eitaa logo
🌱 پند و اندرز 🌱
2.4هزار دنبال‌کننده
663 عکس
301 ویدیو
2 فایل
🌿حالا دیگر وقت فکر کردن به چیزهایی که با خودت نیاورده ای نیست! به این فکر باش که با آنچه داری چه میتوانی بکنی... تبلیغات ، تبادل و این صحبتا :) 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3284337221Cc5294bc8ef
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 پند و اندرز 🌱
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 داستان واقعی و غم انگیز پسری بنام ساسان🍓 ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻋﺸﻘﯽ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﮐﻨﻨﺪ😔 !!!
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 داستان واقعی و غم انگیز پسری بنام ساسان🍓🍓 ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻋﺸﻘﯽ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﮐﻨﻨﺪ😔 !!! @Dastanvpand -پنجم ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ : ﻋﺸﻖ ﯾﮏ ﺁﻗﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺧﺎﻧﻢ ﮔﻮﯾﻨﺪﻩ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ : ﺳﺎﺳﺎﻥ ﺍﻣﺎ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﭼﯽ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺷﺐ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﻫﻤﻪ ﭼﯽ ﺭﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻣﻨﻮ ﺑﻪ ﺍﻭﻧﺎ ﻓﺮﻭﺧﺖ😞، ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﭼﯽ ﺷﺪ ﺍﻭﻥ ﺷﺐ؟؟ ! ﺩﻭ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩﺍﺵ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﺟﻪ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ ﺯﻧﮓ ﺯﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺳﺮﺩﯼ ﻛﺎﻣﻞ ﺑﻬﻢ ﺍﯾﻦ ﺧﺒﺮ ﺑﺪ ﺭﻭ ﺩﺍﺩ ﻛﻪ ﻣﻮﻓﻖ ﻧﺸﺪﻩ ﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﻫﻤﻪ ﭼﯽ ﺭﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﻨﻪ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺍﯾﻨﻮ ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﻗﺮﺍﺭﻩ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﺑﺎ ﺍﻭﻥ ﭘﺴﺮ ﺑﺮﻩ ﺁﺯﻣﺎﯾﺶ ﺧﻮﻥ ﻭ . . . ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺍﻭﻥ ﺣﺮﻓﺎ ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﺣﺎﻟﻢ ﺑﺪ ﺷﺪ😣 ﻛﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺧﻔﮕﯽ ﻣﯿﻜﺮﺩﻡ ﻭ ﻓﻜﺮ ﻣﯿﻜﺮﺩﻡ ﺍﻻﻧﻪ ﻛﻪ ﻗﻠﺒﻢ ﺍﺯ ﻛﺎﺭ ﺑﯿﻔﺘﻪ ﻭ ﺑﻤﯿﺮﻡ ﭼﻮﻥ ﻣﯿﺪﯾﻢ ﻛﺴﯽ ﻛﻪ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﯾﻜﺴﺎﻝ ﻭ ﻧﯿﻢ ﺑﻬﺶ ﺩﻝ ﺩﺍﺩﻡ😔 ﻭ ﺍﻭﻥ ﻫﻤﻪ ﻋﺸﻖ ﻭ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺗﻮ ﯾﻪ ﺷﺐ ﺳﻮﺧﺖ ﻭ ﺧﺎﻛﺴﺘﺮ ﺷﺪ😔 ﻭ ﻛﺴﯽ ﻛﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻘﺘﻢ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ، ﺩﺍﺭﻩ ﯾﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭ ﻭﻟﻢ ﻣﯿﻜﻨﻪ ، ﺑﺨﺪﺍ ﻗﺴﻢ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻓﻘﻂ ﺑﻤﯿﺮﻡ😓 @Dastanvpand ﻭ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺩ ﺭﻭ ﺗﺤﻤﻞ ﻧﻜﻨﻢ ،ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﻣﺎﺟﺮﺍﯼ ﺩﻭﻫﻔﺘﻪ ﻗﺒﻠﺶ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﻭﻡ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺩﻟﻢ ﺷﻜﺴﺖ💔 ﻭ ﺩﺭ ﺍﻭﺝ ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭﯼ ، ﺍﻣﯿﺪﻣﻮ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻡ . ﯾﻚ ﻫﻔﺘﻪ ﺍﯼ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﻣﻦ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﺎ ﺩﺭﺩ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻭ ﮔﺮﯾﻪ😭 ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻣﯿﺪ ﺍﯾﻨﻜﻪ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﺭﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻛﻨﻢ ﺗﺎ ﻛﻤﺘﺮ ﺩﺭﺩ ﺑﻜﺸﻢ ﺭﻭﺯﺍ ﺭﻭ ﺳﭙﺮﯼ ﻣﯿﻜﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﻜﻪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﺑﻬﻢ ﻣﺴﯿﺞ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺍﺯﻡ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﺒﺨﺸﻤﺶ😕 ﻭ ﺍﯾﻨﻜﻪ ﭘﺸﯿﻤﻮﻧﻪ ﻭ ﻫﺮﻛﺎﺭﯼ ﻣﯿﻜﻨﻪ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻪ ﺑﯿﺨﯿﺎﻟﻢ ﺑﺸﻪ ﻭ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﻢ ﻛﻨﻪ ﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺎ ﻛﻤﻚ ﻣﻦ ﺗﻼﺵ ﻛﻨﻪ ﺗﺎ ﺑﻬﻢ ﺑﺮﺳﯿﻢ ﻭ . . . ﺍﻭﻟﺶ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺟﻮﺍﺑﺸﻮ ﺑﺪﻡ ﭼﻮﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺪ ﺑﺎﻫﺎﻡ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺩﻟﻢ ﺍﻭﻧﻘﺪﺭ ﺑﺮﺍﺵ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ😔 ﻛﻪ ﺗﺤﻤﻞ ﻧﻜﺮﺩﻡ ﻭ ﺟﻮﺍﺑﺸﻮ ﺩﺍﺩﻡ ﻭﻗﺮﺍﺭ ﺷﺪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺷﺮﻭﻉ ﻛﻨﯿﻢ ﻭ ﺑﺎﺯﻡ ﺗﻼﺵ ﻛﻨﯿﻢ. ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﺑﻪ ﺍﺟﺒﺎﺭ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺮﻡ ﺑﻌﺪﺵ ﺍﻭﻣﺪ ﺷﻬﺮﻣﻮﻥ ، ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺍﯾﻨﻜﻪ ﺍﻭﻣﺪ ﻣﻦ ﺭﻓﺘﻢ ﺩﯾﺪﻧﺶ ﻭ ﺑﺎﻫﻢ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺗﻮ ﺍﻭﻥ ﭘﺎﺭﻛﯽ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﺎﻫﻢ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻭ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ، ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯ ﺩﺭﻣﻮﺭﺩ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺗﯽ ﻛﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺪﺕ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺎﻫﻢ ﺻﺤﺒﺖ ﻛﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﻣﻦ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺶ ﻭ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻛﺎﺭﺍﺵ ﮔﻠﻪ ﻛﺮﺩﻡ ﻭ ﺍﻭﻧﻢ ﻗﺴﻢ ﺧﻮﺭﺩ ﻛﻪ ﺩﯾﮕﻪ ﺗﻜﺮﺍﺭ ﻧﻜﻨﻪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﻪ ﻫﺮ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺑﯿﻔﺘﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﻭﻟﻢ ﻛﻨﻪ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﻜﻪ ﺻﺪﺍﻗﺘﺸﻮ ﻧﺸﻮﻥ ﺑﺪﻩ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺪﺍﺭﻛﯽ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺷﺪﻧﺶ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻫﺸﻮﻥ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﻣﯿﻜﺮﺩ ﭘﺎﺭﻩ ﻛﺮﺩ ، ﻭ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻗﻮﻝ ﺩﺍﺩ ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ ﺑﺎ ﭘﺴﺮ ﻋﻤﻪ ﺍﺵ ﺻﺤﺒﺖ ﻛﻨﻪ ﻭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺭﻭ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻪ ﺗﺎ ﺍﻭﻧﻢ ﻣﻨﺼﺮﻑ ﺑﺸﻪ ﺗﺎ ﺷﺎﯾﺪ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭ ﻣﺸﻜﻞ ﻣﺎ ﺣﻞ ﺑﺸﻪ. @Dastanvpand ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﺮﮔﺸﺘﻦ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﻣﻦ ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﻫﺮﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﺩﺭﻣﻮﺭﺩ ﺍﻭﻥ ﻛﺎﺭﯼ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻗﻮﻝ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺪﻩ ﻣﯿﭙﺮﺳﯿﺪﻡ ﺍﻣﺎ ﻫﺮ ﺩﻓﻌﻪ ﯾﻪ ﺑﻬﻮﻧﻪ ﻣﯿﺎﻭﺭﺩ😏 ﻭ ﻣﻦ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺳﻬﻞ ﺍﻧﮕﺎﺭﯼ ﺗﻮ ﺑﺎﻋﺚ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﺩﺭﺩﺳﺮ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺳﻌﯽ ﻛﻦ ﺍﯾﻦ ﺭﻓﺘﺎﺭﺗﻮ ﺩﺭﺳﺖ ﻛﻨﯽ ﻭ ﯾﻜﻢ ﺟﺪﯼ ﺑﺎﺵ ﺍﻣﺎ ﺍﻭﻥ ﺍﺻﻼ ﺑﻪ ﺣﺮﻓﻢ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﻧﻤﯿﺪﺍﺩ . ﺗﺎ ﺍﯾﻨﻜﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﻫﻔﺘﻪ ﺑﺎﺑﺎﺵ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻣﺎ ﺑﺎﺧﺒﺮ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺯﻧﮓ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻪ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﺯﻧﮓ ﻧﺰﻥ😨 ﻭ ﻫﺮﭼﯽ ﺑﯿﻦ ﺷﻤﺎ ﺑﻮﺩﻩ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺩﻭﺭ ﺩﺧﺘﺮ ﻣﻨﻮ ﺩﯾﮕﻪ ﺧﻂ ﺑﻜﺶ😓 ﭼﻮﻥ ﻣﻦ ﮔﻮﺷﯽ ﻭ ﺧﻂ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﺭﻭ ﺷﻜﻮﻧﺪﻡ ﻭﺣﺘﯽ ﻧﻤﺨﻮﺍﻡ ﺑﺰﺍﺭﻡ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻫﺸﻮ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺑﺪﻩ ﻭ ﺑﻬﺘﺮﻩ ﺩﯾﮕﻪ ﺗﻤﻮﻣﺶ ﻛﻨﯽ ﻭ . . . ، ﻣﻨﻢ ﺑﻪ ﺍﻣﯿﺪ ﺍﯾﻨﻜﻪ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﭘﺸﺘﻢ ﻭﺍﯾﺴﺎﺩﻩ ﮔﻔﺘﻢ ﺗﺎ ﻫﺮﺟﺎ ﺷﺪﻩ ﭘﺎﯼ ﺳﻤﯿﺮﺍ وایمیسم ﻭ ﺩﺳﺖ ﺍﺯﺵ ﺑﺮﻧﻤﯿﺪﺍﺭﻡ ، ﺍﻣﺎ..... 🪴پند و اندرز | عضو شوید👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/18153933C6f3b4a46b1 ⊰•💚⃟⃟⃟⃟ ⃟🌿•⊱
🌱 پند و اندرز 🌱
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 داستان واقعی و غم انگیز پسری بنام ساسان🍓🍓 ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻋﺸﻘﯽ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﮐﻨﻨﺪ😔 !!
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸 🌸 داستان واقعی و غم انگیز پسری بنام ساسان🍓🍓 ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻋﺸﻘﯽ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﮐﻨﻨﺪ😔 !!! @Dastanvpand -آخر ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ : ﻋﺸﻖ ﯾﮏ ﺁﻗﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺧﺎﻧﻢ ﮔﻮﯾﻨﺪﻩ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ : ﺳﺎﺳﺎﻥ ﺍﻣﺎ ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﻜﻪ ﺑﺎﺯﻡ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﭘﺸﺘﻤﻮ ﺧﺎﻟﯽ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺗﻨﻬﺎﻡ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ😔 . ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﻫﻤﻮﻥ ﺷﺐ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪ ﻭ ﻣﻦ ﺍﻻﻥ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﯾﻚ ﻣﺎﻫﻪ ﻛﻪ ﺧﺒﺮﯼ ﺍﺯ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﻧﺪﺍﺭﻡ، ﺍﯾﻦ ﯾﻚ ﻣﺎﻩ ﻛﻪ ﻣﺜﻞ ﯾﻪ ﺳﺎﻝ ﺑﺮﺍﻡ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻭ ﺗﺎ ﺍﻻﻥ ﺣﺘﯽ ﺻﺪﺍﺷﻮ ﻫﻢ ﻧﺸﻨﯿﺪﻡ ، ﺩﯾﮕﻪ ﻣﻄﻤﺌﻨﻢ ﺍﯾﻨﺒﺎﺭ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻫﻤﻪ ﭼﯽ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺩﯾﮕﻪ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﺒﯿﻨﻢ ، ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺑﯿﺠﺎ ﻛﻨﻢ ﺍﻣﺎ ﻣﻄﻤﺌﻨﻢ ﺣﺎﻝ ﻭ ﺭﻭﺯ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﻬﺘﺮﻩ ﻭ ﻣﻄﻤﺌﻨﻢ ﻣﯿﺘﻮﻧﺴﺖ ﺑﻪ ﻗﻮﻟﺶ ﻭ ﻗﺴﻤﺶ ﻋﻤﻞ ﻛﻨﻪ ﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻭﻟﻢ ﻧﻜﻨﻪ😔 @Dastanvpand ﭼﻮﻥ ﻗﻮﻝ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺗﻜﺮﺍﺭ ﻧﻜﻨﻪ ﻭ ﻫﺮﺟﻮﺭ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻫﺮ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﭘﺎﻡ ﻭﺍﯾﺴﻪ ، ﻣﻦ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﻣﻮ ﺑﻪ ﭘﺎﺵ ﺭﯾﺨﺘﻢ ﻭ ﻫﺮ ﻗﻮﻟﯽ ﺑﻬﺶ ﺩﺍﺩﻡ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﯿﺪﻭﻧﻪ ﻛﻪ ﺑﻬﺶ ﻋﻤﻞ ﻛﺮﺩﻡ ﻭ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﭘﺎﺵ ﻭﺍﯾﺴﺎﺩﻡ ﺍﺯﺵ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺗﻮﻗﻊ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭ ﺭﻓﯿﻖ ﻧﯿﻤﻪ ﺭﺍﻩ ﺑﺎﺷﻪ .😒 ‌ ﺍﯾﻦ ﺳﻮﻣﯿﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﺩﻟﻤﻮ ﺷﻜﺴﺖ💔 ﺍﻣﺎ ﺑﺎﺯﻡ ﻋﺎﺷﻘﻢ ﻭ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﯾﻪ ﺗﺎﺭ ﻣﻮﺷﻮ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﻧﻤﯿﺪﻡ، ﻫﻨﻮﺯﻡ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﻡ💖 ﻭ ﺑﺮﺍﺵ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭﻡ ﻫﺮﺟﺎ ﻭ ﺑﺎ ﻫﺮﻛﯽ ﻛﻪ ﻫﺴﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ . @Dastanvpand ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﻋﺸﻖ ﻣﻦ ﻛﻪ ﺑﯽ ﻭﻓﺎﯾﯽ ﻭ ﻧﺎﻣﺮﺩﯼ ﺑﻌﻀﯿﺎ😞 ﻧﺬﺍﺷﺖ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﻣﻦ ﻭ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﺑﻬﻢ ﺑﺮﺳﯿﻢ ﻭ ﻣﻦ ﻗﺴﻢ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﺗﺎ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﻫﻤﻪ ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﻛﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﺟﺪﺍﯾﯽ ﻣﻨﻮ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﺷﺪﻥ ﺭﻭ ﻧﻔﺮﯾﻦ ﻛﻨﻢ😒 ﺑﻪ ﺍﻣﯿﺪ ﺍﯾﻨﻜﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﻭﻧﺎ ﺭﻭ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﻛﻨﻪ ﻭ ﺑﻪ ﺳﺰﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮔﻨﺎﻫﺸﻮﻥ ﺑﺮﺳﻮﻧﻪ. ﺍﯾﻦ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﺷﻌﺮﯼ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻡ❤️ ﺭﻭ ﯾﻪ ﺑﺮﮔﻪ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﻭ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯼ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ، ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺎ ﻣﻌﻨﯽ ﻭ ﭘﺮﻣﺤﺘﻮﺍﺳﺖ، ﺍﯾﻨﻮ ﺗﻘﺪﯾﻤﺶ ﻣﯿﻜﻨﻢ ﺑﻪ ﺳﻤﯿﺮﺍ ﻛﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺍﺯﺵ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺩﻝ ﻫﯿﭽﻜﺲ ﺭﻭ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭ ﻧﺸﻜﻮﻧﻪ😔💔 ﭼﻮﻥ ﺁﻩ ﺩﻟﺸﻜﺴﺘﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺪﻩ. @Dastanvpand 💦🍓💦 ﺩﻭﺳﺖ ﻫﻤﻪ ﺑﺎﺵ ﻭ ﻣﻌﺸﻮﻕ ﯾﻜﯽ👌 ﻣﻬﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﻫﺪﯾﻪ ﻛﻦ ، ﻋﺸﻘﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﻜﯽ👌 💦🍓💦 ﻭ ﺩﺭﺁﺧﺮ ﺍﻣﯿﺪﻭﺍﺭﻡ ﻭ ﺁﺭﺯﻭ ﻣﯿﻜﻨﻢ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﺷﻘﺎ😍 ﺑﻪ ﻋﺸﻘﺸﻮﻥ ﺑﺮﺳﻦ ﺗﺎ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻏﻢ ﻭ ﻏﺼﻪ ﺳﺮﺍﻏﺸﻮﻥ ﻧﯿﺎﺩ😐 ﻭ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺷﺎﺩ ﻭ ﺧﻨﺪﻭﻥ ﺑﺎﺷﻦ😄 🪴پند و اندرز | عضو شوید👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/18153933C6f3b4a46b1 ⊰•💚⃟⃟⃟⃟ ⃟🌿•⊱
💜💜💜💛💛💛 ❤️تو خوب باش.. 🌼 حتی اگر اطرافیانت خوب نیستند. 💙 تو خوب باش.. 🌻 حتی اگر همه از خوبی هایت سوء استفاده کردند. @Dastanvpand 💜 تو خوب باش.. 🌹حتی اگر جواب خوبی هایت را با بدی دادند. 💚 تو خوب باش.. 🌷همین خوبی هاست که دنیا را زیبا میکند. 🪴پند و اندرز | عضو شوید👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/18153933C6f3b4a46b1 ⊰•💚⃟⃟⃟⃟ ⃟🌿•⊱
👤 اے جوانــ… 🗣 تُندی صدایت را بر سر مادری که سخن گفتن را به تو آموخت بلند نکن.. •┈┈┈••●◆❁✿❁◆●••┈┈┈• 〔💖 به آنان حتى اُف مگو و بر سر آنها فریاد مزن 〕 🪴پند و اندرز | عضو شوید👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/18153933C6f3b4a46b1 ⊰•💚⃟⃟⃟⃟ ⃟🌿•⊱
⚜➖➖➖➖⚜❤️⚜➖➖➖➖⚜ 😊 فقیری به ثروتمندی گفت: 🍃 اگر من در خانه ی تو بمیرم، با من چه می کنی؟ 🌹 ثروتمند گفت: ⚰ تو را کفن میکنم و به گور می سپارم. @Dastanvpand 🌼 فقیر گفت: ⏳ امروز که هنوز هم زنده ام، 👕 مرا پیراهن بپوشان، 🍂 و چون مُردم، 🌷 بی کفن مرا به خاک بسپار ..! 🌻 حکایت بالا حکایت بسیاری از ماست؛ 😒 که تا زنده ایم قدر یکدیگر را نمیدانیم ولی بعد از مردن هم، میخواهیم برای یکدیگر سنگ تمام بگذاریم. 🪴پند و اندرز | عضو شوید👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/18153933C6f3b4a46b1 ⊰•💚⃟⃟⃟⃟ ⃟🌿•⊱
@Dastanvpand 🇫🇷 یکی از سربازان فرانسوی، طی انقلاب جزائر🇩🇿، در خاطرات خود مینویسد: 🏚هنگامی ک به روستاها میرفتیم و بدنبال افراد انقلابی؛ خانه ها را تفتیش میکردیم، خیلی خجالت میکشیدم...!! 🍃چون که دختران و زنان با دیدن ما؛ به سمت اسطبل و آغل حیوانات میدویدند و خود را با فضولات حیوانات کثیف میکردند! تا ما به آنها تجاوز نکنیم...! @Dastanvpand 😔صحنه بسیار دردآوری است که ببینید یک زن خود را آغشته به فضولات کند، تا کسی نزدیک او نشود... 😒و اما افسوس برای دخترانی که خود، بدن خود را که، زیبایی شان هست؛ در خیابان های کثیف جامعه ی امروزی به عرضه میگذارند... 🪴پند و اندرز | عضو شوید👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/18153933C6f3b4a46b1 ⊰•💚⃟⃟⃟⃟ ⃟🌿•⊱
دایی دیوانه شده!🖤 در محل حرف افتاده بود كه دايی عاشق شده است! سنم كم بود نميفهميدم چه ميگويند! از مادرم پرسيدم با كلی اخم و تخم گفت هيچی نيست! دايی ات زده به سرش! ديوانه شده! با خودم فكر كردم ای بابا بيچاره دايی ام ديوانه شد... كمی كه گذشت فهميدم دخترِ خان هم ديوانه شده!😱 درست مثل دايی ام! همزمان باهم ديوانه شده بودند. دايی ام دير به خانه می آمد. هروقت هم می آمد حسابی بهم ريخته بود! دلم برای مادر بزرگم ميسوخت، تک پسرش ديوانه شده بود. @Dastanvpand چندماه بعد فهميديم برای دختر خان خواستگار آمده؛ تعجب كردم! اخر مگر ديوانه ها هم ازدواج ميكند...؟ شب كه دايی ام به خانه آمد از دهانم پريد و گفتم... بايد ميبوديد و ميديدید خودش را به در و ديوار ميزد! درست مثل همان كبوتری كه با پسر اصغر نانوا در حياط با تيركمان چوبی اش زديم و كبوتر طفلكی وقتی به زمين افتاد هنوز جان داشت ولی از حركاتش معلوم بود درد دارد! دايی ام انگار كه درد داشت هی به خودش ميپيچيد... با خودم گفتم ای وای ديوانه شدن هم مكافاتی دارد! بايد مواظب باشم ديوانه نشوم... خيلی طول كشيد تا بفهمم دايی ام از اين ناراحت بود كه ميخواستند دختر ديوانه خان را شوهر بدهند! با خود گفتم خب حق با دايی ام هست ميخواهند مردک را بدبخت كنند كه چه؟! شب عروسی دختر خان كه رسيد مادرم و مادربزرگم و پدرم دايی را در اتاقش زندانی كردند؛ تا نيايد و عروسی دختر ديوانه را خراب كند... ادامه فردا صبح 🖤 🪴پند و اندرز | عضو شوید👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/18153933C6f3b4a46b1 ⊰•💚⃟⃟⃟⃟ ⃟🌿•⊱
اگر همه جا تاریک شد دوباره بنگر شاید نور خود تو باشی - مولانا🍃 شبتون بخیر ☘🪨 🪴پند و اندرز | عضو شوید👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/18153933C6f3b4a46b1 ⊰•💚⃟⃟⃟⃟ ⃟🌿•⊱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 پند و اندرز 🌱
دایی دیوانه شده!🖤 در محل حرف افتاده بود كه دايی عاشق شده است! سنم كم بود نميفهميدم چه ميگويند! از
دايی ام مدام خودش را به در ميكوبيد و فحش ميداد به عروسی رفتيم دخترک ديوانه بود! برعكس همه عروسها كه ميخنديدند، اين ديوانه گريه ميكرد😭 و تمام زحمات شمسی آرايشگر را به باد داده بود! مادرم هم ناراحت بود... فکر كنم همه دلشان برای پسرک ميسوخت! آخر از رفتارش معلوم بود ديوانه نيست و سالم است! شب كه به خانه برگشتيم مادرم با اضطراب كليد انداخت و در اتاق دايی را باز كرد... دايی كف اتاق خوابش برده بود! مادرم هراسان بالای سرش رفت... دايی رنگ صورتش شده بود گچ ديوار!😱 مادرم جيغ ميزد و به سر و صورتش ميكوبيد. همسايه ها آمدند! قلب دايی ام ايستاده بود... آن روز بود كه فهميدم ديوانه ها قلب ضعيفی دارند! ديوانه های عاشق قلب ضعيفی دارند... قسمت دوم و پایانی 🪴پند و اندرز | عضو شوید👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/18153933C6f3b4a46b1 ⊰•💚⃟⃟⃟⃟ ⃟🌿•⊱
خبرنگاره رفت پیش یه پیرمرد صدساله که خوب مونده بود راز موفقیتشو پرسید اونم گفت : من با کسی بحث نکردم گفتن مگه میشه؟ 😳 گفت حق باشماست نمیشه..! 🪴پند و اندرز | عضو شوید👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/18153933C6f3b4a46b1 ⊰•💚⃟⃟⃟⃟ ⃟🌿•⊱