آیهی نور
زنیزیبا ازکوچههای مدینه عبورمی،کرد که جوان محو تماشای او شد. آنقدر غرق تماشا بود که از خودش غافلشدهبود. نگاهش پابهپای زن عبورمیکرد و وارد کوچهایدیگر شد.همانطورکه میرفت سرش به دیواری برخورد و خون ازصورتش جاریشد. باسروصورت خونی نزد پیامبر رفت و ماجرا را برایش بازگفت. درهمینهنگام آیهی حجاب نازلگشتː قل للمومنین یغضوا من ابصارهم…
شان نزول آیه۳۰ سوره ی نور(«وسائل الشیعه»، ج 20، ص 192؛ «نور الثقلین»، ج 3، ص 588؛ «المیزان»، ج 15، ص 116؛ «تفسیر صافى»، ج 3، ص 430)
#حجاب
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
eitaa.com/Dastanqm
معجزهی پیامبر در ایتا👇
eitaa.com/moejezeyepeyambar
هدایت شده از میثم ذوالقدر
4_6017240291113702752.mp3
9.6M
🌙 غلبه اسلام بر سایر ادیان، هنگام ظهور امام زمان علیه السلام
مشاهده متن جلسه 👉
📕جلسات مهدویت ۱
⏱مدت زمان:۱۵ دقیقه
✍ میثم ذوالقدر
👈 بازگشت به فهرست موضوعی
#مهدویت #امام_زمان #رمضان
https://eitaa.com/meysamzolghadr
🌏 mzolghadr.ir 👈 سایت
🗡 نیروی عجیب یاران امام زمان (عج)
❇️ حضرت صادق (ع):
📃 «بهیکنفر در آن زمان نیروی چهلمرد دادهمیشود
و دل او از قطعه فولاد سختتر میشود،
اگر به کوههای آهن رویآورد آنها را قطعهقطعه میکند!
شمشیرهای خود را از پیکار بازنمیدارند، جز هنگامیکه خدای تبارک و تعالی از آنها خشنود باشد» (۱)
📜 إنّ الرّجل منهم يعطى قوّة أربعين رجلا، و إنّ قلبه لأشدّ من زبر الحديد!. ولو مرّوا بجبال الحديد لقطّعوها!. لا يكفون سيوفهم حتّى يرضى اللّه عزّ و جل
⬅️ روزگار رهایی، جلد ۱، صفحه: ۴۲۲
(۱). الزام النّاصب صفحه ۲۲ و ۱۳۹، منتخب الاثر صفحه ۴۸۶ و بحار الانوار جلد ۵۲ صفحه ۳۲۷
🏷 #امام_زمان_عجل_الله_فرجه
#ظهور
« يحيي مازني» كه از علماي بزرگ و راويان حديث است ميگويد:
مدتها در مدينه در همسايگي علي عليه السّلام در يك محله زندگي مي كردم. منزل من در كنار منزلي بود كه زينب دختر علي عيلها السّلام در آنجا سكونت داشت. حتي يك دفعه هم، كسي حضرت زينب را نديد و صداي او را نشنيد.
او هرگاه ميخواست به زيارت جدّ بزرگوارش برود، در دل شب ميرفت؛ در حالي كه پدرش علي عليه السّلام در پيش و برادرانش حسن و حسين عليهما السلام در اطراف او بودند. وقتي هم به نزديك قبر شريف رسول الله صلّي الله عليه و اله و سلّم مي رسيدند، اميرالمؤمنين عليه السّلام شمعهاي روشن اطراف قبر را خاموشميكرد.
يكروز امام حسن عليه السّلام علت اينكار را سؤال كرد،
حضرت فرمود: اخشي ان ينظر أحد الي اختك زينب؛ از آن ميترسم كه كسي در روشني خواهرت را ببيند.
فاطمة الزهراء بهجة قلب المصطفي(ص)، الرحماني الهمداني ،صفحه :۶۴۲
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم
#میلاد_حضرت_زینب
نقل كردهاند كه:
روزى حضرت اميرالمومنين علیه السلام ميهمانى را بههمراه خود بهمنزلآورد به حضرت زهرا عليها السلام فرمودند:
در خانه براى مهمان چهدارى؟ عرضكرد يا على فقط يكگردهنان در خانه است كه آن را براى دخترم زينب گذاردهام.
حضرت زينب در بستر بود ولى هنوز بيدار بود، تا اينسخن را از مادرش شنيد بااينكه چهارساله است!
گفت: مادرجان نان را براى مهمان ببريد،
جود و سخاى زينب از همانخردسالگى معلوماست تاچهرسد به روز عاشورا و فداکردن فرزندانش.
حضرت زينب دو فرزند بنام عون و محمد با يك مقدماتى رفتند ميدان و كشتهشدند، حضرت امام حسين (عليه السلام) كشته آنها را رو به خيمه آورد.
حضرت زينب از خيمه خود بيرون نيامد ولى برعكس هنگامىكه كشته على اكبر ميوه دل امام حسين (عليه السلام) را آوردند از خيمه بيرونآمد روى كشته على اكبر (عليه السلام) چه نالهها و چه گريههايى مى كرد، مثل اينكه فرزند خودش است دو نور ديدهاش را داده ولى از خيمه بيروننمىآيد.
📗زندگانى حضرت زينب عليهاالسلام ص ۲۶
#حضرت_زینب
#روز_پرستار
روزی عـلی (ع ) در منزل بود و فرزندانش عباس و زینب , که آن زمان خردسال بودند, در دو طرف آن حضرت نشسته بودند .
علی (ع ) به عباس فرمود : بگو یک .
- یک .
- بگو دو .
عباس عرض کرد : حیا می کنم با زبانی که یک گفته ام , دوبگویم .
علی (ع ) برای تشویق و تحسین وی , چشمهایش را بوسید .
سپس حضرت به زینب که در طرف چپ نشستهبود, توجهفرمود .
زینب عرض کرد : پدر جان , آیا ما را دوستداری ؟ حضرت فرمود : بلی , فرزندان ما پارههای جگر ما هستند .
زیـنـب گـفـت : دومـحـبت در دل مردان با ایمان نمیگنجد : حب خداو حب اولاد .
ناچار باید گفت : حب به ما شفقت و مهربانی است ومحبت خالص مخصوص ذات لایزال الهی است .
حضرت با شنیدن این حرف به آن دو, مهر و عطوفت بیشتری میفرمود و آنان را تحسین و تمجید میکرد.
رسول اکرم (ص ) فرمود : پدری که بانگاه محبتآمیز خود فرزندخویش را مسرورمیکند, خداوند به او اجر آزادکردن بندهای را عنایتمیفرماید.
مستدرک الوسائل , ج ۲, ص ۶۲۶
آیه ۶۶ تا ۶۸ سوره یس، خطر تغییر نعمتها:
وَلَوْ نَشَاءُ لَطَمَسْنَا عَلَىٰ أَعْيُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّرَاطَ فَأَنَّىٰ يُبْصِرُونَ ﴿٦٦﴾
و اگر بخواهیم [در همین دنیا] دیدگانشان را محو میکنیم، پس به [سوی همان] راه [گمراهی] بر یکدیگر پیشی میگیرند؛ نهایتاً چگونه و کجا میتوانند [صراط مستقیم را] ببینند؟
وَلَوْ نَشَاءُ لَمَسَخْنَاهُمْ عَلَىٰ مَكَانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطَاعُوا مُضِيًّا وَلَا يَرْجِعُونَ ﴿٦٧﴾
و [نیز] اگر بخواهیم آنان را در جای خودشان مسخ میکنیم، [و به صورت جمادی خشک درمیآوریم] که نه بتوانند بروند و نه بازگردند،
وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ ۖ أَفَلَا يَعْقِلُونَ ﴿٦٨﴾
و بههرکس عمر طولانی دهیم، او را در عرصه آفرینش [به سوی حالت ضعف، سستی، نقصان و فراموشی] واژگونش میکنیم؛ پس آیا تعقّل نمی کنند؟
معجزهی پیامبر در ایتا👇
https://eitaa.com/moejezeyepeyambar
داستانهای قرآنی و مذهبی در ایتا👇
https://eitaa.com/Dastanqm
♨️ نماز خربزه ای!!!
🔹مرحوم حاج شيخ الاسلامى(ره) فرمودند: شنيدم از عالم بزرگوار و سيد عاليقدر، امام جمعه بهبهانى، كه در اوقات تشرّف به مكه معظمه، روزى برای تشرّف به مسجدالحرام و خواندن نماز در آن مكان مقدس، از خانه خارج شدم. در میان راه، خطرى برایم پيش آمد، که خداوند مرا از خطر مرگ حتمی نجات داد. و با كمال سلامتى از آن خطر رو به مسجد آمدم. در مقابل مسجد، خربزه فروشی را دیدم. از خربزه فروش قیمت خربزه را پرسیدم. گفت آن قسمت، ارزانتر و فلان قيمت، قسمت ديگر گرانتر، و فلان قيمت است. گفتم پس از بازگشت از مسجد، مى خرم و به منزل مى برم.
🔹پس به مسجدالحرام رفتم و مشغول نماز شدم. در حال نماز، در این فکر بودم كه از قسمت گرانِ آن خربزه بخرم يا قسمت ارزان ترش. و چه مقدار بخرم و... خلاصه تا آخر نماز در اين فکر بودم. وقتی نمازم تمام شد، خواستم از مسجد بيرون بروم، شخصى به مسجد وارد شد و نزديك من آمد و در گوشم گفت: «خدائي كه امروز تو را از خطر مرگ نجات داد، آيا سزاوار است كه در خانه ی او، نماز خربزه اى بخوانى؟!»فوراً متوجه عيب خود شده و بر خود لرزيدم. خواستم دامنش را بگيرم، ولی او را نيافتم.
📚داستانهای شگفت انگیز اولیاء خدا
مداحی_آنلاین_جوشش_ثروت_استاد_عالی.mp3
2.7M
#صوت_مهدوی
♨️جوشش ثروت در زمان ظهور!
🎙حجت الاسلام عالی
👌 سخنرانی بسیار شنیدنی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️داستان بهلول و منکر خداوند
🔹 روزی بهلول داشت از کوچه ای میگذشت شنید که استادی به شاگردهایش میگوید: من در سه مورد با امام صادق علیه السلام مخالفم.
1⃣ یک اینکه می گوید خدا دیده نمیشود. پس اگر دیده نمی شود وجود هم ندارد.
2⃣ دوم می گوید: خدا شیطان را در آتش جهنم می سوزاند در حالی که شیطان خود از جنس آتش است و آتش تاثیری در او ندارد.
3⃣ سوم هم می گوید : انسان کارهایش را از روی اختیار انجام می دهد در حالی که چنین نیست و از روی اجبار انجام می دهد.
🔹بهلول که شنید فورا کلوخی دست گرفت و به طرف او پرتاب کرد. اتفاقا کلوخ به وسط پیشانی استاد خورد. استاد و شاگردان در پی او افتادند و او را به نزد خلیفه آوردند. خلیفه گفت : ماجرا چیست؟ استاد گفت : داشتم به دانش آموزان درس می دادم که بهلول با کلوخ به سرم زد. و الان درد می کند. بهلول پرسید : آیا تو درد را می بینی؟ گفت : نه بهلول گفت : پس دردی وجود ندارد. ثانیا مگر تو از جنس خاک نیستی و این کلوخ هم از جنس خاک پس در تو تاثیری ندارد. ثالثا : مگر نمی گویی انسانها از خود اختیار ندارند ؟ پس من مجبور بودم و سزاوار مجازات نیستم.
👌استاد اینها را شنید و خجل شد و از
جای برخاست و رفت.
📚 مجموعه شهرحکایات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#کلیپ_مهدوی
🎙آیت الله مجتهدی تهرانی(ره)
🔸نشانههای ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در #آخرالزمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟣 ماجرای جالب ملّا چغندر اصفهانی!
🎙استاد دانشمند
➥@ansuiemarg_ir
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🔴 یک خط قرمز مهم که شوخی و جدّی ندارد! (غافل نشویم)
🍃یکبار در یک جمع رسمی با رفیقم شوخی کردم و او را خیلی بد ضایع کردم. خودم هم فهمیدم کار بدی کردم، برای همین سریع از او معذرت خواهی کردم او هم چیزی نگفت. گذشت تا روز آخر که میخواستم برای عمل جراحی به بیمارستان بروم، دوباره به همان دوست دوران جوانی زنگ زدم و گفتم فلانی من خیلی به تو بد کردم یکبار جلوی جمع، تو رو ضایع کردم خواهش میکنم من رو حلال کن من ممکنه از این بیمارستان برنگردم. بعد در مورد عمل جراحی گفتم و دوباره بهش التماس کردم تا اینکه گفت حلال کردم ان شاءالله که سالم و خوب بر میگردی.
🔸آن روز در نامه عملم همان ماجرا را دیدم جوان پشت میز گفت: این دوست شما همین دیشب از شما راضی شد. اگر رضایت او را نمی گرفتی باید تمام اعمال خوب خودت را میدادی تا رضایتش را کسب کنی. مگه شوخیه، آبروی یک مؤمن رو بردی...
📘کتاب سه دقیقه در قیامت
➥@ansuiemarg_ir
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🟢 آنجا هر چه را اراده کنی حاضر میشود!
🌻بر روی چمن ها دراز کشیدم. گـویی یـک تـخـت نـرم و راحـت و شبیه پر قو بود. به بالای سرم نگاه کردم. درختان میوه و یک درخت نخل پر از خرما را دیدم. با خودم گفتم: خرمای اینجا چه مزه ای دارد؟ یکباره دیدم درخت نخل به سمت من خم شد. من دستم را بلند کردم و یکی از خـرمـاها را چـیـدم و داخـل دهــان گذاشتم. نمیتوانم شیرینی آن خرمـا را با چیزی در این دنیا مثال بزنم. در اینجا اگر چیزی خیلی شیرین باشد، باعـث دلزدگی میشـود. امـا آن خـرما نمیدانید چقدر خوشمزه بود. از جا بلند شدم. دیدم چمنها به حالت قبل برگشت...
📕کتاب سه دقیقه در قیامت
➥@ansuiemarg_ir
هدایت شده از راهنمای کانال میثم ذوالقدر
📖 کانال میثم ذوالقدر
🔽 فهرست تاریخ پیامبران از جناب حِزقیل
🔵 روش استفاده:👇
برای مشاهده ی هر یک از عنوانهای آبیرنگ، روی آن ضربه بزنید.
👈 بازگشت به فهرست اصلی کانال
🔽تاریخ پیامبران از جناب حزقیل 🔽
👈 حزقیل وصی سوم حضرت موسی
👈 جناب اسماعیل بن حِزقیل
🔽 حضرت الیاس علیه السلام
👈 داستان جناب الیاس علیه السلام _قسمت اول
👈 داستان جناب الیاس علیه السلام _قسمت دوم
👈 داستان جناب الیاس علیه السلام _قسمت سوم
🔽 جناب ذوالکِفل علیه السلام
👈 داستان جناب ذوالکِفل
🔽 جناب لقمان حکیم
👈 موعظه های جناب لقمان حکیم _قسمت اول
👈 موعظه های جناب لقمان حکیم _قسمت دوم
👈 موعظه های جناب لقمان حکیم _قسمت سوم
👈 موعظه های جناب لقمان حکیم _قسمت چهارم
👈 موعظه های جناب لقمان حکیم _قسمت پنجم
👈 موعظه های جناب لقمان حکیم _قسمت ششم
👈 موعظه های جناب لقمان حکیم _قسمت هفتم
👈 موعظه های جناب لقمان حکیم _قسمت هشتم
🔽 جناب طالوت
👈 جناب طالوت و جالوت _قسمت اول
👈 داستان طالوت و جالوت _قسمت دوم
👈 داستان طالوت و جالوت _قسمت سوم
🔽 حضرت داوود علیه السلام
👈 داستان حضرت داوود علیه السلام _قسمت اول
👈 داستان حضرت داوود علیه السلام _قسمت دوم
👈داستان حضرت داوود علیه السلام _ قسمت سوم
👈 داستان حضرت داوود علیه السلام _قسمت چهارم
👈 وحی ها و حکمتهای زبور _ قسمت اول
👈 وحی ها و حکمتهای زبور _ قسمت دوم
👈وحی ها و حکمتهای زبور _قسمت سوم
👈 وحی ها و حکمتهای زبور _ قسمت چهارم
✍️ در حال تکمیل.....
👈 بازگشت به فهرست اصلی کانال
❤️#مثل_شهدا_زندگی_کنیم
🔹خیلی دلش می خواست بره حوزه و درس طلبگی بخونه، آنقدر به طلبگی علاقه داشت که توی خونه صداش می کردیم آشیخ احمد.
ولی وقتی ثبت نام حوزه شروع شد، هیچ اقدامی نکرد.
فکر کردیم نظرش برگشته و دیگر به طلبه شدن علاقه ای ندارد.
وقتی پاپیچش شدیم گفت:
کار بابا تو مغازه زیاده،
برای اینکه پدرش دست تنها اذیت نشود قید طلبه شدن را زد.
🌹 جاوید الاثر حاج احمد متوسلیان
📚 یادگاران ٩ صفحه ۵
❇️ «رفع پلیدی ها» و «گسترش معنویت»، پس از ظهور
✅ امام صادق علیهالسلام میفرمایند:
🔸 «روابط نامشروع، مشروبات الکلی و رباخواری از بین میرود،
مردم به عبادت و اطاعت روی میآورند،
امانتها را به خوبی رعایت میکنند،
اشرار مردم نابود میشوند و افراد صالح باقی میمانند.»
📜 «و یذهب الزّنی و شرب الخمر و یذهب الرّبا، و یقبل النّاس علی العبادات، و تؤدّی الأمانات، و تهلک الأشرار و تبقی الأخیار». (۱)
⬅️ روزگار رهایی، ج۲، ص: ۶۰۰
(۱). منتخب الاثر صفحه ۴۷۴، الزام النّاصب صفحه ۲۲۸ و الملاحم و الفتن صفحه ۵۴.