eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
16.3هزار عکس
10.7هزار ویدیو
881 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ #دهه۶۰ #کپی_آزاد اینجاسخن ازمن ومانیست،سخن ازمردانیست که عاشورا رابازیافته،سراسر ازذکر«یالیتناکنامعک»لبریز بوده و بال دربال ملائک بسوی کربلارهسپارشدند بگذار اغیارهرگز درنیابندکه ما ازتماشای شهدا سیرنمی‌شویم
مشاهده در ایتا
دانلود
دفاع مقدس
دلتنگ همتون هستم بچه ها زمستان۱۳۶۳ گردان میثم، پادگان دوکوهه یکی از روزها،همه داخل اتاق نشسته و مشغول تخمه شکستن بودیم.سعید طوقانی آرام آمد کنار من و دم گوشم گفت: -می‌گم حمید،این یادگاری‌هایی که روی دیوار نوشتی خیلی باحال شده،دستت درد نکنه،ولی چیزه،عباس می‌گفت حمید خطش مثل خودش بی‌ریخته و زمخت.می‌گفت حمید گند زده به درودیوار پادگان. باعصبانیت نگاهی انداختم به عباس که درحال صحبت با حسین رجبی بود.سعید بلند شد و رفت طرف کیسه مشمّای وسط اتاق که مثلا تخمه بردارد.فکر کرد من متوجه‌ش نیستم و نمی‌فهمم دارد چکار می‌کند.رفت کنار گوش عباس و گفت: -می‌گم عباس آقا،می‌دونی این یارو خِپِله حمید،چی می‌گفت؟ عباس خونسرد پرسید:چی می‌گفت؟ که سعید گفت: -حمید می‌گفت عباس دوزار بلد نیست ضرب بزنه.همون بهتر که بره توی عروسی‌ها و تُنبَک بزنه.می‌گفت عباس فقط بلده دامبول دیمبول کنه. عباس نگاه تندی به من انداخت.من هم با عصبانیت نگاهش کردم.سعید خودرا کشیدکنار اصغر و یواشکی خندید.اصغر گفت: -پدرآمرزیده باز این دوتا رو انداختی به جون هم؟الانه که اتاق رو بریزند به هم. من باصدای بلند گفتم: -نفهمیدم عباس آقاحالا دیگه کارت به جایی رسیده که به پروپای من می‌پیچی و دربارۀ هنر خطاطی بنده افاضۀ سخن می‌فرمایی؟ عباس هم سرپا ایستاد و قیافۀ داش‌مشدی‌ها را به خود گرفت و درحالی که یک کتف خود را به‌طرف من کج کرده بود،گفت: -حالا دیگه بعضیا این‌قده خوش‌خط شدن که به ضرب ما گیر می‌دن؟ملالی نیست،اگه خواستن،ارکستر داریم که واسۀ عروسیشون باباکرم بزنه.آخه بعضیا لیاقتشون همینه دیگه. ناگهان من و عباس سرشاخ شدیم.لنگ و پاچه‌ی همدیگر را گرفتیم و شروع کردیم به رجزخوانی.همۀ آنهایی که توی اتاق بودند،خود را کنار کشیدند تا زیر دست‌وپای ما له نشوند.لحظه‌ای بعد هردو درهم شدیم و شروع کردیم به دعوا. سعید با پای برهنه دوید داخل راهرو و داد زد: -بچه‌ها!بدوید که این دوتا دوباره جنگشون شد. نیم ساعتی من و عباس مثلا همدیگر را می‌زدیم.خسته که شدیم،رو کردم به اصغر و گفتم: -شما همین‌طور نشسته‌اید کنار و هرره کرره می‌کنید؟خب بیایید جدامون کنید دیگه. صدای قهقهه‌مان در راهروی گردان پیچید و به همۀ اتاق‌ها رسید. عباس دائم الحضور، سعید طوقانی و حسین رجبی،اسفند ۱۳۶۳ در عملیات بدر در شرق دجله به شهادت رسیدند. نقل از کتاب:پهلوان سعید نوشتۀ:حمید داودآبادی چاپ:نشر نارگل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
// آذرماه ۶۵ قبل از عملیات کربلایی ۴ 🎥 تعدادی از خدمۀ توپ تک‌لول ضدهوایی (57میلی‌متری) ▫️مستقر در ارتفاعات مشرف بر پادگان انبیاء شوشتر (مقر لشکر ۸ نجف اشرف در خوزستان --. دوران جنگ تحمیلی) 🎞 در ابتدای فیلم، لحظاتی از شلیک این قبضه نشان داده می‌شود که ظاهراً به سمت یک هدف واقعی شلیک می‌کند. نیروها که اغلبشان پاسدار وظیفه(سرباز) هستند، به معرفی خود می پردازند: ایرج خدابخشی از کاشان، محمد فریدونی از کاشان، ابولقاسم نیکوکار (یا نیکوکاوَند؟؟) از قزوین، سهل‌علی غلامی از ساوه ... سهراب بهداروند از شوش همچنین: محمدعلی ابراهیمی از دستگرد قداده مبارکه، ابوالفضل نظام‌زاده از کوهپایه اصفهان، قربانعلی نصیری از زنجان، رمضان احمدی از زنجان، نورعلی غفاری از زنجان و رزمنده‌ای اهل روستای پرچین خدابنده زنجان که به مشخصاتش اشاره نمی کند ... ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ ✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas ✅ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas ✅ تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas
27.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴 📽 فیلمی زیبا و خاطره برانگیز از دوران دفاع مقدس و حال و هوای رزمندگان اسلام در جبهه های حق علیه باطل با نوحه ای بسیار حماسی و شنیدنی از مداح باصفای جبهه ها 🎙اسلام اگر بیند خطر ، جان را نثارش می کنم با خون نگهداری من از مرز و دیارش می کنم سرباز جانباز جهاد فی سبیل الله منم فرمانبر قرآن و احکام رسول الله منم ثابت قدم دلبسته بر ارکان حبل الله منم تا پای جان با پایمردی پایدارش می کنم باشد امام و رهبرم پور امیرالمومنین فرزانه فرزند حسین ، کوبنده ی مستکبرین فرمانده ی کل قوا ، پیر حماسه آفرین من پیروی از دولت با اقتدارش می کنم باید امام خویش را تا کربلا یاری کنم اندر کنار مرقد جدش حسین زاری کنم با او زیارت خوانم و اشک از بصر جاری کنم سیر و سفر با لشگر پر افتخارش می کنم از هستی خود در ره یاری حق بگذشته ام متن شهادت نامه را با شوق جان بنوشته ام تا بر سر امیال نفس و آرزوها هشته ام گر نخل دین شد تشنه با خون آبیارش می کنم...
🔴 جنگ نفت‏كش‏ها🔥🔥 ♦️از سوم اردیبهشت‌ماه ۱۳۶۳ حمله هوایی رژیم بعث به نفتکش‌های ایرانی در خلیج‌فارس آغاز شد. هدف دولت بعثی عراق این بود که مانع از صدور نفت ایران شود و برای جایگزینی نفت ایران در بازارهای بین‌المللی، تولید و صادرات نفت کشورهای منطقه افزایش یابد به‌طوری‌که به موازات تشدید حملات عراق به پایانه‌های صدور نفت ایران و نفتکش‌ها، قیمت نفت به‌تدریج کاهش یافت. به این ترتیب، بعثی ها ضمن حمله به جزیره‌ خارک، نفتکش‌های حامل نفت ایران را در ۳ اردیبهشت‌ ۶۳ مورد حمله قرار دادند. عراق از قدرت هوایی خود برای اجرای این تهدیدات استفاده نمود... دوران جنگ تحمیلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷 💠‌ شهید غلامرضا رضایی کادر لشگر ۱۶ زرهی قزوین 🕊 شهادت: بهمن ۶۵ دوران جنگ تحمیلی
دفاع مقدس
🌷 #شهدای_ارتش 💠‌ شهید غلامرضا رضایی کادر لشگر ۱۶ زرهی قزوین 🕊 شهادت: بهمن ۶۵ دوران جنگ تحمیلی
در طی ۸ سال دفاع مقدس، توسط لشکر ۱۶ زرهی قزوین،   ۲۹۷ عملیات صورت گرفت که ۲۴۵ عملیات آفندی و ۵۲ عملیات پدافندی بود. این لشکر با تقدیم ۲۶۸۰ شهید، ۱۷۳۱ جانباز و مفقودالاثر و ۲۲۰۰ آزاده دین خود را به میهن اسلامی ادا نمود    
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 دیدنی: شرح این عاشقی...💕 🎙 با اجرای ماندگار: استاد محمد نوری
کاش آن روزگاران گم نمی‌شد هوای خوب باران🌧گم نمی‌شد صفای جبهه ها می‌ماند ای کاش صدای پای یاران گم نمی‌شد ... 🌊 دوران دفاع مقدس
سرداری که حاج احمد در مقابلش زانو زد! ۴ اردیبهشت ۵۹ -- سالروز شهادت غلامرضا قربانی مطلق درسال۱۳۳۲ درتهران دیده به جهان گشود.در فروردین۵۸ به سپاه منطقه ۶ اعزام شد. در آنجا بود که با هر دو همرزم جدا ناشدنی خود آشنا شد: احمد متوسلیان و محمد توسلی ... و از آن پس تا اعزام به کردستان،در بانه، بوکان و سنندج و سرانجام در پاوه دوشادوش یکدیگر به ستیز با ضدانقلاب پرداختند.در دی۵۸حاج احمد به جای اینکه خود فرماندهی سپاه شهر را بدست گیرد این مسئولیت را بر دوش غلامرضا نهاد و حکم فرماندهی سپاه پاوه به نام این جوان قد بلند و خوش مشرب،که ریش انبوه و سیاه و موهای مجعدش جذابیت خاصی به او می بخشید،صادر شد.اردیبهشت۵۹ مقابل مقرسپاه،سفیر مرگبارخمپاره۱۲۰ و پس از آن صدای مهیب چند انفجار شهر را به لرزه درآورد و درمیان غبار و دود ناشی از انفجار،غلامرضا خاموش و غرق در خون،روی خاک دراز کشیده بود،یکی از پاهایش بطور کامل از زیر کمر قطع و سینه و پهلویش،مشبک شده بود.فریاد یاحسین فضای پادگان را پر کرد.هرکس سردرگریبان خود گرفته بود وناله میکرد.زمانیکه حاج احمد از ماجرا باخبر شد بزحمت خودش را کنترل کرد. سرانجام با رسیدن به بالای سر جنازه،بغضش ترکید.نشست و آرام و بی صدا اشک ریخت ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ 🌴 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی .... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
دفاع مقدس
سرداری که حاج احمد در مقابلش زانو زد! ۴ اردیبهشت ۵۹ -- سالروز شهادت غلامرضا قربانی مطلق درسال۱۳۳۲
🔰 چهره‌ی دیپلماتیک "حاج احمد متوسلیان" حاج احمد و «غلامرضا» از بدو آشنایی، دوشادوش یکدیگر در تمامی صحنه‌های مقابله با ضدانقلاب حضور داشتند. بر خلاف حاج احمد که اقتدار و سخت‌گیری‌اش معروف بود، غلامرضا به شوخ طبعی و ملایمت شهرت داشت. تنها کسی که به راحتی جرأت می‌کرد با حاج‌احمد شوخی کند، همو بود! غلامرضا زبان فصیح و شیوایی داشت، زمانی که احتیاج به سخنرانی، مذاکره، بحث و یا از این قبیل کارها بود، حاج‌احمد او را می‌فرستاد. هر وقت از غلامرضا علت این امر را می‌پرسیدند، بلند می‌خندید و می‌گفت: « من چهره دیپلمات برادر احمد هستم.» حاج‌ احمد تعلق خاطر عجیبی به او داشت در پی آزادسازی پاوه، بجای اینکه خود فرماندهی سپاه را بدست گیرد این مسئولیت را بر دوش «غلامرضا» گذاشت و خودش زیردست او، مسئولیت عملیات سپاه پاوه را پذیرفت. چهارم اردیبهشت ۱۳۵۹ وقتی غلامرضا شهید شد؛ حاج احمد در مقابل جسم در خون طپیده او زانوی ادب بر زمین نهاد و چون ابر بهاری زار زار گریست. زاری و ناله حاج احمد را تنها در کنار پیکر غلامرضا مطلق و محمد توسلی دیده‌اند و بس... فرمانده سپاه پاوه شهید غلامرضا قربانی مطلق🌷 سالروز شهادت ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
دفاع مقدس
🔰 چهره‌ی دیپلماتیک "حاج احمد متوسلیان" حاج احمد و «غلامرضا» از بدو آشنایی، دوشادوش یکدیگر در تمامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 💕 رفیق من، سنگ صبور غمهام ..... وقتی پیکر تکه تکه غلامرضا رو دید، زد زیر گریه! تا اون موقع هیچکس اشک احمد متوسلیان رو ندیده بود! ▫️به یاد فرمانده شهید، غلامرضا قربانی مطلق 🕊 سالروز شهادت ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
دفاع مقدس
سرداری که حاج احمد در مقابلش زانو زد! ۴ اردیبهشت ۵۹ -- سالروز شهادت غلامرضا قربانی مطلق درسال۱۳۳۲
سردار گمنام سپاه، غلامرضا قربانی مطلق، شهیدی که حاج احمد متوسلیان در فراقش زار زار گریست😭😭
دفاع مقدس
💠 خاطره ای از شهید غلامرضا قربانی مطلق ✍ با سلام و صلوات در پی دیگران سوار شدم. مقصد شهرستان پاوه بود. شهری که به تازگی امنیت نسبی پیدا کرده بود و بچه های سپاه در آن مستقر شده بودند. احمد متوسلیان روی رکاب مینی بوسی ایستاده بود و بچه ها تک تک از کنار او رد می شدند و روی صندلی های زهوار در رفته مینی بوس می نشستند. همه خندان و سبکبال، انگار به طرف خانه های خودشان می رفتند، توی سر و کله هم می زدند و حتی سر به سر احمد می گذاشتند. صدای برادر احمد برای مدت کوتاهی همه را ساکت کرد: «همه هستن؟کسی جا نمونه، برادرها چیزی را فراموش نکنند!» غلامرضا دستش را درست مثل بچه کلاس اولی با لا برد و با جدیت گفت : «برادر احمد، ما لیوان آبخوری مان جا مانده، اشکالی نداره؟» خنده از همه بچه ها بلند شد و حاج احمد هم ضمن لبخندی کمرنگ و نمکین، با دست به پشت راننده زد و بدین سان، حرکت رزم آوران اعزامی از سپاه خیابان خردمند تهران به سمت شهرستان پاوه آغاز شد . راه زیادی را طی نکرده بودیم و هر کسی به کاری مشغول بود، که دوباره صدای غلامرضا بلند شد : «برادرا توجه کنند، برای شادی ارواح شهدا و رفتگان این جمع، و برای سلامتی خودمان و برادر احمد ...» و پس از مکث کوتاهی ادامه داد : «اللهم سرد هوا، گرم زمین، لبو لبو داغِ، آش رو چراغِ، شلغم تو باغِ...» در پایان هر فراز از رجز طنز آمیز «مطلق» همه با هم و محکم جواب می دادیم :«هی» . برادر احمد، چند بار سرش را به چپ و راست تکان داد، به راحتی می شد از چشمانش خواند:باز این غلامرضا شروع کرد .لبخندی زد و از سر ناچاری با ما همراه شد .به تنها چیزی که فکر نمی کردیم، آینده و رخداد های آتی بود . حوادثی که بسیاری از همسفران ما را،که در آن دقایق در مینی بوس نشسته بودند، از ما جدا کرد و پیش از همه؛ غلامرضا را ... (راوی: همرزم شهید) ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🔴 روزهای پرمخاطره 💠 حوادث انقلاب و جنگ در ۴ اردیبهشت ۵۸ ▫️ وضعیت نقده : برقراری آرامش و حفظ نظم شهر به دست نیروهای مسلح ؛ آغاز مذاكره بین دو طرف درگیری برای مبادله اسیران ؛ انتقاد عزالدین حسینی از بدرفتاری افراد مسلح اعزامی از ارومیه به نقده با كردها و … اعلام آمار تلفات واقعه نقده ؛ كیهان به نقل از هیأت اعزامی استانداری : چهل كشته و 150 زخمی . اطلاعات به نقل از پاسداران : حدود 150 جنازه از معابر شهر نقده جمع آوری شده است . تشكیل جلسه ای با شركت عزالدین حسینی ، حجت الاسلام عباس آزرم ، عبدالرحمن قاسملو ، فرماندار مهاباد و جمعی از علماء و معتمدان شهر مهاباد برای رسیدگی به حوادث نقده و اظهارات فرماندار مهاباد در این جلسه مبنی بر وجود تبعیض در برخورد مسؤولان با تركها و كردهای شهر . درخواست جلسه از آیت الله شریعتمداری به اعزام هیأتی برای رسیدگی به فاجعة نقده . حزب توده ایران و سازمان چریكهای فدایی خلق ترور سرلشكر قره نی را محكوم كردند . ترور سرلشكر قره نی را حزب جمهوری اسلامی ایران و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی محكوم كردند . عنوان مقاله جنجال برانگیز را كه ضدحزب خلق مسلمان نوشته شده بود ، آیت الله خلخالی ( نویسندة مقاله ) تكذیب كرد ( در كیهان 3/2/58 ) . اطلاعیه حزب خلق مسلمان در تشكر از همدردی علما و توصیه به اینكه جهت پرهیز از تشنج ، از هرگونه واكنش در مورد مقاله مزبور پرهیز شود . اطلاعیه آقای خلخالی در روزنامه اطلاعات امروز برخلاف سیاق تكذیب نامه دیروز در انتقاد شدید از مخاطبان مقاله یادشده و افشای كارهای آنها ، همچنین دفاع از مضمون مقاله و عملكرد خویش تاكنون . سفر سرگرد عبدالسلام جلود ( نخست وزیر لیبی ) به ایران و ملاقات وی با امام خمینی ؛ تاكید امام بر حل قضیه غیبت امام موسی صدر به دست دولت لیبی ؛ تأكید جلود بر خروج امام موسی صدر از لیبی ؛ اظهارات خواهر امام موسی صدر در محكومیت لیبی ؛ بروز فضای حمایت آمیز از امام موسی صدر و محكومیت دولت لیبی در محافل مختلف و … شكایت و گله گذاری تفصیلی مهندس بازرگان ( نخست وزیر ) در رادیو - تلویزیون از وجود یك گروه رادیكال موازی دولت موقت در عین تقدیر از خدمات آنان و نیز گله از پذیرفته نشدن نخبگانی كه وی معرفی كرده در افكار عمومی و نیروهای انقلابی . مهندس بازرگان مشكلات دولت موقت را به دو دسته تقسیم كرد : " مشكل كمیته ها و پاسداران و سایر خدمتگزاران آزاد" و "مشكل اختلاف و انتقام ". ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
دفاع مقدس
🔴 روزهای پرمخاطره 💠 حوادث انقلاب و جنگ در ۴ اردیبهشت ۵۸ ▫️ وضعیت نقده : برقراری آرامش و حفظ نظم شه
۴ اردیبهشت ۵۸ افراد مسلح ضدانقلاب وابسته به حزب منحلۀ دمکرات، از آغاز درگیری‌های نقده، در چند روستای این منطقه آشوب ایجاد کردند و مزارع را آتش زدند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆🎞 روایت شهید حاج قاسم سلیمانی از شهید حاج یونس زنگی آبادی، فرمانده تیپ امام حسین (ع) لشگر ۴۱ ثارالله ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 🌷شهیدی که سر و دستش فدای اسلام شد 🔹چون تولدش با عید قربان مصادف شده و نام پدربزرگش نیز یونس بود نامش را حاج یونس گذاشتند. 🔸از بدر تا کربلای پنج مملو از خاطرات رشادت های سرداری است از دیار کرمان مردی که از دل فقر برخواست و با نشان افتخار شهادت به نقطه پایانی زندگی دنیوی رسید. 🔹تدبیر شجاعت و جسارت بخش جدایی ناپذیر زندگی او بود تا سردار شهید حاج قاسم سلیمانی او را فرمانده تیپ امام حسین علیه سلام قرار دهد. 🔸حاج یونس یکی از استوانه های لشکر اسلام بود که خالصانه برای خدا در هر موقعیتی که قرار گرفت بدون کوچکترین چشم داشت و غروری به تلاش و فعالیت شبانه روزی پرداخت. ▫️ علی نجیب زاده، همرزم شهید روایت نموده: یک شب از خواب بیدار شدم دیدم که یک سگ بسیار بزرگ که شبیه یک گرگ بود کنار حاجی و پشت سرش نشسته بود. بعد از تمام شدن نماز به حاجی شکایت کردم که چرا داخل چادر نماز نمی خواند شاید آن سگ بزرگ یا یک مار و عقرب او را بکشند ایشان گفت از کجا می دانی که آن سگ و مار و عقرب مأمور حفاظت از من نشده باشند مگر ما اینجا آمده ایم که اینطوری کشته شویم ما آمده ایم که شهید شویم. ▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️ 🎧 داستان صوتی ( حاج یونس ) در سه قسمت👇👇👇