7.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
https://www.aparat.com/v/Hn013
ماجرای شنیدنی هانی بن عروه و مسلم بن عقیل و عبیدلله...
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://www.aparat.com/v/3MYhC
آرامگاه هانی بن عروه یار وفادار مسلم
کانال بشارت در ایتا👇
https://eitaa.com/besharat_ir
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
https://www.aparat.com/v/Fv2Cy
دوبله فارسی انیمیشن بسیار زیبای " عاشوراییان : مسلم بن عقیل "
@Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://www.aparat.com/v/zDQwp
یا مسلم بن عقیل
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
13.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
https://www.aparat.com/v/fEj7X
روضه حضرت مسلم بن عقیل حاج محمود کریمی
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
کانال کودکان(و نوجوانان)علی اصغر در ایتا👇
https://eitaa.com/koodakAliAsghar
1(آه (نفسالمهموم.mp3
10.71M
کتاب صوتی آه (نفس المهموم)
قسمت 1⃣ مرگ معاویه و خروج امام از مدینه
ادامه دارد...
➖➖➖➖➖➖➖
امـــــامـ زمـــانـــے شــــو
🆔 @montazerane_zohour
1(آه (نفسالمهموم.mp3
10.71M
کتاب صوتی آه (نفس المهموم)
قسمت 1⃣ مرگ معاویه و خروج امام از مدینه
ادامه دارد...
➖➖➖➖➖➖➖
امـــــامـ زمـــانـــے شــــو
🆔 @montazerane_zohour
2(آه (نفسالمهموم.mp3
11.18M
کتاب صوتی آه (نفس المهموم)
قسمت 2⃣ حرکت امام به سوی مکه
ادامه دارد...
➖➖➖➖➖➖➖
امـــــامـ زمـــانـــے شــــو
🆔 @montazerane_zohour
3(آه (نفسالمهموم.mp3
9.25M
کتاب صوتی آه (نفس المهموم)
قسمت 3⃣ ورود عبیدالله به کوفه، خروج مسلم
ادامه دارد...
➖➖➖➖➖➖➖
امـــــامـ زمـــانـــے شــــو
🆔 @montazerane_zohour
4(آه (نفسالمهموم.mp3
11.06M
کتاب صوتی آه (نفس المهموم)
قسمت 4⃣ حرکت امام به سوی کوفه
ادامه دارد...
➖➖➖➖➖➖➖
امـــــامـ زمـــانـــے شــــو
🆔 @montazerane_zohour
5.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌟ببينيد| تحلیل رهبرانقلاب از ماجرای قربانی کردن حضرت اسماعیل
🌹انتشار بهمناسبت عيد سعيد #قربان
💻 @Khamenei_ir
داستانهای اسلامی از اصول کافی
هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام)
معصوم دهم امام هشتم؛ حضرت رضا علیه السلام
نماز پرشکوه عید امام رضا (ع) که ناتمام رها شد!
✅ روز عید (قربان) فرا رسید، مأمون توسط شخصی، برای امام رضا (ع) پیام داد که برای نماز عید آماده شو و آن را اقامه کن و خطبه آن را بخوان.
امام رضا (ع) به مأمون پیام داد، به شرطی که در مورد ولایت عهدی بین من و تو بود، آگاه هستی (بنابراین مرا از خواندن نماز عید و خطبه که از شئون حکومت است، معاف بدار)
مأمون، من میخواهم با انجام این کار، احساسات مردم آرام گردد و آنها فضائل و کمالات تو را بشناسند.
حضرت رضا (ع) کرارا از مأمون خواست که مرا معاف بدار، ولی مأمون با اصرار و پافشاری می گفت: (باید نماز عید را شما اقامه کنید)
♻️ سرانجام حضرت رضا (ع) به مأمون پیغام داد که اگر بنا است من نماز را بخوانم، من مانند روش پیامبر (ص) و امیر مؤمنان (ع) نماز را می خوانم (نه مانند روش خلفاء)
مأمون (هرگونه میخواهی، بخوان)، آنگاه مأمون دستور داد تمام مردم صبح زود به در خانه امام رضا (ع) اجتماع کنند.
یاسر خادم میگوید: سرداران و سپاهیان در خانه امام و اطراف آن اجتماع کردند، مردم از بزرگ و کوچک و زن و مرد و کودک سر راه امام، صف کشیدند، عدهای در پشتبامها رفتند (شکوه ملکوتی خاصی همهجا را فراگرفت) هنگامی که خورشید طلوع کرد، امام رضا (ع) غسل نمود و عمامه سفیدی که از پنبه بود بر سر نهاد، یک سرش را روی سینه و سر دیگرش را میان دو شانه انداخت و دامن به کمر زد و به همه پیروانش دستور داد چنان کنند.
سپس عصای پیکانداری را بدست گرفت و بیرون آمد، ما در پیشاپیش آن حضرت حرکت میکردیم، او پابرهنه بود، وقتی که حرکت کرد و سر به سوی آسمان بلند کرد و چهار بار تکبیر گفت (آنچنان تکبیرهای او پرجاذبه و ملکوتی بود که) ما گمان کردیم آسمان و در و دیوار، همه با او هماهنگ و همنوا میگویند: اللّه اکبر …
ارتشیان و کشوریان، با شکوه ویژه ای، صف در صف ایستاده بودند، امام رضا (ع) از خانه بیرون آمد و دم در ایستاد و فرمود:
(اللّه اکبر، اللّه اکبر، (اللّه اکبر) علی ما هدانا، اللّه اکبر علی ما رزقنا من بهمه الانعام و الحمد لله علی ما ابلانا.)
همه جمعیت، صدای خود را به این تکبیر بلند کردند (آنچنان آوای ملکوتی تکبیر در فضای ملکوتی محضر امام، پیچید و اثر بخش بود) که سراسر شهر (مرو) یکپارچه به گریه و شیون و فریاد تبدیل گردید، هنگامی که سرداران و رؤسا، دیدند، امام رضا (ع) با کمال سادگی با پای برهنه از خانه بیرون آمده، از مرکبها پیاده شدند و پا برهنه گشتند و همراه امام حرکت نمودند، حضرت در هر ده قدمی می ایستاد و سه تکبیر می گفت، زمین و زمان با احساسات پرشوری در حالی که گویا اشک میریزند، با غرش تکبیر، همنوا شدهبودند.
وضع آن صحنه عظیم ملکوتی را به مأمون گزارش دادند، فضیل بن سهل ذوالریاستین (نخست وزیر و رئیس ارتش) در نزد مأمون بود، به مأمون گفت:
ای امیر مؤمنان! اگر امام رضا (ع) با این شکوه به مصلی برسد، مردم شیفته مقام او گردند (و آنگاه برای مقام شما خطر خواهد شد)، صلاح این است که از او بخواهی باز گردد.
مأمون، شخصی را نزد امام رضا (ع) فرستاد و توسط او در خواست بازگشت کرد.
امام رضا (ع) بی درنگ کفش خود را طلبید و سوار مرکب شد و باز گشت. (306)
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm