✍️ فرازی از وصیت نامه شهید غلامعلی پیچک:
جنازه مرا بر روی مینها بیندازید که منافقین فکر نکنند ما در راه خدا از جنازهمان دریغ داریم. مسئولیت ما، مسئولیت تاریخ است.
بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی (ع) بود به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت، تا سرنگون شد. ما از سرنگونی نمیترسیم، "از انحراف میترسیم"
💠 خاطره ای از دوران انقلاب
🌷 شهید غلامعلي پیچک ، دانشجوی انقلابی و از مبارزین سیاسی
⚪️ تا پیش از انقلاب، با غلامعلی پیچک هم دوره بودیم. هر دو در رشته انرژی اتمی تحصیل می کردیم. او علیرغم ظاهری ساده، فردی زیرک بود و فعالیت های سیاسی مخفیانه علیه رژیم پهلوی انجام می داد. یک بار برایم تعریف می کرد:
🔹 در خیابانی در تهران با موتور سیکلت در حال حرکت بودم و تعداد زیادی اعلامیه نیز همراهم بود که اگر به دست مأموران می افتادم مجازات سنگینی در انتظارم بود
(در زمان شاه، هر گونه فعالیت سیاسی ممنوع بود و چنانچه کاغذ و اعلامیه افشاگرانه ای علیه رژیم دست کسی می دیدند، دیگر سر و کار آن فرد نگون بخت با ساواک جهنمی شاه بود!!)
▪️پیچک چنین ادامه داد: همانطور که در خیابان در حرکت بودم، دیدم مأمورین خیابان را بسته و همه را تفتیش می کنند . با خود گفتم اگر برگردم متوجه شده و دنبالم می آیند، لذا تصمیم گرفتم به راه خود ادامه دهم. نزدیک آنها موتور سیکلت (که چند بسته اعلامیه -سند جرم!!- را با آن حمل می کردم) را گوشه ای پارک کردم و یک راست رفتم به طرف مأمورها. آنها هم مرا بازدید بدنی کرده و مورد تفتیش قرار دادند و وقتی مطمئن شدند چیز مشکوکی همراهم نیست به من اجازه عبور دادند. من هم با خونسردی به سمت موتور آمدم، سوار شده و از آنجا دور شدم. به این وسیله به یاری خدا آن روز از چنگ دژخیمان شاه خلاصی یافتم!
➖ (نقل از: سیاوش جبه داری، دانشجوی انرژی اتمی و هم دوره شهید پیچک)
🌴 کانال دفاع مقدس
تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
5.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
5.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥👆 #فیلم | خاطراتی از سردار شهید غلامعلی پیچک
⚪️ کولاک بچه محل های طیب در دفاع مقدس
▫️ عبــاس از زرنگهـای گـردان میــثم بـود؛ خوب می جنـگید. ریـز نقش بود اما یک دنیا جیـگر و معـرفت داشت. همیشه به اصـغر (شهیدارسنجانی) می گفت: «حـاجی! ما بچه ی باغ بیسیم هستیم! بچه محـل طیـب؛ رفیق نیمه راه نیستیم.»
🔹 عبـاس را گذاشتند توی آمبولانس.
اصغر رفت جلو زد به شیشه و گفت:
«زرنـگ! طیب گفت خمیـنی بچـه ی حضـرت زهـراست (س)؛ تو این آقا سـید رو تنـها میگذاری و در میـری؟! اونم تو این شب عاشـورا؟ »
◇ عباس گفت: «زخمی ام حاج اصـغر.» اصغر گفت: «زخمی چیه مشدی؟! یه ترکش نقلی خوردی.»
◇ عبـاس هیچ چیز نگفت؛ فقط به اصغر نگاه کرد و آمبولانس رفت. چند دقیقه ی بعد عباس برگشت! روی پابند نبود؛ خسته و نفس بریده؛ از سرش خـون می آمد. بی معطلی رفت سمت سه راهی شهـادت. اما معلوم بود جـان و بنیه اش رفته.
◇ پشت سرش، یک پیرمرد آمد و گفت: «من راننده ی همان آمبولانس ام! بابا شما به این بچه چی گفتید؟! وسط راه زیر توپ و خمپاره، یهـو گفت: «وایســا! نگــه دار!» من توجهی نکردم، فکر کردم بچه است و حالیش نیست مجروح شده.
◇ یکهو ناراحت شد؛ با کـله اش زد تو شیشه ی آمبولانس و شیشه را شکست!
بعد هـم خـودش رو پـرت کـرد بیـرون ..
📚 کوچه نقاش ها
▫️«همیشه با وضو باشید ،
▪️قرآن بخوانید .
▫️حجاب ها را از قلب خود بردارید تا با عالم غیب ارتباط داشته باشید و اسرار غیبی را بدانید و ببینید ،
▪️نگاه های خود را کنترل کنید تا بتوانید حسین و ائمه شهداء را ببینید و زیارت کنید .
▫️بینی خود را از بوهای حرام نگه دارید تا بوی حسین ( ع ) و عشق را بشنوید
...
▪️ و با زبان خود غیبت نکنید و تهمت نزنید تا بتوانید با مولایتان صحبت کنید»
📙برگرفته از کتاب بی خیال. خاطرات شهید علی حیدری.
7.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 شاید باورش در این دوره و زمانه سخت باشد اما هیچ چیز را برای خودش نمیخواست. اگر از سمت نهاد یا سازمانی چیزی میان بچهها تقسیم میکردند آوینی خودش را کنار میکشید.
🔹نه خانه داشت، نه ماشین داشت. دنبال این چیزها نبود و برای خودش حل کرده بود این مسائل را، مناعت طبع داشت و تا روز شهادت در خانه پدریاش با خانواده زندگی میکرد.
🔸منبع: «اصغر بختیاری از اعضای گروه مستند فتح، خبرگزاری تسنیم، ۲۱ فروردین۹۸
12.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴 سربداران حضرت صدیقه(س)
🎙 #رجزخوانی
📽 نوحه حماسی مداح لبنانی در رثای شهادت حضرت زهرا(س)
.... و در حمایت از مقاومت ( با زیرنویس فارسی )
✌️فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ
#محور_مقاومت
#طوفان_الأقصی
#رزمندگان_اسلام
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄