eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
15.6هزار عکس
10.2هزار ویدیو
840 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر «یا لیتنا کنا معک» لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
دفاع مقدس
📚 خاطرات مهدی شیرانی نژاد از دوران ۸ سال دفاع مقدس که بصورت کتاب در آمده است بخشی از کتاب👇👇
📢 فایل های صوتی زیر صدای صحبت های رحیم صفوی (جانشین فرمانده سپاه) است با رضا سیف اللهی و شهید خرازی ◽️ در سنگر فرماندهی یا مرکز پیام، صدای مصطفی ربیعی(مسئول مخابرات سپاه) و مهدی شیرانی نژاد نیز شنیده می شود 🎤 در آخر مکالمه، رحیم صفوی، ربیعی و شیران را مخاطب قرار داده و من باب تذکر، سفارشی به آنها می کند... ⏳ دوران 💠 👇👇
دفاع مقدس
📷 #عکس_زیرخاکی ⚪️ در بین افراد سلاح برنو به دست: از راست، نفر دوم: محسن شهپری نفر سوم: مهدی شیرا
piran-toop-khane-01.mp3
1.84M
📢 سنگر مخابرات توپخانه --- صدایی که از طرف مقابل، در حال انتقال پیام از طریق بیسیم می باشد، مربوط به منصور شیرانی نژاد (برادر مهدی شیرانی) است. ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 🎞👆 برشی از مستند «روایت فتح» ؛ ساخته،: شهید مرتضی آوبنی: 🎙 . . . همین بیعت بین امام و امت است كه این جوانان اصفهانی و ما را، در سنگر مخابرات توپخانه گرد آورده است. مكالماتی كه در این بي‌سیم‌ها رد و بدل مي‌شود با همه‌ی دنیا متفاوت است و نشان از اسلام دارد. رجعت به مبانی اعتقادی اسلام بزرگ‌ترین وظیفه‌ای است كه اكنون بر گردن ماست و این رجعت مستمر، همه‌ی حیات ما را رفته رفته دگرگون خواهد ساخت و بدان معنا و مفهوم دیگری خواهد بخشید. مسئول مخابرات توپخانه مي‌گفت: «ما رمیت اذ رمیت و لكن الله رمی.» این خداست كه توپ‌ها را هدایت مي‌كند و بر آنجا كه باید فرود مي‌آورد، و این اعتقاد همه‌ی ماست. كجاست آن گوش شنوایی كه بشنود آوای تسبیحی را كه از نای بلند توپ‌های ما بر مي‌آید؟ ما لاجرم با همان اسلحه‌ای مي‌جنگیم كه شیاطین برای غلبه بر حق ساخته‌اند، اما اگر هنوز كسی هست كه در حقیقت راه ما تردید دارد بدینجا بیاید. در گوشه‌ی سنگر مخابرات توپخانه یكی از برادران به نماز ایستاده و در قنوت به معراج رفته است و خشوع فقیرانه‌ی او مجرای وسیعی است كه نصرت كریمانه‌ی حق را بر ما نازل مي‌گرداند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚪️ سالروز آغاز عملیات کربلای چهار 🎞 سفارشات محسن رضایی (فرمانده سپاه) از طریق بیسیم به شهید حسین خرازی(فرمانده لشگر ۱۴ امام حسین-ع) 🎙 او از خرازی می خواهد به نیروهای لشکر ۴۱ ثارالله (بفرماندهی حاج قاسم سلیمانی) و لشگر ۳۱ عاشورا (بفرماندهی امین شریعتی) کمک کند تا بتوانند از مواضع تعیین شده عبور کنند دوران جنگ تحمیلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اشک های شهید احمد کاظمی در جلسه توجیهی عملیات کربلای ۴ 📍اوایل دی ماه سال ۶۵؛ گمرک خرمشهر،مقر لشکر هشت نجف اشرف در این جلسه پیش از صحبت های شهید کاظمی یکی از مداحان ذکر مصیبتی داشته است. ◾️شهید کاظمی می گوید: روز اولی که به منطقه آمدیم و قرار شد ماموریتی را آغاز کنیم... ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
هدایت شده از دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شهید کاظمی و مسئولین لشگر ۸ نجف در سنگر فرماندهی عملیات کربلایی ۴ / زمستان ۶۵ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
دفاع مقدس
🎥 شهید کاظمی و مسئولین لشگر ۸ نجف در سنگر فرماندهی عملیات کربلایی ۴ / زمستان ۶۵ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع م
⌛️ سالروز عملیات کربلایی ۴ 👇👇 🔴 ⚪️ خاطره ای هولناک و نفس گیر👇 🖌... چند روزی به آغاز عملیات کربلای چهار مانده بود. شهید ابراهیم اصغری، کادر اطلاعت--عملیات لشگر عاشورا؛ نگران از لو رفتن معبرهای عملیات بود. از تاریکی شب استفاده کرد و تک و تنها وارد رودخانه اروند شد. برخلاف جریان آب شنا کرده و برای شناسایی خطوط دشمن به سمت مواضع آنان رفت. آرام و بی صدا معبرها، موانع و استحکامات دشمن را یک به یک از نظر می گذراند و بررسی می کرد تا اینکه به روبروی کارخانه پتروشیمی عراق در نزدیک بصره رسید ، به سرش زد که سری هم به داخل کارخانه زده و از محل استقرار نیروهای دشمن و مواضع و تجهیزات شان اطلاعاتی به دست آورد . با احتیاط از آب خارج شد و تجهیزات غواصی را گوشه‌ای پنهان کرده و آرام و بی سر و صدا وارد محوطه کارخانه شده و تا پاسی از شب ، همه جای کارخانه را حسابی گشته و با دقت به گوشه و گوشه اش سرک کشید و از محل تجمع و سنگرهای دفاعی و اجتماعی عراقی ها اطلاعات لازم را برداشت و عکس برداری کرد و نزدیکی های سحر برای بازگشت به سمت ساحل رودخانه آمد . باید پیش از روشن شدن هوا و شروع جذر آب، بر می‌گشت. لب رودخانه، آماده حرکت شد که یکدفعه سر و کله قایق های گشتی‌ عراق پیدا شده که با نورافکن، ساحل و اطراف خطوط دفاعی و داخل موانع را می گشتند!! اوضاع اصلاً خوب نبود ، اگر گیر عراقی‌ها می‌افتاد ، کارش تمام بود و عملیات هم حتماً لو می‌رفت ، چاره ای نداشت ، باید تا رفتن نیروهای گشتی پنهان می شد ، سریع عقب کشیده و در زیر یکی از خودروهای پارک شده در داخل کارخانه پناه گرفته و با دلهره فراوان منتظر آرام شدن اوضاع شد . عراقی ها دست بردار نبودند و یکسره داخل موانع و ساحل رودخانه را بررسی کرده و بالا و پائین می رفتند ، لحظه به لحظه رنگ آسمان در حال تغییر بود و روشنایی داشت جای تاریکی را می گرفت . انتظار طولانی شده و کم کم هوا روشن شد و دیگر امکان به آب زدن و برگشتن کاملآ از میان رفت ، چاره ای نبود، باید در همان اطراف جان پناهی امن یافته و تا فرارسیدن تاریکی شب از نظرها پنهان می شد ، فوری جستی زد و به داخل محوطه پتروشیمی برگشته و با احتیاط به دنبال جایی خلوت و مطمئن برای پنهان شدن برگشت. عراقی ها دیگر بیدار شده و در محوطه کارخانه مشغول رفت و آمد هستند ، اوضاع بسیار خطرناک بود. آنها بقدری زیاد بودند که به هر طرف رو می کردی با تعدادی از آنها روبرو می شدی!! او بالاخره به یکی از دودکش‌های بزرگ و بلند کارخانه رسیده و شتابان داخلش خزیده و بعد از وارسی داخل آن و بالا رفتن از پله های فلزی ، یک جای مناسب با دید کافی در اواسط دودکش پیدا کرد و مستقر شد . تا رسیدن شب و بالا آمدن آب ، زمان زیادی باقی مانده بود و باید به نحوی خودش را مشغول می کرد. ابتدا سوراخی در بدنه دودکش پیدا کرد که کاملاً به محوطه پتروشیمی دید داشت و بخوبی می توانست تحرکات عراقی ها را ببیند ، مدتی با دوربین، زوایای مختلف کارخانه و رفت و آمد نیروهای دشمن را نگاه کرد، یادداشت زبرداشته و عکس می گرفت. تا اینکه آرام آرام چشمان خسته اش بسته شد و به خواب رفت. بعداز ظهر با سر و صدای نیروهای عراقی که برای دیدن فیلم، مقابل درب سینمای پتروشیمی جمع شده اند بیدار شد و مشغول تماشای شلوغ کاری و مسخره بازی های سربازان عراقی!! لوله فلزی دودکش با کوچکترین حرکتی نالان شده و سر و صدا می کرد. سعی کرد از جا نجنبد و بی حرکت، نماز ظهر و عصر را سرجایش خواند....و دوباره بخواب رفت. غروب آفتاب با نسیم خنک اروندرود بیدار شد و بعد از خواندن قصد خروج از پناهگاه کرد. از تاریکی شب استفاده نمود و شریع خود را به رودخانه اروند رسانیده و به آب زد . عرض رودخانه را شنا کرد و وقتی به موقعیت خودی رسید، با چهره‌های نگران و متعجب همسنگران و همرزمانش مواجه شد.... او شروع به شرح ماوقع کرد و به آنها توضیح داد که علت بازنگشتنش در آن شب چه بود!!!! ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 🌷غواص خط شکن لشگر ۳۱ عاشورا، شهید ابراهیم اصغری، از رزمندگان و فرماندهان حماسه ساز در دوران وی در عملیات بعدی (کربلایی پنج) مزد جهاد فی سبیل الله خویش را گرفت و هم آغوش ملائک تا محضر دوست پر کشید🕊🕊 (راوی: همرزم شهید) ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
دفاع مقدس
⌛️ سالروز عملیات کربلایی ۴ #بخوانید 👇👇 🔴 #در_دل_دشمن ⚪️ خاطره ای هولناک و نفس گیر👇 🖌... چند روز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ دست نوشته ای بسیار زیبا و خواندنی از سردار بسیجی، رزمنده بی باک و غواص دلاور، شهید ابراهیم اصغری : 🖌... دلم برای آن خاکریزها و گرد و غبار ناشی از انفجار گلوله ها.. دلم برای منورها ، برای گلوله های رسام که دل تاریک شب را می شکافند و انفجارها که سکوت شب را می شکند... دلم برای فریاد الله اکبر ، دلم برای شهدا ، برای انسانهای مخلص ، برای خاکهای خونین ، برای صدای نوحه بسیجی های عاشق حسین (ع) ، برای صدای سینه زنی ، برای خنده ها و گریه های عارفان عاشق خدا ، برای صدای قرآن ، برای زمزمه ی راهیان خط مقدم ، برای بوسه ها و خداحافظی ها تنگ شده است ..... دوران جنگ تحمیلی
هدایت شده از دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | جلسه توجیهی فرماندهان تیپ های لشکر ۲۵ کربلا قبل عملیات کربلای چهار با حضور شهیدان: - محمدحسن طوسی - شهید حاج حسین بصیر ... و سردار مرتضی قربانی (فرمانده لشگر) - سردار عین الله عمرانی - سردار کمیل کهنسال - برادرعلی نقی اباذری - برادر حسین مویدی - و دیگر فرماندهان لشکر خط شکن ۲۵ کربلا 🌴 دوران ⌛️ ۳ دیماه ۱۳۶۵ -- سالروز عملیات کربلایی ۴ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
شما که چشماتون سُرمه نمی‌خواست! همینجوری هم پاک، زیبا و پُر نور بود ... دی ماه سال ۱۳۶۵ ؛ ساعاتی قبل از شروع عملیات بچه‌های گردان امام محمدباقر (ع) از لشکر ۱۴ امام حسین (علیه‌السلام) در حاشیه نهر عرایض
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💦 ▫️ قسمت اول 🎥 مراحل آموزش سخت و طاقت فرسای غواصان خط شکن لشگر ۳۱ عاشورا قبل از آغاز عملیات کربلایی ۴ 🔹 آذر ماه ۱۳۶۵ ، کناریه رودخانه کارون ، موقعیت سردار شهید ناصر اجاقلو ، مقر آموزش غواصی لشگر ۳۱ع ، گردان حضرت ولیعصر(عج) استان زنجان و گردان حبیب ابن مظاهر آذربایجان دوران جنگ تحمیلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💦 ▫️ قسمت دوم 🎥 مراحل آموزش سخت و طاقت فرسای غواصان خط شکن لشگر ۳۱ عاشورا قبل از آغاز عملیات کربلایی ۴ 🔹 آذر ۶۵ ، کناریه کارون
26.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💦 ▫️ قسمت سوم 🎥 مراحل آموزش سخت و طاقت فرسای غواصان خط شکن لشگر ۳۱ عاشورا قبل از آغاز عملیات کربلایی ۴ 🔹 آذر ۶۵ ، کناریه کارون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💦 ▫️ قسمت چهارم 🎥 مراحل آموزش سخت و طاقت فرسای غواصان خط شکن لشگر ۳۱ عاشورا قبل از آغاز عملیات کربلایی ۴ 🔹 آذر ۶۵ ، کناریه کارون
🔻دلنوشته برای روزهای غریبی ... گاهی ذهنم به روزهایی می رود که جنگ به ایام بی رحمش رسیده بود و مرد و نامرد را تفکیک می کرد و صحنه نبرد را عاشورایی. همان روزهایی که مردانی در جلو دشمن چنان قد علم کردند که جنگیدن و مقاومت‌شان افسانه رستم و سهراب را به باد فراموشی می سپرد. همان یلان دیروز و فراموش شدگان این روزهایمان. در خلوت خود بودم و فضایی لایتناهی و خلسه‌ای شیرین و دلچسب. در محله و مسجد قدیمی. همان‌جایی که روزهای اعزام دوستان را پیدا می کردیم و با لباس های ناموزون بسیجی برای اعزام طی مسیر می کردیم‌ و.. در خیال خود پرسه می زدم که صدای خوش بیسیم‌چی گردان در گوشم نجوا کنان می سرود.. - اسماعیل.. اسماعیل..... مجییید - اسماعیل.. اسماعیل..... مجیییید به دنبال صاحب صدا بودم و به هر جهت نظری، احساسم می‌گفت این صدا، صدایی آشناست و باز صدایی بلندتر - اسماعیل اسماعیل مجیییییید به گوشم چرا به بچه ها نمی گی نخودها را بفرستن؟ ده تا به جلوووو پنج تا به راست اسماعیل اسماعیل... مجیییید بگوشم... صدا را دنبال کردم به خانه ای رسیدم، خانه‌ای از جنس همان خانه‌هایی که در خاطراتمان جا خوش کرده بود نزدیک رفتم و.. خدایا چه می بینم !! او محمد بود! همان بیسیم‌چی حاج مجید دست روی گوش گذاشته و.... چقدر پیر شده بود و شکسته کز کرده، پشت دیواری نشسته و با نگاهی مظلومانه مرا نگاهی کرد و آرام گفت: "چرا جوابمو نمی دی محسن؟" عجب، چه خوب مرا شناخته بود آخر در جبهه من بیسیم چی حاج اسماعیل بودم و او بیسیم‌چی حاج مجید اشک از چشمانش جاری شد و گفت - تو "کجایی محسن؟ چرا پیامم رو به اسماعیل نمی دی؟ چرا به بچه نمی گی درست نشونه گیری کنن؟ بچه های ما تو محاصره‌ن. چرا خمپاره اندازا کار نمی کنن؟ الانه که ما رو قیچی کنن خیلی آرام سرش را پایین انداخت و گفت - "بچه ها یکی یکی دارن تلف می شن. چرا به اسماعیل نمیگی کاری کنه؟ چرا هیچکس به گوش نیست؟ اگه حالا اسماعیل کاری نکنه بازم تک می خوریم. تک ایندفعه با قبلیا خیلی فرق داره." و باز دستش را گوشیِ بیسیم کرد و فریاد زد - "اسماعییییل اسماعییییل، مجییید بگوشم" با چشمانی بارانی و صدایی لرزان کنارش نشستم و گفتم، - "مجید، اسماعیل بگوشم"😭 لبخندی برلبانش نشست و ذوق‌زده گفت،" - اسماعیییل اسماعیییل منم محمد، بیسیم چی حاج مجید، هوای این‌جا تاریکه، دوست از دشمن معلوم نیست، بچه‌ها قتل‌ِعام شدن، اونا هم که موندن دارن سخت مقاومت می کنن. و دوباره خاموش، سردرگریبان نهاد و چشمانش را به زمین دوخت و آهی کشید و خاموش نشست. درب خانه باز شد. خانمی لبه چادر به دندان بیرون آمد و گفت - "آقا بخدا این دیونه نیست. این تو جبهه بوده تو کربلای ۴ ، موجی شده بیسم چی حاج اسماعیل بوده، نمی دونه که حاجی سی و چار ساله شهید شده خیلی جاها بردیمش خوب نشده مدتی تو آسایشگاه بود دلمون نیومد، آوردیمش خونه هر روز صبح که می شه از دم طلوع تا سینه غروب، دستش‌و مشت می کنه کنار گوشش، فکر می کنه هنوز بیسم‌چیه" اشک‌هایم را پنهان کردم و گفتم، - "نه خواهرم، موجی منم، این خوب می فهمه و میدونه چی میگه، ره گم کرده ماییم و او در اوج شعور" دختر محمد هم از درب در آمد و گفت، - "سلام آقا تو رو بخدا مواظب بابام باش! آخه بچه ها و رهگذرا مسخره‌ش می کنن و بهش می خندند. نمی دونم چطور بگم بابام شیر جبهه ها بوده و پابه پای فرمانده ها!" حالا هم که موجی شده، رفقاش هم فراموشش کردن. با هر کلامش اشک می ریختم و آب می‌شدم و در زمین دفن می‌شدم. برای آنانی که آرامش امروزمان را مدیون آنها هستم. و تقدیم به بیسم چی‌های شجاعی که نامی در گمنامی‌ها دارند. بیسیم‌چی سردار شهید حاج اسماعیل فرجوانی فریدون (محسن) حسین زاده ✅ کانال: "دفاع مقدس"
دفاع مقدس
🔻دلنوشته برای روزهای غریبی ... گاهی ذهنم به روزهایی می رود که جنگ به ایام بی رحم
🔰 ۳ دی ماه سالروز شهادت اسماعیل فرجوانی؛ رزمنده‌ای که حکم جهاد از او برداشته شده بود؛ ▫️جانباز جنگ بود. یک پایش مجروح و یک دستش تا مچ قطع شده بود. ۲ فرزند معلول داشت، برادرش شهید و خواهرش جانباز ۷۰ درصد بود. به‌خاطر مشکلات زیادش امام جمعه و فرمانده لشکر تکلیف جهاد را از گردنش برداشتند، اما او حاضر به ترک جبهه نشد. ▫️در عملیات کربلای ۴ فرماندهی گردان کربلا(نور) را بر عهده داشت و به عنوان غواص خط‌شکن در نوک پیکان حمله قرار گرفت و به شهادت رسید. پیکرش در کنار اروند همراه دیگر شهدا جا ماند و سال ۸۱ تفحص شد. اما گردان کربلا یکی از موفق‌ترین گردان‌ها در کل عملیات لقب گرفت. تصویر؛ شهید فرجوانی و حاج‌صادق آهنگران غواص شهید اسماعیل فرجوانی🌷 ولادت: ۱۳۴۱/۷/۶، اهواز شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۳،کربلای۴ آرمیده در گلزار شهدای اهواز ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 🔰 روایت وداع شهید اسماعیل فرجوانی با مادرش پیش از عملیات کربلای ۴ ▫️شب یکم دی ماه به خانه‌مان آمد. گفت مامان فردا صبح منتظرت هستم. به خانه‌ام بیا با شما کار دارم. ▫️وقتی رفتم دیدم اسماعیل ایستاده دمِ در و یک کت و شلواری که دو سال پیش از آن خودم برایش دوخته بودم و پرو نکرده بود، تنش کرده . وقتی من را دید دور خودش یک چرخی زد و گفت مامان کت و شلوار به تنم قشنگ است؟  ▫️گفت: مادرها آرزو دارند پسرشان را در لباس نو ببینند. اما می‌دانی یک مادر چه وقت باید از قامت پسرش لذت ببرد، گفتم چه وقتی؟ گفت زمانی که ببیند فرزندش در خون خود برای رضای خدا غوطه‌ور است. ادامه در پست بعد👇👇
هدایت شده از دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷۳ دی ماه ۱۳۶۵ -- سالروز شهادت سردار جانباز، حاج اسماعیل فرجوانی ( ) 🎥👆 پیش‌بینی‌ شهید فرجوانی: ▫️ انقلاب اسلامی مختص ایران نیست. جنگ‌های ما به جنگ های خاکی و کوهستانی ختم نمی شود. ◇ ما باید در مقابل کفر بجنگیم. چه در آسمان، چه در خشکی و چه در آب و در سواحل اسرائیل جزیره مجنون / ۱۳۶۳ فرمانده گردان کربلا فرمانده تیپ یکم لشگر ۷ ولیعصر(عج)-- خوزستان ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
دفاع مقدس
🌷۳ دی ماه ۱۳۶۵ -- سالروز شهادت سردار جانباز، حاج اسماعیل فرجوانی ( #عملیات_کربلای۴ ) 🎥👆 پیش‌بینی‌
جبهه 😂 « چــراغ قــوه 🔦» ▫️ گروهان مکه را برای پدافند به یکی از محورها منتقل کرده بودند. حاج اسماعیل فرجوانی👮‍♂️ قبل از عزیمت با تمام بچه ها در مورد منطقه و اهمیت حفظ و نگهداری آن صحبت کرده بود. دم دمای 🌤صبح بود که گروهان به ستون یک به طرف منطقه حرکت کرد. در مسیری که می رفتیم، آرپی جی زن و کمکش جلوتر 🚶‍♂️🚶‍♂️از بقیه قرار گرفته بودند و مابقی نیروها پشت سرشان حرکت 🚶‍♂️می کردند. یکی دو کیلومتری که حرکت کردیم به کانالی رسیدیم که باید در آن کار ادغام صورت می گرفت. همه درون کانال چمباتمه😐 زدیم. به خاطر حساسیت منطقه تمام سلاحه🔫 ها آماده شلیک بودند. سکوت همه جا را فرا گرفته بود و فقط تک و توک صدای انفجار از پشت سرمان می آمد. هنوز درست جاگیر نشده بودیم که انفجاری همه را غافلگیر کرد. آه و ناله بچه ها به هوا بلند شده بود. وقتی گرد و خاک فرو نشست فهمیدیم که آرپی جی زن ما بدون اینکه قصد شلیک داشته باشد انگشتش روی ماشه چکاننده قرار گرفته و موشک در درون کانال شلیک😱 شده است . دو نفری که اطرافش بودند از درد سوختگی ناله می کردند. آرپی جی زن که در کانون آتش قرار گرفته بود قسمتی از لباسش آتش🔥 گرفت. با هر چه دم دستمان بود شعله های آتش را خاموش کردیم ولی آتش قسمت پایین تنه او با هیچ وسیله ای خاموش نمی شد. یکی از بچه ها با کیسه ای شروع به ضربه زدن به محل مورد نظر کرد. آر پی جی زن در حالی که دست هایش را به علامت تسلیم بالا آورده بود ، با صدای ناله ای فریاد زد: پدر صلواتی ها چه کار می کنید، شما که مرا کشتید ! وقتی بچه ها دست از خاموش کردن او کشیدند، نفس راحتی کشید و گفت: بابا جان اینجا آتش نگرفته، این چراغ🔦 قوه است که روشن مانده، 😂😂😂ببینید👀 و آن را از جیبش خارج کرد. 🔦 ما هم مانده بودیم باید بخندیم😂 یا 😭 گریه کنیم . خاطره از رزمنده گردان کربلا- دوران دفاع مقدس ▪️کانال "دفاع مقدس ▫️تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ▪️ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
🔰 ۳ دی ماه سالروز شهادت اسماعیل فرجوانی؛ رزمنده‌ای که حکم جهاد از او برداشته شده بود؛ ▫️جانباز جنگ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞👆 کلیپی برجای مانده از شهید فرجوانی و گردان او (گردان کربلا) 📽 عزیمت گردان کربلا از روستای خضر آبادان برای عملیات والفجر ۸ 🎥 فیلم // حجت الاسلام عابدی و شهید اسماعیل فرجوانی، نیروها را بدرقه می کنند آنها ده روز در روستای خضر، در حاشیه شرقی آبادان، اسکان یافته و سپس عازم گسبه در کنار اروند شدند. این کلیپ زمانی‌ست که در پناه قرآن در عقب کامیون‌ها سوار شده و برزنتی روی نیروها کشیده شد و چراغ‌خاموش، به منازل مسکونی اهالی اروند رفتند و بعداز چهار روز، به قصد فتح پا در رکاب گذاشتند .... ..و چه گام های مبارکی که تا بهشت ادامه یافت دوران ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas