🗓امروز ۱۴ شهریور ۱۳۹۷ [ ۲۴ ذیالحجه ۱۴۳۹ ] مصادف است با:
💢 ۴۰۴۸۷۹ اُمین روز غیبت امام عصر (عج)
🔴 ۱۳۲۰۲ اُمین روز اسارت #حاج_احمد_متوسلیان بدست رژیم صهیونیستی..
❌ ۸۰۴۳🔻روز تا نابودی کامل #اسرائیل ✡
💠 و همچنین مصادف است با :
🔸ادامه تهاجمات رژیم عراق به مرزهای غربی جمهوری اسلامی ایران (۱۳۵۹ ه.ش)
🔸شهادت کیومرث منصور لکورج، امیرحسین آواره بغدادآبادی (۱۳۶۵ ه.ش)
🔹شهادت سید محمد صنیعخانی (۱۳۷۳ ه.ش)
🔸شهادت جانباز سیروس کلانتری (۱۳۸۴ ه.ش)
@Defa_Moqaddas
🗓۱۴شهریور۱۳۶۰-سالروز شهادت آیتالله علی قدوسی، دادستان کل کشور به دست منافقین
ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️
🔸 وی داماد علامه طباطبایی (فیلسوف و مفسر کبیر قرآن) بود و فرزند او محمد حسن قدوسی که از دانشجویان پیرو خط امام بود همراه شهید بزرگوار حسین علمالهدی در اوایل جنگ در جبهه هویزه به شهادت رسید.
ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
💠 نگاهی به زندگی شهید محمد حسن قدوسی (فرزند شهید آیتالله قدوسی و نوه علامه محمد حسین طباطبایی)
🌴 ولادت : ۱۳۳۶ ● قم
🌷 شهادت : ۱۳۵۹/۱۰/۱۶ ● هویزه
او از نبوغ و استعداد فراوان برخوردار بود. دروس ابتدایی و متوسط را در قم گذراند. به دلیل زمینههای تربیتی و تحولات فكری كه در وی به وجود آمد وارد مبارزات سیاسی شد. او در زندگی از لحاظ مادی نیازی نداشت ولی برای درک احساس فقر در جامعه مدتی به كارگری و كار ساختمانی پرداخت.
سپس به دانشگاه راه یافت. در آنجا با گروههای مسلمان و مبارز آشنا شد و بیشتر در متن مبارزه قرار گرفت. در عین حال، مطالعات اسلامی خود را با علاقه ای بسیار دنبال نمود.
در جریان فعالیتهای سیاسی خود یك بار بازداشت شد. او همچنین در ١٧ شهریور در مشهد در یك درگیری مسلحانه با عوامل ساواک به شدت مجروح گردید.
پس از پیروزی نهضت اسلامی، ابتدا در كمیته انقلاب در تهران فعالیت داشت. سپس به مشهد رفت و در آنجا دروس دانشگاهی خود را ادامه داد. او در آنجا با عده ای از دوستانش انجمن اسلامی دانشگاه مشهد را بنیان گذاشت. او از جمله فاتحان لانه جاسوسی آمریکا و از دانشجویان پیرو خط امام بود.
در پی تجاوز ارتش صدام به خاک میهن، داوطلبانه به جبهه رفت و همراه با شهید حسین علمالهدی(از دانشجویان پیرو خط امام در تسخیر لانه جاسوسی آمریکا) با دستان خالی و کمترین تجهیزات نظامی به نبرد با مزدوران بعثی پرداخت.
شهید محمد حسن قدوسی یك بار برای دیدار با امام، به همراه همرزمانش به تهران آمد و در معیت پدرش به جماران رفت. او در آنجا راجع به روحیات افراد در صحنه جنگ چنین اظهار نمود:
من در جبههها احساس كردم كه وقتی عراقیها حمله میكنند و ما در زیر گلوله باران دشمن قرار میگیریم و همه جا توسط خمپاره زیر آتش قرار میگیرد، آن وقت است كه معلوم میشود چه كسی خداپرست بوده و موحد واقعی كیست!
سرانجام شهید قدوسی و عدهای معدود از همرزمان به فرماندهی شهید علمالهدی در روز ٢٨ صفر (16 دی ماه 1359) - سه ماه پس از جنگ- در یک یورش به مواضع دشمن، در حلقه محاصره آنها افتاده و در طی مقاومت و نبردی عاشورایی، مظلومانه به شهادت میرسند. دشمن سفاک بر ابدان مطهر آنها تاخته و با خاک یکسان میکند. ...پیکر مقدس شهدا در زیر چرخ تانکهای دشمن له شده و آمیخته با خاک پاک هویزه میگردد.
@Defa_Moqaddas
💠 خاطره رهبر انقلاب از شهید علمالهدی و شهید محمدحسن قدوسی
─ برادرعزیز ما #حسین_علم_الهدی در مشهد در جلسات و کلاسهای ما شرکت فعال میکرد، اما هنوز من ایشان را دقیقاً نشناخته بودم که چه نابغه مسلمانی است تا اینکه به اهواز رفتم و از نزدیک چندین برنامه و خاطره با شهید داشتم؛ از جمله آخرین روز شهادت حسین؛ یعنی روز ۲۸ صفر من کنار کرخه نور ایستاده بودم که نماز بخوانم و یکباره مشاهده کردم که حسین #علم_الهدی و عده ای دیگر از برادران از جمله محمدحسن قدوسی (فرزند آیت الله قدوسی) خیلی گرم و صمیمی و خیلی پرشور با من برخورد کردند و من هم از دیدارشان بسیار خوشحال شدم و پس از مقداری صحبت گفتم؛ ارتش ما رسیده است به اینجا؛ شما میتوانید برگردید؛ اما حسین گفت:
▫️نه آقای خامنهای؛ ما میخواهیم به پیش برویم.
┄ البته آنها در حقیقت به پیش رفتند و به لقاءالله پیوستند.
🆔 @Defa_Moqaddas
⭕️ #خطاى_خطرناك_من!
🌴 مسجد جامع خرمشهر زیر باران گلوله های دشمن بعثی عراق علاوه بر ملجا و پناهگاه رزمندگان و مردم، مکانی برای آشپزی، انبار آذوقه، انبار مهمات، تدارکات و پشتیبانی، اعزام نیرو به مناطق درگیری، مرکز دریافت اخبار پیشروی و پسروی دشمن و سایر خبرهای مربوط به مقاومت هم بود.
🌿 روز نهم مهرماه ٥٩ من و سید محمدرضا عظیمی در سنگر بودیم که یکی از رزمندگان مقابل مسجد رسید و با صدای بلند گفت: «عراقیها به پلیس راه نزدیک شدند، برای مقابله، به نیرو نیاز داریم، هر کس اسلحه دارد با من بیاید.» من، سید محمدرضا، سید مرتضی هاشمی، شهید رضا شریفی و برخی از دوستان انجمن اسلامی دانش آموزی به سوی پلیس راه حرکت کردیم، به منطقه کشتارگاه که رسیدیم دو_سه تانک چیفتن را در حال عقب نشینی دیدیم.
🌾 ....علت را جویا شدیم، یکی پاسخ داد: «گلوله نداریم.» دیگری گفت: «تانک معمولا تیر مستقیم شلیک می کند و چون این امکان وجود ندارد، باید کمی عقب نشینی کرده و توپخانه ای شلیک کنیم.» ما از فنون نظامی سر در نمی آوردیم تا درستی یا نادرستی حرفهای آنها را تشخیص دهیم، دوان دوان به سمت پلیس راه افتادیم، ناگهان مسیر ما زیر باران گلوله های دشمن قرار گرفت، لذا قادر به حرکت نبودیم.
🔺 جنگنده های عراقی سر رسیدند و منطقه اطراف ما را بمباران کردند. به زمین چسبیده بودم، دیدم بمب ها چگونه زمین را شکافته و سنگ و خاک را از دل زمین بیرون می کشند و به هوا پرتاب می کنند. پس از فروکش کردن انفجار گلوله ها، خود را به پلیس راه رساندیم، در آنجا نیروها تجمع کرده بودند و گلوله های خمسه خمسه دشمن، منطقه را زیر آتش گرفته بودند که این باعث تضعیف روحیه بچه ها شده بود.
🌾 در ميان تجمع رزمندگان به دلیل نداشتن ضدهوایی، دستور رسید که همه نیروها در کنار دیوار آجرنما و کوتاهی که روبروی پلیس راه قرار داشت، پناه گرفته و با تفنگ های خود به طور همزمان، خط آتش هوایی ایجاد کنیم تا به این وسیله جنگنده های عراقی که به قصد بمباران منطقه و پادگان دژ به سمت ما می آمدند، فرار کنند.
🔹 ...با نزدیک شدن جنگنده های دشمن، نیروها به طور همزمان شروع به تیراندازی هوایی کردند، من هم که در کنار آنها قرار گرفته بودم، در حالی که ناخواسته ضامن اسلحه ژ٣ را روی رگبار گذاشته بودم، شروع به تیراندازی کردم، اسلحه به دلیل سنگینی و فشاری که به دستان ضعیفم وارد کرد، از کنترل خارج شد و به چپ، راست و پایین متمایل شد.
⭕️ این حالت باعث وحشت و فریاد بچه ها شد، گوش های من هم به علت آلودگی صوتی ناشی از شلیک پیاپی، قادر به شنیدن نبودند. پس از اتمام فشنگ ها و گذشت لحظاتی از پایان یافتن خط آتش و رفع آلودگی صوتی متوجه شدم، همه به این کار من اعتراض کردند. یکی گفت: "این از کجا آمده، نزدیک بود ما را به کشتن بده!" دیگری می گفت: «حواست کجاست برادر؟» ...با شرمندگی متوجه خطای خطرناک خود شدم، ندیدن دوره آموزش نظامی داشت کار دستم می داد.
—(راوى: سید محمود فضلی جانباز و رزمنده خرمشهرى)
🆔 @Defa_Moqaddas
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم | "ایستاده در غبار" - سکانس های عملیات #فتح_المبین
🌴 سرگذشت احمد متوسلیات، فرمانده تیپ محمد رسول الله(ص)
🆔 @Defa_Moqaddas
💠 خاطرهای از عملیات والفجر۴ - سال۱۳۶۲
به همراه گردان امام سجاد(ع) در ارتفاعات لَری نزدیک "کانی مانگا" مستقر بودیم.
فرمانده گردان «شهید جواد عابدی»* برای مأموریتی به عقب رفته بود.
از من خواست تا زمان بازگشتش،
کارها را بر عهده بگیرم.
به شدت دچار کمبود نیرو بودیم.
از طرفی منطقه از موقعیت خاص و حساسیت بالایی برخوردار بود.
میدانستم اگر دشمن بفهمد
ما از نیروی کمی برخورداریم،
هر آن احتمال حملهاش وجود دارد.
فکری به ذهنم رسید.
به همراه شهید رضا پاشاخانلو،
جنازههای سالم عراقیها را به سنگرهای نگهبانی بردیم
و آنها را طوری کنار هم قرار دادیم
که انگار مشغول نگهبانی
و انجام وظیفه هستند.
برایشان اسلحه و کلاه هم گذاشتیم.
آن جنازهها چهار شبانهروز برای ما نگهبانی دادند.
—( راوی: محمدعلی خاکباز یگانه)
*شهید "جواد عابدی" بعدها فرمانده عملیات لشکر۱۷ علیبنابیطالب(ع) شد.
@Defa_Moqaddas
🗓امروز ۱۵ شهریور ۱۳۹۷ [ ۲۵ ذیالحجه ۱۴۳۹ ] مصادف است با:
💢 ۴۰۴۸۸۰ اُمین روز غیبت امام عصر (عج)
🔴 ۱۳۲۰۳ اُمین روز اسارت #حاج_احمد_متوسلیان بدست رژیم صهیونیستی..
❌ ۸۰۴۲🔻روز تا نابودی کامل #اسرائیل ✡
💠 و همچنین مصادف است با :
🔸شهادت اصغر کفعمی (۱۳۵۸ ه.ش)
🔹شهادت مجید حسنی، محمدحسین تابنده (۱۳۶۰ ه. ش)
🔸شهادت دهها تن از مردم تهران بر اثر انفجار بمب در خیابان خیام توسط منافقین (۱۳۶۱ ه.ش)
🔹شهادت ذکریا لطیفی، محمدباقر مهاجر دارابی (۱۳۶۱ ه.ش)
🔸شهادت مرادعلی مومنیراد (۱۳۶۵ ه.ش)
🔹شهادت جمال ابراهیمپور (۱۳۶۸ ه.ش)
🔸شهادت مهرعلی غفاری (۱۳۷۳ ه.ش)
🔹شهادت قاسم دهقان (۱۳۷۴ ه.ش)
🔸شهادت سردار جانباز حاج داود کریمی فرمانده کل اسبق سپاه بر اثر عارضه شیمیایی (۱۳۸۳ ه.ش)
🔸شهادت محمد نورآذری (۱۳۹۶ ه.ش)
@Defa_Moqaddas
ای #همسفـران
باری اگر هست ببندید !!
این خانه
اقامتگهِ ما #رهگذران نیست ...
🆔 @Defa_Moqaddas ✔️JOIN
✅ به کانال "دفاع مقدس" بپیوندید
#شهیدی_که_دهان_خود_را_پر_از_خاک_کرد....
🌷برای شروع عملیات کربلای چهار منتقل شدیم آبادان. به عنوان غواص خط شکن زدیم به دل دشمن، وقتی وارد معبر دشمن شدیم، سعید محمدی اصل رو دیدم!
🌷باورم نمی شد، هر دو پایش قطع شده بود، پیکرش هم افتاده بود یه گوشه از معبر، دهانش رو نگاه کردم دیدم پر از خاکه، یه لحظه بغض گلویم رو گرفت.
🌷وقتی برگشتیم، علت کارش رو از بچه ها پرسیدم. گفتند: وقتی ترکش خورد به پای سعید، دهان خودش رو پر از خاک کرد. می خواست از شدت درد صدای ناله اش بلند نشه تا عملیات لو نره! خودش رو فدا کرد تا بچه ها قتل و عام نشن.
🆔 @Defa_Moqaddas
کویتیپور_یاران_چه_غریبانه_رفتند.mp3
3.65M
📢 صوت | غلامعلی #کویتی_پور
🌸 یاران چه غریبانه، رفتند از این خانه
🍀 هم سوخته شمع ما، هم سوخته پروانه
💠 دوران #دفاع_مقدس
🆔 @Defa_Moqaddas
🌴یاد کربلا و شور حسینی، دلها و جانها را زنده میکند
ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️
💠 در عملیاتها، هنگامی که آتش سنگین و فشار بیامان دشمن، بچهها را زمینگیر میساخت
✳️ این یاد کربلا و زمزمۀ نوحههای حماسی بود که ترس را از آنان میزدود و چنان آتشی در دل آنها میافروخت که دیگر باکی از مرگ نداشته
⭕️ و در زیر رگبار گلوله و ترکش، بی محابا به صف لشکر کفر تاخته و آنها را تار و مار میساختند.
ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️
💠 متن نوحۀ زیبای رزمندگان در جبههها :
نسیمی جان فزا می آید
بوی کرب و بلا می آید
واویلا واویلا واویلا
واویلا واویلا واویلا
حسین، ای نور دو چشمانم
تویی تو صاحب و مولایم
تویی که من به تو دل دادم
نوای یا حسین سر دادم
با ذکر تو مدد میگیرم
برای کربلا میمیرم
کنار علقمه شد غوغا
حرم دیگر ندارد سقا
نسیمی جان فزا می آید
بوی کرب و بلا می آید
🆔 @Defa_Moqaddas
👇🏻👇🏻👇🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴 به مناسبت نزدیک شدن به ایام محرم
⏳ یادی از دوران #دفاع_مقدس
🎥 فیلم | زمزمۀ نوحۀ «نسیمی جانفزا میآید/ بوی کرب و بلا میآید»
🆔 @Defa_Moqaddas
#خمپاره_هم_حرمت_وضو_را_نگاه_داشت!💦
🌷در تاریخ ١٦ آذر ماه ١٣٥٩ در منطقه جنگی گیلانغرب یگان ما برای مأموريت در خط مقدم جبهه بود. بچه ها هر کدام در سنگرهای پر از نور و عشق با خدا و آقا امام حسین (ع) میثاق می بستند و قلب هایشان را با آوای ملکوتی آیات قرآن مجید جلا می دادند و خود را برای حمله ای که در پیش بود آماده می کردند.
🌷من دیدهبان یگان بودم، نزدیکی های غروب بود و روز برای تحویل پست خویش به شب آماده می شد، وارد سنگر دیدهبانی شدم. دوربین دیدهبانی را بالا آوردم به طوری که قسمت جلوی آن روی گونی های دیواره سنگر دیدهبانی مقابل خورشید که درست روبروی کوه بود قرار گرفت....
🌷نور خورشید به لنز دوربین خورد و به سمت دشمن تابید. این اشتباه عاملی برای پی بردن دشمن به محل دیدهبانی شد. لحظاتی طول نکشید که دشمن شروع به کوبیدن منطقه ای کرد که یگان ما در آنجا مستقر شده بود.
🌷یکی از بچه های یگان که مسئول عقیدتی بود؛ جهت گرفتن وضو برای نماز مغرب و عشاء از سنگرش بیرون آمد؛ همین که آمدم به او بگویم مواظب باش، خمپارهای با زوزه ای بلند در کنارش اصابت کرد، چشمانم را گرفتم و با خود گفتم: خدایا دود شد! هیچی از او باقی نماند. فوری به طرفش دویدم. وقتی رسیدم؛ دیدم دارد وضو می گیرد و می گوید «اللهم صل علی محمد و آل محمد».
🌷با چشمانی حیرت زده دیدم گلوله خمپاره در کنار او در خاک فرو رفته بود، به طوری که قسمتی از آن بیرون و عمل نکرده بود. اشک از چشمانم سرازیر شد، او را بوسیدم و از خدا تشکر کردم.
—(راوى: جليل عبداللهى شكرانلو)
📚 كتاب "خاكيان افلاكى
🆔 @Defa_Moqaddas