خاطرات جواد اکبری، یار و همرزم حاج احمود متوسلیان - 5.mp3
زمان:
حجم:
1.7M
📢 صوت | خاطرات جواد اکبری، یار و همرزم حاج احمد متوسلیان
5⃣ قسمت پنجم
🆔 @Defa_Moqaddas
خاطرات جواد اکبری، یار و همرزم حاج احمود متوسلیان - 6.mp3
زمان:
حجم:
3.59M
📢 صوت | خاطرات جواد اکبری، یار و همرزم حاج احمد متوسلیان
6⃣ قسمت ششم
🆔 @Defa_Moqaddas
خاطرات جواد اکبری، یار و همرزم حاج احمود متوسلیان - 7.mp3
زمان:
حجم:
3.46M
📢 صوت | خاطرات جواد اکبری، یار و همرزم حاج احمد متوسلیان
7⃣ قسمت هفتم
🆔 @Defa_Moqaddas
خاطرات جواد اکبری، یار و همرزم حاج احمود متوسلیان - 8.mp3
زمان:
حجم:
12.17M
📢 صوت | خاطرات جواد اکبری، یار و همرزم حاج احمد متوسلیان
8⃣ قسمت هشتم
🆔 @Defa_Moqaddas
خاطرات جواد اکبری، یار و همرزم حاج احمود متوسلیان - 9.mp3
زمان:
حجم:
9.72M
📢 صوت | خاطرات جواد اکبری، یار و همرزم حاج احمد متوسلیان
9⃣ قسمت نهم
🆔 @Defa_Moqaddas
⏳ مریوان- شهریور 1360 – مراسم عروسی جواد اکبری، جانشین فرمانده سپاه مریوان، احمد متوسلیان
📷 در تصویر تقی رستگار مقدم (اهل قم، مسئول آموزش و همراه همیشگی متوسلیان)، علی چرخکار (اهل شمال)، محمد اسماعیلی، جواد اکبری (داماد)، .... و احمد متوسلیان دیده می شوند
▫️ا▪️▫️▪️▫️▪️▫️
🔹در میان بازماندگان دوران جنگ کردستان، هیچ کس به اندازه «حاج جواد اکبری» به احمد متوسلیان نزدیک نبوده است. غالباً متوسلیان را به جهادش در جبهه های جنوب می شناسند .جهادی که تنها چند ماه به طول انجامید، در حالی که او نزدیک به دو سال در جبهه های کردستان حضور داشت و در تمام این مدت، جواد اکبری در کنارش و دست راست راست او بود. او بقدری مورد وثوق حاج احمد بود که به هنگام عزیمت به جنوب، سپاه مریوان را به او سپرد. مریوان برای احمد همه چیز بود و او همه یادگارش را به برادر و جانشینش، جواد اکبری سپرد و راهی خوزستان شد.
جواد اکبری در همان ایام حضور در کردستان، با یکی از خواهران سپاه مریوان ازدواج کرد و داماد با لباس فرم سپاه بر سر سفره عقد نشست!
🆔 @Defa_Moqaddas
🌴عروسی خوبان
🌸🌼☘ #شب_عروسی_شهید_محمود_بهرامی
مهمانان
🌹 #شهید_سید_مجتبی_زینال_حسینی
🌷 #شهید_محمود_بهرامی
🌹 #شهید_سید_محمد_زینال_حسینی
🌷 #شهید_سراجی
🌹 #شهید_آقا_صادقی
دوران #دفاع_مقدس
@Defa_Moqaddas
دفاع مقدس
🌴عروسی خوبان 🌸🌼☘ #شب_عروسی_شهید_محمود_بهرامی مهمانان 🌹 #شهید_سید_مجتبی_زینال_حسینی 🌷 #شهید_محمود_
🌈 #عروسی_خوبان
🌷 #شهید_محمود_بهرامی
▫️ زمستان سال 62 بود که خانواده از #محمود خواستند که تشکیل زندگی دهد.
پدرش در نزدیکی منرلشان برای #عروس و #داماد خانه مناسبی خرید و دستی به سر و روی خانه کشید تا حجله گاه فرزند دلبندش محمود باشد.
اما محمود میخندید و میگفت:
این خانه مبارک صاحبش باشد.اما من دوست ندارم سندی از دنیا به نام من باشد. #من_شهید_میشوم_و_این_خانه_میماند.
دیماه 62بود که محمود #کارت_عروسی خود را در #ضریح_امام_رضا(ع) و #حضرت_معصومه(س) انداخت و یقین داشت که آنها در میهمانی او شرکت میکنند... بساط جشن عروسی محمود در تالاری در تهران مهیا شد و میهمانان او بچه های رزمنده و بسیجی بودند...او اصرار داشت که با لباس #سبز_سپاه_دامادیش را جشن بگیرد اما #مادرش دست بردار نبود و به خواهش مادر کت و شلوار سفیدی به تن کرد...دو هفته بیشتر در کنار شریک زندگی اش نبود و ساکش را بست و خودش را به جبهه رساند.
سردار شهید محمود بهرامی در تاریخ 7 اسفند ماه سال 62 در جزیره مجنون به شهادت رسید و پیکر مطهرش خردادماه سال 75 در گلزار شهدای بهشت زهرا سلام الله علیها به خاک رفت
🆔 @Defa_Moqaddas
دفاع مقدس
🌈 #عروسی_خوبان 🌷 #شهید_محمود_بهرامی ▫️ زمستان سال 62 بود که خانواده از #محمود خواستند که تشکیل زند
🌈 #حنظله_تخریبچی
شهید محمود بهرامی
🌷محمود آقا از وقتي كه نامزد بوديم مرتب در جبهه بودند و اولين شرط ايشان هم اين بود كه من مانع به جبهه رفتن او نشوم. من هم به او پاسخ دادم كه من خيلي دوست دارم در جبهه ها باشم ولي چون زن هستم اين امكان را ندارم.
در مدت زمان يك ونيم سالي كه با او آشنا شدم وي8-7باربه جبهه رفت.ازدوري اوخيلي اذيت میشدم. تمام دغدغه من هم اين بود كه او سالم بر مي گردد يا خير.
زمانيكه خبر شهادت او را به من دادند من تازه عروس بودم و يك هفته از ازدواج مان مي گذشت.من در مدرسه در حال تحصيل بودم كه پدرم به دنبالم آمد كه من را به خانه ببرد. تعجب كردم و گفتم شما هيچ وقت دنبال من نمي آمديد.
پدرم در طول راه من را آماده كرد و گفت از محمود خبر داري؟من گفتم نه ..محمود آقا فقط يك نامه اي داده است. شک کردم و از پدرم پرسیدم ... شما خبری دارید؟ که پدرم در جواب گفت :
دوستان محمود آقا خبر دادند كه گويا جراحت هايي در جبهه برداشته است.
به پدرم گفتم آيا محمود شهيد شده؟ چون شما هيچ وقت دنبال من دم در مدرسه نمي آمديد.اینجا بود که پدرم خبر شهادت محمود رو دادند.
—(راوی: همسر شهید)
🆔 @Defa_Moqaddas
دفاع مقدس
🌈 #حنظله_تخریبچی شهید محمود بهرامی 🌷محمود آقا از وقتي كه نامزد بوديم مرتب در جبهه بودند و اولين شرط
💠 خاطره ای از #تخریبچی_شهید_محمود_بهرامی
🔹روز سوم #عملیات_خیبر بود که #تیپ_سیدالشهداء(ع) وارد عملیات شد.
محمود از من جدا شد و به عنوان تخریبچی با گردان حضرت قاسم (ع) به جزیره مجنون رفت و من هم براي حضور در گردان حضرت علي اصغر (س)آماده شدم.
آخرين ديدار من و ایشان فرداي اعزام بود که با موتور به مقر گردان برگشت. او را ديدم. دست دور گردن من انداخت که با هم وداع کنيم. کنار گوشم گفت:
▫️«اين آخرين ديدار ماست. ديدار ما به قيامت! من شهيد مي شوم و ديگر بر نمي گردم. شما زحمت بکشيد سلام مرا به مادرم برسان و از مادرم حلاليت بطلب؛ چون خيلي براي من زحمت کشيد و من نتوانستم زحمات او را جبران کنم.»
همان طور که او گفته بود، اين آخرين ديدار ما بود. او رفت و با دو هزار شهيدي برگشت که از آنها تنها پلاک و مشتي استخوان به يادگار مانده بود.
—(راوی: تخریبچی جانباز علی زاکانی)
🆔 @Defa_Moqaddas
🔺#علیاکبرهای_خمینی
ميآيد از بهشت خبرها يكیيكی
امشب گشوده شد همه درها يكیيكی
وقتي علي دوباره قدم ميزند به خاك
مبهوت ميشوند نظرها يكیيكی
بالا بلندي آمده و پيش قامتش
خم ميشوند كوه و كمرها يكیيكی
💐 فرخنده میلاد با سعادت حضرت علیاکبر (ع) و روز جوان مبارکباد
#اشبه_الناس_برسول_الله💚
🆔 @Defa_Moqaddas