eitaa logo
دانلود
خواب سكينه در شام دختر بزرگوار امام حسين (علیه‌السلام) پس از چهار روز اقامت در دمشق خوابى‌ديد كه بخشى از آن چنين است: «ديدم زنى در هُودَجى نشسته و دستان خود را روى سرگذاشته‌است. پرسيدم: اين زن كيست؟ گفتند: او فاطمه، دختر محّمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و مادر پدر تو است. گفتم: به‌خدا سوگند نزد او مى‌روم و ستم‌هاى وارد شده به ما را به او مى‌گويم. سپس با شتاب به سوى او رفتم تا به او رسيدم و برابرش ايستادم و مى‌گريستم و مى‌گفتم: مادر جان! به خدا سوگند حقّ ما را انكار كردند و جمع ما را پراكنده و حريم ما را هتک كردند. مادر جان! به خدا پدرمان، حسين (علیه‌السلام) را كشتند. فرمود: سكينه جانم! ديگر نگو. زيرا بند دلم را پاره كردى و جگرم را شكافتى. اين پيراهن پدرت حسين (علیه‌السلام) است كه از من دور نمى‌شود تا با اين پيراهن خدا را ملاقات كنم.» 📚ویکی فقه ایتا https://eitaa.com/Dastanqm واتساپ https://chat.whatsapp.com/DBHmX88VWwW9ouXNYPbmGT
اقدامات درطول اسارت و پس‌ازآن از جمله اقدامات حضرت سکینه در طول اسارت و پس از آن مواردی است که بیان می‌شود. ← پاى‌بندى به حجاب و عفاف وقتى سهل‌ بن سعد، اسيران را شناخت كه از دودمان پيامبرند جلو رفت و از يكى از آنان پرسيد: تو كيستى؟ گفت: سكينه، دختر امام حسين (علیه‌السلام). پرسيد: آيا كار و حاجتى دارى؟ من، سهل، صحابی جدّت رسول خدايم. سكينه فرمود: به نيزه‌دارى كه اين سر مقدس را مى‌برد بگو از ما جلوتر حركت كند تا مردم به نگاه‌كردن آن مشغول شوند و به حرم رسول الله چشم ندوزند. سهل به سرعت رفت و چهارصد درهم به نيزه‌دار داد. او هم سر مطهّر را از زنان دور كرد. در گزارش ديگرى آمده است: يزيد دستور داد اسيران آل محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را وارد مجلس كردند. نام تک تک آنها را پرسيد ... و خطاب به حضرت سكينه (علیهاالسلام) گفت: اين زن كيست؟ گفتند: سكينه دختر حسين (علیه‌السلام). يزيد گفت: تو سكينه هستى؟ سكينه گريه كرد و به قدرى ناراحت شد كه نزديک بود جان بسپارد. يزيد گفت: چرا گريه مى‌كنى؟ فرمود: چگونه گريه نكند كسى كه پوشش ندارد تا صورتش را از نگاه تو و اهل مجلس بپوشاند؟ يزيد گفت: اى سكينه! پدرت حقّ مرا منكر شد و قطع رحم با من كرد و در رياست و رهبرى با من ستيز نمود. سكينه گريست و فرمود: اى يزيد از كشتن پدرم خوشحال مباش. او مطيع خدا و رسولش بود، و دعوت حق را لبّيک گفت، و به سعادت نايل گرديد. ولى روزى خواهد آمد كه تو را بازخواست مى‌كنند. خود را آماده پاسخ‌گويى كن. ولى از كجا تو بتوانى پاسخ بدهى؟ يزيد گفت: اى سكينه ساكت باش! پدرت بر من حقّى نداشت. ← اعتراض به يزيد و دفاع از اهل‌بيت چون اسیران کربلا را با دستان بسته مقابل يزيد قرار دادند، سكينه، یزید را تهديد كرد و با شجاعت تمام به او گفت: اى يزيد! دختران رسول خدا را به اسارت مى‌گيرى. «واللَّه ما رَأيْتُ أقسى قلباً مِنْ يزيدٍ ولا رأيتُ كافراً ولا مشركاً شراً منه ولا اجفى منه. به خدا سوگند! هرگز كسى را سخت دل‌تر و كافرتر و جفا كارتر از يزيد نديدم. عزادارى و زيارت قبر پدر خاندان رسالت پس از بازگشت از شام سه روز در كربلا عزاداری كردند. وقتى امام سجّاد (علیه‌السلام) فرمود: شترها و محمل‌ها را آماده كنيد، سكينه گريه‌كنان، بانوان را به وداع با قبر شريف پدر طلبيد. بانوان در اطراف قبر حلقه زدند. سكينه، قبر پدر را در آغوش گرفت و گريه‌ سختى كرد و چنين مرثيه خواند: الا يا كربلاء نُودِّعُكَ جسماً ••• بلا كفنٍ ولا غسلٍ دَفينا الا يا كربلاء نُودِّعُكَ روحاً ••• لأحمد و الوصى مع الأمينا هان اى كربلا! با تو در مورد پيكرى وداع مى‌كنيم كه بدون غسل و کفن در اين مكان دفن شد. هان اى كربلا! ما همراه امين خود امام سجاد (علیه‌السلام) با تو در مورد حسين كه روح پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و روح وصيّش بود وداع مى‌كنيم. شبيه اين‌ ماجرا درباره‌ رقیه (علیهاالسلام) نيز ذكر شده است. در مدينه چون سكينه به مدینه بازگشت در منزل پدر مظلومش، خانه‌اى كه امام سجاد (علیه‌السلام) هميشه در آن مى‌گريست و شب و روز نمى‌شناخت اقامت گزيد و فريادش لحظه‌اى قطع نگرديد. او با زنان بنی هاشم لباس سياه پوشيد و مجلس عزا به پا كرد. غذايشان نيز توسط جوانمردان آل عبدالمطلب و امام سجّاد (علیه‌السلام) تهيّه مى‌شد. 📚ویکی فقه ایتا https://eitaa.com/Dastanqm واتساپ https://chat.whatsapp.com/DBHmX88VWwW9ouXNYPbmGT
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
يكى از خادمان امام هادى عليه السلام - به نام نصير خادم - حكايت كند: 🔴 بارها به طور مكرّر مى‌ديدم و مى‌شنيدم كه حضرت ابومحمّد، عليه السلام در حيات پدر بزرگوارش با افراد مختلف، به لُغت و و... . مشاهده اين حالات، براى من بسيار تعجّب‌آور و حيرت‌انگيز بود و با خود مى‌گفتم: اين شخص - يعنى؛ امام عسكرى عليه السلام - در شهر مدينه به دنيا آمده و نيز خانواده و آشنايان او عرب بوده و هستند، جائى هم كه نرفته‌است، پس چگونه به تمام لغت‌ها و زبان‌ها آشنا است و بر همه آن‌ها تسلّط كامل دارد؟! تا آن كه پدرش امام هادى عليه السلام به شهادت رسيد؛ و باز هم مى‌ديدم كه فرزندش، حضرت ابومحمّد عسكرى عليه السلام با طبقات مختلف و زبان ها و لهجه‌هاى گوناگون سخن مى‌گويد، روز به روز بر تعجّب من افزوده مى‌گشت كه از چه طريقى و به چه وسيله اى حضرت به همه زبان‌ها آشنا شده است؟! 🔺 تا آن كه روزى در محضر مبارك آن حضرت نشسته‌بودم و بدون آن كه حرفى بزنم، فقط در درون خود، اين فكر را گذراندم كه حضرت چگونه به همه لغت‌ها و زبان‌ها آگاه و آشنا شده‌است؟! كه ناگهان امام حسن عسكرى عليه السلام به من روى كرده و مرا مورد خطاب قرار داد و فرمود: خداوند تبارك و تعالى حجّت و خليفه خود را كه براى هدايت و سعادت بندگانش تعيين نموده است داراى خصوصيّات و امتيازهاى ويژه اى مى‌باشند، هم‌چنين علم و آشنائى به تمام لهجه‌ها و لغت‌ها را دارند. و نيز معرفت به نَسَب شناسى و آشنائى به تمام حوادث و جريانات گذشته و آينده را كه خداوند متعال از باب لطف به حجّت و خليفه خود عطا كرده‌است، دارند به طورى كه هر لحظه اراده كنند، همه چيز و تمام جريانات را مى‌داند. سپس امام حسن عسكرى عليه السلام در ادامه فرمايشاتش افزود: چنان‌چه اين امتيازها و ويژگى‌ها نبود، آن وقت فرقى بين آن‌ها و ديگر مخلوق وجود نداشت؛ و حال آن كه امام و حجّت خداوند بايد در تمام جهات از ديگران برتر و والاتر باشد. اصول كافى ج 1 ص 509 سایت جامع سربازان اسلام @Dastanqm
شهادت امام حسن عسکری (علیه السلام) مطابق با نقل شیخ صدوق آن حضرت را معتمد عباسی با خوراندن سم به ایشان به شهادت رساند. و منابع تاریخ شهادت آن حضرت را هشتم ربیع الاول سال ۲۶۰ هجری گفته‌اند. از آنجا که امام یک چهره کاملا شناخته شده در سامرا بود، هنگام رحلتش هاله‌اى از غم و بهت‌زدگى فضاى سامرا را فرا گرفت. احمد بن عبید الله در روایتى، این صحنه را چنین وصف کرده: وقتى امام عسکرى علیه السّلام رحلت کرد، صداى شیون و فریاد همه جا را فرا گرفت. مردم فریاد مى‌زدند: ابن الرضا رحلت کرد. آنگاه براى تدفین آماده شدند، بازار به حال تعطیل درآمد. پدر من (وزیر معتمد عباسى)، بنى هاشم، شخصیتهاى نظامى و قضایى و منشیان و مردم به سوى جنازه هجوم آوردند، آن روز در سامرا قیامتى برپا بود. 📚دانشنامه اسلامی ایتا https://eitaa.com/Dastanqm واتساپ https://chat.whatsapp.com/DBHmX88VWwW9ouXNYPbmGT
🌷 خانه امام حسن عسکری 🌷 ⭕️ محتاج نان شبش بود، هر چه می‌رفت به دربار عباسی و گردنش را کج می‌کرد جلوی آن‌ها و کمک می‌خواست، فایده ای نداشت. حق داشتند. همگی مست بودند و غرق خوش‌گذرانی و مادیات. مشکلات مردم چه ربطی به آن‌ها داشت!؟ نا‌امید شده بود، نزدیک خانه‌ی امام رسید. در خانه‌اش را کوبید. 💕 بدون این که چیزی بگوید کیسه‌ی پولی به او داد. ❗️آن وقت بود که فهمید خلافت حق چه کسی است! برگرفته از کتاب « آفتابِ نيمه شب » از مجموعه کتب 14 خورشید و یک آفتاب اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم نویسنده : سعید | موضوع : داستان های امام حسن عسگری(علیه سلام) , داستان های پندآموز , داستان و قصه های چهارده معصوم , حکایت و داستان امامان و پیامبران ایتا https://eitaa.com/Dastanqm واتساپ https://chat.whatsapp.com/DBHmX88VWwW9ouXNYPbmGT
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا فَرَجَ الْمَلْهُوفِينَ سلام برتو ای‌گشایش اندوه‌ناکان بخشی از زیارت‌نامه امام حسن عسکری ایتا https://eitaa.com/Dastanqm http://eitaa.com/joinchat/1727266827C5fd712b4d4 واتساپ https://chat.whatsapp.com/DBHmX88VWwW9ouXNYPbmGT
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا