كشته غافل هستى؟ خداى عزّ و جلّ به ايشان وحى نمود: اى ملائكه من آرام باشيد قسم به عزّت و جلال خودم از قاتلين او انتقام خواهم گرفت اگر چه در زمان بعد باشد، سپس ائمّه ‏اى كه از فرزندان امام حسين عليه السّلام هستند را به ايشان نشان داد، آنها مسرور و خوشحال شدند در بين فرزندان حضرت يكى از آنها ايستاده و نماز مى‏ خواند، حقّ تعالى فرمود: با اين قائم از قاتلين انتقام خواهم گرفت. 📚علل الشرائع، ص531 🔹🍃 @Dastanhayeebratamooz ══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫 ۷۲