eitaa logo
دانلود
حقوق همسر حسن بن زیّات بصرى مى‌گوید: من با دوستم بر حضرت امام باقر علیه السلام وارد شدیم درحالى‌که آن حضرت در اطاقى مفروش نشسته بودند و بالاپوشى قرمز برتن داشتند و محاسن خود را اصلاح کرده، سرمه به چشم کشیده‌بودند. پرسش هایى از او پرسیدیم، هنگامى‌که برخاستیم به من فرمود: اى حسن! فردا تو و دوستت نزد من بیایید گفتم: آرى، فدایت شوم! چون فردا رسید با دوستم خدمت حضرت رسیدم، در اتاقى بود که جز حصیر فرشى نداشت و پیراهن خشن بر تن او بود، رو به دوستم کرده، فرمود: برادر بصرى! دیروز بر من وارد شدى و من در اتاق همسرم بودم، دیروز نوبت او بود، اتاق، اتاق او بود و کالاى اتاق هم کالاى او، خود را برایم آراسته بود و بر عهده من بود که من هم خود را براى او بیارایم به‌آن‌گونه که او براى من خود را آراسته بود. به دلت چیزى نسبت به من نگذرد. دوستم گفت: فدایت گردم، به خدا سوگند بر دلم چیزى گذشت اما اکنون خدا آن را از میان برد و دانستم حق در همان است که گفتى. الکافى: ۶/ ۴۴۸، باب لبس المعصفر، حدیث ۱۳؛ مکارم الأخلاق: ۸۰؛ وسائل الشیعه: ۵/ ۳۲، باب ۱۷، حدیث ۵۸۱۷؛ بحار الأنوار: ۴۶/ ۲۹۳٫ 📚الشیعه https://eitaa.com/Dastanqm
دعاى دسته جمعى حضرت امام صادق علیه السلام مى فرماید: 😞 هرگاه پدرم را حادثه‌اى محزون مى‌کرد، زنان و کودکان را جمع مى‌کرد، سپس دست به دعا برمى‌داشت و آنان آمین مى‌گفتند.🤲 الکافى: ۲/ ۴۸۷، باب الإجتماع فى الدعاء، حدیث ۳؛ عده الداعى: ۱۵۸، الإجتماع فى الدعاء. 📚الشیعه https://eitaa.com/Dastanqm
مناجات شبانه اسحاق بن عمار مى‌گوید: حضرت امام صادق علیه السلام به من فرمود: رختخواب پدرم را پهن مى‌کردم و به انتظارش مى‌ماندم تا بیاید، وقتى به رختخواب مى‌رفت و خوابش مى‌برد، من به سوى رختخوابم مى‌رفتم. شبى دیر به نزد من آمد. در جستجویش به مسجد آمدم و آن هنگامى بود که مردم به‌خواب رفته‌بودند. ناگهان او را در مسجد تنها به حال سجده دیدم، ناله‌اش را شنیدم که مى‌گفت: سُبحَانَکَ اللَّهُمَّ رَبِّى حَقّاً حَقّاً، سَجَدتُ لَکَ یَا رَبِّ تَعَبُّداً وَ رِقّاً، اللَّهُمَّ إنَّ عَمَلِى ضَعیِفٌ فَضَاعِفُه لِى، اللَّهُمَّ قِنِى عَذَابَکَ یَومَ تَبعَثُ عِبَادَکَ، وَتُب عَلَیَّ إنَّکَ أنتَ التَّوَابُ الرَّحِیمُ. خدایا! از هر عیب و نقصى منزهى، به حقیقت که پروردگار منى. پروردگارا! برایت از روى بندگى سجده کردم، خدایا! عملم ضعیف است، آن را برایم دو چندان کن، خدایا! مرا از عذابت، روزى که بندگانت را برمى انگیزى حفظ کن و توبه مرا بپذیر، زیرا تو بسیار توبه پذیر و مهربانى الکافى: ۳/ ۳۲۳، باب السجود والتسبیح والدعاء فیه، حدیث ۹؛ حلیه الأولیاء: ۳/ ۱۸۷؛ بحار الأنوار: ۴۶/ ۳۰۱، باب ۶، حدیث ۴۵٫ 📚الشیعه https://eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستانهای اسلامی از اصول کافی محمد محمدی اشتهاردی👇 هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام) معصوم سوم: امیرمؤمنان علی(ع) مسلمان شدن یهودی، بدست علی(ع) عصر خلافت امام علی(ع) بود، آن حضرت در یکی از سفرها، از فاصله دور به طرف کوفه می‌آمد، یکی از یهویان(یا مسجد) نیز در همان راه حرکت می‌کرد و به سوی اطراف کوفه می‌رفت، آن کافر به علی(ع) رسید(ولی علی(ع) را نمی‌شناخت) و باهم به سفر خود ادامه‌دادند، تا بر سر دوراهی رسیدند که یکی راه کوفه بود، و دیگری راه اطراف کوفه بود. یهود دید که علی(ع) به راه کوفه نرفت، بلکه در همان راه که خودش حرکت می‌کرد، حرکت کرد، یهودی از علی(ع) پرسید: مگر نگفتی که من عازم کوفه هستم؟ امام علی: آری گفتم. یهودی:پس چرا به راه کوفه نرفتی و در این راه با من می‌آئی، بااین‌که راه کوفه را می‌دانی؟. امام علی: این، برای نیکوپایان‌دادن به رفاقت است، چرا که هرانسان رفیق راهش را، هنگام جدائی، تا چند قدم، بدرقه می‌کند، که پیامبر ما این‌گونه به ما دستور داده‌است. یهودی: به‌راستی پیامبر شما، این گونه دستور داده‌است؟ امام علی: آری. یهودی: پس مسلماً هرکس از پیامبر شما پیروی کرده، به‌خاطر این کارهای بزرگوارانه و این خصلت نیکو بوده که از او دیده‌است. (در همین هنگام که نور درخشان اسلام بر قلب یهودی تابیده‌بود، گفت:) من تو را گواه می‌گیرم که بر دین تو هستم، و دین تو را پذیرفتم، یهودی همراه امام علی(ع) به‌سوی کوفه آمد، در کوفه آن حضرت را شناخت که خلیفه مسلمانان و امیرمؤمنان است، اسلام را پذیرفت و رسماً مسلمان شد. https://eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
https://www.aparat.com/v/IucT5 ☝️پا به پای آفتاب - انیمیشن دوران کودکی امام خمینی ره https://eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
https://www.aparat.com/v/b3DIP?playlist=923027 ☝️فیلم و سریال حبیب الله فصل ۱ قسمت ۴ https://eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | چرا می‌گیم مرگ بر...؟! 💢 لعن بهتر است یا درود؟! 🌱 یک دقیقه با قرآن در 💠 مجموعه دیدنی به روایت حجت‌الاسلام راجی 🔹 🔹 💠 اندیشکده راهبردی 🆔 @soada_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | ماجرای عین صاد و عاقبت دو جوان موتوری! 🌱 یک دقیقه با قرآن در 💠 مجموعه دیدنی به روایت حجت‌الاسلام راجی 🔹 🔹 💠 اندیشکده راهبردی 🆔 @soada_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از KHAMENEI.IR
51.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بازنشر 📹 مستند روایت رهبری | قسمت اول 👈🏻 مستند «روایت رهبری»، روایتی است از وقایع مربوط به انتخاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به‌عنوان رهبر جمهوری اسلامی ایران. 📥 سایر کیفیتها👇🏻 https://farsi.khamenei.ir/video-content?id=41750
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹ببينيد| خاطره‌ای از حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در آخرین روزهای حیات حضرت امام خمینی رحمه‌الله 💻 @Khamenei_ir
از صلیب سرخ آمده بودند اردوگاه اسرا گفتند: در اردوگاه شما را شکنجه‌تان میکنند یا نه؟ همه به آقا سید نگاه کردند ولی آقا سید چیزی نگفت مأمور صلیب سرخ گفت: آقا شما را شکنجه میکنند یا نه؟ ظاهراً شما ارشد اردوگاه هستید . آقا سید باز هم حرفی نزد . پس شما را شکنجه نمیکنند؟ آقا سید با اون محاسن بلند و ابهت خاص خودش سرش پایین بود و چیزی نمیگفت . نوشتند اینجا خبری از شکنجه نیست . افسر عراقی که فرمانده اردوگاه بود، آقای ابوترابی را برد تواتاق خودش گفت: تو بیشتر از همه کتک خوردی، چرا به اینها چیزی نگفتی؟ آقای ابوترابی برگشت فرمود: ما دو تا مسلمان هستیم با هم درگیر شدیم، آنها کافر هستند دو تا مسلمان هیچ وقت شکایت پیش کفار نمیبرند . فرمانده اردوگاه کلاه نظامی که سرش بود را محکم به زمین کوبید و صورت آقا سید را بوسید بعدش هم نشت روی دو زانو جلو آقا سید و تو سر خودش میزد میگفت شما الحق سربازان 🌹خمینی 🌹هستید . سید آزادگان 🌷شهید ابوترابی🌷 یاد شهدا با صلوات🌷 سلام برآنهایی که از همه چیز گذشتند تامابه هرچه میخواهیم برسیم سلام برآنهایی ک قامت راست کردند تاقامت ماخم نشود سلام برآنهایی ک به نفس افتادندتاماازنفس نیفتیم https://eitaa.com/Dastanqm