May 11
May 11
May 11
#دیباج_نخست
تیـــــغ حلـــم
دوستان و یاران امام سجاد علیه السلام حضرت را همچون شمعی در میان گرفته بودند و از پرتو سخنان نورانی اش بهره میبردند. به ناگاه مردی که از بستگان امام بود با شتاب از راه رسید. چهره اش از آتش خشم افروخته بود و این شعله های خشم، زبانش را نیز تیزتر کرده بود.
با فاصله از امام ایستاد و تیرهای دشنام را از کمان خشم خود به سوی امام روانه ساخت. اما امام علیه السلام در مقابل تیر دشنامهای او بردباری و سکوت را سپر کرد و واکنشی تند از خود بروز نداد.
مرد بدزبان که گویی شعله های خشمش اندکی فروکش کرده بود، راه خود را گرفت و از جمع امام و یارانش دور شد. همه منتظر بودند تا ببینند امام چگونه به برخورد ناشایست او واکنش نشان می دهد. شاید بعضی از آنها در ذهن خود می اندیشیدند که باید برخیزم و با این مرد گستاخ گلاویز شده و او را به سزای رفتار ناشایستش برسانم.
ناگاه امام سکوت را شکست و به آنان فرمود: آیا رفتار این مرد را با من دیدید؟ آیا دوست دارید بدانید که من چگونه پاسخ اهانت¬های او را می دهم؟ یاران امام که سکوت و بردباری امام در مقابل رفتار زننده آن مرد را دیده بودند، خیلی مشتاق بودند که ببینند امام غیر از سکوت پیشه کردن–که شاید از نگاه آنان نوعی انفعال به شمار می رفت- چه واکنش جالب توجهی خواهد داشت. همه گفتند: بله یا ابن رسول الله!
امام با این سوال، ذهن کنجکاو آنان را بیشتر برانگیخت و به همراه آنان به سوی منزل آن مرد به راه افتاد. از کوچه پس-کوچه های شهر که می گذشتند، امام این آیه را تلاوت می نمود: «پرهيزگاران، خشم خود را فرو مي¬برند و نسبت به مردم عفو و گذشت دارند. خداوند نيکوکاران را دوست دارد.» همراهان امام که نخست گمان می کردند امام به قصد انتقام و تلافی کردن به سمت خانه آن مرد به راه افتاده است، با شنیدن این آیه از زبان حضرت دریافتند که انتقامی در کار نیست.
پس از عبور از پیچ و خم چند کوچه، امام و یارانش به خانه مرد ناسزاگو رسیدند. امام مقابل در ایستاد و مرد را که درون خانه بود صدا زد. پسر خردسالش در را به روی امام گشود و امام با لبخندی دلنشین، دست نوازش بر سر او کشید و از او خواست تا به پدرش حضور امام را اطلاع دهد. پسربچه خبر حضور امام را به پدر داد.
مرد که می اندیشید امام به قصد تلافی آمده، خود را مهیای دعوا کرد. با وضعی نامرتب که خشم او را نمایان تر می ساخت، به سمت در رفت. چهره اش دوباره از خشم گُر گرفته بود و زبان تندش در فضای دهان آرام و قرار نداشت. اما قبل از آنکه زبان باز کند، امام با مهربانی فرمود: برادرم! ساعتی پیشتر نزد من آمدی و مرا که در جمع دوستانم نشسته بودم، هدف تیرهای دشنام خود قرار دادی. اگر آنچه را درباره من گفتی حقیقت داشته باشد، از خداوند می خواهم که مرا ببخشد و از زشتی هایم درگذرد و چنانچه در وجود من اثری از آنچه به من نسبت دادی نیست، از خدای مهربان می خواهم که تو را مورد عفو و بخشش خود قرار دهد.
مرد بدزبان که با خود می اندیشید امام آمده تا در مقابل چشمان همه، هر آنچه که را لایق او است نثارش کند و او را در ملأ عام بی آبرو سازد، چون این برخورد بزرگ منشانه امام را دید عرق شرم بر پیشانی اش نشست. بی اختیار به سمت امام رفت و به نشانه احترام بین دو چشمان امام را بوسید. او که از شدت شرم چشمانش به زمین دوخته شده بود به امام گفت: وجود شما از آنچه من گفتم پاک و پیراسته است و من اعتراف می کنم که خود من به آنچه گفتم سزاوارترم.
یاران امام به چهره امام می نگریستند، لبخندی زیبا بر لبان امام نشست و دست پر مهر امام لرزش شانه های مرد را آرام کرد. (بحار الانوار، ج 46، ص 54)
تیغ حلم از تیغ آهن تیزتر/ بل ز صد لشکر ظفر انگیزتر
#سیره_عترت_طاهره_سلام _الله_علیهم
@Deebaj
#دیباج_دویم
شوریدن بر خود
انسان آنگاه که به انتخاب خود و منفعل از تاثیرات محیط و اطرافیان، آتش طغیان و سرکشی بر می افروزد، بر گوهر انسانیت خویش خاکستر فراموشی می فشاند و ناگاه خویشتن را گم می کند.دگوهر فطرت به زیر خاکستر غفلت فرو برده و روز به روز بر تیرگی اش می افزاید. اینجاست که تندبادی از آگاهی نیاز است تا خاکستر تل انبار شده را کنار زند و گوهر انسان را نمایان سازد.
انبیا و اولیا علیهم السلام گاه با نسیمی از پند و گاه با تندری از تهدید، غفلت زدگان را بیدار و آنان را علیه خودشان می شوراندند. آنان که بر خود می شوریدند، کامیاب شدندد و آنانکه خود را از معرض نسیم پیام و تندر کلام آنان به کناری کشیدند، همچنان خاکستر بر خاکستر خویش فزودند و برای همیشه در تاریکی و جهل و تیره بختی غنودند.
گوهر فطرت انسان سودای تجلی دارد اگر با خاکستر شعله های عصیان پرده بر چهره تابناکش نیفکنیم.
پیامبران الهی آمدند تا انسان عصیان زده را علیه خودش بشورانند و سیمرغ وجودش را از زیر خاکستر غفلتها بیرون کشیده و در آسمان سعادت به پرواز درآورند.
۲۹/۴/۱۴۰۱
#معرفتی
@Deebaj
#دیباج_سیّم
نبض رسانه
ویژگی رسانه پویایی است و رسانه فاقد پویایی، رسانای پیام نیست. رسانه ای که در تنگنای تیترهای زرد و انحصار اشخاص حقوقی خاص قرار گیرد، می پژمرد و در سکوت می میرد.
دانش و آگاهی از مجرای قلم در رگهای رسانه تزریق می شود و رسانه این آگاهی را به بدنه جامعه مخاطب همچون خونی حیات بخش تزریق می کند. حال اگر قلم خسته و بی رمق باشد، رگهای رسانه می خشکد و حیات ذهنی جامعه مخاطب در معرض تهدید قرار می گیرد.
رسانه قوی رسانه ای است که با کوتاهترین عبارت، رساترین پیام را به مخاطب انتقال دهد و چنین رسانه ای برخوردار از مؤلفه ها و ارکانی است که حیات و پویایی آن را تضمین می کند. غفلت از این مؤلفه های حیات بخش، رسانه را دچار روزمرگی خواهد کرد و سبب خواهد شد رفته رفته رسانه نه تنها مخاطبان نوی نیابد بلکه مخاطبان قدیمی خود را نیز وانهد و کم کم نبض رسانه از حرکت باز ایستد.
مرگ رسانه های ارزشمند مرگ اندیشه انتقادی و در نهایت مرگ جامعه را در پی خواهد داشت.
#رسانه
29/4/1401
@Deebaj
#دیباج_چهارم
هنر اصلاح اجتماعی
✍علیرضا مکتبدار
خاصیت هنر انتقال عواطف و احساسات و اندیشههای ما به مخاطب است. هنر با تلطیف زمختی برخی واقعیتهای تلخ، ما را تا حدودی برای مواجهه صحیح و منطقی آماده میکند. اینکه ما کسی را از مسیر اشتباهی که میرود با خبر کنیم تا به مسیر اصلی اش برگردد، «نه کاری است خرد» که «هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست، نه هر که سر بتراشد قلندری داند.»
بسیاری از ما به خاطر محیطی که در آن پرورش پیدا کرده ایم و فرهنگ درست و یا نادرستی که در آن نفس کشیده ایم، نسبت به برخی مسائل واکنش نشان میدهیم؛ البته به طور کلی این نوع واکنش طبیعی است، مهم این است که چه طور میتوانیم پیام خودمان را به طرف مقابل نسبت به موضوعی خاص منتقل کنیم که نه تنها دلخوری یا واکنش منفی را سبب نشود؛بلکه اسباب قدردانی مخاطب را نیز فراهم آورد.
حال آیا میتوانیم لحن سخنان خود را در القای یک فرهنگِ درست به گونهای سامان دهیم که به پذیرش اجتماعی بیانجامد و ایجاد حساسیت نکند؛ منظور از حساسیت، حساسیت شخصی مبتنی بر خواستههای فردی نیست؛ بلکه توجه به ظرافتهای ابعاد فرهنگی و تربیتی است.
همه ما دیده ایم افراد متدینی را که در مواجهه با کژرفتاریها در اجتماع فقط گله میکنند و یا گاهی متوسل به زور هم میشوند. این خشونت کلامی و یا فیزیکی نشان از آشنا نبودن با هنر ارتباط کلامی دارد. این هنر است که مثل یک نسخه شفابخش عمل میکند. حتما لازم نیست همیشه و همه جا «مرّ قانون» به مخاطب مان گوشزد شود، بلکه چه بسیار که بیان و یادآوری هنرمندانه قانون و از نظر دور نداشتن اقتضائات زمانی و مکانی کلام ما را نفوذی دو چندان بخشد.
واقعیت این است که اگر در تمام فقه به خصوص باب امر به معروف و نهی از منکر مجتهد باشیم و از همه فروعات آن هم با خبر؛ اما نسبت به اخلاق دینی و روانشناسی مخاطب و شرایط روحی، سنی، جنسیتی و محیطی او بی اعتنا، نمیتوانیم به خوبی از عهده انجام این دو فریضه بزرگ برآییم. نگاهی کوتاه به سیره و سلوک اهل بیت طاهرین(علیهم السلام) و بزرگان و عالمان دین میتواند در این زمینه راهگشا و گرهگشا باشد. نمونه بارز این سلوک پسندیده رفتارِ نه قهرآمیز که هنرمندانهی امام موسی بن جعفر(ع) با بُشر حافی است که از یک فرد گناهکار، عابدی پرهیزکار ساخت.
شایسته است متولیان وضع و اجرای قوانین مرتبط با امر به معروف و نهی از منکر در جامعه از میان افراد سلیم النفس جامعه گزینش شوند که با روشهای هنرمندانه ترویج معروف آشنا باشند و رعایت اخلاق را در اجرای احکام دین هنگام مواجهه با خطاهای اجتماعی در نظر گیرند.
#اجتماعی
20/4/1401
@Deebaj