eitaa logo
دفاع مقدس
4.8هزار دنبال‌کننده
25.1هزار عکس
16هزار ویدیو
1.3هزار فایل
🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷 ✅مرجع‌ نشر آثار شـ‌هدا و دفاع‌مقدس ⚪️روایت‌گر رویدادهای جنگ تحمیلی #کپی_آزاد 🌴اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی‌ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر﴿یالیتناکنامعک﴾لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند🕌
مشاهده در ایتا
دانلود
دفاع مقدس
🗓 ۴ مرداد ۱۳۶۷ -سالگرد تهاجم منافقین به اسلام آباد غرب (عملیات فروغ جاویدان) با هدف تصرف تهران!! پ
👈 نام عملیات: ✅ رمز عملیات: يا علی‌بن‌ابیطالب(ع) 📍 منطقه عملیات: اسلام آباد – سرپل ذهاب 🗓 زمان عملیات: ۱۳۶۷/۵/۳ تا ۱۳۶۷/۵/۶ 📌 هدف: آزادسازی زمین‌های اشغالی در غرب کرمانشاه و دفع حمله سازمان مجاهدین خلق (منافقین) 🗺 نوع عملیات: گسترده ❇️ فرماندهی عملیات: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی 👈 سازمان عملیات: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران 🚹 استعداد نیروهای درگیر خودی: لشكرهای 5، 6، 9، 17، 21، 27، 32، 33، 57، 31،155 و تيپ‌های 12، 29 ،36، 59 ،66 ، 75 از سپاه و نیروهایی از معاونت فرهنگی قرارگاه نجف، قرارگاه مقدم نيروی زمینی سپاه، سپاه ناحیه لرستان، قرارگاه سپاه هشتم، كمیته انقلاب اسلامی، نیروهای كرند و اسلام آباد. و عناصری از ارتش. 💣 استعداد نیروهای درگیر دشمن: حدود 30 تيپ رزمی منافقین (هر تیپ 170 تن نیروی رزمی متشکل از 20 زن و 150 مرد كه به همراه نیروهای پشتیبانی به 280 تن می‌رسید و این تیپ‌ها دارای دو گردان پیاده، یك گردان تانك، یك گردان ادوات و یك گردان اركان و پشتیبانی رزم بود.) تعداد كل نیروی رزمی نیز حدود 5200 تن و نیروی در صحنه حدود 7000 تن 📊 نتایج عملیات: انهدام و دفع حمله منافقین به غرب کرمانشاه؛ عقب راندن دشمن از خاك ایران اسلامی
دفاع مقدس
👈 نام عملیات: #مرصاد ✅ رمز عملیات: يا علی‌بن‌ابیطالب(ع) 📍 منطقه عملیات: اسلام آباد – سرپل ذهاب 🗓
◀️ ۴۴ ساعت ایستادگی در چهارزبر؛ وقتی خاکریزها فروغ منافقین را خاموش کردند ✅ فرمانده تیپ ۱۲ قائم(عج) در دوران دفاع مقدس با اشاره به غیرت و ایثار رزمندگان تیپ ۱۲ قائم (عج) در تنگه استراتژیک چهارزبر گفت: منافقین دست‌بردار نبودند و قصد داشتند خط را بشکنند. نیروهای گردان روح‌الله، حملات آن‌ها را در جاده با انهدام تعدادی از خودروها و نیروهایشان با شکست مواجه کردند. تا ساعت حدود ۳ بعدازظهر، منافقین هنوز یال‌های جلویی چهارزبر را در اختیار داشتند. بعد از شناسایی‌هایی که نیروهای اطلاعات انجام دادند، با تلاش نیروهای تیپ و یک گردان از قرارگاه، عملیات برای بازپس‌گیری ارتفاعات شروع شد.
42.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ روایت صوتی سردار سرلشکر شهید نورعلی شوشتری فرمانده عملیات مرصاد ◀️ روایت صوتی سردار سرلشکر شهید نورعلی شوشتری فرمانده قرارگاه مقدم سپاه در غرب کشور همزمان با تهاجم منافقین و فرمانده ارشد سپاه در عملیات مرصاد
دفاع مقدس
👈 نام عملیات: #مرصاد ✅ رمز عملیات: يا علی‌بن‌ابیطالب(ع) 📍 منطقه عملیات: اسلام آباد – سرپل ذهاب 🗓
🗓 ۵ مرداد ۱۳۶۷ - سالروز عملیات پیروزمند مرصاد .... 💠 خاطره كارگردان انقلابى "ابراهيم حاتمى كيا" از عملیات مرصاد 🔹من به عنوان فیلم ‌بردار برای عملیات مرصاد رفته بودم. از طریق کرمانشاه که وارد شدیم، سر و وضعمان همان سر و وضع معمولی بود؛ لباسهای خاکی و همان شکلی که بچه‌ های بسیجی آن فضا داشتند. به شهر که وارد شدیم، دیدم شهر به طرز عجیب و غریبی تفاوت دارد و اصلاً همان حسی را که در اوایل جنگ در اهواز دیده بودم اینجا هم تقریبا توی فضای شهر حس می‌ شد. ▪️همان اوایل به ما گفتند: «لطفا بروید، ریشهایتان را بزنید و لباسهایتان را هم عوض کنید». یعنی باید لباسهای خاکی‌ ای را که تنمان بود عوض می‌ کردیم. خب ما مقاومت کردیم. فکر می‌ کردیم برای چه باید اینجا ریشمان را بزنیم یا لباسهایمان را عوض کنیم! گفتند: «شهر آلوده است» و معنایش این است که الان منافقین داخل شهر شده‌ اند و تیپهایشان را شبیه ماها کرده ‌اند و الان این طوری قاطی ماها هستند. 🔸از آن لحظه ‌ای که این حرف را شنیدم یک مرتبه احساس کردم که یک طور دیگر دارم به شهر نگاه می‌ کنم. انگار پرده ‌ای از جلوی صورتم افتاد. باز مقاومت می‌ کردم تا اینکه بالاخره عزیزی که همراه ما بود، ما را وارد یک مدرسه کرد. دیدم عده‌ ای ردیف، گوشه دیوار ایستاده ‌اند. تعدادشان خیلی زیاد بود. اصلاً انگار آینه بودند. ▫️....تیپها دقیقاً مثل ما: لباسها، لباسهای خاکی و موها درست شبیه مال ما. همه‌ شان جزء منافقین بودند. از آن لحظه به بعد دیدم دیگر نمی‌ توانم به هر کسی اعتماد کنم. چیزی که توی جنگ به آدم آرامش می‌ دهد این است که وقتی عزیزی از کنارت رد می‌ شود، بدون اینکه بدانی اسمش چیست و یا از کدام ناحیه ایران آمده، می‌ دانی که سر یک چیز مشترک با او متفق‌القول هستی؛ همه به سمت یک جهت حمله می‌ کنیم. آن وقت دیگر حتی نیازی به حرف زدن نیست؛ اشاره‌ ها هم معنا پیدا می‌ کند. حالا به یکباره می‌ دیدم شهر عوض شده. 🔺آن روز، روز خیلی بدی بود.... برای تهیه فیلم از عملیات مرصاد که رفته بودیم. چندین بار من را به عنوان منافق گرفتند و گذاشتند گوشه دیوار؛ در حد اعدام! ماشین ما رزمی نبود. یک مرتبه ماشین را نگه می‌ داشتند و به روی ما اسلحه می‌ کشیدند. 💢یکی دو بار اصلاً قبل از اینکه حرف بزنیم، ما را پیاده کردند. گلنگدن‌ها را کشیدند که ما را به رگبار ببندند و ما هی داد زدیم که به خدا از گروه «روایت فتح» هستیم. بعد از آن مجبور شدیم در و دیوار ماشینمان را پُر کنیم از اسامی «گروه روایت فتح» و «گروه تلویزیونی روایت فتح» که لااقل از دور ما را نزنند!» ➖ کتاب «عملیات مرصاد و سرنوشت منافقین» نوشته محمدعلی صدرشیرازی
دفاع مقدس
🗓 ۵ مرداد ۱۳۶۷ - سالروز عملیات پیروزمند مرصاد خاطره ای از شهيد على صياد شيرازى از عمليات مرصاد: 🔹شبانه خودم را با یک فروند هواپیمای فالکون به کرمانشاه رساندم و صحنه پیشروی دشمن را از نزدیک مشاهده کردم و متوجه اوضاع شدم. چنان جو پریشانی و اضطراب در مردم ایجاد شده بود که سراسیمه از خانه بیرون آمده بودند. از طرفی جاده کرمانشاه به بیستون از خوردوهایی که در انتظار جا به جایی بودند، مملو بود و ترافیک سنگینی ایجاد شده بود. ▫️بر این اساس با یک فروند هلی کوپتر از فرودگاه به سمت یکی از قرارگاههای تاکتیکی سپاه پاسداران مستقر در طاق بستان حرکت کردیم. نیمه شب چهارم تیر ماه بود و تا ساعت یک و نيم نتوانستیم ماهیت دشمن را به دست آوریم که چه کسی است که همین طور در حال پیشروی است. 🔸ساعت ٥ به پایگاه رفتم. همه را آماده و مهیا برای توجیه دیدم. پس از توجیه خلبانان تاکید کردم وضعیت خیلی اضطراری است. چاره‌ای نداریم هليکوپترهای کبری باید آماده باشند. یک تیم آتش آماده شد؛ ابتدا خودم با یک هلی کوپتر ٢١٤ برای شناسایی دقیق و هماهنگی به سمت مواضع حرکت کردم و به این ترتیب اولین عملیات را علیه نیروهای مهاجم و منافق آغاز کردیم. ▪️صبح روز ٥ مرداد عملیات با رمز یا علی (ع) آغاز شد. در تنگه چهارزبر چنان جهنمی برای یاران صدام برپا شد که زمانی برای پشیمانی نمانده بود. جاده به زودی انباشته از ادوات سوخته شد. 🔺همزمان با عملیات هوانیروز علاوه بر گروه‌ های مردمی، تعدادی از لشکرهای سپاه نیز که از جنوب به غرب آمده بودند، وارد عملیات شدند. راه از هر سو به روی بازماندگان کاروان بسته شده بود و آنان به سختی مى توانستند به عقب برگردند. بعضی از آنها به روستاها پناه بردند و بعضی هایشان با خوردن قرص سیانور به زندگی خود خاتمه داده بودند. 🔹عملیات که تمام شد در جاده کرمانشاه_اسلام آباد غرب هزاران کشته از آنان به جا مانده بود. اجساد پسران و دخترانی که با ملت خود بسیار ناجوانمردانه رفتارکرده بودند. کسانی که روز تنهایی میهن به یاری اردوی خصم شتافته بودند. ▫️حالا من از این عملیات نتیجه می گیرم که چقدر خداوند متعال ما را و رزمندگان اسلام و انقلاب را دوست دارد که در هر زمان طوری مقدر می کند که بسیاری از مشکلات ما باید با حالت سرافرازانه حل شود....
دفاع مقدس
🗓 ۵ مرداد ۱۳۶۷ - سالروز عملیات پیروزمند مرصاد #جهنم_صياد_براى_ياران_صدام خاطره ای از شهيد على ص
💠 روایت شهید علی صیاد شیرازی از شب عملیات مرصاد 🌗 شبانه خودم را با یک فروند هواپیمای فالکون، به کرمانشاه رساندم و صحنه پیشروی دشمن را از نزدیک مشاهده کردم و متوجه اوضاع شدم. چنان جو پریشانی و اضطراب در مردم ایجاد شده بود که سراسیمه از خانه بیرون آمده بودند؛ وقتی که به منطقه مسلط شدیم، طرح به دام انداختن کاروان منافقان را ریختیم. آنان باید با خیال راحت تا تنگه چهارزبر می‌آمدند که در ۳۴ کیلومتری کرمانشاه بود، در آن تنگه باید خلبانان هوانیروز از عقب و جلو راه را برکاروان می‌بستند و ... طرح که آماده شد، با فرمانده پایگاه هوانیروز تماس گرفتم و خواستم آماده عملیات باشند؛ صبح روز پنجم مرداد عملیات مرصاد با رمز یا علی آغاز شد، در تنگه چهارزبر چنان جهنمی برای یاران صدام برپا شد که زمانی برای پشیمانی نمانده بود🔥 ا▫️💠▫️💠▫️💠▫️ 🗓 ۵ مرداد ۱۳۶۷ - سالروز عملیات پیروزمند مرصا
🔴 شڪار لاشخـورهـا ▫️ نقطه‌ی پایان راه جنگ و منافقین -- ۵ مرداد ۱۳۶۷
🌴دوران - اردوگاه کرخه - پاییز 1365 🌷 بسیجی شهید، ابوالفضل نقاد ▫️متولد 1338 - از هواداران منافقین (مجاهدین خلق) که مدتی نیز در زندان اوین بوده؛ سپس توبه کرده و عازم جبهه شد. 🌷او در روز چهارشنبه 5 مرداد 1367 در عملیات مرصاد در اسلام‌آباد به‌ دست منافقین خائن به وطن، به شهادت رسید. 💠 مزار: بهشت‌زهرا (س) قطعه‌ی 26 ردیف 14 شماره‌ 30
دفاع مقدس
🌴دوران #دفاع_مقدس - اردوگاه کرخه - پاییز 1365 🌷 بسیجی شهید، ابوالفضل نقاد ▫️متولد 1338 - از هو
💠 حورُ العین‌ !! ▫️همه‌ گردان‌ها این‌ رسم‌ را داشتند. فقط‌ ما نبودیم‌. اصلاً در کل‌ جبهه‌ها این‌ رسم‌ بود که‌ شب‌ها قبل‌ از خواب‌، سوره‌ "واقعه‌" را دست‌جمعی‌ می‌خواندند. صفایی‌ هم‌ داشت‌. همه‌ دورتادور چادر می‌نشستیم‌ و باهم ‌شروع‌ می‌کردیم‌ به ‌خواندن‌: "اعوذوا بالله‌ من‌ الشیطان‌ الرجیم‌ ... بسم‌ الله‌ الرحمن‌ الرحیم‌ ... اذا وقعت‌ الواقعه‌ ... لیس‌ لوقعتها کاذبه‌ ..." میان‌دار چادر ما "ابوالفضل‌ نقاد" بود. سوره‌ را می‌خواندیم‌، تا می‌رسیدیم‌ به‌: "و حورُ العین‌ ... کامثال‌ اللولؤ المکنون‌ ..." ابوالفضل‌ شیطنت‌ می‌کرد و "حورُ العین"‌ را چند دقیقه‌ای‌ کش‌ می‌داد و با زبان،‌ دور لبانش‌ را خیس‌ می‌کرد و "بَه‌بَه‌" می‌گفت‌. همان‌ شد که‌ تصمیم‌ گرفتیم‌ کاری‌ کنیم‌ تا این‌ عادت‌ از سرش‌ بپرد. علت‌ فقط‌ این‌ نبود، بعضی‌ وقت‌ها بحث‌های‌ کش‌دار و طولانی‌ ایدئولوژیک‌ او، سر همه‌ را درد می‌آورد و تا نیمه‌های‌ شب‌ مزاحم‌ خواب‌ دیگران‌ می‌شد. تصمیم‌ گرفتیم‌ تا دهان‌ ابوالفضل‌ به‌ صحبت‌ باز می‌شود، همه‌ باهم صلوات‌ بفرستیم‌ و این‌کار را کردیم‌. ابوالفضل‌ سلام‌ می‌کرد، صلوات‌ می‌فرستادیم‌. خداحافظی‌ می‌کرد، صلوات‌ می‌فرستادیم‌. خلاصه‌ تا لبانش ‌می‌جنبید، همه صلوات‌ می‌فرستادند. یک‌ هفته‌ای‌ این‌ وضع‌ ادامه‌ داشت ‌تا این‌که‌ نقاد تسلیم‌ شد و گفت‌: ـ باشه‌ ... باشه‌ ... دیگه‌ حورُ العین‌ رو کِش‌ نمی‌دم‌ ... چَشم‌ ... فهمیدم‌ ... دیگه‌ بحثای‌ طولانی‌ راه‌ نمی‌اندازم‌ ... باشد دیگه‌ از ساعت‌ 9 شب‌ خاموشی‌ بزنید، منم‌ ساکت‌ می‌شم‌ ... قبول‌؟ حدود 30 سال بعد فهمیدم ابوالفضل، اوایل انقلاب از هواداران منافقین (مجاهدین خلق) بوده و مدتی هم در زندان اوین بوده؛ سپس توبه کرده و عازم جبهه شده است. ابوالفضل نقاد متولد 1338 روز چهارشنبه 5 مرداد 1367 در عملیات مرصاد در اسلام‌آباد به‌ دست منافقین خائن به وطن، به شهادت رسید. مزار: بهشت‌زهرا (س) قطعه‌ی 26 ردیف 14 شماره‌ی 30 پیام شهید ابوالفضل نقاد به خانواده اش: "در نبود من شیرینی پخش کنید و شهادت مرا تبریک عرض کنید که انشا الله من برای شما با قیامت الصالحات و ذخیره الآخره باشم و بتوانم شفیع شما در آن دنیا باشم انشا الله تعالی. من از افرادی که امام خمینی را یاری نمی کنند بی زاری می جویم و آنها را دعوت به اصلاح و تهذیب نفس و متهذب شدن میکنم." راستی‌ ابوالفضل‌ نگفتی‌ از حورُ العین‌ چه‌ خبر؟ چیزی‌ گیرت ‌اومد؟ (حمید داودآبادی) 🌴دوران جنگ تحمیلی 🕊 کانال دفاع مقدس ▪️ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
هدایت شده از دفاع مقدس
🔵 جوانی که خاک پای همرزمانش را بوسید 🌷 علي زنگنه از در بيرون رفت، چند جفت پوتين در دستش بود كه وارد چادر شد.در حالي كه اشكش همچون باران بهاري جاري بود كف خاكي پوتين‌ها را بوسيد، به لبانش كشيد و گفت: من خاك پاتونم، من غلامتونم، به خدا افتخار مي‌كنم خاك كف كفشاتونو بمالم به صورتم !!! ادامه ماجرا👇👇