8.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۲۱ اسفند ۱۳۶۲ - سالروز شهادت اکبر زجاجی، معاون شهید همت - قائم مقام لشکر محمدرسوالله (ص)
دوران دفاع مقدس
▫️▫️▫️▫️▫️▫️
خاطره ای از شهید زجاجی👇
روزي با كاميون شخصي از ستاد كمکرساني به جبهههاي جنگ از كاشان به مريوان عازم شدم، اكبر زخمي شده و در بيمارستان بستري بود به عيادتش رفتم اما برادرم با عصا از بيمارستان به خطمقدم رفته بود. مدتي صبر كردم تا از خط برگشت و او را دیدم. من فراموش كرده بودم كوپن سوخت همراه خود ببرم، به برادرم گفتم براي برگشت نياز به گازوئيل دارم، مرا به جايگاه برد و دستور داد فقط به مقداري كه مرا از منطقه تا كاشان برساند به من گازوئيل بدهند!
گفتم: هر دو باک كاميون را پر كنيد، من براي حملونقل محمولهها، كرايهاي نگرفتهام
برادرم گفت: بيشتر از اين به تو بدهم از بيتالمال است و حرام، به اندازهاي كه بتوانی به كاشان برسی گازوئيل در اختيارم گذاشتم!!
🔺۱۵ اسفندماه چهلمین سالگرد شهادت فرمانده گمنام دیارغریب الغربا. سردار رشیداسلام
🔸 شهید محمد حسین مهاجر قوچانی
🔸 ولادت: مشهد مقدس
🔸 شهادت: 15 اسفند 1362
🔷 بازگشت پیکر مطهر = شهریور ۱۳۹۶
(حدود سی و چهار سال بعد از شهادت)
🔸محل شهادت: جزایر مجنون عملیات خیبر
🔸مسئولیت: فرمانده محور عملیاتی لشگر 21 امام رضا (ع)
🌺🌺🌺🌺🌺
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🔸 شهید عباس باقری تشکری
🔸 ولادت: بیستم اردیبهشت ۱۳۴۴، مشهد
🔸 شهادت: ۱۵ اسفندماه ۱۳۶۲
🔸محل شهادت: جزیره مجنون، عملیات خیبر
🔸مسئولیت: معاونت گردان عبدالله
🌺🌺🌺🌺🌺
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
آنها دو نفر بودند. ..
درگیری بالا گرفته بود. بیشتر خیابانها و کوچه ها افتاده بودند دست عراقیها. بچه ها، کوچه به کوچه می جنگیدند تا هرچه بیشتر جلوی تانکهای عراقی که همه چیز را سر راهشان له می کردند، بگیرند.
ما، سه نفر بودیم، ولی آنها دونفر بودند.
ما، سه نفر بودیم. من و دوتای دیگر از بچه ها. از روی پشت بام خانه ها تردد می کردیم. نمی شد رفت توی خیابان. دشمن همه جا بود، توی خانه ها، کوچه ها، بازار و …
آنها دو نفر بودند. مانده بودند وسط میدان. میدان شهید مطهری خرمشهر. کسی دیگر از نیروهای خودی آنجا نبود. همه اش در چند دقیقه خیلی کوتاه اتفاق افتاد. آنقدر کوتاه که حتی فرصت فکر کردن به اینکه باید چکار کنیم را هم از ما گرفته بود.
آنها دو نفر بودند، ولی دور و برشان خیلی نیرو بود. نه نیروی خودی، که سربازان وحشی و کماندوهای دشمن.
آنها خیلی زیاد بودند. خیلی مشتاق بودند تا ببینند چه کسانی تا این لحظه در وسط میدان، به طرفشان تیراندازی می کرده و جلویشان را گرفته بوده.
حلقه محاصره را هر لحظه تنگتر می کردند. خودشان هم تعجب کردند. آنچه می دیدند، باورش سخت بود.
آنها دو نفر بودند. دو تا دختر ایرانی. دو دختر مسلمان غیرتمند که چادر برسر، تا آنجا که در توانشان بود، با تیراندازی، جلوی حرکت دشمن را به طرف مسجد جامع سد کرده بودند.
آن همه عراقیها معطل مانده بودند، فقط به خاطر مقاومت این دو نفر بود.
عصبانی شده بودند. هم عصبانی، هم وحشی. کسی تیراندازی نمی کرد. همه آرام جلو می رفتند و حلقه محاصره را تنگتر می کردند.
مبهوت مانده بودیم که چه کنیم، و چه خواهد شد ؟ گیج شده بودیم. ناگهان …
عراقیها خیلی به آنها نزدیک شده بودند. وحشت کرده بودیم که آنها اسیر خواهند شد. ناگهان …
تق … تق …
همین !
صدای شلیک دو گلوله از دو اسلحه، پشت سر هم به گوش رسید.
آن دو دختر، که رو به روی هم نشسته بودند وسط میدان، و کفتارهای وحشی عراقی اطرافشان را گرفته بودند، لوله اسلحه شان را به طرف هم گرفتند و با شلیک همزمان، همدیگر را از ننگ اسارت به دست دشمن بی دین و پست نجات دادند.
عراقیها مبهوت مانده بودند. ما هم همین طور.
و اشک تنها چیزی بود که از گوشه چشمان ما سه نفر جاری شد و دیگر هیچ.
آنها هنوز دونفر بودند …
«عنایت صحتی شکوه»
24.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 #شیمیایی
📽 تصاویری از بمباران شیمیایی جبهه ها توسط رژیم جنایتکار بعث عراق در دوران دفاع مقدس
🎙 #شهید_مرتضی_آوینی : می گفتند شیمیایی است. حالا باید در كمتر از نه ثانیه ماسكها را بپوشیم. بمبهای شیمیایی از پلیدترین حربههایی است كه شیطان برای غلبه بر ایمان ما ساخته است ، و چه سود..!؟ اگر از مرگ نترسیم ، دیگر هیچ چیز نمی تواند ما را از ادامهی طریق حق باز دارد.
وقتی خبر آوردند كه ماسكها را بردارید ، دیگر هنگام اذان بود. اذان به معنای اجازه نیز هست ، یعنی اكنون درهای رحمت خاص خدا باز شده و الله اذن لقا داده است. چه نشستهای..!؟ وقت نماز است.
14.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 فیلمی بسیار زیبا و دیدنی از مناطق جنگی و دوران دفاع مقدس با صوتی شنیدنی از مداح باصفای جبهه ها #حاج_صادق_آهنگران
🎙هوا از عطر تو غوغاست ، میدانم که اینجایی
عزیزم سایه ات پیداست ، میدانم که اینجایی
مرا در منزل جانان چه جای عیش ، چون هر دم
دلم آواره ی صحراست ، میدانم که اینجایی بساط امن و آسایش به بی صبری نمی ارزد
بیا تا مهلتی با ماست ، میدانم که اینجایی
به خون سجاده رنگین کردم از فرمان پیر خود
که وقتی عاشقی نالان ، میدانم که اینجایی..؟
6.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در این ایام سفر به سرزمین های نور، شهید آوینی شما، خانواده محترم و دوستانتان را به این سفر معنوی دعوت می کند
🔸فوق العاده زیبا و امیدبخش، حتماً تماشا کنید
یک گلوله دو برادر بابلی را آسمانی کرد...!
هر دو برادر دلباخته بودند
جعفر ، مادری و دلباختهی
حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)
ناصر هم عاشق شش ماههی رباب
آنقدر عاشق که شهادتشان هم مثل آنها بود
جعفر از پهلو و ناصر از گلو ....
۱۴ اسفند سالروز شهادت
برادران شهید جعفر و ناصر بذری
در عملیات کربلای ۵ گرامیباد.
"روحشان شاد