15.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💕 #سرباخته_کوی_عشق
📽 برشی از مستند #روایت_فتح ( #شلمچه )
🎙 با گفتاری دلنشین از شهید آوینی:
💦 آب كه با عقل تسبيحی خود اهل حق را خوب می شناسد ، بر قايق ها آغوش می گشايد و آنان را بر سينه نيلگون خويش سبكبار می لغزاند و به ساحل می سپارد. آسمان نيز نظاره می كند و هيچ مرز و حجابی فی مابين عالم خلق و امر باقي نمانده است. طوفان رعب می پيچد و به قلب مضطرب دشمن حمله می برد. ابر ، حجاب خورشيد می شود و چشم پرندگان آهنين را كور می كند. زمين زير پای دشمن بی تاب می شود و از خدا اذن می خواهد كه دهان بگشايد و سپاه كفر را ببلعد ، اما از عالم امر سروش می رسد : " فمهل الكافرين امهلهم رويدا. " فرشتگان به صفوف ما می پيوندند و سواد سپاه حق در چشم دشمن دوچندان می گردد.
در جهان امروز سخن گفتن از راه انبیاء و غايات الهی آفرينش بسيار غريب می نمايد. شيطان زده ها می گويند كه اين سخنان اساطير پيشينيان است ، و لكن ما برای معرفی خود راهی جز اين نداريم كه از پيوند و اتحاد نهضت خويش با راه انبیاء و وارثان آنها سخن بگوييم. راه ما راه سيدالشهداست و آنان كه پای يقين در اين راه نهاده اند آرزوی سرباختن دارند تا به ذبيح اعظم از همه نزديك تر شوند...
6.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 سینه زنی در جبهه
مداح:
شهید عبدالواحد محمدی
👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 ۱ بهمن ۱۳۶۶ -- سالروز شهادت عبدالواحد محمدی
▫️▫️▫️▫️▫️▫️
فرازی از وصیتنامه شهید👇
▫️ اول دی ماه سال ۱۳۴۷ شمسی در محلهی مفتح تبریز چشم بر جهان گشود. عبدالواحد در خردادماه سال ۱۳۶۳ به مدت دو ماه آموزشهای نظامی را گذراند و در ۱۷ آذرماه همان سال عازم جبهه شد. عبدالواحد در میان همرزمانش با صدای گرم و شیوای خود مداحی میکرد. بعد از عملیات بدر به جمع گردان تخریب پیوست. در اول بهمن ماه ۱۳۶۶ در عملیات بیت المقدس ۲ در ماووت عراق به شهادت رسید.
دوران جنگ تحمیلی
دفاع مقدس
🌷 ۱ بهمن ۱۳۶۶ -- سالروز شهادت عبدالواحد محمدی ▫️▫️▫️▫️▫️▫️ فرازی از وصیتنامه شهید👇 ▫️ اول دی ماه
در جبهه، هر فرد به مدت ۲۴ ساعت
شهردار یا خادم الحسین بود و مسئولیت
تهیهی غذا و مخلفات آن را و همچنین
انداختن و جمعکردن سفره، شستن ظروف صبحانه، نهار و شام را برعهده میگرفت...
چنانچه شهردار در نوبتِ وظیفه اش
خوب عمل می کرد و سلیقه به خرج میداد ،مرتب برای سلامتیاش صلوات میفرستادند و از او میخواستند در پُستش باقی بماند.
گاهی این رفتار را برای برادری که خوب از عهدهٔ کار برنیامده بود انجام میدادند تا در این کار استاد شود و با او شوخی میکردند که:
ننه چرا غذا سرد است؟
چرا غذا کم نمک است و از این حرفها…
📷👆 بسیجی دریادل، شهید عبدالواحد محمدی، تخریبچی گردان حبیب - لشکر آسمانی ۳۱ عاشورا
🌱 ولادت: ۱۳۴۷ - تبریز
🕊 شهادت: زمستان ۱۳۶۶
❄️ عملیات: بیت المقدس ۲ - ماؤوت عراق
🌷مزار: وادی رحمت تبریز بلوک ۴
📄 فرازی از وصیتنامه شهید:
✍️ الهی! مرا توانایی ده تا با سلاح ایمان و روحی تزکیه (شده) بر سپاه خصم یورش برم.
▫️خدایا! از تو میخواهم هنگام مرگ مرا از تمام وابستگیها جز وابستگی به خودت و از تمام عشقها جز عشق به خودت رها سازی
▪️ کانال "دفاع مقدس
11.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴 دوران دفاع مقدس
🎙 نوای حاج صادق آهنگران
🔅 نوحه زیبا و خاطرهانگیز در دوران دفاع مقدس با تصاویری دیدنی از جبهه های حق علیه باطل و رزمندگان اسلام
خیز ای رزمنده شیر
خانه از دشمن بگیر
امر فرموده چنین فرمانده کل قوا
یاور مستضعفان، نور هدی، روح خدا
هست کلید فتح قدس اندر زمین کربلا
از سر و جان بهر فتح نینوا باید گذشت
بهر آزادی قدس از کربلا باید گذشت
از کنار مرقد آن سر جدا باید گذشت...
9.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌱 #جدال_عقل_و_عشق 💕
📽 تصاویری بسیار زیبا و دیدنی از منطقه خونرنگ #شلمچه در عملیات عاشورایی #کربلای_پنج
🎙 همراه با صدای آسمانی شهید آوینی:
🌱 عقل گفت : کنج عافیت و سلامت را رها کردن و گام در راهی چنین پر مخاطره نهادن شرط مصلحت نیست ، عشق بانگ برآورد : "الرحیل" ، که دنیا خانه فناست و به هیچکس وفا نمی کند و چون طوفان ابتلائات برخیزد خانه سست بنیاد عافیت را در هم می پیچد و ویران می کند ، زمین سیاره رنجی است که جز اهل صبر و رضا در آن مأمنی نمی جویند...
زندگی انسان ، تمثیل آن مسافری است که از خانه ای موقت و ناپایدار ، بسوی مستقرِ ابدی خویش گام بر می دارد . پس اگر این خانه ها خانه های مجازی اند و ما مسافرانی در کوچ ، دیگر چه جای دل بستن و حسرت بردن !
دنیا نه جای درنگ است و نه جای فراغت ،
بلکه محمل رنجی است که آدمی پای بر آن می نهد تا روح ، در کشاکش ابتلائات عظیم ، راهی بسوی عالم قُرب بجوید و مُهیای رجعت شود.....
52.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
52.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
52.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهید سید حمید میر افضلی و دو بار رفتن به کربلا با عراقی ها
سید حمید خیلی آرزو داشت به کربلا برود
و توانسته بود قبل از شهادت به زيارت برود.
در خط مقدم با یک سرهنگ عراقی آشنا شده بود كه با نيروهای خودی همكاری می كرد.
به او پول می دادند او هم سيد حميد و چند تن از دوستان در منطقه نيروهای بعثی می برد و آنها از مقر دشمن فيلم می گرفتند تا برای شناسايی استفاده كنند.
در يكی از همين ديدارها سيد حميد عنوان می كند كه آيا می شود ما را به كربلا ببری؟
ابتدا سرهنگ عراقی مخالفت مي كند كه از دژبانی بصره به سختی می شود عبور كرد.
اما بالاخره قبول كرد و سيد حميد و دوستش را با ماشين به كربلا برده و تذكر داده بود كه به هيچ عنوان گريه نكنيد.
آنها هم با لباس عربی به زيارت رفته بعد از دو روز بازگشته بودند.
يكی دو ماه بعد از اين قضيه مجدداً سيد حميد از اين سرهنگ عراقی تقاضای كمک برای رفتن به زيارت می كند و چون خود اين سرهنگ از شيعيان علاقمند به جمهوری اسلامی بودند خطر را به جان می خرد و دوباره به مدت يک هفته آنها را به زيارت می برد و به سلامت به جبهه بر می گردند.
سيد حميد كه ديگر آرزويی در دنيای خاكی نداشت پانزده روز بعد از زيارت به فيض شهادت نائل آمد.
(راوی: اکبر حاج محمدی, همرزم شهید)
💠 رابطه دکتر چمران با تیپهای داش مشدی
یک بچه محل داشتیم به نام ناصر فرجالله، ایشان موتور سوار بود، آقای چمران از او خوشش آمده بود. یک روز جلوی مسجد صفاری ایستاده بودیم ناصر به شوخی به دکتر گفت؛ مردش هستی با موتور بیایی جنوب؟ دکتر گفت هستم، سوار ترک موتور شد وتا اهوازرفتند دکتر چمران طوری با اطرافیانش برخورد میکرد که انسان احساس خودمانی وصمیمیت با او داشت.و داش مشدیهای تهران هم که مرام شناسند شیفته ومریدش شده بودند. جاذبه دیگر دکتر چمران که همه را جذب خودش کرده بود اینکه پای کار بود و همپای نیروی عادی میدوید و همه جا میرفت. از آن تیپ فرماندهانی نبود که عقب بایستند و نیرورا جلو بفرستند. بلکه گاهی خودش از نیرو جلوتر بود. وقتی میگفتیم آقا دشمن یک خط در رقابیه ویا در دب حردان زده وآماده هجوم است، میگفت باشد فردا برویم تا ببینیم.
خودش میآمد خط موقعیت را میسنجید و اگر لازم بود به همراه نفرات معدود همراهش به درون جبهه دشمن نفوذ میکرد.
هر جور آدمی دور وبر دکتر چمران بود ارتشی، بسیجی، داش مشدی و...طبع بلند وسعه صدر عجیبی داشت
جاذبه دیگر دکتر چمران که همه را جذب خودش کرده بود این بود که پای کار بود و همپای نیروی عادی میدوید و همه جا میرفت. از آن تیپ فرماندهانی نبود که عقب بایستند و نیرورا جلو بفرستند
تعدادی از جاهل هایی که به جبهه آمده بودند بهدلیل اینکه با فرهنگ نماز آشنا نبودند هنگام نماز جماعت با کفش به نماز میایستادند. اما همین افراد در شکار تانکهای دشمن بسیار مؤثر واقع شدند و 17 نفر از همینها به شهادت رسیدند
(راوی: زنده یاد سید ابوالفضل کاظمی، از همرزمان شهید چمران)
دفاع مقدس
💠 رابطه دکتر چمران با تیپهای داش مشدی یک بچه محل داشتیم به نام ناصر فرجالله، ایشان موتور سوار بو
🔹روایت مرحوم سید ابوالفضل کاظمی
▫️از روزهای اول جنگ
💠 برخورد جالب و آموزنده شهید چمران با داش مشدیهای اعزامی به جبهه
🎤 چند روز بیشتر از جنگ تحمیلی نگذشته بود که فردی به نام «علی عباس» یکی از سران عملیات سازمان أمل لبنان به جبهه جنوب آمد. ایشان بعدها به شهادت رسید و الان در بهشت زهرا (س) دفن است. 19 نفر دیگر همراه ایشان آمده بودند که اغلبشان رشید و ورزیده بودند و در استفاده از سلاح آرپی جی مهارت داشتند. دکتر چمران از دیدن ایشان خیلی خوشحال شد و یکی یکی آنان را بغل کرد و رو به من گفت: علی عباس و همرزمانش از لبنان آمدهاند تا در کنار ما بجنگند. بعد دو روز علی عباس به شهید چمران میگوید؛ نفرات من آرپی جی زن هستند ولی چون اقلیم اینجا با جنوب لبنان فرق دارد و فاقد پستی و بلندی بوده و زمین آن صاف و دشت است، نفرات ما در معرض دید و آسیب هستند. برای جبران این نقطه ضعف نیاز به موتور سوارهای نترس و مسلط داریم تا بچههای ما را برای شکار تانک جلو ببرد و به موقع هم به عقب برگرداند. شهید چمران موضوع را با من در میان گذاشت. من آمدم تهران چهل نفر موتور سوار که بیشترشان خال کوبی کرده و داش مشدی بودند را جمع کردم و به منطقه بردم. تعدادی از این افراد در قید حیاتند. قبل از اعزام در محل نخستوزیری یکی از مسئولان به من اعتراض کرد و گفت اینها را از کجا پیدا کردی؟ همه لات و خال کوبی کردهاند! من نمیگذارم اینها را به منطقه ببری. من زنگ زدم به دکتر چمران و ایشان را در جریان گذاشتم. دکتر گفت؛ تو کاری نداشته باش. خودش هماهنگ کرد و ما اینها را به منطقه بردیم. تعدادی از اینها بهدلیل اینکه با فرهنگ نماز آشنا نبودند هنگام نماز جماعت با کفش به نماز میایستادند. اما همین افراد در شکار تانکهای دشمن بسیار مؤثر واقع شدند و 17 نفر از همینها به شهادت رسیدند. برخورد شهید چمران با تک تک آنها بهگونهای بود که همگی تحت تأثیر فضای حاکم بر جبههها جذب فرهنگ ایثار و شهادت شدند. خود این عده با آموزش لبنانیها، آرپیجی زنهای قهاری شدند و بعدها در ترکیب گردان شهدا منشأ آثار بسیاری شدند. اینها همه به دلیل برخورد مناسب شهید چمران با آنان بود. چرا که چمران نه به آنان گفت چکارهاید! کی هستید، کی نیستید! از کجا میآیید! چه گذشتهای دارید! جایگاهتان چیست و چه مسئولیتی دارید؟ شهید چمران این برایش مهم بود که این عده چه کارآیی در روزهای غربت جنگ دارند.
-----------------------------------------------
ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas