eitaa logo
دفاع مقدس
399 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
881 ویدیو
248 فایل
💠 نیم نگاهی به رویدادهای دفاع مقدس 🌼🌸🍀در قالب: متن، عکس، صوت، فیلم و کلیپ
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دفاع مقدس
🌷 شهید صیاد شیرازی از شهید رضوی می گوید: این جهادگر عزیز چهره بسیار با سابقه ای بود که می توان او را هم به عنوان یک رزمنده اسلام در مجموعه رزمندگان مجسم کرد و هم به عنوان یک جهادگر اسوه از او نامبرد. اگر بخواهیم روی اخلاق فردی او بحث کنیم فکر می کنم بعضی از منش های او برای همه مشخص است. همیشه یک تسبیح در دست داشت و ذکر می گفت. همیشه یک التهاب و هیجان درونی برای کاریابی داشت.وقتی که به او می گفتند آقای رضوی برای جلسه بیا، مثل این بود که دنیا را به او داده ای چون می دانست که کار جدیدی برای او پیدا شده و عظمت و روحیه او در این بود که از نوع کار نمی ترسید. هر کجا او را احضار می کردند بلافاصله می آمد. این روحیات عمل پیوند و وحدت بیشتری در بین رزمندگان می شد این افراد به هیچ عنوان به هیچ چیز وابسته نیستند و وابستگی آنان به خداوند محرز است. از منش های دیگرش علاقه مندی او به کارش بود مخصوصا اگر در خط اول جبهه تا عمق دشمن می بود. پا به پای عناصر شناسایی به محل می شتافت و به نظر می رسید که متحرک تر می شود. یعنی همیشه دنبال آن هدفی بود که بالاخره به آن رسید. در واقع زبان من قاصر از آن است که بتوانم به معنای واقعی تری از شخصیت شهید ارجمند برادر عزیز رضوی حرف بزنم ولی تا آنجا که من با ایشان در تماس بودم اینهایی بود که گفتم. خداوند او را با سایر شهدای انقلاب و با بزرگان بهشت محشور گرداند. @Defa_Moqaddas
📷 جمع باصفای رزمندگان گردان انصار - لشکر ۲۷ محمدرسول الله(ص) 🌴 دوران #دفاع_مقدس 🆔 @Defa_Moqaddas
🌸🌼☘ یاد باد آن روزگاران یاد باد 🆔 @Defa_Moqaddas
🌹شهید محمد حسین مَردی ممقانی ، مسئول بهداری سپاه مریوان و فرمانده واحد بهداری تیپ۲۷ محمدرسول الله(ص)-شهادت: کربلای یک 📷 عکس بالا: شهید ممقانی در کنار احمد متوسلیان، فرمانده سپاه مریوان @Defa_Moqaddas
دفاع مقدس
🌹شهید محمد حسین مَردی ممقانی ، مسئول بهداری سپاه مریوان و فرمانده واحد بهداری تیپ۲۷ محمدرسول الله(ص)
[In reply to دفاع مقدس] 💠 روایت مجتبی عسگری از حال و هوای شهید سید محمد رضا دستواره پس از شهادت همرزم و رفیق صمیمی اش شهید ممقانی، دو روز قبل از شهادت خودش: 🎤 روز دوم یا سوم عملیات بود که همرزم مشترک و قدیمی ما، محمد حسین ممقانی شهید شد، رفتم خط، تا خبر را به سید رضا بدهم. دیدم مچاله شده داخل سنگر و خوابیده. صورتش هم خاکی بود. محسن کاظمینی گفت: بیدارش کنم؟ گفتم: نه، بگذار بخوابد. دقایقی نگذشت که آتش دشمن شدید شد و سید رضا خود به خود از خواب بیدار شد. من نمی دانستم رضا می داند ممقانی شهید شده، وقتی من را دید، بغلم گرفت و شروع کرد به گریه کردن و گفت: دیدی مجتبی، ممقانی هم شهید شد. بهترین دوستمان هم رفت. دیدی رفقا رفتند و باز ما تنها ماندیم شروع کرد به گریه کردن، پشتش به سمت مهران بود و همینطور که من را بغل کرده بود، دست ها را آورد بالا، حالتی که نه فریاد بود نه صدای آرام با صدای بلند گفت: خدایا؛ خسته شدم، من را هم ببر! 🆔 @Defa_Moqaddas
❂○° اهالی این شهید را از یاد نمیبرند °○❂ 💠 پس از پذیرش تشکیل تیپ ۲۷محمد رسول الله از سوی و در پی پیشنهاد فرمانده وقت سپاه پاسداران ، به سراغ شهید میرود و فرماندهی بهداری را به او پیشنهاد میکند ولی از پذیرش آن سر باز میزند و در جواب به او میگوید چه فرقی میکند در کجا باشم هدف ما خدمت به مردم و انقلاب است ولی اسرار میکند و وقتی به او میگوید این یک تکلیف است او میپذیرد. 🔸 پس از تشکیل تیپ ۲۷محمد رسول الله به فرماندهی در ۲۴بهمن۱۳۶۰مسئولیت تیپ را بر عهده میگیرند و در حوزه درمان و پست امداد خط مقدم خدمات نوینی را با نبوغ و مدیریت خواص خود به اجرا در میاورد که تمام مسئولین بهداری رزمی های منطقه جنگی را به سوی خود جلب میکند و سرمشق تمامی آنها در زمینه ایجاد به سبک نوین و امدادگری میشود. 🌷 سردار شهید مسئولیت بهداری رزمی لشکر۲۷ محمدرسول‌الله(ص) اولین ایجاد کننده بیمارستان صحرایی در جبهه های دفاع مقدس 🆔 @Defa_Moqaddas
💠 در جمع شهیدان حسن زمانی، علیرضامهرآئینه، دستواره، ممقانی، ملاسلیمانی، برادران فراهانی، قدبیگی، طالبی و برادران پیشمرگ کُرد پاوه 🆔 @Defa_Moqaddas
❂○° رسیدگی به مجروحان دشمن °○❂ ▫️ آذر ۵۹ ما در بیمارستان بودیم که دیدیم عده‌ای با لباس کردی از مقابل بیمارستان رد شدند… بعدتر فهمیدیم بچه‌های خودمان بودند که همراه با به یک عملیات‌ برون مرزی رفتند، ۳- ۲ روزی گذشت. برف شدیدی می‌آمد. 🔹برادر آمد و گفت که بیمارستان را آماده کنید، بچه‌ها رفته‌اند را بگیرند. ما همه ترسیدیم: مگر می‌شود را گرفت؟! اولین زخمی‌ها را آوردند؛ ۴ بودند. گذاشتیم شان کنار اتاق عمل. 🔸 ممقانی می‌گفت اینها را ببرید اتاق عمل، اما ما منتظر مجروحین خودمان بودیم. گفتند مجروح نمی‌آورند. ترسیدیم که همه شهید شده باشند! اما بعد فهمیدیم دزلی را گرفته‌ایم بی‌ آنکه حتی خونی از بینی بچه‌ هایمان آمده باشد. 🔹 ما هنوز آن ۴ دموکرات را نبرده بودیم اتاق عمل! بالاخره از سپاه آمدند و از قول گفتند: "وای به حالتان اگر به زخمی‌ ها رسیدگی نکنید!" ما هم به مداوای آنها پرداختیم. —(راوی: سردار مجتبی عسگری) 🆔 @Defa_Moqaddas
سهم ما از سفره انقلاب! آتش بگیر تا که بدانی چه می کشم احساس سوختن به تماشا نمی شود 33 سال پیش چنین ایامی در پادگان دوکوهه، گردان شهادت، قبل از عزیمت به آبادان برای عملیات والفجر 8 حمید داودآبادی: امروز حی و حاضر، طلبکار، پررو و ... در خدمت شماست. حسین ... معروف به عموحسین: یکی از بچه های گردان شهادت که با عموحسین در اوج جنگ در فاو بودیم، تعریف می کرد: "بعد از جنگ، داشتم در خیابان مولوی می رفتم که ناگهان یکی داد زد: شهرداری ... همه دست فروشها وسایل خود را جمع کردند تا بگریزند که مورد لطف و رحمت ماموران شهرداری قرار نگیرند. در آن میان چشمم به عموحسین افتاد. کیسه وسایلش را از زمین جمع کرد تا بگریزد. درحال فرار، نگاهی تلخ در چشمان من انداخت، و در رفت." دیگر کسی عمو حسین را ندید و خبری از او ندارم. حسن ...: عاشقش بودم. مثل همه بچه های باصفای جنگ. در اوج جنگ با هم عقد اخوت بستیم. سال 78 هر طوری بود پیدایش کردم. آمد خداحافظی که دارم می روم. پرسیدم کجا؟ گفت: "چند سالی است می روم کویت کارگری. ماهی 400 هزارتومان می دهند. همه هزینه رفت و آمد با خودمان است. شش ماه یک بار هم می آیم به زن و بچه ام سر می زنم." التماسش کردم: "یک هفته دیرتر برو تا به دوستان و همرزمان بگویم در همین ایران برایت کاری پیدا کنیم." یک هفته به همه زنگ زدم، پیش خیلیها رفتم، التماس کردم، زار زدم، در وبلاگ نوشتم و هیاهو براه انداختم. هفته بعد زنگ زد و گفت: "حمیدجون، من که می دونستم کاری از دستت برنمیاد. خودم همه این راهها رو رفتم و به همه دوستان رو زدم ولی خوردم توی دیوار." و رفت کویت برای کارگری. دیگر از او خبری ندارم. این انشای امشب من با عنوان " سهم ما از سفره انقلاب" در چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب و در سی و سومین سالگرد عملیات والفجر 8 از دوستان و همرزمانم است. آنها که ژن خوب نبودند و فقط باید می رفتند که بجنگند! نمی خواهم کسی نشانی از آنها بدهد. خجالت می کشم، از شرم می میرم، آب می شوم. لعنت بر من و این دل صاب مرده که هنوز می تپد، لبهایی که به زور به خنده باز می شوند و دلی که می سوزد ولی نمی گذارد کسی دودش را ببیند. 🆔 @Defa_Moqaddas
📷 آموزش نظامی خواهران در دهه شصت 🌴 دوران #دفاع_مقدس 🆔 @Defa_Moqaddas
📸 بسترسازی مواد منفجره‌ی غیرقابل استفاده برای امحاء🔥 ⏳ 🆔 @Defa_Moqaddas
سرودانقلاب-سلاح را برگیریم.mp3
651.4K
📢 صوت | سرود انقلابی: سرودانقلاب-سلاح را برگیریم 🆔 @Defa_Moqaddas