eitaa logo
دانلود
داستانهای اسلامی از اصول کافی هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام) معصوم ششم امام سجاد علیه السلام گواهی حجرالاسود بر امامت امام سجاد (ع) ✅ امام باقر (ع) فرمود: پس‌از شهادت امام حسین (ع)، برادرش محمد بن حنفیه شخصی را نزد امام سجاد (ع) فرستاد و توسط او پیام داد که من با شما سخن محرمانه‌ای دارم، ساعتی تعیین کن تا با هم صحبت کنیم. امام سجاد (ع) پس‌از دریافت پیام، با پیشنهاد عمویش محمد حنفیه موافقت کرد و در جای خلوتی در مکه باهم به صحبت نشستند، در آن جلسه گفتگوی آنها به‌این‌ترتیب بود: محمد حنفیه: ای برادرزاده! می‌دانی که رسول خدا (ص)، امامت بعد از خود را به امیرمؤمنان علی (ع) وصیت کرد و بعد از او به امام حسن (ع) و بعد از او به امام حسین (ع) وصیت نمود، پدر شما (امام حسین) رضوان خدا بر او، کشته شد ولی وصیت نکرد، من عموی شمایم و با پدرت از یک ریشه می‌باشم و پسر علی (ع) هستم، اکنون با این سن و سبقتی که بر شما دارم، نسبت به شما که جوان هستید، به مقام امامت، نزدیک‌تر و مناسب‌تر می‌باشم، بنابراین در موضوع وصایت وامامت با من ستیز نکن (و بگذار زمام امور رهبری را من به‌عهده گیرم). (226) ❇️ امام سجاد: ای عمو! از خدا بترس و ادعای چیزی که از آن تو نیست نکن، من تو را موعظه می‌کنم، مبادا راه جاهلان را بپیمایی! ای عمو! پدرم (صلوات خدا بر او) قبل‌از حرکت به‌سوی عراق، به من وصیت فرمود، وساعتی قبل‌از شهادتش، درمورد وصایت (و امامت) با من عهد بست، اینک سلاح پیامبر (ص)، نزد من است و در این وادی قدم نگذار که می‌ترسم عمرت کوتاه و حالت پریشان گردد، همانا خداوند مقام امامت و وصایت را در نسل حسین (ع) مقرر فرمود، اگر می‌خواهی این موضوع را بفهمی (و کاملا برای تو اتمام حجت شود و روشن گردد) بیا باهم کنار کعبه نزد حجرالاسود برویم و در آنجا محاکمه خود را نزد خدا ببریم و از درگاه الهی بخواهیم تا امام بعد از امام حسین (ع) را معین کند. ✳️ محمد حنفیه با پیشنهاد امام سجاد موافقت کرد و باهم کنار کعبه، نزدیک حجرالاسود رفتند، امام سجاد (ع) به محمد گفت: نخست تو در درگاه خدا تضرع کن و از خدا بخواه تا این حجرالاسود سخن بگوید و گواهی‌دهد. محمد حنفیه به راز و نیاز پرداخت، سپس از حجرالاسود خواست تا سخن به امامت او بگوید، ولی جوابی از حجرالاسود نیامد. امام سجاد: ای عمو! اگر تو امام بودی، حجرالاسود جواب تو را می‌داد. محمد حنفیه: ای برادرزاده! اکنون تو دعا کن و از خدا بخواه. 💠 امام سجاد (ع) به راز و نیاز با خدا پرداخت، سپس به حجرالاسود رو کرد و فرمود: (از تو می‌خواهم به آن خداوندی که پیمان پیامبران و اوصیاء و همه مردم را در تو قرارداده (همه باید نزد تو آیند و به پیمان خود با خدا وفا کنند) وصی و امام بعد از امام حسین (ع) را به ما خبربده. ناگاه حجرالاسود، آن‌چنان جنبید که نزدیک بود از جای خود کنده‌شود، خداوند آن حجر را به سخن درآورد و آن حجر با کمال فصاحت به زبان عربی شیوا گفت: (خدایا! مقام وصایت و امامت بعد از حسین بن علی (ع) به علی پسر حسین (ع) فرزند فاطمه دختر رسول خدا (ص) رسیده‌است). آنگاه محمد حنفیه بازگشت و پیرو امام سجاد (ع) شد و امامت او را پذیرفت. (227) https://eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستانهای اسلامی از اصول کافی هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام) معصوم ششم امام سجاد علیه السلام پاسخ کوبنده امام سجاد (ع) به یزید ✅ هنگامی‌که امام سجاد (ع) را (در ماجرای کربلا، به‌صورت اسیر، همراه بازماندگان شهدای کربلا به شام) نزد یزید بن معاویه بردند، آن حضرت را در برابر یزید نگه‌داشتند. یزید (مغرور برای نیکو جلوه دادن کار خود به یک توجیه مزورانه مذهبی پرداخت، آیه‌ای از قرآن خواند و علت مصائبی که خاندان رسالت به آن دچار شده‌اند را، عمل خود آنها دانست و گفت): خداوند می‌فرماید: و ما اصابکم من مصیبة فبما کسبت ایدیکم : (هر مصیبتی به شما رسد، به خاطر اعمالی است که انجام داده اید) (شوری - 30). امام سجاد (ع) بی‌درنگ در پاسخ فرمود: این در شأن ما نیست، بلکه در شأن ما این آیه (22 حدید) است: ما اصاب من مصیبة فی الارض ولافی انفسکم الا فی کتاب من قبل ان نبرأها ذلک علی الله یسیر : (هیچ مصیبتی در زمین و نه در وجود شما روی نمی‌دهد، مگر اینکه همه آنها قبل از آنکه زمین را بیافرینیم در لوح محفوظ ثبت است و این امر، برای خداوند آسان می‌باشد) (حدید - 22). (228) (بنابراین مصیبت ما، از مصائب مورد قبول ما، برای تقویت دین است و دستورش در لوح محفوظ الهی آمده‌است، نه اینکه اعمال نامناسب ما باشد). داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
داستانهای اسلامی از اصول کافی هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام) معصوم ششم امام سجاد علیه السلام نمونه ای از مناجات امام سجاد (ع) محمدبن ابی حمزه می‌گوید: پدرم گفت: امام سجاد (ع) را در یکی از شب‌ها در کنار کعبه دیدم که نماز می‌خواند، قیام نماز را طول داد، به‌گونه‌ای‌که دیدم گاهی بر پای راستش تکیه می‌داد و گاهی بر پای چپش تکیه می‌داد، سپس شنیدم مانند گریان می‌گفت: (یا سیدی تعذ بنی وحبک فی قلبی … ) : (ای آقای من! آیا مرا عذاب کنی، با اینکه حب تو در قلبم هست، سوگند به عزتت اگر چنین کنی، مرا در قیامت با مردمی محشور کنی که دیر زمانی به خاطر تو با آنها دشمنی کرده ام). (229) داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
داستانهای اسلامی از اصول کافی هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام) معصوم ششم امام سجاد علیه السلام دلداری امام سجاد (ع)، توسط منافقین شخصی ناشناس ✅ (عبدالله بن زبیر، دشمن‌ترین مردم نسبت به خاندان رسالت بوده و چون پدرش در جنگ جمل کشته شد، می‌خواست از شیعیان امیرمؤمنان علی (ع) انتقام بگیرد، او پس از شهادت امام حسین (ع)، در حجاز، مردم را به سوی خود دعوت کرد، عده زیادی با او بیعت کردند، سرانجام حجاج بن یوسف به دستور عبدالملک (پنجمین خلیفه اموی) او را در مکه (پس از درگیری طولانی) کشت، در آن هنگام که هنوز حجاج با سپاه خود، به جنگ با عبدالله بن زبیر نیامده بود، شیعیان ترس آن داشتند که عبدالله به آنها آسیب برساند. ✳️ امام سجاد (ع) نیز نگران عبدالله بود و در این خصوص غمگین بود که مبادا ابن زبیر بر حجاز مسلط گردد و به شیعیان و خاندان رسالت ظلم نماید). ابی حمزه ثمالی می‌گوید: امام سجاد (ع) فرمود: روزی از خانه بیرون آمدم و به این دیوار، تکیه دادم، ناگاه مردی که دو جامه سفید بر تن داشت پیدا شد و به چهره‌ام نگاه کرد و فرمود: (ای علی بن حسین! چرا تو را اندوهناک و غمناک می‌بینم؟ آیا اندوه تو برای دنیا است، که رزق و روزی خدا، هر روز برای نیکوکار و بدکار، آمده‌است). گفتم: (اندوه من برای دنیا نیست، زیرا روزی دنیا همان‌گونه است که می‌گوئی به خوب و بد می‌رسد). گفت: پس اندوه تو برای آخرت است، که آن هم وعده‌ای در دست خدای توانا است که حکم می‌فرماید. گفتم: اندوه من، برای آن نیست، زیرا آخرت همان‌گونه است که گفتی. گفت: برای چه اندوهگین هستی؟ گفتم: از فتنه ابن زبیر و وضعی که مردم دارند نگران هستم. او خندید و گفت: ای علی بن حسین! آیا دیده‌ای که: کسی به درگاه خدا دعا (برای رفع بلا) کند و به استجابت نرسد؟ گفتم: نه. گفت: آیا دیده‌ای که کسی به خدا توکل نماید و خداوند امور او را سامان ندهد؟ گفتم: نه. گفت: آیا دیده‌ای که کسی چیزی از خدا بخواهد و به او ندهد؟ گفتم: نه. سپس آن شخص (بعد از این نصیحت و دلداری) غایب گردید (230) (آن شخص غایب، شاید خضر (ع) بوده و شاید فرشته و پیک الهی به صورت انسان بوده که برای دلداری امام سجاد (ع) آمده بود، به‌هرحال، منظور امام سجاد (ع) از نقل این ماجرا، این بود که در نگرانی‌ها باید به خدا توکل کرد و در پرتو واگذاری امور به خدا و اتکاء به او، کارها سامان می‌یابد). داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستانهای اسلامی از اصول کافی هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام) معصوم ششم امام سجاد علیه السلام هم‌نشینی امام سجاد (ع) با زیردستان ❇️ چند نفر جذامی (مبتلایان به بیماری جذام) در محلی نشسته بودند و صبحانه می‌خوردند (231) امام سجاد (ع) سوار بر الاغش از آنجا عبور می‌کرد، آنان وقتی که آن حضرت را دیدند، صدا زد: (بفرمائید با ما صبحانه بخورید). امام: اگر روزه نبودم، دعوت شما را می‌پذیرفتم. هنگامی‌که امام سجاد (ع) به خانه‌اش رفت، روز دیگر دستور داد غذای لذیذ و گوارا فراهم کردند، سپس آن جذامی‌ها را به صبحانه دعوت کرد و خود در کنار آنها نشست و با هم، غذا خوردند. (232) داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
داستانهای اسلامی از اصول کافی هفت: نگاهی بر زندگی چهارده معصوم (علیهم السلام) معصوم ششم امام سجاد علیه السلام آخرین وصیت امام سجاد و امام حسین (ع) ✅ امام باقر (ع) فرمود: هنگامی‌که پدرم لحظات آخر عمر را می‌پیمود، مرا به سینه‌اش چسبانید و فرمود: (پسر جان! تو را به همان چیزی که پدرم (امام حسین علیه السلام) هنگام شهادت به آن وصیت کرد، سفارش می‌کنم و آن اینکه: یا بنی اصبر علی الحق وان کان مرا : (ای پسر جان! در راه حق، استقامت کن، گر چه تلخ باشد). (233) نیز امام باقر (ع) فرمود: پدرم در لحظات آخر عمر، مرا به سینه‌اش چسبانید و فرمود: پسر جان! تو را وصیت می‌کنم به آنچه پدرم هنگام شهادت به آن وصیت کرد و فرمود: پدرش به آن سفارش کرده‌است: یا بنی وظلم من لایجد علیک ناصرا الا الله : (ای پسر جان، بپرهیز از ظلم به کسی که یاوری در برابر تو جز خدا ندارد). (234) داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان‌های قرآنی و مذهبی
در بین رویدادهای مختلفی که در عصر امام کاظم (علیه‌السلام) رخ داد، سه نمونه از همگان برجسته‌تر است: 1️⃣ اولین مورد، تشکیل سازمان وکالت و تثبیت مرجعیت دینی فقها بود. ✅ سازمان وکالت مجموعه‌ای از شیعیان با رهبری امام معصوم علیه‌السلام بود تا در پرتو آن بتوانند ضمن تثبیت آموزه‌های دین، ارتباط بین شیعیان با امام را حفظ کنند؛ چرا که عصر ائمه به‌ویژه امام کاظم علیه‌السلام عصر محدودیت فعالیت‌های شیعی بود و شیعیان در خفقان شدیدی قرارداشتند. هرحرکتی که سبب می‌شد حکومت وقت به ارتباط بین مردم و امام کاظم (علیه‌السلام) پی‌ببرد، عواقب بدی برای آن حضرت و شیعیان درپی‌داشت. جمع‌آوری وجوهات شرعی از دیگر وظایف مهم وکلا بود. بنابراین وظایف این سازمان به امور مالی منحصر نبود و وظایف سیاسی، دینی و ارشادی را نیز شامل می­شد. 🔺 راهکار امام کاظم در تقویت رابطه مردم با امام * عده‌ای معتقدند این سازمان در زمان امام صادق علیه‌السلام شکل گرفت. درباره زمان شکل‌گیری این سازمان دو نظر وجود دارد: عده‌ای معتقدند این تشکیلات از نیمه دوم عصر امامت، یعنى از زمان امام صادق علیه‌السلام شکل گرفت و عده‌ای آن را در عصر امامت امام کاظم می‎دانند که تا پایان عصر غیبت تداوم داشت. درهرصورت در زمان امام موسی بن جعفر شاهدیم وکلاى آن حضرت در نقاطی مثل کوفه، بغداد، مدینه، مصر و برخی نقاط دیگر به فعالیت مشغول بودند. امام نیز مدام این ساز و کار را تقویت می‌کردند. وظایف دیگری که برای این سازمان برشمردند عبارتند از: نقش علمی و دینی، نقش ارشادی در معرفی امام معصوم (ع) پس از شهادت امام پیشین، تحویل نامه‌های حاوی سؤالات شرعی و درخواست‌های شیعیان از امامان (ع) به محضر ایشان و نیز دریافت و تحویل پاسخ آن‌ها به شیعیان، رفع اختلافات و منازعات شیعیان و غیره. 📚خبرگزاری تسنیم ۱ فروردین ۹۹ داستان‌های قرآنی و مذهبی در ایتا👇 https://eitaa.com/Dastanqm