🗓امروز ۲۱ تیر ۱۳۹۷ [ ۲۸ شوال ۱۴۳۹ ] مصادف است با:
💢 ۴۰۴۸۲۴ اُمین روز غیبت امام عصر (عج)
🔴 ۱۳۱۴۶ اُمین روز اسارت #حاج_احمد_متوسلیان بدست رژیم صهیونیستی..
❌ ۸۰۹۸🔻روز تا نابودی کامل #اسرائیل ✡
💠 و همچنین مصادف است با :
🔹قیام خونین مسجد گوهرشاد مشهد علیه کشف حجاب (۱۳۱۴ ه.ش)
🔸شهادت شهید خیرالله حسنزاده (۱۳۶۰ ه.ش)
🔹شهادت شهید قربانعلی امینی (۱۳۶۱ ه.ش)
🔸شهادت شهید مهدی نظیری (۱۳۶۴ ه.ش)
🔹شهادت شهید رضا حلاجی محمدآبادی، شهید نعمتالله مقنی، شهید احمدعلی نعمتی آرانی، شهید مهدی تسلیمی، شهید رضا جاویدان، شهید علی حجازی نیاکی، شهید حسین رمضانی، شهید مهدی زیاری، شهید سید عباس موسوی، شهید مصطفی افضلی، شهید بهروز کرمی چنسی، شهید مسعود نداف گیلاننژاد، شهید محمدعلی پوربختیاری، شهید علی اکبر شیرعلی (۱۳۶۷ ه.ش)
🔸شهادت شهید سعید جانبزرگی (۱۳۸۱ ه.ش)
🔹آغاز مقاومت ۳۳ روزه لبنان در مقابل حمله گسترده اسرائیل (۱۳۸۵ ه.ش)
🔸روز عفاف و حجاب
🆔 @Defa_Moqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⏳ #اوایل_جنگ
🎥 فیلم | حضور آیتالله خامنهای در جبهه و در بین رزمندگان اسلام -🌿🌸 #سال_1359
🆔 @Defa_Moqaddas
صادق آهنگران-نوحه سرایی بعد از آزادی شهر هویزه.mp3
382K
📢 صوت|نوحه سرایی به مناسبت آزادسازی هویزه
🎤با صدای حاج #صادق_آهنگران
🔹که در 9خرداد60 در هویزه اجرا شد
🔸در حین مراسم باد بسیار شدیدی وزید و پلاکاردها و داربست های محل در هم پیچید
🆔 @Defa_Moqaddas
صادق_آهنگران_روضه_و_مناجات_در_مسجد فاو ().mp3
5.29M
⏳ #زمان_جنگ | #سال_64
📢 صوت| روضه و نجوای حاج #صادق_آهنگران
🌷قبل از خواندن دعای کمیل در مسجد شهر #فاو
🔹 #عملیات_والفجر_8
🆔 @Defa_Moqaddas
صادق آهنگران – دعای کمیل - مناجات ().mp3
22M
⏳ دوران #دفاع_مقدس - #دهه_60
📢 صوت| دعای کمیل و مناجات توسط حاج #صادق_آهنگران
🆔 @Defa_Moqaddas
حسین فخری - از هویزه،خرمشهر ... تا غزه.mp3
6.87M
📢صوت| شعرخوانی و نوحهسرایی توسط #حسین_فخری (مداح رزمندگان-دوران دفاع مقدس)
💠 از هویزه، هور، مجنون، خرمشهر ...تا غزه
⭕️ چه بازیها کند این چرخ بازیگر
🔸دمی با ما و یک دم با غریب بیدلی دیگر
🆔 @Defa_Moqaddas
دعای ندبه -شاهچراغ ().mp3
10M
📢 صوت | حاج #صادق_آهنگران
🌼🍀🌸 #دعای_ندبه در حرم مطهر احمد بن موسی(ع) - شاهچراغ
🆔 @Defa_Moqaddas
⏳ #زمان_جنگ
🌷شهید مصطفی #ردانی_پور ، طلبه مُخلص اصفهانی و شاگرد آیتالله #بهاءالدینی و #بهجت و نیز جانشین شهید #خرازی ، فرمانده لشگر امامحسین(ع) - هم او که موفقیت #عملیات_فتح_المبین مدیون شهامت و رشادتهای اوست
┄──┄──┄──ا
شب جمعه ، دعای کمیل میخواند . اشک همه را در میآورد . بلند میشد. راه میافتاد توی بیابان؛ پای برهنه. روی رملها میدوید . گریه میکرد. امام زمان را صدا میزد. بچهها هم دنبالش زار میزدند. میافتاد. بیهوش میشد. هوش که میآمد، میخندید. جان میگرفت. دوباره بلند میشد. میدوید ضجّه میزد. یابنالحسن یابنالحسن میگفت. صبح که میشد،دعای ندبه میخواند. بیابان تمامی نداشت. اشک بچهها هم.
(راوی: همرزم شهید)
🆔 @Defa_Moqaddas
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
⏳#زمان_جنگ
خواندن دعایکمیل،عهد،توسل وندبه رادرجبههها شهیدمصطفی #ردانی_پور ترویجداد
اوطلبهمخلصوشاگردآیتالله #بهاءالدینی، #بهجت
ونیزجانشینشهیدخرازی،فرماندهلشگر امامحسینبود
🆔 @Defa_Moqaddas
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم | خاطره ای عجیب وشنیدنی از #شهید_ ابراهیم_هادی🌷
🆔 @Defa_Moqaddas✔️JOIN
✅به کانال "دفاع مقدس" بپیوندید
🗓امروز ۲۲ تیر ۱۳۹۷ [ ۲۹ شوال ۱۴۳۹ ] مصادف است با:
💢 ۴۰۴۸۲۵ اُمین روز غیبت امام عصر (عج)
🔴 ۱۳۱۴۷ اُمین روز اسارت #حاج_احمد_متوسلیان بدست رژیم صهیونیستی..
❌ ۸۰۹۷🔻روز تا نابودی کامل #اسرائیل ✡
💠 و همچنین مصادف است با :
🔸شهادت غلامحسین عارف دارابی، ناصر مظفری (۱۳۶۱ ه.ش)
🔹شهادت حبیبالله جمالی پاقلعه، رضا گلشن آرانی (۱۳۶۲ ه.ش)
🔸شهادت شهیدان حسین رحمانی، رحمان متان (۱۳۶۳ ه.ش)
🔹شهادت سید احمد علیزاده اسبو (۱۳۶۴ ه.ش)
🔸شهادت حیدر شهیدی (۱۳۶۵ ه.ش)
🔹شهادت محمد برخور (۱۳۶۶ ه.ش)
🔸شهادت مجید شفیعزاده، غلامرضا توسلی، مصطفی رستمزاده، فریدون بابادی، محمدباقر روحی، کریم احمدی، محمدسعید جوکار، منصور فلامرزی، #غلامرضا_صالحی قائممقام لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) (۱۳۶۷ ه.ش)
🔹شهادت شهیدان مدافع حرم مجتبی بختی و مصطفی بختی (۱۳۹۴ ه.ش)
🔸شهادت شهید مدافع حرم بهرام مهراد (۱۳۹۶ ه.ش)
🆔 @Defa_Moqaddas
🌴خاکریز خاطرات🌴
😊 خاطره طنز
💠 صد تا به راست ، پنجاه تا به چپ‼️
ما یك عده بودیم كه عازم جبهه شدیم. نه سازماندهی درستی داشتیم و نه سلاح و توپ و خمپاره و... رسیدیم به اهواز. رفتیم پیش برادران ارتشی و از آنها خواستیم تا از وجود نازنین ما هم استفاده كنند! فرمانده ارتشی پرسید: خُب، حالا در چه رسته ای آموزش دیده اید؟
همه به هم و بعد با تعجب به او نگاه كردیم. هیچ كس نمیدانست رسته چیست؟! فرمانده كه فهمید ما از دَم، صفر كیلومتر و آكبند تشریف داریم، گفت: آموزش سلاح و تیراندازی دیدید؟ با خوشحالی اعلام كردیم كه این یك قلم را واردیم.
ـ پس این قبضه خمپاره در اختیار شماست. بروید ببینم چه میكنید. دیده بان گزارش میدهد و شما شلیك كنید. بروید به سلامت!
هیچ كدام به روی مبارك خود نیاوردیم كه از خمپاره هیچ سررشته ای نداریم. رحیم گفت: انشااللّه به مرور زمان به فوت و فن همه سلاح های جنگی وارد خواهیم شد.
كمی دورتر از خط مقدم خمپاره را در زمین كاشتیم و چشم به بیسیم چی دوختیم تا از دیده بان فرمان بگیرد. بیسیم چی پس از قربان صدقه با دیده بان رو به ما فرمان «آتش» داد. ما هم یك گلوله خمپاره در دهان گل و گشاد لوله خمپاره رها كردیم. خمپاره زوزه كشان راهی منطقه دشمن شد. لحظه ای بعد بیسیم چی گفت: دیده بان میگه صد تا به راست بزنید!
همه به هم نگاه كردیم. من پرسیدم: یعنی چی صد تا به راست بریم؟
رحیم كه فرمانده بود كم نیاورد و گفت: حتماً منظورش این است كه قبضه را صد متر به سمت راست ببریم.
با مكافات قبضه خمپاره را از دل خاك بیرون كشیدیم و بدنه سنگینش را صد متر به راست بردیم. بیسیم چی گفت: دیده بان میگه چرا طول میدین؟
رحیم گفت: بگو دندان روی جگر بگذاره. مداد نیست كه زودی ببریمش!
دوباره خمپاره را در زمین كاشتیم. بیسیم چی از دیده بان كسب تكلیف كرد و بعد اعلام آتش كرد. ما هم آتش كردیم! بیسیم چی گفت: دیده بان میگه خوب بود، حالا پنجاه تا به چپ برید! با مكافات قبضه خمپاره را در آوردیم و پنجاه متر به سمت چپ بردیم و دوباره كاشتیم و آتش! چند دقیقه بعد بیسیم چی گفت: میگه حالا دویست تا به راست! دیگر داشت گریه مان می گرفت. تا غروب ما قبضه سنگین خمپاره را خركش به این طرف و آن طرف می كشاندیم و جناب دیده بان غُر میزد كه چرا كار را طول میدهیم و جَلد و چابك نیستیم.
سرانجام یكی از بچه ها قاطی كرد و فریاد زد: به آن دیده بان بگو اگر راست میگه بیاد اینجا و خودش صد تا به راست و دویست تا به چپ بره!
بیسیم چی پیام گهربار دوستمان را به دیده بان رساند و دیده بانكه معلوم بود حسابی از فاصله افتادن بین شلیك ها عصبانی شده، گفت كه داره میآد.
نیم ساعت بعد دیده بان سوار بر موتور از راه رسید. ما كه از خستگی همگی روی زمین ولو شده بودیم، با خشم نگاهش كردیم.
دیده بانكه یك ستوان تپل مپل بود، پرسید: خُب مشكل شما چیه؟ شما چرا اینجایین. از جایی كه صبح بودید خیلی دور شدین!
رحیم گفت: برادر من، آخر هی میگی برو به راست. صد تا برو به چپ. خُب معلوم كه از جایی كه اوّل بودیم دور میشیم دیگه.
ستوان اول چند لحظه با حیرت بروبر نگاهمان كرد. بعد با صدای رگه دار پرسید: بگید ببینم وقتی میگفتم صد تا به راست، شما چه کار میكردین؟
ـ خُب معلومه، قبضه خمپاره رو در
می آوردیم و با مكافات صد متر به راست می بردیم!
ستوان مجسمه شد. بعد پقی زد زیر خنده. آنقدر خندید كه ما هم به خنده افتادیم. ستوان خندهخنده گفت: وای خدا! چه قدر بامزه، خدا خیرتان بده چند وقت بود كه حسابی نخندیده بودم. وای خدا دلم درد گرفت.
ما كه نمی دانستیم علّت خنده ستوان چیه، گفتیم: چرا میخندی؟
ستوان یك شكم دیگر خندید. بعد خیسی چشمانش را گرفت و گفت: قربان شكل ماهتان برم، وقتی می گفتم صد تا به راست، یعنی اینكه با این دستگیره سر خمپاره را صد درجه به راست بچرخانید، نه اینكه كله اش را بردارید و صد متر به سمت راست ببریدش! و دوباره خندید.
فهمیدیم چه گافی دادیم. ما هم خندیدیم. دست و بالمان از خستگی خشك شده بود، اما چنان می خندیدیم كه دلمان درد گرفته بود.
🆔 @Defa_Moqaddas
هدایت شده از دفاع مقدس
👈کانال "دفاع مقدس" @Defa_Moqaddas
🔹تلگرام: https://t.me/Defa_Moqaddas
🔸ایتا: http://eitaa.com/Defa_Moqaddas
💠 نگاهی به رویدادهای 8 سال جنگ تحمیلی
🔹فرازی از وصیتنامه🌷شهید صفایی حائری:
... و بزرگترین فتنه،
ظهور و حضور یهود جحود،
که پیغمبر و قرآن،
ایشان را بدترین دشمنان اسلام معرفی کردهاند، میباشد
و تا محو اسرائیل از پا نخواهیم نشست
و قرآن فرمود:
«و قاتِلوا ائمة الکفر».
و رأس همه کفار در اینجا اسرائیل است
و چون در پیشاپیش اسرائیل،
ضد اسلامیان ملبّس به اسلام صفبندی کردهاند،
لذا بر ما واجب است
که در ابتدا آنان را از سر راه خود دفع کنیم
و بعد به مصاف جنگ با اسرائیل برویم
و وای بر روزی که برای حفظ جان،
راضی به تسلط یهودیان تشنه به خون مسلمانان و غدهی سرطانی در تمام ملل مستضعف بر مردم جهان شویم.
آری این است معیار ما در جنگ و جهاد و دفاعمان.
ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️
─شهید صفایی حائری فرزند متفکر و نظریه پرداز در علوم تربیتی و صاحب تألیفات متعدد، مرحوم استاد علی صفایی حائری (#عین_صاد)
🆔 @Defa_Moqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۲تیر۱۳۷۸ -رحلت پدر 🌷شهیدمحمدصفایی حائری
🎬کلیپی اززندگی مرحوم استادعلی صفایی حائری(عین.صاد)
🔹متفکر ونظریه پرداز علوم اسلامی وصاحب تألیفات متعددکه شاگردان بسیاری درمکتب اوپرورش یافتند
@Defa_Moqaddas
💠عشق به پرواز و لقاء دوست در علی صفایی حائری(عین.صاد) موج میزد
🔹در بهمن ماه سال 62 بعنوان مبلغ از طرف حوزه علميه قم عازم #جبهههاىجنگ شد كه از اوائل بلوغ اين كشش و اين عشق و احساس به مرگ و شهادت را در خود احساس مىكرد و اين عشق و احساس ريشه در تنگى دنيا و حالتهايى داشت كه از پدر خويش نسبت به مرگ مشاهده مىكرد.
🔸یکی از شاگردان استاد میگوید: بارها شنيده بوديم كه مىگفت: مَثَل من مَثَل مسافرى است كه حتى بار و ساكش را زمين نگذاشته و هر لحظه آماده رفتن و حركت است.
🔹با #شهادت فرزند بزرگش محمد، بسيارى از حرفها و حديثها نسبت به ايشان فروكش كرد و به خاموشى گراييد. و هنگام رفتن محمد به جبهه و اجازه او از پدر، اين چنين گفته بود:
─ «من شماها را بزرگ نكردهام تا در پيرى عصاى دست من باشيد. شماها را حتى براى خودم و كارهاى خودم نخواستهام. خواستهام تا نور چشم خدا و اولياى او باشيد، نه سنگى در راه و خارى در چشم و استخوانى در گلو. تمامى انتظار و دعا و خواستهام براى وجود گسترده و بارور شما بوده، تا از كسانى باشيد كه خداوند در برابر فرشتهها به شما مباهات كند و از شما در آسمان به بزرگى ياد نمايد.»
➖... و گفته بود:
─ «بابا! اول #شهيد شو بعد به جبهه برو»؛ كه بايد ديد و آمد و تمامى راه را هم ديد، نه اين كه آمد و ديد. آنها كه مىآيند تا ببينند، گرفتار نوسانها مىشوند و رنگ مىبازند.
@Defa_Moqaddas
🌷باغ #شهادت
─ شعری از استاد علی صفایی حائری(عین.صاد)
در باغ شهادت تو
مرگ را ديدم كه بار زندگى آورده بود.
دستهاى تو، باغبان هاى خوب زندگى هستند
و خونت را چه بگويم، كه روح زندگى و يا زندگانى روح است.
آنقدر مى دانم هر روز صبح فرشته ها از چشمه ى خون تو وضو مى گيرند.
تا نماز عشق را كه تو ناتمامش گذاشتى به «سلامى» برسانند.
اما در قيام مى شكنند
در ركوع خون از مژه مى گشايند
در سجود به خون مى نشينند
برخيز اى شهيد
اين نماز شكسته را، تو خود به سلامى برسان.
حتى فرشته ها در نماز خون تو، مغروقند.
برخيز اى شهيد
محراب در انتظار سلام توست.
و ستاره ها مى خواهند. در اشك سفيد تو خود را بيابند.
و خدا مى خواهد در قيام تو، قيامت را
و در خون سبز تو تماميت را به فرشته ها، نشان بدهد.
و فرشته ها مى خواهند با صداى اشك تو راهشان را نشانه بگذارند.
و در بزم خدا، با سكوت تو، سرودى را بخوانند
كه من هم هر روز صبح از زبان اين نرگس هاى مست، بتوانم بشنوم.
و با سكوت و نگاهم بتوانم بگويم
و با روح سبز تو بتوانم، زندگى كنم
وقتى كه زندگى در خون سبز تو
و مرگ در زندگانى من خانه مى كند،
من سكوت را با صداى تو مى شكنم
و فرياد را در سكوت تو مى خوانم
تو راز استقامت مايى
تو روح اقتدار خدايى
۱۳۶۰/۸/۲۶
(منبع: 📚کتاب: "و با او با نگاه فریاد می کردیم"(مجموعه اشعار استاد)، ص۱۶۲)
🆔 @Defa_Moqaddas