20.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 ۲۷ آبان سالروز شهادت شهید مهدی زین الدین گرامی باد.
🔸راه حل آسان شدن سختی های زندگی که اخیراً توسط شهید زین الدین در عالم خواب به راوی دفاع مقدس حاج حسین کاجی گفته شده را ببینیم و ما هم فوراً به آن عمل کنیم.
♦️به نیت برآورده شدن حاجتمان برای بهترین دوستان و آشنایان خود ارسال کنیم. شادی روح شهید زین الدین صلوات🌴
دفاع مقدس
🎥 #فیلم | مصاحبه تلویزیونی با فرمانده دستمال سرخ ها، شهید اصغر وصالی تهرانی فرد 🌿 همرزم شهید #چمرا
6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 ۲۸ آبان سالروز شهادت کهنه چریک محرومان ایران و لبنان، شهید اصغر وصالی گرامی باد.
♦️سکانسی زیبا از فیلم «چ» و لحظه غرورانگیز ملاقات شهید اصغر وصالی با شهید چمران در شهر پاوه پس از گذشت سالها از نبرد مسلحانه آنها در لبنان
🔸خدایا ما سربازان جبهه حق و پیروان شهید وصالی و شهید چمران را سریعاً به تلاویو برسان
آنان که در دو جبهه میجنگیدند:
جهاد با نَفس
جهاد با خصم...
🌿 دوران جنگ تحمیلی
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
✅ مرجع نشر آثار شـهدا و دفاعمقدس
14.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 جهاد بیرونی و جهاد درونی در کلام سردار شهید مهدی زین الدین
دوران جنگ تحمیلی
#سالروز_شهادت 🌷
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈•
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
✅ مرجع نشر آثار شـهدا و دفاعمقدس
7.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴 علیکم بالجِهاد الأكْبَر برترين جهاد آن است كه انسان با نفس نهفته در ميان دو پهلوى خود بجنگد...
🎥 فیلم | سخنان شهید مهدی زین الدین درباره خودسازی و مبارزه با نفس
#ببینید 👆👆
2.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلم دیده نشده | صحبت زیبا و دلنشین شهید زین الدین
🕊🕊 ۲۷ آبان ۶۳ - سالروز شهادت فرمانده لشکر علی ابن ابیطالب(ع)، مهدی زین الدین
┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
۲۹ آبان ۱۳۵۹ -سالروز شهادت طلبه بسیجی، محمدباقر الله وردی
🌷شهید الله وردی همزمان با شروع جنگ تحمیلی، به سوی جبهه ها شتافت و در روز عاشورای ۵۹ با زبان روزه بر اثر اصابت ترکش به سر به در جبهه #سوسنگرد بشهادت رسید🕊🕊
ا▫️▪️▫️▪️▫️
🌺 این شهید عزیز در سال ۱۳۳۹ در خانواده ای مذهبی در بابل بدنيا آمد.بعد از اتمام دوره راهنمايي، بواسطه علاقهاي كه به دروس اسلامي داشت تصميم گرفت در سال ۵۳ وارد حوزه علميه یابل گردد. سپس عازم شهر خون و قيام، «قم» گرديد و در حوزه إمام صادق(ع) در كنار دروس طلبگی به مبارزات سياسي هم ميپرداخت.وی مبارزه را از سالهاي ۵۶ و۵۷ با شركت در راهپيماييها و پخش اعلاميههاي حضرت إمام شروع كرد. در همان زمانها بود كه زخم كين را در وجود خود لمس كرد و جراحتهاي زيادي در راهپيماييها برداشت تا آنجا كه دوماه تحت درمان بود. بعد از انقلاب جزء بسيجيان فعّال بود. با آغاز جنگ روانه جنوب شد. زمانیکه بسیاری افراد با انواع بهانه ها از رفتن به جنگ طفره می رفتند، او ماندن در شهر و دیار خود را ننگ میدانست،لذا سراسیمه به جبهه شفافت و مردانه سینه خود را در برابر دشمن دشمن متجاوز سپر قرارداد
-------------------------------------------
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
📡 کانال "دفاع مقدس" 🕊🕊
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱
🌷خاطرات کوتاه از شهید محمدباقر الله وردی
🌷🌹همرزم شهید: شب عاشورا بود . ساعت 2 نصف شب را نشان می داد . محمد باقر آرام از خواب بیدار شد تا وضو بگیرد برگشت و مشغول نماز شد . یکی از بچه ها به شوخی گفت الان وقت نماز نیست و او بعد از اتمام نماز جواب داد فردا من شهید می شوم آمد دوباره خوابید . صبح که برای نماز بیدار شد نیت روزه کرد فرمانده به او گفت ما فردا زیاد راه می رویم تو خسته می شوی گفت عیبی ندارد ساعت 5 صبح 12 نفری برای شناسایی مکانی که یک فروند هواپیما در حین ماموریت سوختش تمام شده بود و فرود آمد رفتیم وماموریت با موفقیت انجام شد حدود 1 ساعت بعد از ظهر سوار ماشین شدیم تا برگردیم . محمد با زبان روزه لب به سخن گشود و گفت هر کسی الان شهید شود به جمع شهدای کربلا می پیوندد هنوز جمله اش به پایان نرسید که خمپاره ای سفیر کشان در کنارش فرود آمد و منفجر شد و بعد از فروکش کردن گرد و غبار همه پیکر بی جان و به خون خفته محمدباقر را دیدیم که به شهدای کربلا پیوست .
(راوی: همرزم شهید)
ا▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️
🌷برادر محمدباقر،محمدرضا الله وردی نیز دو سال بعد در منطقه رقابیه در حال خنثی سازی مین و پاکسازی منطقه بر اثر انفجار مین بشهادت میرسد
▫️▪️▫️▪️▫️ا
شهید بسیار مهربان و خوب بود هیچگاه توقع مالی از من نداشت به همان چیزی که در اختیارش بود بسیار قانع بود شهید دوستان بسیار خوبی داشت که در خط خدا و ائمه بودند . همیشه با هم درتمام مراسمات مذهبی شرکت می کردند . شهید بسیار روحیه بالایی داشتند اگر افراد محروم وضعیف جامعه را می دید هم ناراحت می شدند و هم به آن ها کمک می کردندو احترام می گذاشتند
راوی:پدرشهید
💠 خاطره ای از کرامت شهید محمدباقر الله وردی
🌴بعد از شهادتِ محمّد باقر، من و پسرم محمّد رضا با هم می رفتیم به جبهه. من بودم موسیان و محمّد رضا هم رقابیه. ماه دوّمِ (اردیبهشت) سال ۱۳۶۰ بود. شب جمعه ای توی سنگر خوابیده بودم که خواب دیدم محمّد باقر اومد پیشم و بعدِ از احوال پرسی ازش پرسیدم که چی شد اومدی اینجا؟ محمّد باقر گفت : آقاجان، فاطمه مریض شده و شما و محمّد رضا هم هیچکدومتون پیشش نیستین و مادر دست تنهاست. به من گفته که بهتون بگم لاأقلّ یکی از شما دو نفر برگردین پیشش. گفتم : پسرم ما هنوزسه ماه هم از جبهه اومدنمون نگذشته، در ضمن بچّه هم خودش خوب میشه. شهیدگفت : اگه نری مادر ناراحت میشه و من حامل پیغام بودم. از خواب بیدار شدم واعتنایی به آن نکردم.
🌴 شب شنبه دوباره به خوابم اومد و گفت : آقاجان چرا نرفتی؟ گفتم : بذار سه ماه تموم بشه بعدش میرم. گفت : نه، حتماً برو که مادر منتظر شماست و به من گفت که به شما خبر بدم. بیدار که شدم گفتم حتماً یه خبرایی هست و به همسنگریم (مرحوم) محسن آقاجانی معروف به مشت آقا گفتم : من می خوام برم بابل. مشت آقا گفت : چی شده؟ ما هر وقت سه ماه تموم می شد و می گفتیم بریم بابل می گفتی نه، حالا هنوز سه ماه نشده می خوای بر گردی؟ گفتم : چیزخاصّی نیست. گفت : نه، یه چیزی شده و تا به من نگی چه خبره نمیام. گفتم : بیا بریم تو راه بهت میگم.
🌴 تو مسیر برگشت به مشت آقا گفتم که قضیّه از چه قراره و خوابم رو براش تعریف کردم. رسیدیم به شهر بابل و رفتم خونه. همسرم گفت : چی شد زود برگشتی؟ گفتم : خبری شده؟ فاطمه حالش بده؟ گفت : تو از کجا می دونی؟ گفتم : محمّد باقر اومد به خوابم،چی به محمّد باقر گفتی؟ گفت : غروب پنجشنبه رفتم سر مزارش و گفتم : تو که شهید شدی و پدرت و برادرت هم که با هم رفتن جبهه، من تک و تنها با یه بچّه مریض چه کار کنم؟ یه جوری پدرت رو خبر دار کن و إلّا فردای قیامت شکایتت رو پیش حضرت زهرا می کنم.
و به یقین شهدا زنده و ناظر به اعمال ما هستند.
(رتوی: پدر شهید)
ا▫️🌷▫️🌷▫️🌷▫️
روح پدر شهیدان محمدباقر و محمدرضا الله وردی شاد و با اولیای الهی محشور باد🤲
-------------------------------------------
✅ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
📡 کانال "دفاع مقدس" 🕊🕊
🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است🌱