✅دیباج ۱۱۱
🔶خبرنگار کربلا
🖊علیرضا مکتبدار
📌شاید لازم نباشد تاریخ خبرنگاری را در مصر باستان و یا رُم قدیم جستجو کنیم؛ هرچند شواهد گوناگونی بر تحقق ماهیت خبرنگاری، بهمعنای فراگیر آن، در آن دوران نیز میتوان بهدست داد.
📌سیر و سیاحت در هزارتوی تاریخ ما را میرساند به فرازی برجسته از آن و آن، لحظه برآمدن خورشید اسلام از مغرب ادیان است.
📌پس از بعثت عیسی به پیامبری، بیش از شش قرن، جهان بشریت از فروغ خورشید نبوت بیبهره بود تا آنکه آخرین فرستاده خداوند، رسالت خویش را اعلام نمود.
📌وقایعنگاران و گزارشگران، خبرهای فراوانی را درباره محیط و فرهنگ و شرایطی که پیامبر در آن پا به عرصه وجود نهاد و نیز درباره جزئیترین ویژگیهای ظاهری و رفتاری پیامبر، مخابره کردهاند.
📌آنان که پیامبر را دیده و دربارهاش خبرها نگاشته بودند، درباره یکی از شبیهترین افراد به او؛ یعنی نوه دختری او، حسین بن علی نیز این خبر را نگاشتهاند که او: شبيهترين فرد به رسولاللّه بود و اصحاب پيامبر، بارها اين نكته را در مورد شباهت سيرت و صورت او به پیامبر يادآورد شدهاند و مخصوصا گزارش دادهاند كـه قـامـت ايـشـان بـسيار شبيه به پيامبر بود، بهطورى كه هر كس قامت آن حضرت را مشاهده مىكرد به ياد رسول خدا مىافتاد.
📌خبرنگاری چون انس بن مالک، در مجلس ابن زیاد، آنگاه که او با چوب، به بينى و صورت آن حضرت در درون تشت اشاره کرد و گفت: «من چهرهاى به ايـن نـيـكـويـى نديدهام.» گفت: اى ابن زياد! مگر نمىدانى كه حسينبنعلى شبيهترين مردم به رسول خدا بود؟
👇
📌اما تاریخ همچنین بهخوبی بهخاطر دارد که جاهطلبان و بزدلان و طماعان، در همیشه تاریخ، بر چهره خبرنگاران راستگفتار، خاک پاشیده و خبرهای سرنوشتساز آنان را در زیر غبارهای غلیظ هواخواهی پوشاندهاند.
📌ازهمینرو، آنگاه که حسین جایگاه و منزلت خویش نزد رسول خدا را به کوردلان و جاهلان گوشزد میکرد، روایت تاریخیای که خبرنگاران به مادر پیر تاریخ به ودیعت سپرده بودند، صورتی باژگونه یافته بود و همین امر سبب شد آفتاب حقیقت از دیدگانشان پنهان بماند و دیوها خود را در چشمان آنان فرشته بنُمایند.
📌و زینب، دختر علی، خبر آنچه را بر برادرش حسین و اهل بیتش رفته بود، چنان هنرمندانه، باصلابت و پرقوت به همگان مخابره کرد که کربلا برای همیشه تاریخ جاودانه شد.
🔶و این است رهاورد خبرنگاران شایسته در تاریخ.
📌زینب، خبرنگار عاشورا بود.
درود خدا و پیامبر و مؤمنان، همواره بر او باد!
#خبرنگار
#روز_خبرنگار
#زینب_س
#کربلا
#امام_حسین_ع
#پیامبر_ص
@Deebaj
✅دیباج ۱۱۲
🔶دلنوازی یا دلگدازی؟
🖊علیرضا مکتبدار
📌ما انسانهایی که وجودمان آمیخته به نقص و کاستی است، برای فرارفتن از جایگاهی که در آن هستیم، باید به انسانی که از هرگونه کاستی پیراسته و به هر چه کمال، آراسته است، چشم بدوزیم و در پی او ره بپوییم که فرمود:
(إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ).
📌فرمان به پیروی از انسان کامل، برای رشد و فرازآمدن جایگاه انسان تا مقامی برتر از فرشتگان است. کمال انسان کامل، برآمده از عناصری پاک و روشن است که راهبری فرد و جامعه به سوی کمال و سعادت را برای او امکانپذیر میسازد.
نقص و کاستی در زمین وجود انسانهای عادی، همچون گودالهایی است که هم میتواند با پساب بویناک گناه پر گردد و هم با زلال طاعت و بندگی.
📌بیتردید، نگریستن به آنکه در قله کمال ایستاده و دست خود را به دلنوازی و شفقت به سوی وجودهای ناقص، دراز کرده تا آنان را بر دامنه خرم آن کوه نشانده و یا تا نزدیکیهای قله برکشد، آن گودالهای نقص و کاستی را از آب حیات و راستی پر خواهد کرد.
📌دلنوازیِ راهبر، عنصری تاثیرگذار در رهپویی رهرو است و در نقطه مقابل، دلگدازی و بیمهری او، تاثیرش در گریزان کردن رهروان جویای کمال، عمیق خواهد بود.
📌گناه و واگذاشتن معروف و رویآوری به منکر و ناپسند، به جهت تهی کردن جان از گوهر فطرت، خلأ و گودالهای هولناکی در روح انسان پدید می آورد که این خلأ را باید با دلنوازی پر کرد و نه با دلگدازی، عمیق. 👇
📌رنج انسانها بر پیامبر اکرم (ص) گران میآمد تا آنجا که خداوند در وصفش فرمود:
(لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ)
و گناه-از هر نوع آن- رنجی است که فطرت و روح انسان را میآزارد؛ هرچند خود او نداند و آگاه نشود که منشأ آزردگیاش چیست، اما انسان کامل به آن آگاه است و با دلنوازی و نه دلگُدازی، سعی در زدودن این رنج و التیام این زخم مینماید.
📌عنصر شفقت و دلنوازی در امربهمعروف و نهیازمنکر، یعنی ای انسانی که جان عزیزت زخمی خار گناه است، من مرهمی از جنس نور دارم که جراحتت را بهبودی خواهد بخشید، هرچند گاه نیز ممکن است که برای درمان زخمت، بر آن داغ نَهم که آن نیز از سر دلنوازی است و نه دلگُدازی.
📌امیر بیان و المُشار الیه بالبَنان، در توصیف پیامبر اکرم فرمود:
«طَبیبٌ دَوّارٌ بِطِبِّهِ قَد اَحکَمَ مَراهِمَهُ وَ اَحمىٰ مَواسِمَه؛طبيبى است كه در ميان بيماران مى گردد، تا دردشان را درمان كند. داروها و مرهم هاى خود را مهيا كرده است و ابزار جراحى خويش را گداخته است.»
پیامبر چون تیمارگری دلسوز، در پی زخمیهای تیغ گناه میگشت تا بر زخمهایشان مرهم نهد و آنها را بهبود بخشد و دوباره به جاده سلامت فطرت بازگرداند، نه آنکه با کجخلقی و دلگدازی، نمک بر ناسور(زخم)شان بریزد و گودال ایجادشده میان آنان و آفریدگار مهربانشان را عمیقتر و عمیقتر سازد.
📌 خدایی که اشتیاقش به بازگشت بندگان به سوی خود را، در این سخن به نهایت رسانده است:
«اگر آنان که از من روی گردانیدهاند، میدانستند که چهقدر منتظر آنان هستم، از شوق میمردند».
این اندازه از دلنوازی، جایی برای تعلل در بازگشت گناهکار به دامن پرمهر خداوند باقی نمیگذارد.
📌در مواجهه با گناهکار، از گناه باید بیزاری جست و نسبت به گناهکار، دلنوازی کرد تا بتوان همراهیش را در مسیر راستی و کمال، تضمین نمود.
#شفقت
#دلنوازی
#دلگدازی
#امربهمعروف
#نهیازمنکر
@Deebaj
12.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅دیباج ۱۱۳
🔶عَنقــای روح
🖊علیرضا مکتبدار
📌گروهی نوجوان ۱۵ تا ۲۰ ساله را بهظاهر در حصاری از آجر و سیمان در بند کردهاند، اما مرغ جان آنان در آسمان عرفان و ایمان پرواز میکند.
هیچ دژی، هرچند بلند و هیچ سقفی، هرچند محکم توان در بند کردن عنقای روح آنان را ندارد که: «عنقا را بلند است آشیانه»!
📌وقتی خبرنگار زن، بدون رعایت پوشش اسلامی، از در وارد میشود ناخودآگاه سرهای این سروهای استوار، با قدرت حیا و عفت به پایین خم شده و به شاخسار دستها تکیه میزنند و آنان چشم سر را به پاسبانی حرم دل میگمارند.
📌زن در مقابل نوجوانی ۱۶ساله زانو میزند تا با او مصاحبه کند. نوجوان اصفهانی بیآنکه از فضای بهوجودآمده اثر پذیرد، نگاه زیبا و پرغرور خود را به زمین دوخته و جاپای دلش را در زمین حیا و پاکدامنی محکم میکند. صدایش نمیلرزد، رنگ چهرهاش دگرگون نمیشود!
📌غرور دینی و ایمان نوجوان، رَشک هر انسان آزادهای را برمیانگیزد! مگر او در چه مکتبی پرورش یافته و کام جانش شهد چه معرفتی را چشیده است که با این سن کم، از بسیاری دانشآموختگان بهترین مراکز علمی دنیا جلوتر حرکت میکند؟
📌هم شرع را میفهمد، هم عرفان را چشیده است، هم از سیاست سررشته دارد و گویا قدرت رسانه را نیز شناخته است؛ بههمین جهت، از فرصت پیشآمده به بهترین شیوه بهره میبرد و بر صفحه تاریخ و برای آیندگان، نقشی ماندگار میزند.
#ایمان
#معرفت
#اسارت
#آزادگی
#نوجوان
#عنقا
@Deebaj
✅دیباج ١١٤
🔶شیــــرازۀ شیـــراز
🖊علیرضا مکتبدار
📌امنیت و آسایش نعمت ناشناختهای است که جز در نبودش، قدرش دانسته نمیشود. آنگاه که دیو ترس و هراس سایه شوم خود را بر بام خانههای شهر، میگسترد و نفسها را در زندان سینه حبس میکند، آنگاه که آدمهای شهر در عبور از کوچهپسکوچهها، از سایه خودشان نیز هراسناکاند، آنگاه که خبرهای ضد و نقیض، کام شهروندان را تلخ میسازد و رایحه ناخوشایند ابهام و تردید، حیرت و سرگردانی آنان را سبب میشود و ...، شیرازۀ امنیت در حال ازهمگسستن و کتاب آسایش در حال ورقورق شدن است.
📌زندگی شهروندان همچون کتابی است که صفحاتِ معیشت، فرهنگ، سیاست، پرورش، آموزش، دینداری و ... در آن را، امنیت همچون شیرازهای به هم پیوند داده است.
📌امنیت، شیرازه کتاب زندگی شهروندان است و به همان میزان که شیرازه در کاربرد مفهوم «کتاب» بر دستهای از صفحات بههم پیوسته نقش دارد، امنیت نیز در کاربرد معنای «زندگی» بر مجموعهای از کنشهای افراد در اجتماع اثرگذار است.
📌«شیراز» جلدی از دانشنامه بزرگ ایران؛ بلکه یکی از دلکشترین جلدهای آن است. دیگران ایران را به «حافظ» و «سعدی»اش میشناسند و دشمنان ایران، برای نابودی دائرهالمعارف گرانسنگ ایران، نابودی این جلد زیبا از آن را هدف قرار دادهاند.👇
دژخیمان درصددند شیرازۀ تک تک جلدهای این مجموعه پربار از دانش و فرهنگ و تمدن را از هم بگسلند و چنانچه مردم با هوشمندی و درایت و نظام با اقتدار و صلابت، تیغ دسیسههای دشمنانِ آن را کند و بیاثر نکند، دیری نخواهد پایید که شیرازۀ این کتاب از هم خواهد پاشید و از آن پس، باید صفحات زرین این دانشنامه ارزشمند را در موزههای سرزمین فرنگ جستجو کرد و انگشت حسرت به دندان پشیمانی گزید و میراث ارزشمند به تاراج رفته خویش را با دیدگانِ تر به نظاره نشست.
#شیراز
#ایران
#شاهچراغ
#شیرازه
#امنیت
#شهید
#ترور
@Deebaj
✅دیباج ۱۱۵
🔶رُستــمعلــی
🖊علیرضا مکتبدار
📌پوست صورت و دستامون تیره شده بود و غبار خاکریزها عین سفال چسبیده بود بهشون. در طول این هشت روز، یه بار نتونستیم یه نفس راحت و آزاد بکشیم.
📌کیسه های کمین، بالشمون بود و پتوی سربازی، لحافمون. چون کمین طولانی شده بود، آب و غذا هم داشت ته میکشید. چنتا خرما و انجیر تهِ کوله مونده بود و یه نصفه قمقمه آب که باید با همونا تا آخر ماموریت سر میکردیم.
📌عملیات بزرگی درپیش بود و این کمین زدنا میتونست خیلی سرنوشتساز باشه.
📌روز هشتم، دم دمای ظهر، تک تیرانداز عراقیا که ما رو رصد کرده بود، پیشونی رستمعلی رو نشونه گرفت و یه تیر نشوند درست وسط پیشونیش.
تا تیر خورد، انگار راه نفسش باز شد و فریاد کشید: یا زهرا!
📌مغزش پاشید رو تن من و کیسههای کمین و رستمعلی با پشت سر آروم نشست رو زمین و بعد پر کشید.
📌یهو پستچی گردان از تو کانال داد زد:
«رستمعلی، نامه داری.»
فرمانده نامه رو ازش گرفت و بازش کرد. نامه از طرف همسر رستمعلی بود.
تو نامه نوشته بود:👇
«رستمعلی جان، امروز پدر شدی.
وای ببخشید! من هول شدم.
سلام!
عزیزم! نمیدونی چقدر قشنگه! بابا ابوالقاسم اسم پسرت رو گذاشته مهدی، عین خودته، کشیده و سبزه.
کی میای عزیزم؟ از جهاد اومده بودن دنبالت، میخوان اخراجت کنن.
خندم گرفته بود.
مگه بهشون نگفتی که جبههای؟ گفتن بهخاطر غیبت اخراج شدی!
مهم نیست، وقتی آمدی دوباره سرِ زمین کار میکنی. این یه ذره حقوق کفاف زندگیمونو نمیده.
همون بهتر که اخراجت کنن.
عزیزم زود برگرد، دلم واست تنگ شده...!
#شهید
#کمین
#جنگ
#دفاع_مقدس
#تک_تیرانداز
#همسر_شهید
📣با اقتباس از متنی که توسط عکاس نوشته شده.
شادی روح شهدا، صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
@Deebaj
✅دیباج ١١٦
🔶توقف، ممنوع!
🖊علیرضا مکتبدار
📌تصور کنید مسافرید و میخواهید برای اولینبار به جایی سفر کنید. قبل از حرکت، نقشه مسیر را تهیه میکنید و در طول راه، به تابلوها و نشانههایی که مسیر درست تا رسیدن به مقصد را به شما نشان میدهند، نیز توجه ویژهای میکنید.
حال اگر بهمحض رسیدن به تابلویی بزرگ که مسیر را به شما نشان میدهد، توقف کنید، آیا به مقصد رسیدهاید؟ اگر توقف کنید؛ یعنی شما مسیر را با هدف و راه را با مقصد اشتباه گرفتهاید.
📌بزرگی میگفت: «در ایام محرم با جمعی از دوستان به یکی از شهرستانها سفر کردیم. میزبان در حال پذیرایی از ما بود که مرد میانسالی با پوتین وارد شد و در گوشه ای نشست. پاهایش را دراز کرد، آهی کشید و گفت: سه روز است که این پوتینها را از پایم نکنده ام!
📌از او پرسیدم: پس در این سه روز چگونه وضو گرفته و نماز خوانده ای؟! پاسخ داد: من ابوالفضلی که نتواند جواب سه روز نمازم را بدهد، قبول ندارم؟»
📌به نظر میرسد چنین فردی در نشانهها متوقف شده و نشانه را با مقصد اشتباه گرفته است. محرم و عزاداری محرم و پاسداشت مقام شهدای گرانقدر کربلا و نیز بزرگداشت اربعین حسینی، همه نشانههایی هستند که مسیر دستیابی به مقصد انسانیت و بندگی را به ما نشان میدهند. اساسا کارویژه «شعائر» در هر دین و آیین، نشاندادن راه رسیدن به مقصد است و نه خود مقصد.
📌اربعین خود یک نشانه و شعار است. شعاری که میلیونها انسان آنرا فریاد میزنند و همچون چراغی فروزان فراروی خود میدارند تا از تاریکیها عبور کرده و به سلامت به مقصد برسند، مقصدی که حسین و یارانش به آن رسیدند.
#اربعین
@Deebaj
✅دیباج ۱۱۷
🔶گــره نگــاه
🖊علیرضا مکتبدار
📌شاید در ابتدا تندمزاج و عصبی بهنظر میرسید، اما بازشدن گوشه لب تو به لبخند میتوانست دیوار فرازآمده از ناهمزبانی را فروریزد و او تو را چنان در آغوش کشد که گویی رفیق دیرینهای است که تو را گم کرده و اکنون بازیافته است.
📌برای بیتوته گشتم تا حسینهای پیدا کردم. جوانی که بر کناره قالی رنگو رورفتهای نشسته بود و ورود و خروج زائران را میپایید، به عربی گفت: «جا نداریم.»
📌با آنکه خستگی بازگشت از سفر یک روزه سامرا و کاظمین نایی برایم نگذاشته بود، دست بیرمقم را بر شانهاش گذاشتم و پرده ناآشنایی را با لبخندی کوتاه کنار زدم. چهرهاش شکفت و مرا به چند عدد پسته تازه هم مهمان کرد.
📌آن سوی حسینیه، اتاقی بود که جای گذاشتن تشکها و بالشتها بود. به سمت در که نیمهباز بود رفتم تا تشکی برای استراحت بردارم.
جوانی بلندبالا و لاغر که عینک کاچوئی و سیگار چسبیده به گوشه لبش، سیمایی خاص به او داده بود، باشتاب به سویم آمد و با صدای درشت و اخمهایی که از بالای قاب عینک درهمتر بهنظر میرسید، گفت: چه میکنی؟
📌فقط یک سلام و شکفتن گل لبخند از غنچه لبها کافی بود تا او مرا بهشدت در آغوش کشد و حتی روانداز خودش را برای استراحت به من پیشکش کند.👇
📌اما زیباترین صحنه آنجا بود که با پسرکی ۷ یا ۸ ساله روبرو شدم. چنان نگاهم در نگاهش گره خورد که گمان نمیکنم به این زودی خاطرهاش از صفحه ذهنم محو شود.
یکی دو ساعت از اولین دیدارمان گذشته بود که دوباره از کنارم رد شد. دست در دست پدر داشت. صورت زیبا و معصومش را به سمت من برگرداند و دوباره نگاه زیبایش را از پشت شیشه چشمهای سبزفامش، در نگاهم گره زد.
📌در حالیکه چشم در چشم بودیم، انگشتان دست راستش را به هم چسباند و به سمت لبهای آرامش برد و به نشانه دوستی و محبت، بر آنها بوسهای نشاند و با نسیم مهربانی به سویم فرستاد.
📌دلم ریخت از آن نگاه مهرآمیز و معصومانه. ای کاش دوباره نگاهم در نگاهش گره بخورد! ای کاش ما با آنها بیشتر قاطی شویم و محبت حسین همچون شکرِ چای عراقی این روابط را بیش از پیش شیرین سازد. ما به این شیرینی نیاز داریم.
#اربعین
#نگاه
#مهربانی
@Arbaeennegar
@Deebaj