دفاع مقدس
#كوه_مشكلاتى_كه_مثل_موم_نرم_میشوند ...!! چند سال از دوران اسارتم را با آقای ابوترابی گذاراندم. ارد
#یک_خاطره_از_هشتسال_و_یکماه_و_هشتروز_اسارت
✍...پس از اسارت، دو روز در بدترین شرایط در بغداد بودیم. بیش از یک هزار نفر به مدت دو روز در دو کانتینر بودیم. در نهایت در روز ۵ مردادماه در اردوگاه موصل ۲ مستقر شدیم. پس از حدود هشت ماه نیز پس از عملیات والفجر در ۲۲ بهمن ماه سال ۶۱ به اردوگاه موصل ۳ منتقل شدیم که بعد به موصل ۴ تغییر نام داد. حتی اگر شکنجههای نیروهای عراقی نبود، همین که هشت سال در جایی به اندازه دو وجب زندگی کردیم، بدترین شکنجه بود. یکی از مهمترین خاطرههای دوران اسارت من، مربوط به آذرماه سال ۶۱ است که حدود چهار ماه و نیم از اسارت میگذشت. نیروهای بعثی گفتند باید اسرای بسیجی و اسرای ارتشی در اردوگاه از هم جدا شوند و از همه نظرخواهی کردند اما هیچکس تحت هیچ شرایطی قبول نکرد که از هم جدا شویم.
💢 وقتی دیدند که به هیچ وجه حاضر به جدایی نیستیم، همه درهای اردوگاه را بستند و دیگر آب و غذا به ما نمیدادند. کل ذخیره آبی ما دو حبانه (کوزه بزرگ) بود. پس از آن نیز مسئولان هر اتاق را به طبقه بالا بردند و شروع به کتک زدن کردند و به ما هم به دورغ گفتند که آنها را به بغداد بردهایم. ما علیه رژیم بعث عراق شعار دادیم و پس از سه شب، شعار مرگ بر صدام در کل محوطه اردوگاه پیچید اما عراقیها نیز در مقابل ما مقاومت کردند. در آن چند روز که غذا در کار نبود، خمیر نان روزهای قبل را جمع و پودر کرده بودیم و در هر شبانه روز به هر نفر از اسرا در اردوگاه یک قاشق از این خرده نانها و نصف استکان آب میرسید. با این شرایط هشت شبانه روز تحمل کردیم اما دیگر اکثراً ضعف کرده بودیم. در نهایت روز ۸ آذرماه میلهها را شکستیم و توانستیم به محوطه برویم. همه اسرای اردوگاه به بیرون ریختند.
🌧....در شب قبل باران باریده بود و توانستیم از بارانی که در محوطه باقی مانده بود و ریشه برگ گیاهان را جمعآوری کنیم. به دلیل اینکه در ۸ آذرماه سال ۶۰ عملیات بستان انجام شده بود و ایران توانسته بود با رمز یا حسین(ع) بستان را آزاد کند، عراقیها از ما کینه داشتند. در سالگرد این روز که ما در محوطه قرار داشتیم و در حال خواندن نماز ظهر و عصر بودیم، دو گردان عراقی با چوب و چماق و کابل به ما حمله کردند و همه اسرا را تار و مار کردند. تا حدی اسرا را کتک زدند که چند نفر شهید شدند و چندین نفر از ناحیههای مختلف دچار شکستکی شدند. پس از آن برای اینکه میخواستند مطمئن شوند که همه اسرا را کتک زدهاند، شروع به کتک زدن یکی یکی ما کردند. این کتک زدنها از نماز ظهر تا شب ادامه داشت.
▫️بعد از آن اسرای بسیجی و ارتشی را در دو صف قرار دادند و جدا کردند. به این ترتیب پس از هشت شبانه روز با این شرایط توانستند ما را جدا کنند. نیروهای عراقی قبل از اینکه به اتاقها برویم همه شیشهها را شکستند تا وانمود کنند که شورش کردهایم و همه وسایل را هم بیرون آوردند تا دیگر نتوانیم چیزی ذخیره کنیم. از این به بعد هر مقدار غذا به ما میدادند هم نصف شد و دیگر تنها برای به دستشویی رفتن اجازه بیرون رفتن داشتیم. سه تا چهار ماه این شرایط را تحمل کردیم تا اینکه در عملیات والفجر در بهمن ماه سال ۶۱ تعداد دیگری از نیروهای رزمنده ایرانی اسیر شدند و با آمدن اسرای جدید، ما را از موصل ۲ به اردوگاه موصل ۳ منتقل کردند. در اردوگاه موصل ۳ با حاج آقا علیاکبر ابوترابی آشنا شدیم و از شیوه، منش و تعالیم وی درسهای زیادی گرفتیم.
امام(ره) فرموده بودند اگر سپاه نبود کشور نبود و مصداق این نکته، حاج آقا ابوترابی است که اگر ایشان در اسارت نبودند شاید اسیری در آن شرایط باقی نمیماند. روش و منش و اخلاق ایشان در اسارت توانست نگهدار اسرا در اسارت باشد. مهمترین شعار حاج آقا ابوترابی سلامتی روحی و جسمی اسرا تا پایان اسارت بود. هنگامی که ایران در عملیاتی موفق میشد عراقیها به اسرا فشار میآوردند اما حاج آقا ابوترابی با شیوه خاصی مشکلات را حل میکرد. وی را با بدترین شرایط شکنجه میکردند اما وقتی نیروهای صلیب سرخ میآمدند به آنها نمیگفت که شکنجه شده است و به عراقیها میگفت که من شکایت یک مسلمان را به کافر نمیکنم.
⚪️خاطره ای به یاد سید آزادگان مرحوم حجت الاسلام والمسلمین سیدعلیاکبر ابوترابیفرد
﴿راوی: آزاده سرافراز ماشالله سروش﴾
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
✅ مرجع نشر آثار شـهدا و دفاعمقدس
#علت_شکنجه_من....
💢 برای یک مسئله که آسایشگاه گیر افتاد عراقی آمد و جلوی ارشد آسایشگاه را گرفت و شروع کرد به فحاشی و من را هم به عنوان مترجم احضار کرد. خیلی بد و بیراه گفت تا اینکه رسید به اسم امام راحل (رحمة الله علیه) و شروع کرد به توهین به امام و گفت: ترجمه کن.... من هم عراقی را امان ندادم و علاوه بر اینکه ترجمه نکردم با عراقی درگیر شدم و او هم شروع به کتک زدن من کرد.
🔴 سریع رفت و فرمانده اردوگاه بنام سرگرد مفید را آورد و من را هم احضار کرد. سرگرد گفت: چه اتفاقی افتاده. من گفتم: چرا به رهبرم توهین کرده! من هم جوابش را دادم. سرگرد باز شروع کرد به فحش دادن که باز من جوابش را دادم. دستور داد که مرا به یک سلول انفرادی انداختند و در این سلول بیست روز مانده بودم. عراقیها کاری کردند که از زور شکنجه سه بار بیهوش شدم و ده روز نتوانستم از زمین بلند بشوم.
⚪️ این لحظات سخت بود ولی برای ما افتخار و پیروزی اما برای دشمن شکست بود. این سختیها از لحاظ جسمی بود ولی سختترین لحظه خبر رحلت حضرت امام بود که برای ما خیلی سخت و ناگوار بود که با انتخاب شایسته و بهحق مقام معظم رهبری حضرت امام خامنهای خداوند صبر را به ما و آرامش را به ما عنایت فرمود.
﴿راوی: آزاده سرافراز علی بخش بهمنی از شهرستان شوش که در عملیات والفجر مقدماتی سال ۶۱، در سن ۱۵ سالگی به اسارت دشمن درآمدند﴾
(مدت اسارت ایشان بیش از هفت سال طول کشید.)
11.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 *کلام امام به همراه تصاویر شهدا*
◇شهید علیرضا نوری ◇شهید حجت ملا آقایی ◇شهید احمد کاظمی ◇شهید مهدی محمد باقری ◇شهید مهدی باکری ◇شهید سعید سلیمانی ◇شهید سید محمد حسینی ◇شهید محمد حسین ساعدی ◇شهید سید محمد رضا دستواره ◇شهید مهدی زین الدین ◇شهید غلامرضا یزدانی ◇شهید سعید امینی ◇شهید حسین پورجعفری ◇شهید قاسم سلیمانی ◇شهید مهرداد رحیمی ◇شهید حبیب غنی پور 🔹
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْدائَهُم أجْمَعِین 🔹
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2
✅ مرجع نشر آثار شـهدا و دفاعمقدس
6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◾️فرا رسیدن چهاردهم خرداد سالروز رحلت بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی ایران حضرت روح الله موسوی خمینی تسلیت
⚫️صحبت های کمتر شنیده شده سردار دلها شهید حاج قاسم سلیمانی درباره امام خمینی قدس سره الشریف
2.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚫️ به مناسبت سالروز رحلت امام خمینی(ره)
🎥 روایت شهید حاج قاسم سلیمانی از کار بزرگ امام خمینی (س)
◀️ سردار شهید سلیمانی: امام تاسیس حکومت اسلامی را در فکر پروراند و در اولین فرصت به مورد اجرا گذاشت.