📷عکس لو رفته ازسفره اشرافی رهبر
💠غذا و سفره مجلل و ویژه در زمانیکه امام جمعه تهران ونماینده امام در شورایعالی دفاع و ...نیزبودند
متفاوت بودن غذای ایشان بامحافظان،سنگر بتنی،قالیچه های گرانقیمت‼️
@Defa_Moqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 تصاویر لو رفته و دیده نشده از سهمخواهی رزمنده ها از سفره انقلاب
🆔 @Defa_Moqaddas
هدایت شده از یاد ایّام
👈 کانال: "یاد ایام" @yade_ayyaam
🔹تلگرام: http://t.me/yade_ayyaam
▫️ایتا: http://eitaa.com/yade_ayyaam
▪️سروش: http://sapp.ir/yade_ayyaam
➖موضوع: نگاهی به تاریخ چند دهه اخیر
هدایت شده از یاد ایّام
⁉️ "آقازاده ها" یا "حرام زاده ها"
▫️آقازاده از فرنگ برگشته، با پررویی می گفت:
«در آینده مملکت، اگر ما "آقازاده ها" حاکم نشویم،
قطعا "حرام زاده ها" حاکم خواهند شد!»
یادش رفته، آن که:
گوشت و بند بند استخوانهایش از بیت المال قوام یافته
با پول این ملت مظلوم به آغوش فرنگ رفته و تحصیل ... کرده
خانه دهها میلیاردی بالاشهر و حقوق نجومی خانواده اش، از اشک چشم یتیمان فراهم آمده
ماشین میلیاردی زیر پایش، حاصل بیکاری جوانان کشور است
کانتینرهای کالای قاچاقش، باعث تعطیلی کارخانه ها و اخراج کارگران است
همچون خوره به جان انقلاب و کشور افتاده است
و ...
«خودش، دقیقا همان است که ما را از آن می ترساند!»
حمید داودآبادی
🆔 @yade_ayyaam
شهید احمد سیاف زاده.pdf
679.2K
📚 نسخه PDF | "مرور اجمالی بر زندگی و مجاهدت های سردار شهید احمد سیاف زاده"
🌴از فدماندهان ارشد دوران #دفاع_مقدس
🆔 @Defa_Moqaddas
13.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلم| روایت محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه از طرح ابتکاری شهید احمد سیّاف زاده در عملیات خیبر - عبور رزمندگان در هور و در تاریکی شب
🆔 @Defa_Moqaddas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 فیلم| حاج صادق آهنگران در وصف سرداران #دفاع_مقدس اشعار حماسی میسراید
▫️ مراسم سالگرد شهادت #احمد_سیاف_زاده ،فرمانده عملیات قرارگاه کربلا در زمان جنگ
🆔 @Defa_Moqaddas
💠سفره ساده و بی ریای جبهه
🔹 آن زمان که آدم ها سبکبال و سبکبار بودند،چراکه گلوله بود و آتش وترکش و با مرگ یک وجب فاصله داشتند -...احساس رفتن نشاط انگیز است وماندن جز رکود و رخوت نیست
@Defa_Moqaddas
🌈 گفتید چہ دلگشاست
افق در طلوع صبح ...
گفتیم ڪہ چهرۂ شما
ز آن دلگشاتر است ...
@Defa_Moqaddas
💠 #حاج_احمد_متوسلیان:
ما با ایمانمان میجنگیم؛ جندالله با ایمانش میجنگد نه با تجهیزات
🆔 @Defa_Moqaddas
💠 شهید مرتضی آوینی:
🔹اكنون ما آموختهایم كه قدرت ایمان بر ماشین جنگ و تكنولوژی پیچیدهی آن غلبه دارد و به مصداق «زكاة العلم نشره»، این درس را به همه جهان خواهیم آموخت. آینده جهان از آنِ ماست و آنچه شیاطین توهم كردهاند سرابی بیش نیست. حضور امت ما در جنگ، جز با عنایت به مبانی اعتقادی مكتب اسلام قابل تفسیر نیست. تركیب سپاه اسلام، آنچنان كه امروز در ایران و لبنان و افغانستان تشكل یافته است، ریشه در صدر تاریخ اسلام دارد و نه، باز هم دورتر، سابقهی حضور بسیجيها را در ركاب انبیا و اولی الامر در همه تاریخ بعثت انبیا ميتوان جست: «و كاین من نبی قاتل معه ربیون كثیر.» وقتی مؤمنین مسلح شوند، قدرت خدا در جماعت آنان ظاهر ميشود، و مگر نه این است كه ما امروز بزرگترین قدرت جهان هستیم؟ وقایع خلیج فارس نشان داد كه نميتوان در این حقیقت تردیدی روا داشت.
▫️چگونه ميتوان از مهندسی _ رزمی سخنی گفت و از آقاتقی یاد نكرد؟ مگر نه این است كه مهندسی_رزمی و آقاتقی همزاد بودند؟ برادر فروزش درباره او ميگفت: «از فاو كه حركت كنی، تا قلهی پوشیده از برف «كلاشین» در شمال غرب، روبروی اشنویه و پیرانشهر، هر جا خاكریزی، پلی و یا جادهای وجود دارد، همه از آثار وجود پربركت شهید سید محمد تقی رضوی است.»
🆔 @Defa_Moqaddas
شهید آوینی-برتری ایمان بر قدرت تکنولوژی.mp3
719K
📢 صوت| شهید مرتضی آوینی:
🔹ما آموختهایم كه قدرت ایمان بر ماشین جنگ و تكنولوژی پیچیده آن غلبه دارد
ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️
🌴 آثار وجود پربركت شهید سید محمد تقی رضوی از زبان شهیدآوینی
🆔 @Defa_Moqaddas
🌷 #سید_محمد_تقی_رضوی به روایت مادر شهید:
سید محمد بعد از ازدواج؛ با خانواده به اهواز رفت،
مدتها از او خبری نداشتیم
خانواده هوای دیدارش را داشتند.
همه به دنبال فرصتی می گشتیم که به دیدار سید محمد و همسرش برویم.
سرانجام با آمدن عید و تعطیلات سال جدید ما نیز اسباب سفر بستیم و روانه اهواز شدیم و بعداز رسیدن به اهواز راهی خانه محمد تقی.
من از زندگی محمد تصور دیگری داشتم و هیچگاه فکر نمی کردیم که زندگی او اینگونه باشد.
برای همین لحظه ای حیران شدم و بی اختیار قطرات اشک از گوشه چشمم به پایین لغزید.
زندگی سید محمد خیلی ساده تر از آن چیزی بود که حتی بتوان تصورش را کرد.
کل زندگی آقا تقی در دو پتو خلاصه می شد که یکی زیر انداز و دیگری روانداز بود.
آنها حتی بالشی هم نداشتند که زیر سرشان بگذارند.
آقا تقی اورکتشو برای زیر سرش استفاده می کرد و خانمش هم چادرشو زیر سرش میگذاشت...
🌴 #مردان_بی ادعا
@Defa_Moqaddas
🌷مناجاتی از شهید #سید_محمد_تقی_رضوی
خدایا! عاشق ترم کن به دیدارت
خدایا! خطا کردم به بزرگی و عظمتت ببخشم
خدایا! با همه گناهانم ببخش و بیامرزم و شهادت نصیبم گردان
خدایا! نمیدانم بااین بار گناهان با چه رویی به پیشگاهت برسم .با این همه عشق دیدارت دیگر تحملم را بریده است.
خداایا! با دیدن یاوران صدیقت احساس حسادت میکنم راه مرا در کنار یاورانت قرار ده.
خدایا! در این شبهای با عظمت طلوع فجر در کنار رزمندگان اسلام مراهم در کنار یاورانت قرارده
خدایا! خانواده شهدافرزندان شهدامنتظر پیروزی اسلام هستند نصرت نهایی را هرچه زودتر عطا فرما.
🆔 @Defa_Moqaddas
هدایت شده از دفاع مقدس
🌷 شهید صیاد شیرازی از شهید رضوی می گوید:
این جهادگر عزیز چهره بسیار با سابقه ای بود که می توان او را هم به عنوان یک رزمنده اسلام در مجموعه رزمندگان مجسم کرد و هم به عنوان یک جهادگر اسوه از او نامبرد. اگر بخواهیم روی اخلاق فردی او بحث کنیم فکر می کنم بعضی از منش های او برای همه مشخص است. همیشه یک تسبیح در دست داشت و ذکر می گفت. همیشه یک التهاب و هیجان درونی برای کاریابی داشت.وقتی که به او می گفتند آقای رضوی برای جلسه بیا، مثل این بود که دنیا را به او داده ای چون می دانست که کار جدیدی برای او پیدا شده و عظمت و روحیه او در این بود که از نوع کار نمی ترسید. هر کجا او را احضار می کردند بلافاصله می آمد. این روحیات عمل پیوند و وحدت بیشتری در بین رزمندگان می شد این افراد به هیچ عنوان به هیچ چیز وابسته نیستند و وابستگی آنان به خداوند محرز است.
از منش های دیگرش علاقه مندی او به کارش بود مخصوصا اگر در خط اول جبهه تا عمق دشمن می بود. پا به پای عناصر شناسایی به محل می شتافت و به نظر می رسید که متحرک تر می شود. یعنی همیشه دنبال آن هدفی بود که بالاخره به آن رسید. در واقع زبان من قاصر از آن است که بتوانم به معنای واقعی تری از شخصیت شهید ارجمند برادر عزیز رضوی حرف بزنم ولی تا آنجا که من با ایشان در تماس بودم اینهایی بود که گفتم. خداوند او را با سایر شهدای انقلاب و با بزرگان بهشت محشور گرداند.
@Defa_Moqaddas
دفاع مقدس
🌹شهید محمد حسین مَردی ممقانی ، مسئول بهداری سپاه مریوان و فرمانده واحد بهداری تیپ۲۷ محمدرسول الله(ص)
[In reply to دفاع مقدس]
💠 روایت مجتبی عسگری از حال و هوای شهید سید محمد رضا دستواره پس از شهادت همرزم و رفیق صمیمی اش شهید ممقانی، دو روز قبل از شهادت خودش:
🎤 روز دوم یا سوم عملیات بود که همرزم مشترک و قدیمی ما، محمد حسین ممقانی شهید شد، رفتم خط، تا خبر را به سید رضا بدهم. دیدم مچاله شده داخل سنگر و خوابیده. صورتش هم خاکی بود. محسن کاظمینی گفت: بیدارش کنم؟ گفتم: نه، بگذار بخوابد.
دقایقی نگذشت که آتش دشمن شدید شد و سید رضا خود به خود از خواب بیدار شد. من نمی دانستم رضا می داند ممقانی شهید شده، وقتی من را دید، بغلم گرفت و شروع کرد به گریه کردن و گفت: دیدی مجتبی، ممقانی هم شهید شد. بهترین دوستمان هم رفت. دیدی رفقا رفتند و باز ما تنها ماندیم
شروع کرد به گریه کردن، پشتش به سمت مهران بود و همینطور که من را بغل کرده بود، دست ها را آورد بالا، حالتی که نه فریاد بود نه صدای آرام
با صدای بلند گفت:
خدایا؛ خسته شدم، من را هم ببر!
🆔 @Defa_Moqaddas
❂○° اهالی #مریوان این شهید را از یاد نمیبرند °○❂
💠 پس از پذیرش تشکیل تیپ ۲۷محمد رسول الله از سوی #حاج_احمد_متوسلیان و #حاج_همت در پی پیشنهاد فرمانده وقت سپاه پاسداران #محسن_رضایی، #حاج_احمد_متوسلیان به سراغ شهید #ممقانی میرود و فرماندهی بهداری را به او پیشنهاد میکند ولی از پذیرش آن سر باز میزند و در جواب #حاج_احمد به او میگوید چه فرقی میکند در کجا باشم هدف ما خدمت به مردم و انقلاب است ولی #حاج_احمد اسرار میکند و وقتی به او میگوید این یک تکلیف است او میپذیرد.
🔸 #حاج_محمدحسین_مردی پس از تشکیل تیپ ۲۷محمد رسول الله به فرماندهی #حاج_احمد_متوسلیان در ۲۴بهمن۱۳۶۰مسئولیت #بهداری_رزمی تیپ را بر عهده میگیرند و در حوزه درمان و پست امداد خط مقدم خدمات نوینی را با نبوغ و مدیریت خواص خود به اجرا در میاورد که تمام مسئولین بهداری رزمی های منطقه جنگی را به سوی خود جلب میکند و سرمشق تمامی آنها در زمینه ایجاد #بیمارستان_صحرایی به سبک نوین و امدادگری میشود.
🌷 سردار شهید #حاج_محمدحسین_مردی_ممقانی مسئولیت بهداری رزمی لشکر۲۷ محمدرسولالله(ص) اولین ایجاد کننده بیمارستان صحرایی در جبهه های دفاع مقدس
🆔 @Defa_Moqaddas
💠 #احمد_متوسلیان در جمع شهیدان حسن زمانی، علیرضامهرآئینه، دستواره، ممقانی، ملاسلیمانی، برادران فراهانی، قدبیگی، طالبی و برادران پیشمرگ کُرد پاوه
🆔 @Defa_Moqaddas
❂○° رسیدگی به مجروحان دشمن °○❂
▫️ آذر ۵۹ ما در بیمارستان بودیم که دیدیم عدهای با لباس کردی از مقابل بیمارستان رد شدند… بعدتر فهمیدیم بچههای خودمان بودند که همراه با #پیشمرگان_مسلمان به یک عملیات برون مرزی رفتند، ۳- ۲ روزی گذشت. برف شدیدی میآمد.
🔹برادر #ممقانی آمد و گفت که بیمارستان را آماده کنید، بچهها رفتهاند #دزلی را بگیرند. ما همه ترسیدیم: مگر میشود #دزلی را گرفت؟! اولین زخمیها را آوردند؛ ۴ #دموکرات بودند. گذاشتیم شان کنار اتاق عمل.
🔸 ممقانی میگفت اینها را ببرید اتاق عمل، اما ما منتظر مجروحین خودمان بودیم. گفتند مجروح نمیآورند. ترسیدیم که همه شهید شده باشند! اما بعد فهمیدیم دزلی را گرفتهایم بی آنکه حتی خونی از بینی بچه هایمان آمده باشد.
🔹 ما هنوز آن ۴ دموکرات را نبرده بودیم اتاق عمل! بالاخره از سپاه آمدند و از قول #حاج_احمد_متوسلیان گفتند: "وای به حالتان اگر به زخمی ها رسیدگی نکنید!" ما هم به مداوای آنها پرداختیم.
—(راوی: سردار مجتبی عسگری)
🆔 @Defa_Moqaddas
سهم ما از سفره انقلاب!
آتش بگیر تا که بدانی چه می کشم
احساس سوختن به تماشا نمی شود
33 سال پیش چنین ایامی در پادگان دوکوهه، گردان شهادت، قبل از عزیمت به آبادان برای عملیات والفجر 8
حمید داودآبادی: امروز حی و حاضر، طلبکار، پررو و ... در خدمت شماست.
حسین ... معروف به عموحسین:
یکی از بچه های گردان شهادت که با عموحسین در اوج جنگ در فاو بودیم، تعریف می کرد:
"بعد از جنگ، داشتم در خیابان مولوی می رفتم که ناگهان یکی داد زد: شهرداری ...
همه دست فروشها وسایل خود را جمع کردند تا بگریزند که مورد لطف و رحمت ماموران شهرداری قرار نگیرند.
در آن میان چشمم به عموحسین افتاد. کیسه وسایلش را از زمین جمع کرد تا بگریزد. درحال فرار، نگاهی تلخ در چشمان من انداخت، و در رفت."
دیگر کسی عمو حسین را ندید و خبری از او ندارم.
حسن ...: عاشقش بودم. مثل همه بچه های باصفای جنگ.
در اوج جنگ با هم عقد اخوت بستیم.
سال 78 هر طوری بود پیدایش کردم. آمد خداحافظی که دارم می روم. پرسیدم کجا؟ گفت:
"چند سالی است می روم کویت کارگری. ماهی 400 هزارتومان می دهند. همه هزینه رفت و آمد با خودمان است. شش ماه یک بار هم می آیم به زن و بچه ام سر می زنم."
التماسش کردم:
"یک هفته دیرتر برو تا به دوستان و همرزمان بگویم در همین ایران برایت کاری پیدا کنیم."
یک هفته به همه زنگ زدم، پیش خیلیها رفتم، التماس کردم، زار زدم، در وبلاگ نوشتم و هیاهو براه انداختم.
هفته بعد زنگ زد و گفت:
"حمیدجون، من که می دونستم کاری از دستت برنمیاد. خودم همه این راهها رو رفتم و به همه دوستان رو زدم ولی خوردم توی دیوار."
و رفت کویت برای کارگری.
دیگر از او خبری ندارم.
این انشای امشب من با عنوان " سهم ما از سفره انقلاب" در چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب و در سی و سومین سالگرد عملیات والفجر 8 از دوستان و همرزمانم است.
آنها که ژن خوب نبودند و فقط باید می رفتند که بجنگند!
نمی خواهم کسی نشانی از آنها بدهد.
خجالت می کشم، از شرم می میرم، آب می شوم.
لعنت بر من و این دل صاب مرده که هنوز می تپد، لبهایی که به زور به خنده باز می شوند و دلی که می سوزد ولی نمی گذارد کسی دودش را ببیند.
🆔 @Defa_Moqaddas