💠 شکلگیری گروهکهای تروریستی در خوزستان
🔹سرمنشأ ترور و فتنهگری در خوزستان، گروهکي به نام "جبهه التحرير" بود که در سال 1347 با تأثيرپذيري از مرامنامه حزب بعث عراق، آلت دست بیگانگان قرار گرفت.
🔸به اذعان حسين فردوست، قائممقام ساواک، تأسيس جبهه التحرير يک طرح درازمدت بود تا اگر روزی محمدرضا پهلوي قادر به تأمين منافع غربی ها در خوزستان نبود، آمريکا و انگليس رأساً از طريق اين گروهک با حمايت ناسيوناليستهاي عرب، خوزستان را از ايران جدا کنند.
🔺این حرکت در اوایل پیروزی انقلاب، با نام سازمان موسوم به خلق عرب به توطئه های خود ادامه داد از جمله حمله به مردم و غیرنظامیان، ترورهای کور و جنایتهایی مانند آن که ماهیت ضد مردمی آنها را نشان میداد.
🔹در بهار 1358، به تدریج شدت برخوردها و تعارضات بین مردم و ضدانقلاب در خوزستان بالا گرفت. در سحرگاه 9 خرداد یک اتومبیل سواری با چند سرنشین در خیابانهای خرمشهر به حرکت در آمد و با شلیکهای پیاپی، آرامش شهر را بر هم زد. در پی این اقدام، تروریستها در شهر شروع به سنگربندی کرده، پمپ بنزین و خیابان فردوس را به آتش کشیده و دو یا سه انبار مخابرات را طعنه حریق ساختند.
▪️سپس فرمانداری شهر مورد حمله مسلحانه قرار گرفت.ساعت 8 صبح آنها با پاسداران درگیر شده و به دلیل آتشسوزی، برق و تلفن قسمتهایی از شهر قطع شد. ساعت 10:30 افراد خلق عرب از طریق کارون به پایگاه دریایی خرمشهر حمله کردند و هنگام ظهر، سه کشتی هزار تنی را به آتش کشیدند. در این حمله تروریستی، 21 نفر شهید و 76 نفر زخمی شدند
⭕️ همچنین در تاریخ 29 خرداد 58 جنایت دیگری توسط این گرهک تجزیهطلب صورت گرفت. در پی شهادت 2تن از پاسداران بوسیله عناصر ضدانقلاب، مردم با حضور حداکثری خود(50 هزار نفره) در مراسم تشییع شهدا شرکت کرده و خواستار برخورد قاطع با تروریستها شدند. بدین منظور مردم در مسجد جامع دست به تحصن زده تا جنایتکاران بسزای اعمال خود برسند.
🔸حدود ساعت 4 و نیم صبح 29 خرداد صدای شلیک رگبار گلولهها مردمی را که در مسجد بخواب رفته بودند وحشتزده بیدار کرد. سپس مسجد با کوکتل مولوتوف و مسلسل مورد حمله قرار گرفت. آنگاه به روی شهربانی گشودند. وضع شهر کاملا متشنج شد و به ناگهان چندین نقطه حساس شهر مانند انبارها و پمب بنزینها و مغازههای بزرگ مورد آتشسوزی و حمله مهاجمان قرار گرفت.
🔹اقدام دیگر این گرهک انفجار لولههای نفت در آبادان، خرمشهر و اهواز (11مهرماه 58)، انفجار در قطار راهآهن و نیز انفجار بمب در بازار سیف خرمشهر بود که همگی با پشتیبانی مالی و تسلیحاتی استخبارات رژیم بعث عراق و همکاری برخی مرتجعین عرب صورت گرفت.
@Defa_Moqaddas
👇👇👇
💠 امام خمینی: مایه افتخار است که یک روحانی، لباس رزم بر تن کند!
─ خاطرهای از آیتالله خامنهای:
▫️سال 1359 که گاه به مناطقِ جنگی می رفتم...، هر دفعه هفته ای یک بار، برای نماز جمعه تهران می آمدم و از راه که می رسیدم، خدمت امام می رفتم...
▫️یک بار که خدمت ایشان رفته بودم،. .. لباس کار سربازی به تنم بود. وقتی سوار هواپیما می شدم که به این جا بیایم، قبا می پوشیدم و عمامه سرم می گذاشتم و این لباس هم، آن زیر می ماند. یعنی لباسی نداشتم که عوض کنم و همان طوری هم، خدمت امام می رفتم.
▫️ایشان، وقتی که چشمشان به این لباس نظامی افتاد، تعبیری کردند که احتمال می دهم، در جایی آن را نوشته باشم... اجمالش یادم است. ایشان گفتند:
🔹این،. .. مایه ی افتخار است که یک روحانی، لباس رزم به تنش می کند. و این درست است و همان چیزی است که باید باشد...
🆔 @Defa_Moqaddas
🌴 حضور آیتالله خامنهای در بین رزمندگان در خطوط جبهه
⏳اوایل جنگ
@Defa_Moqaddas
7.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🌼☘ انتشار به مناسبت بزرگداشت هفته #دفاع_مقدس
🎬 کلیپ زیبایی "فرماندهی قلبها"
🌷 شهید مهدی زین الدین
🆔 @Defa_Moqaddas
9.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠به بهانه حادثه تروریستی اهواز
⏳دوران #جنگ_تحمیلی
🎥 نوحه #صادق_آهنگران در فراق شهدای خوزستان
🌷ای شهیدان به خون غلطان خوزستان درود
🔹اولین نوحهای که آهنگران در حسینیه جماران اجراکرد
@Defa_Moqaddas
⏳ دوران #جنگ_تحمیلی
سال ۱۳۶۰ پادگان دوکوهه میعادگاه عاشقان و رزمندگان بسیجی و پاسداران اسلام بود. نیروهای بسیجی از تیپ۳ لشکر۷ ولی عصر (عج) خود را آماده و مهیای عملیات بزرگ فتح المبین می کردند.
روزها در حال آموزش رزمی و شبانه به مداحی و نماز شب و راز و نیاز در پادگان دوکوهه بودند. هر کس چفیه ای دور سرش انداخته و صورت خود را پوشانیده ودر گوشه ای از بیابان نماز شب می خواند.
جو روحانی و معنوی خاصی حاکم بود و در صبحگاهان بچه های رزمنده بصورت گردانی و گروهانی به ستون نظامی می دویدند و شعارهای حماسی می دادند.
هر گروهان مداحی داشت، روحانی، بازاری، کسبه، محصل، معلم، پیر و جوان همه در یک صف واحد بودند.
من در واحد ایثارگران سپاه دزفول خدمت می کردم. حاج #صادق_آهنگران به دزفول و واحد ما آمد و گفت: می خواهم با بچه های دزفول دیدار کنم و برایشان مداحی کنم تا روحیه رزمندگان بالا برود.
آن روز حاج صادق یک نوحه بیشتر نخوانده بود و عبارت بود از: «ای شهیدان به خون غلطان خوزستان درود» آن هم در مقابل امام در جماران. و رادیو و تلویزیون آن را چند بار پخش کرده بود.
هنوز مثل امروز معروف نبود، او را بردم به پادگان دوکوهه از صبح تا شام جهت مداحی، ولی هیچ گروهان و گردانی از او تقاضای مداحی نکرد و گفتند ما مداح داریم. آنها خودشان برنامه دعای توسل و کمیل و نوحه و سینه زنی داشتند و ما به دزفول برگشتیم.
عملیات فتح المبین شروع شد و جمع زیادی از رزمندگان به شهادت رسیدند. این بار در مراسم اول شهدای فتح المبین که مصادف با شب جمعه و دعای کمیل بود از حاج صادق دعوت کردم به دزفول آمد، در مسجد جامع نوحه خواند و دعای کمیل را قرائت کرد که در تاریخ جنگ بی نظیر بود.
جمعیت به حدی زیاد بود که مسجد جامع و خیابانهای اطراف تا درب سبز قبا پر از زنان و مردانی بود که صدای گریه آنها تا آسمانها می رسید و آن دعای کمیل جاودانه ای بود که حاج صادق را در کل مراسمات شهدا و عملیاتهای بعدی به صحنه آورد و فیلم و نوار آن در کل خانواده شهدا و رزمندگان به یادگاری ثبت و ضبط گردید
—(راوی: غلامحسین سخاوت)
(برگرفته از کتاب: شهر مقاومت)
@Defa_Moqaddas