بسم الله الرحمن الرحیم
داستانهایی از کتاب داستان راستان (5)
نویسنده شهید مطهری
🔵همسفر حج 🔵
✔️ مردی از سفر حج برگشته سرگذشت مسافرت خودش و همراهانش را برای امام صادق تعریف می كرد،
💥 مخصوصا یكی از همسفران خویش را بسیار می ستود كه،
🌿 چه مرد بزرگواری بود، ما به معیت همچو مرد شریفی مفتخر بودیم،
یكسره مشغول طاعت و عبادت بود،
همینكه در منزلی فرود می آمدیم او فورا به گوشه ای می رفت و سجاده ی خویش را پهن می كرد و به طاعت و عبادت خویش مشغول می شد.
⁉️ امام: «پس چه كسی كارهای او را انجام می داد؟ و كه حیوان او را تیمار می كرد؟ » .
- البته افتخار این كارها با ما بود. او فقط به كارهای مقدس خویش مشغول بود و كاری به این كارها نداشت.
- ‼️🌷 بنابراین همه ی شما از او برتر بوده اید. 🌷‼️
http://eitaa.com/joinchat/433455118Cc79a6ab1ca
بسم الله الرحمن الرحیم
داستانهایی از کتاب داستان راستان (6)
نویسنده شهید مطهری
🍪 🐏 غذای دسته جمعی 🐏 🍪
✔️✔️ همینكه رسول اكرم و اصحاب و یاران از مركبها فرود آمدند و بارها را بر زمین نهادند، تصمیم جمعیت بر این شد كه برای غذا گوسفندی را ذبح و آماده كنند.
🚶یكی از اصحاب گفت: سر بریدن گوسفند با من.
🚶دیگری: كندن پوست آن با من.
🚶 سومی: پختن گوشت آن با من.
🚶 چهارمی: . . .
❤️ رسول اكرم: «جمع كردن هیزم از صحرا با من. » .
‼️ جمعیت: یا رسولَ اللّه شما زحمت نكشید و راحت بنشینید، ما خودمان با كمال افتخار همه ی این كارها را می كنیم.
‼️‼️ رسول اكرم: «می دانم كه شما می كنید، ولی خداوند دوست نمی دارد بنده اش را در میان یارانش با وضعی متمایز ببیند كه برای خود نسبت به دیگران امتیازی قائل شده باشد. » [1] سپس به طرف صحرا رفت و مقدار لازم خار و خاشاك از صحرا جمع كرد و آورد .
[1] . انّ اللّه یكره من عبده ان یراه متمیّزاً بین اصحابه.
[2] . كحل البصر ، صفحه 68.
http://eitaa.com/joinchat/433455118Cc79a6ab1ca
بسم الله الرحمن الرحیم
داستانهایی از کتاب داستان راستان (7)
نویسنده شهید مطهری
🔴🚶قافله ای كه به حج می رفت 🚶🔴
✔️ ✔️ قافله ای از مسلمانان كه آهنگ مكه داشت، همینكه به مدینه رسید چند روزی توقف و استراحت كرد و بعد، از مدینه به مقصد مكه به راه افتاد.
در بین راه مكه و مدینه، در یكی از منازل، اهل قافله با مردی مصادف شدند كه با آنها آشنا بود.
آن مرد 🚶در ضمن صحبت با آنها متوجه شخصی در میان آنها شد كه سیمای صالحین داشت و با چابكی و نشاط مشغول خدمت و رسیدگی به كارها و حوائج اهل قافله بود. در لحظه ی اول او را شناخت. با كمال تعجب ❗️از اهل قافله پرسید: ❓
⁉️ این شخصی را كه مشغول خدمت و انجام كارهای شماست می شناسید؟
- نه، او را نمی شناسیم. این مرد در مدینه به قافله ی ما ملحق شد.
مردی صالح و متقی و پرهیزگار است.
ما از او تقاضا نكرده ایم كه برای ما كاری انجام دهد، ولی او خودش مایل است كه در كارهای دیگران شركت كند و به آنها كمك بدهد.
- معلوم است كه نمی شناسید، اگر می شناختید این طور گستاخ نبودید، هرگز حاضر نمی شدید مانند یك خادم به كارهای شما رسیدگی كند.
- ❓ مگر این شخص كیست؟ .
-❗️ این، علی بن الحسین زین العابدین ❣ است.
جمعیت، آشفته بپاخاستند و خواستند برای معذرت دست و پای امام را ببوسند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج18، ص:
203
✔️ آنگاه به عنوان گله گفتند:
«این چه كاری بود كه شما با ما كردید؟ ! ممكن بود خدای ناخواسته ما جسارتی نسبت به شما بكنیم و مرتكب گناهی بزرگ بشویم. » .
✔️✔️ امام: «من عمدا شما را كه مرا نمی شناختید برای همسفری انتخاب كردم،
زیرا گاهی با كسانی كه مرا می شناسند مسافرت می كنم، آنها به خاطر رسول خدا زیاد به من عطوفت و مهربانی می كنند، نمی گذارند كه من عهده دار كار و خدمتی بشوم، از این رو مایلم همسفرانی انتخاب كنم كه مرا نمی شناسند و از معرفی خودم هم خودداری می كنم تا بتوانم به سعادت خدمت رفقا نائل شوم. » [1]
🌷❣🌷❣🌷❣🌷❣🌷❣
[1] . بحار ، جلد 11، چاپ كمپانی، صفحه ی 21، و در صفحه ی 27 بحار جمله هایی هست كه امام می فرماید: «اكره ان آخذ برسول اللّه ما لا اعطی مثله» . و در روایتی هست كه فرمود: «ما اكلت بقرابتی من رسول اللّه قطّ. »
http://eitaa.com/joinchat/433455118Cc79a6ab1ca
بسم الله الرحمن الرحیم
داستانهایی از کتاب داستان راستان (8)
نویسنده شهید مطهری
❤️مسلمان و کتابی ❤️
در آن ایام ، شهر کوفه مرکز ثقل حکومت اسلامی بود . در تمام قلمرو کشور وسیع اسلامی آن روز ، به استثناء قسمت شامات ، چشمها به آن شهر دوخته بود که ، چه فرمانی صادر میکند و چه تصمیمی میگیرد .
در خارج این شهر دو نفر ، یکی مسلمان و دیگری کتابی ( یهودی یا مسیحی یا زردشتی ) روزی در راه به هم برخورد کردند .🚶🚶 مقصد یکدیگر را پرسیدند . معلوم شد که مسلمان به کوفه میرود ، و آن مرد کتابی درهمان نزدیکی ، جای دیگری را در نظر دارد که برود . توافق کردند که چون در مقداری از مسافرت راهشان یکی است باهم باشند و بایکدیگر مصاحبت کنند . 👥
راه مشترک ، با صمیمیت ، در ضمن صحبتها و مذاکرات مختلف طی شد . به سر دو راهی رسیدند ، مرد کتابی با کمال تعجب ‼️مشاهده کرد که رفیق مسلمانش از آن طرف که راه کوفه بود نرفت ، و از این طرف که او میرفت آمد .
❓پرسید : " مگر تو نگفتی من میخواهم به کوفه بروم ؟ " .
- " چرا " .
- " پس چرا از این طرف میآئی ؟ راه کوفه که آن یکی است " .
❗️- " میدانم ، میخواهم مقداری تورا مشایعت کنم . پیغمبر ❣ما فرمود " هرگاه دو نفر در یک راه بایکدیگر مصاحبت کنند ، 👥حقی بریکدیگر پیدا میکنند " . اکنون تو حقی بر من پیدا کردی .🌺 من به خاطر این حق که به گردن من داری میخواهم چند قدمی تو را مشایعت کنم .🚶 و البته بعد به راه خودم خواهم رفت " .
‼️🌷- " اوه ، پیغمبر شما که این چنین نفوذ و قدرتی در میان مردم پیدا کرد ، و باین سرعت دینش در جهان رائج شد ، حتما به واسطه همین اخلاق کریمهاش بوده " .
‼️😯🌸تعجب و تحسین مرد کتابی در این هنگام به منتها درجه رسید ، که برایش معلوم شد ، این رفیق مسلمانش ، خلیفه وقت #علی ابن ابیطالب " ع " ❤️ بوده . طولی نکشید که همین مرد مسلمان شد ، و در شمار افراد مؤمن و
فداکار اصحاب علی - علیه السلام - قرار گرفت " .‼️
http://eitaa.com/joinchat/433455118Cc79a6ab1ca
19.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستانهایی از کتاب داستان راستان (9)
شهید مطهری
⭕️ بازار سیاه
داستانی از تجارت امام صادق علیه السلام
به صورت انیمیشن
http://eitaa.com/joinchat/433455118Cc79a6ab1ca
4_925086232722015538.mp3
601.3K
داستانهایی از کتاب داستان راستان (10)
شهید مطهری
به صورت صوتی
با اجرای آقای سید جواد هاشمی
http://eitaa.com/joinchat/433455118Cc79a6ab1ca
24.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 داستان پلیسی، جنایی قرآن 🔴
اگر میخواهید ببینید رابطه تان با امام زمان (عج) چگونه است ببینید رابطه تان با قرآن چگونه است!!! یکی از داستانهای قرآن و نتایج مهمی که از آن میگیریم.
http://eitaa.com/joinchat/433455118Cc79a6ab1ca
داستانی از زندگی امام علی علیه السلام👆👆
http://eitaa.com/joinchat/433455118Cc79a6ab1ca
بسم الله الرحمن الرحیم
👤 شخصى خدمت حضرت امیرالمؤمنین على (علیه السلام ) رسید و عرض کرد: نمی دانم چرا گره به کارم افتاده و از نظر رزق و روزی در مضیقه به سر می برم!؟؟
❣ حضرت پرسیدند: گویا با قلم گره خورده چیزى مى نویسى ؟ (بسته شده به جایی مثل خودکارهای موجود در بانکها)
👤 او عرض کرد: نه .
❣ امام فرمودند: گویا با شانه شکسته ، (موى سر و صورتت ) را شانه مى کنى ؟
👤 او عرض کرد: نه .
❣ امام فرمودند: گویا جلو شخصى که سنش از تو بیشتر است راه مى روى ؟
👤 او عرض کرد: نه .
❣ امام فرمودند: گویا بعد از فجر (آغاز نماز صبح ) مى خوابى ؟
👤 او عرض کرد: نه .
❣ امام فرمودند: گویا دعا براى پدر و مادر را ترک مى کنى ؟
👤 او عرض کرد:بله اى امیرمؤمنان !
💕 على (علیه السلام ) فرمود: پدر مادر را در دعا یاد کن، زیرا من ار رسول خدا شنیدم مى فرمود:
ترک الدعاء للوالدین یقطع الرزق
دعا نکردن براى پدر و مادر، موجب قطع رزق و روزى مى گردد.
(المخازن ج ۱ ص ۲۲۸).
حال توجه کنید که اگر ترک دعا براى پدر و مادر، این چنین نتیجه شوم داشته باشد، آزار آنها چه نتیجه اى خواهد داشت ؟
منبع: کتاب داستانهای صاحبدلان
گناهشناسی
http://eitaa.com/joinchat/433455118Cc79a6ab1ca