دفاع مقدس
📢 صوت | روضه خوانی حاج #صادق_آهنگران 🌷ای حسین ای غم تو همدم ما 🌹ای تو خود شاهد اشک غم ما ☘️ ای جم
ای حسین ای غم تو همدم ما؛ ای تو خود شاهد اشک وغم ما
ای به هررنج وغمی محرم ما؛ ای خجل از کرم تو کم ما
💓
تو کریمی و تو مولا تو ولی؛ ای جگر گوشة زهرا و علی
دل ما غرق غم توست حسین؛ سرما و قدم توست حسین
💓
کم ما و کرم توست حسین؛ قبلة ما حرم توست حسین
به صفای دل صحرا سوگند؛ به نماز شب زهرا سوگند
💓
ای که ناز تو خریدن دارد؛ بار عشق تو کشیدن دارد
گُل ز گلزار تو چیدن دارد؛ حرم پاک تو دیدن دارد
💓
به غم گفته و ناگفته قسم؛ به شهیدان به خون خفته قسم
ای حسین ای پسر خون خدا؛ ای تو روشنگر مصباح الهدی
💓
ای جمال تو بهشت شهدا؛ ما و دل از تو بریدن ابدا
صف اصحاب محبت صف ماست؛ جان اگر می طلبی بر کف ماست
💓
تو که خود مرد ره توحیدی؛ تو که در ظلمت شب خورشیدی
تو که از شاخة غم گل چیدی؛ تو که خود داغ برادر دیدی
💓
سوخته حاصل ما را بنگر؛ داغ های دل ما را بنگر
تو که خون شد ز جدایی جگرت؛ آمده خون دل از چشم ترت
💓
تو که خود بر سر نعش پسرت؛ چتر غم سایه فکن شد بسرت
تو که جان دادن مارا دیدی؛ امتحان دادن ما را دیدی
(شاعر از: محمدجواد غفورزاده(شفق)
هم لقمه بودند
همسفره بودند ...
همـدل و همراه
صمیمی و شفاف ...
📎چقدر دلزده ایـم
از تجملات دنیـوی
📡 ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
صادق_آهنگران_–_کربلای_جبههها_یادش.mp3
4.31M
💠 یادی از دوران #دفاع_مقدس
📢صوت| حاج صادق آهنگران – کربلای جبههها یادش به خیر ...
🌿 بمناسبت گرامیداشت هفته دفاع مقدس🌸💐💐
┄┅☫🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷☫┅┄
🏴 محرم که میشد چادر و محل استراحت رزمندهها هم رنگ و بوی محرم میگرفت
⏳ دوران #دفاع_مقدس – سال 66
🌴موقعیت الوارثین – محل استقرار نیروهای تخریب لشکر10 سیدالشهدا(ع)
🌹 یادی از امیر سرلشکر خلبان شهید عباس بابایی
☀️ فرمانده پایگاه پای برهنه در میان عزاداران...
✳️ در یکی از روزهای ماه محرم همراه عباس و چند تن از خلبانان ماموریت حساس و مشکلی را انجام داده و به پایگاه برگشته بودیم...
✅ به اتفاق عباس ساختمان عملیات را ترک کردیم در جلو ساختمان ماشین اماده بود تا مارو به مقصد برساند.
عباس برای اینکه بقیه در مضیقه نباشند به راننده گفت:
_ پیاده میرویم شما بقیه بچه ها را برسانید...
من هم به تبعیت از عباس سوار نشدم و هر دو پیاده به راه افتادیم پس از دقایقی به یکی از خیابان های اصلی پایگاه رسیدیم.
✳️ صدای جمعیت عزادار از دور به گوش میرسید کم کم صدا بیشتر شد عباس به من گفت بریم به طرف دسته عزادار...برسرعت قدم هایمان افزودیم ..
پرچمهای دسته عزاداراز دور پیدابود...خوب که دقت کردم دریافتم که هرچه به جمعیت نزدیک تر میشویم چهره عباس برافروخته تر میشود درحال پیش رفتن بودیم که لحظه ای سرم را برگرداندم ودیدم که عباس کنارم نیست...
✳️ وقتی برگشتم اطراف و پشت سرم را نگاه کردم دیدم عباس مشغول در آوردن پوتینهایش است...
به آرامی پوتین و جوراب را از پا در آورد و بندهایش را به همدیگر گره زد و آن را به گردن اویخت... سپس بی اعتنا از کنار من عبور کرد...
با دیدن این صحنه بی اختیار به یاد حر بن یزید ریاحی هنگامی که به حضور امام شرفیاب میشود افتادم...
🌷 چند لحظه بعد عباس میان انبوه عزاداران بود و با صدای زیبایش نوحه میخواند و جمعیت سینه زنان و زنجیر زنان به طرف مسجد پایگاه میرفتند. من تا آن روز گاهی در ایام محرم دیده بودم که بعضی با پای برهنه عزاداری کنند ولی ندیده بودم که فرمانده کل پایگاهی با پای برهنه در میان سربازان و پرسنل عزاداری ونوحه خوانی کند...
✍️ خاطره از امیر سرتیپ خلبان فضل الله جاویدنیا
🏴السَّلامُ عَلَیْکَ یٰا اَباعَبْدِاللَّهِ الحسین🏴
توسل کردم امشب به فرزندان زینب.mp3
7.67M
شب چهارم محرم ۱۳۹۹
هیات ثارالله اهواز
توسل کردم امشب
به فرزندان زینب
حاج صادق آهنگران
شعر: محمد زمان گلدسته
کانال دفاع مقدس