eitaa logo
دانلود
روضه خانگی - حضرت زینب(س) - 1625.mp3
10.37M
🎙غروب بود و زنی بی قرار، تنها بود... 🔻روضه (س) ⏱ | 09:43 👤 استاد 💡 کانال روضه‌های کوتاهِ کاملِ خانگی @RozeKhanegee
چطور امام زین‌العابدین در به‌شهادت نرسید وقتی ابن زیاد به دارالاماره آمد، بعد از گفتگوی مختصری که میان او و عقیله بنی هاشم زینب کبری صورت گرفت، ابن زیاد به سوی امام سجاد(علیه السلام) متوجه شد و گفت: این جوان کیست؟ گفتند: او علی بن الحسین(علیه السلام) است. ابن زیاد گفت: مگر خدا علی بن الحسین را نکشت؟ زین العابدین(علیه السلام) فرمود: من برادری داشتم که او هم علی بن الحسین نام داشت و مردم او کشتند. ابن زیاد گفت: بلکه خدا او را کشت. امام چهارم فرمود: خداوند است که جانها را می گیرد به هنگامی که مرگ آنها فرا رسیده باشد. ابن زیاد با عصبانیّت می گوید: تو چطور جرأت می کنی که به من جواب دهی؟ سپس دستور داد او را بیرون برده و گردن بزنند. زینب کبری از شنیدن این سخن به خشم آمد و فرمود: ای پسر زیاد تو دیگر کسی را از ما باقی نگذاشتی. اگر تصمیم داری که این جوان را بکشی، پس مرا هم با او بکش. ایتا https://eitaa.com/Dastanqm
داستان‌های قرآنی و مذهبی
ورود اسیران کربلا به کوفه سيد بن طاووس مى نويسد: عمر بن سعد، سر مبارك امام حسين(عليه السلام) را در همان روز عاشورا با «خولى بن يزيد اصبحى» و «حميد بن مسلم اَزْدى» به نزد «ابن زياد» فرستاد و بقيه سرها را با «شمر بن ذى الجوشن» و «قيس بن اشعث» و «عمر بن حجّاج» روانه كوفه كرد. خود عمر سعد تا ظهر روز دوم (روز يازدهم) در كربلا ماند، سپس با اسيران حرم حسينى به سوى كوفه روانه شد. زنان را بر شتران بى جهاز سوار كرد و آنها را بدون پوشش مناسب، ميان دشمنان حركت داد و مانند اسيران بلاد كفر و در نهايتِ مصيبت و اندوه، كوچ داد. هنگامى كه كاروان اسيران به كوفه نزديك شدند، مردم براى تماشاى آنها اجتماع كردند. در آن ميان زنى از كوفيان از بالاى بام فرياد زد: «مِنْ أَىِّ الاُْسارى أَنْتُنَّ؟»؛ (شما از كدامين اسيرانيد؟) پاسخ دادند: «نَحْنُ اُسارى آلِ مُحَمَّد»؛ (ما اسيران از خاندان محمديم!). آن زن وقتى اين سخن را شنيد، از بام به زير آمد و مقدارى مقنعه و لباس و چادر به آنها داد، تا خود را (به طور كامل) بپوشانند. مردم كوفه كه چنين صحنه‌هايى را مشاهده كردند، گريه و زارى سر دادند. امام زين العابدين(عليه السلام) وقتى گريه آنها را ديد، فرمود: «اَتَنُوحُونَ وَ تَبْكُونَ مِنْ اَجْلِنا، فَمَنِ الَّذي قَتَلَنا»؛ (آيا براى ما نوحه و گريه مى‌كنيد، پس چه‌كسى ما را كشته‌است؟) (1) مردى به نام «مسلم جصّاص» (گچ كار) مى‌گويد: ابن زياد مرا براى تعمير دارالاماره به كوفه فراخواند. من مشغول گچ‌كارى درگاه‌هاى دارالاماره بودم كه صداى هياهويى را شنيدم. از خادمى كه با ما بود، پرسيدم: اين سر و صدا و هياهو براى چيست؟ گفت: هم‌اكنون سر يك تن خارجى را كه بر يزيد شورش كرده مى آورند! گفتم: آن خارجى كيست؟ گفت: حسين بن على(عليه السلام). من گفتگوى با آن خادم را رها كرده، منتظر ماندم تا وقتى كه وى از آنجا بيرون رفت؛ از اندوه شديد چنان ضربه‌اى بر صورتم زدم كه ترسيدم چشمم نابينا شود، سپس دست‌هايم را شستم و از پشت قصر بيرون آمدم و به محله «كُناسَه» كوفه رسيدم. در آنجا ديدم كه مردم منتظر رسيدن اسيران و سرها هستند. طولى نكشيد كه چهل كجاوه را ديدم كه بر چهل شتر نهاده اند و بانوان و كودكان از فرزندان فاطمه(عليها السلام) بر آنها سوارند. در اين ميان چشمم به امام على بن الحسين(عليهما السلام) افتاد كه بر شترى بدون روپوش سوار است و از رگ‌هاى گردنش خون جارى است و درحالى‌كه مى‌گريست اين اشعار را مى خواند: «يا أُمَّةَ السَّوءِ لا سُقْيَا لِرَبْعِكُمْ * يا اُمَّةً لَمْ تُراعِ جَدَّنا فينا لَوْ أَنَّنا وَ رَسُولُ اللهِ يَجْمَعُنا * يَوْمَ الْقِيامَةِ ما كُنْتُمْ تَقُولُونا؟ تُسَيِّرونا عَلَى الاَْقْتابِ عارِيَةً * كَأَنَّنا لَمْ نُشَيِّدْ فيكُمْ دينا بَني اُمَيَّةَ ما هذَا الْوُقُوفُ عَلى * تِلْكَ الْمَصائِبِ لا تُلَبُّونَ داعِيَنا تُصَفِّقُونَ عَلَيْنا كَفَّكُمْ فَرَحاً * وَ أَنْتُمُ في فِجاجِ الاَْرْضِ تَسْبُونا أَلَيْسَ جَدّي رَسُولُ اللهِ وَيْلَكُمْ * أَهْدَى الْبَرِيَّةَ مِنْ سُبُلِ الْمُضِلِّينا يا وَقْعَةَ الطَّفِ قَدْ أَوْرَثْتِني حَزَناً *** وَاللهُ يَهْتِكُ أَسْتارَ الْمُسيئينا»؛ (اى امّت بد [كردار] هرگز بر شما باران نبارد؛ اى امتى كه احترام جدّ ما را درباره ما مراعات نكرديد. اگر در روز قيامت ما و رسول خدا گرد هم آييم [و شما ما را در كنار رسول خدا ببينيد] چه پاسخى براى ما خواهيد داشت؟ ما را بر شتران برهنه سوار مى كنيد و [در شهرها] مى گردانيد؛ گويا ما همان كسانى نيستيم كه پايه هاى دين را در ميان شما محكم ساختيم. اى بنى اميه! شما بر مصيبتهايى كه بر ما وارد مى شود، واقفيد؛ ولى فريادهاى ما را پاسخ نمى دهيد. شما از شادى [اسارت ما] كف مى زنيد و ما را در گستره زمين به اسارت مى بريد. واى بر شما! آيا جدّ من رسول خدا نيست؟ همان كسى كه مردم را از راههاى گمراهى [به راه راست] هدايت كرد. اى واقعه كربلا! براى من اندوه به همراه آورده اى، ولى خداوند پرده از كار بدكاران كنار خواهد زد و آنها را رسوا خواهد ساخت). مسلم جصّاص مى‌افزايد: از سوى ديگر ديدم مردم كوفه به كودكانى كه داخل محمل‌ها بودند، نان و خرما مى‌دادند؛ كه در اين ميان مشاهده كردم، ام كلثوم فرياد زد: «يا أَهْلَ الْكُوفَةِ! اِنَّ الصَّدَقَةَ عَلَيْنا حَرامٌ»؛ (اى كوفيان! صدقه بر ما حرام است). (2) در آن حال، مردم گريه مى‌كردند كه جناب ام كلثوم(عليها السلام) فرمود: «صَهْ يا أَهْلَ الْكُوفَةِ، تَقْتُلُنا رِجالُكُمْ، وَ تَبْكينا نِساؤُكُمْ؟ فَالْحاكِمُ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ اللهُ يَوْمَ فَصْلِ الْقَضاءِ»؛ (ساكت باشيد اى كوفيان! مردانتان ما را مى كشند و زنانتان بر ما مى‌گريند؟ داور ميان ما و شما در روز قيامت خداوند است). بقیه👇
داستان‌های قرآنی و مذهبی
وى همچنان با مردم سخن مى‌گفت كه سرهاى شهدا را آوردند و پيشاپيش آن سرها، سر مقدّس امام حسين(عليه السلام) بود. ديدم سر آن حضرت همانند ماه و ستاره زهره مى‌درخشد و شبيه‌ترين مردم به رسول خداست. محاسنش سياه بود و گويا خضاب شده‌باشد. آن سر نورانى همچون ماهى كه طلوع كرده‌باشد، مى‌درخشيد. در اين ميان زينب(عليها السلام) نگاهى به سر برادرش انداخت (بى‌اختيار شد) و از شدت اندوه سرش را به چوبه محمل زد، تا آنجا كه ديدم خون از زير مقنعه ‌ش جارى شد. آنگاه با سوز و گداز ـ درحالى‌كه به سمت سر آن حضرت اشاره مى‌كرد ـ اين اشعار را خواند (كه سه بيت آن چنين است): «يا هِلالا لَمَّا اسْتَتَمَّ كَمالا * غالَهُ خَسْفَهُ فَأَبْدا غُروبا ما تَوَهَّمْتُ يا شَقيقَ فُؤادي * كانَ هذا مُقَدَّراً مَكْتُوبا يا أَخى! فاطِمَ الصَّغيرَةَ كَلِّمْها *** فَقَدْ كادَ قَلْبُها أَنْ يَذُوبا»؛ (اى هلال من كه چون كامل شدى، خسوف تو را فرا گرفت و غروب كردى اى پاره دلم! هرگز گمان نمى كردم كه چنين صحنه اى مقدّر شده باشد اى برادر! با فاطمه كوچك خود سخن بگو، چرا كه نزديك است قلبش [از شدّت اندوه] ذوب شود). (3) نگاهى به اين حوادث غم‌انگيز نشان مى‌دهد على‌رغم تلاش فراوانى كه دستگاه تبليغاتى بنى‌اميه براى وارونه‌نشان‌دادن واقعه كربلا به‌كارگرفت و آن را به عنوان قيام يك گروه از خارجيان بر ضد اسلام معرفى كرده‌بود، به‌زودى پرده‌ها كنار رفت و طشت رسوايى آنها از بام افتاد و مردم كوفه از جنايت عظيمى كه در نزديكى شهر آنها رخ داده‌بود، آگاه گشتند و سخت ناراحت و برآشفته و غمگين شدند به‌گونه ‌اى كه كوفه مبدل به عزاخانه گشت و بذر انقلاب از همان زمان در اين سرزمين پاشيده شد! (4) پی نوشت: (1). ملهوف (لهوف)، ص 189 - 192 (با تلخيص). (2). مى دانيم كه صدقات بر دو قسم است: صدقات مستحب و صدقات واجب كه از آن به زكات نيز تعبير مى شود و اين قسم دوم از صدقات، بر فرزندان زهرا(عليها السلام) حرام است و كوفيان از همين قسم از صدقات كه براى رساندن آن به فقرا و ديگر نيازمندان كنار گذاشته بودند، به كودكان حرم حسينى مى دادند و همين امر، مورد اعتراض جناب ام كلثوم(عليها السلام) قرار گرفت. (3). بحارالانوار، ج 45، ص 114 - 115. (با اندكى تلخيص) (4). گرد آوري از کتاب: عاشورا ريشه ‏ها، انگيزه‏ ها، رويدادها، پيامدها، سعید داودی و مهدی رستم نژاد،(زیر نظر آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى)، امام على بن ابى طالب عليه السلام‏، قم‏، 1388 ه. ش‏، ص 557. 📚پایگاه اطلاع‌رسانی حضرت آیت الله مکارم شیرازی داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🎙آیت الله ناصری 🔸" ما داریم" داستان تشرف شیخ محمد کوفی خدمت امام عصر عجل‌الله تعالی فرجه الشریف 👌بسیار شنیدنی 👈بشنوید و نشر دهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
میخوای بچت یاخودت قرآن خون بشین؟!🤔😍 بیارش اینجا خیلی ساده یاد میگیره!!😉 آموزش مجازی حفظ قرآن کریم توسط استاد اصغری حافظ قرآن👇 🌺@masgari00🌺 روخوانی، روانخوانی، تفسیر، حفظ به صورت تخصصی کلیپ های آموزشی ویژه کودکان نقاشی و شعر ✅️ 💖سنین ۵ تا ۹ سال ( دختران و پسران) سنین۱٠سال به بالاویژه دختران و بانوان💙 🧚‍♀️تدریس بصورت مجازی در برنامه ایتا🧚‍♀️ جهت ثبت نام وارد کانال شوید 👇👇 https://eitaa.com/hefz_ghran 🦋شهریه عالی✨مبلغی بسیار ناچیز 🌱 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://www.aparat.com/v/SL6El سلوک امام سجاد (ع) در کودکی حجت الاسلام و المسلمین دکتر رفیعی بشارت در ایتا👇 https://eitaa.com/besharat_ir کانال کودکان(و نوجوانان و مربیان)علی اصغر در ایتا👇 https://eitaa.com/koodakAliAsghar داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
داستان‌های قرآنی و مذهبی
مرز حق از باطل ✔️ حضرت سیدالشهدا(ع) در روز سه شنبه، هشتم ذی الحجه از مکه خارج شد و به سوی عراق حرکت کرد. هنگامی که عوامل حکومتی از حرکت امام خبردار شدند، به دستور «یحیی بن سعید» حاکم مکه، از طرف یزید گروهی مأموریت یافتند تا راه را بر امام(ع) ببندند و آن حضرت را از رفتن باز دارند. آنان نیز طبق دستور، جلوی کاروان حضرت را گرفتند و گفتند: ای حسین! برگرد، کجا می روی؟ امام(ع) از برگشتن خودداری نموده، به راهش ادامه داد. دو گروه درگیر شدند و به یکدیگر فشار آوردند و با تازیانه ها به هم تاختند. سپس امام(ع) با قاطعیت تمام سخن آنان را رد کرد و بدون اعتنا به فشار عوامل حکومتی، به همراه یارانش به راه خود ادامه داد. آنان فریاد زدند: «یا حُسَینُ! أَ لَا تَتَّقِی اللَّهَ؟ وَ تَخْرُجُ مِنَ الْجَمَاعَةِ وَ تُفَرِّقُ بَینَ هَذِهِ الْأُمَّةِ؛ ای حسین! از خدا نمی ترسی و از جماعت جدا می شوی و میان امت اسلام اختلاف می اندازی؟» امام(ع) در پاسخ آنان این آیة شریفه را تلاوت فرمود: ((لِی عَمَلِی وَ لَکمْ عَمَلُکمْ أَنتُم برِیونَ مِمَّآ أَعْمَلُ وَ أَنَا بَرِیءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَ)[17]؛ «عمل من برای من، و عمل شما برای شما، شما بیزارید از آنچه من می کنم، و من بیزارم از آنچه شما انجام می دهید.»[18] امام حسین(ع) با استناد به این آیه، جدایی راه حق خود را از راه باطل بنی امیه با قاطعیت تمام بیان داشت و به آنان فهماند که حرکت من در راستای تفرقه میان امت نیست؛ بلکه برای جداسازی حق از باطل است. [17] یونس/ 41. [18] البدایة و النهایة، اسماعیل بن کثیر دمشقی، دار احیا التراث العربی، بیروت، 1408ق، ج 8، ص 179. 📚پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه معجزه‌ی پیامبر در ایتا👇 eitaa.com/moejezeyepeyambar داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 eitaa.com/Dastanqm
https://article.tebyan.net/174423 افسانه واقعی بهشت ✅ مریم که توی یه روز گرم تابستونی روزه گرفته بود.مانتو، مقنعه و چادرش رو پوشید و به خونه مادر بزرگش رفت. وقتی به مقصد رسید از شدت گرمای هوا به شدت تشنه و خسته و کلافه شده بود. مریم به مادر بزرگش که معلم قران بود گفت :رعایت حجاب توی این هوای گرم ،با زبون روزه ،خیلی سخته !آیا واقعا اینهمه رنج و زحمت ما پیش خدا اجری داره ؟ 😊مادر بزرگ مریم لبخندی زد و تا وقت افطار چیزی نگفت بعد از افطار از مریم دعوت کرد تا به مطالب کتابی که راجع به بهشت نوشته شده بود گوش بده. 💜مادر بزرگ مریم گفت:بهشت یه سرزمین بسیار بزرگ و زیباست .باغهایی داره پر از درختهانی افسانه ای با شاخه های بلندی که روی تموم خاک بهشت سایه می اندازن .درختای بهشتی که هزاران میوه خوشمزه دارن مثل آدمهای زنده اند و همه چیزو می فهمن .وقتی کسی بخواد میوه ای رو بچینه شاخه ی درخت پایین می یاد و میوه توی دستش قرار می گیره همون لحظه هم میوه دیگه ای جای اون درمی یاد .خاک بهشت مثل زعفرون زیبا و معطره و لباس کسی رو کثیف نمی کنه .توی بهشت رودخانه ها و نهر های آبی وجود داره که غیر از آب نوشیدنی های دیگه ای هم دارن بعضی از اونها شربتهای بسیار خوشمزه ای دارن که نظیرش توی دنیا نیست .نهرهای شیر و عسل بهشتی هم توی بهشت جاریند.رودهای بهشتی می تونن هر جایی که آدمها بخوان جاری بشن.هر جایی که مومنین بخوان و دستور بدن رودخانه و آبشارهایی از زلالترین آبها درست می شن.در روایتی نوشته شده اگه انگشتشون رو توی آب بکشن و بعد ادامه بدن تا توی هوا و جاهای دیگه ،آب دنبال انگشتشون جاری می شه و نهر ادامه پیدا می کنه. 🟣توی بهشت قصرهایی وجود دارند که مثل ستاره ها در اوج آسمونن توی اون قصر ها خدمتکارانی هستند که عاشقانه به بهشتیان خدمت می کنند. اونها در حالیکه جامهایی از شربت و نوشیدنی های گوارا به دست گرفتند دور تختهای بهشتیان می گردند و از اونها پذیرایی می کنند . غذاهای بهشتی بسیار زیاد و بسیار خوشمزه هستند .و همشون مزه های متفاوت دارن و بوی عطر می دن . 🔴بهشتیا هیچ غم و غصه ای ندارن و هرچی که بخوان و آرزوش داشته باشن در اختیارشون قرار می گیره از همه مهمتر اینکه خدا از اونها راضیه و باهاشون حرف می زنه و ازشون پذیرایی می کنه و این بیشتر از همه چیز برای بهشتیان لذت داره . 🔵مادربزرگ مریم هنوز داشت براش می خوند که دید اشکهای مریم روی صورتش جاری شده، مریم رو بغل کرد و گفت دخترم از چی ناراحتی؟گفت مادرجان ناراحت نیستم بلکه خیلی هم خوشحالم حالا فکر می کنم هر چی در راه ایمان به خدا زحمت بکشم کمه !من هیچ وقت خسته نمی شم و تا اون روزی که همدیگر و توی بهشت ببینیم صبر می کنم . انسیه نوش آبادی 📚بخش کودک و نوجوان تبیان کانال کودکان(و نوجوانان و مربیان)علی اصغر در ایتا👇 https://eitaa.com/koodakAliAsghar داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
← پاى‌بندى به حجاب و عفاف ✔️ وقتى سهل‌ بن سعد، اسيران را شناخت كه از دودمان پيامبرند جلو رفت و از يكى از آنان پرسيد: تو كيستى؟ گفت: سكينه، دختر امام حسين (علیه‌السلام). پرسيد: آيا كار و حاجتى دارى؟ من، سهل، صحابی جدّت رسول خدايم. سكينه فرمود: به نيزه‌دارى كه اين سر مقدس را مى‌برد بگو از ما جلوتر حركت كند تا مردم به نگاه‌كردن آن مشغول شوند و به حرم رسول الله چشم ندوزند. سهل به سرعت رفت و چهارصد درهم به نيزه‌دار داد. او هم سر مطهّر را از زنان دور كرد. 📚ویکی فقه ایتا https://eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
YouCut_20190418_044345590-mc_6005626884228909541.mp3
2.45M
🔻 تشرف آیت الله بهبهانی خدمت ارواحنا فداه در سلام الله علیه و گلایه امام زمان "ارواحنافداه" از زائرین 🎙 استاد سید حسین حفظه الله تعالی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥داستان دهم ؛ حکایت محسن در ... 💢برای فقط باید سر داد! 📌 مجموعه کلیپ‌های «حکایت سر» برش‌هایی پرجاذبه و زیبا از زندگانی شهیدِ بی سر محسن حججی
✔️ يزيد دستور داد اسيران آل محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را وارد مجلس كردند. نام تک تک آنها را پرسيد ... و خطاب به حضرت سكينه (علیهاالسلام) گفت: اين زن كيست؟ گفتند: سكينه دختر حسين (علیه‌السلام). يزيد گفت: تو سكينه هستى؟ سكينه گريه كرد و به قدرى ناراحت شد كه نزديک بود جان بسپارد. يزيد گفت: چرا گريه مى‌كنى؟ فرمود: چگونه گريه نكند كسى كه پوشش ندارد تا صورتش را از نگاه تو و اهل مجلس بپوشاند؟ يزيد گفت: اى سكينه! پدرت حقّ مرا منكر شد و قطع رحم با من كرد و در رياست و رهبرى با من ستيز نمود. سكينه گريست و فرمود: اى يزيد از كشتن پدرم خوشحال مباش. او مطيع خدا و رسولش بود، و دعوت حق را لبّيک گفت، و به سعادت نايل گرديد. ولى روزى خواهد آمد كه تو را بازخواست مى‌كنند. خود را آماده پاسخ‌گويى كن. ولى از كجا تو بتوانى پاسخ بدهى؟ يزيد گفت: اى سكينه ساكت باش! پدرت بر من حقّى نداشت. 📚ویکی فقه و عفاف داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 eitaa.com/Dastanqm
اسیران کربلا ✔️ بازماندگان واقعه کربلا همچون امام سجاد(ع)، امام چهارم شیعیان و حضرت زینب(س) که به اسارت لشکر عمر بن سعد درآمدند. اسرا به دستور عمر بن سعد، شب یازدهم محرم در کربلا نگه داشته شدند و بعد از ظهر روز یازدهم، به کوفه نزد عبیدالله بن زیاد برده شدند. ابن زیاد، اسیران را بر روی محمل‌هایی بدون پرده و پوشش و با همراهی گروهی از جمله شمر و طارق بن مُحَفِّز به دربار یزید بن معاویه در شام فرستاد. او دست و پای برخی همچون امام سجاد(ع) را غل و زنجیر کرد. امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) با سخنان خود در هنگام اسارت، سبب تحول روحی و پشیمانی برخی از مردم و بنا بر نقلی پشیمانی یزید (هر چند به صورت ظاهری) از جنایات واقداماتش شدند. علمایی همچون شیخ مفید، شیخ طوسی و محدث نوری بر این عقیده‌اند که اسیران کربلا بعد از آزادی، به مدینه بازگشته‌اند، نه کربلا؛ اما بنابر نقل سید بن طاووس در لهوف، کاروان اسیران به کربلا بازگشتند. 📚ویکی شیعه داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 eitaa.com/Dastanqm
آغاز اسارت پس از واقعه عاشورا، بازماندگان لشکر عمر بن سعد، کشته‌های خود را روز ۱۱ محرم، دفن کردند و اهل بیت امام حسین(ع) و بازماندگان شهدای کربلا را به سوی کوفه بردند. مأموران عمر بن سعد، زنان اهل بیت را از کنار اجساد شهدا عبور دادند. زنان خانواده امام حسین(ع) در آن حال ناله کرده و بر صورت‌هایشان می‌زدند. چنانکه از قرة بن قیس نقل شده، حضرت زینب(س)، وقتی از کنار بدن برادرش امام حسین(ع) می‌گذشت، از شدت غم سخنانی گفت که دوست و دشمن گریه کردند. سخنان حضرت زینب (س) هنگام عبور از کنار بدن امام حسین(ع) «یا محمداه، یا محمداه! صلی علیک ملائکة السماء، هذا الحسین بالعراء، مرمل بالدماء، مقطع الأعضاء، یا محمداه! و بناتک سبایا، و ذریتک مقتله، تسفی علیها الصبا قال: فابکت والله کل عدو و صدیق» یامحمد، یامحمد، فرشتگان آسمان بر تو صلوات گویند، این حسین است در دشت افتاده، آغشته به خون،اعضاء بریده! یا محمد، دخترانت اسیرند، ذریه‌ات کشته شده‌اند که باد بر آنها می‌وزد. راوی می‌گوید والله دوست و دشمن گریه می‌کردند. 📚ویکی شیعه داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 eitaa.com/Dastanqm
تعداد و نام اسیران گزارش‌های مورخان درباره تعداد و اسامی اسرای کربلا و بازماندگان اصحاب امام حسین(ع) مختلف است. تعداد اسیران مرد، چهار، پنج، ده و دوازده نفر گزارش شده است. شمار اسیران زن نیز چهار، شش و بیست نفر نقل شده است برخی تعداد اسرا را تا ۲۵ نفر ذکر کرده‌اند. براین اساس گفته شده درباره تعداد اسیران کربلا اظهار نظر قطعی ممکن نیست. نام برخی از اسیران مرد که در منابع ذکر شده، عبارت است از: امام سجاد(ع)، امام باقر(ع)، محمد و عمر دو پسر امام حسین(ع)، زید پسر و محمد نوه امام حسن(ع)، حسن مثنی که بر اثر جراحات در جنگ بیهوش شده بود، قاسم بن عبدالله بن جعفر، قاسم بن محمد بن جعفر، محمد بن عقیل. در کتاب تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهداء نام هفده نفر مرد به عنوان اسیران و بازماندگان کربلا ذکر شده‌است. نام اسیران زن در کربلا نیز عبارتند از: حضرت زینب، فاطمه و ام کلثوم و رقیه از دختران امام علی(ع)، رباب همسر امام حسین(ع) و فاطمه دختر امام حسن(ع)، چهار دختر امام حسین(ع) به نام‌های سکینه، فاطمه، رقیه و زینب. نام بازماندگان از غیربنی‌هاشم در کربلا نیز از این قرار است: مُرَقّع بن ثُمامة اسدی، سَوّار بن عُمَیْر جابری، عمرو بن عبدالله جُندَعی، عُقْبة بن سَمعان غلام رباب، ضَحّاک بن عبدالله مشرقی، مسلم بن رباح و غلام عبدالرحمن بن عبد ربّه انصاری از میان بازماندگان غیربنی‌هاشم، سوّار بن عمیر، عقبه،‌ مسلم بن رباح و غلام عبدالرحمن بن عبد ربه جزو اسرای کربلا به شمار می‌روند. 📚ویکی شیعه داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://www.aparat.com/v/khS4d خطبه هاي حضرت سجاد(ع) و حضرت زینب(س) کانال کودکان(و نوجوانان و مربیان) علی‌اصغر در ایتا👇 eitaa.com/koodakAliAsghar داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 eitaa.com/Dastanqm