eitaa logo
دفاع مقدس
3.7هزار دنبال‌کننده
15.6هزار عکس
10.2هزار ویدیو
840 فایل
🇮🇷کانال دفاع مقدس🇮🇷 روایتگر رویدادهای جنگ تحمیلی و حال و هوای رزمندگان جبهه ها #دهه۶۰ #کپی_آزاد 〰〰〰 اینجا سخن از من و ما نیست،سخن از مردانی ست که عاشورا را بازیافته،سراسر از ذکر «یا لیتنا کنا معک» لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
تانک منهدم شده T-55 ارتش عراق در مرحله اول عملیات ازادسازی خرمشهر
بارگذارى مهمات مسلسل سنگين (١٢.٧ م.م ) دوشكا توسط رزمنده ايرانى بر روى تانك به غنيمت گرفته شده T-55 عراقى
تانک های تی-۷۲ عراقی که به غنیمت نیروی های ایرانی درآمده است به تاریخ مارس ۱۹۸۸ میلادی، (به نقلی در عملیات والفجر ۱۰، ناحیه کردستان) گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ✔️JOIN
📷 پشت خاکریز خط مقدم - یکی از تانک های تیپ 37 زرهی در عملیات آ زادسازی خرمشهر گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ✔️JOIN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپی جالب و تاریخی از دوئل یگان های ضد زره سپاه با نیروهای گارد ریاست جمهوری عراق در جزیره فاو و حین عملیات ولفجر 8 در این کلیپ نیروهای سپاه پاسداران در حال آماده سازی و شلیک موشک ضد زره 9M14 ملقب به مالیوتکا هستند که مشخصا موشک اول دچار نقص فنی شد اما موشک دوم بنظر می رسد به ادوات زرهی عراق برخورد نمود. 🌴 گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ✔️JOIN
📷 رزمنده جوان ایرانی مجهز به کلاه محافظ مارک 3 یا مارک 4 بریتانیایی در زمان جنگ تحمیلی. این کلاه ها در حال حاضر مورد استفاده نیستند 🌴 گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ✔️JOIN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚪️ هنوز هم ! خیلی از پیرها در پیچ و تاب جوانی شما مانده اند... خیلی از پیرها... خیلی.......... ❤️ جاویدنشان حاج احمد متوسلیان، در حال حمل وسایل و مهمات رزمندگان به بالای ارتفاع تته (جبهه مریوان - منطقه دزلی) 🌱 دوران دفاع مقدس 🌴 گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ✔️JOIN
آری شهادت زیباست .. اما مثل مرد پای بیرق انقلاب ایستادن از آن زیباترست... خون دادن برای خمینی زیباست، اما خون دل خوردن برای خامنه ای از آن هم زیباتر است.. 🌷شهید سید مرتضی آوینی🌷
گاهي تو را كنار خود احساس ميكنم اما چقدر دل خوشي ِخواب ها كم است.. 🌴 گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ✔️JOIN
🔰امام خامنه ای ▫️ اگر خانواده‌ها بی صبری نشان میدادند، بی معرفتی نشان میدادند، بی بصیرتی نشان می دادند، فضای مجاهدت سرد میشد؛ دلها مشتاق فداکاری و ایثارگری باقی نمی‌ماند. 🌷 مادران شهید 🌴 گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ✔️JOIN
با صبا در چمنِ لاله سخن می گفتم.. که شهیدان که اند...!! این همه خونین کفنان..🌷 🌴 گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ✔️JOIN
هر ملتی که متکی به شهادت شد یعنی شهادت را بلد بود و هنر شهادت را یاد گرفت برای همیشه سربلند است و هیچ قدرتی بر این ملت پیروز نخواهد شد. 🌷امام خامنه‌ای🌷 🌴 گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ✔️JOIN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 | رهبر انقلاب: ای کاش مرگ ما هم مثل مرگ فرزندان شما باشد 🔸فیلمی قدیمی از ديدار خانواده شهدا با رهبرانقلاب 🔸بخشی که در نماهنگ در آرزوی شهادت استفاده شده بود 🌴 گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ✔️JOIN
🌈 من پی رد نگاه 🌷شهدا می گردم... 📷 سخنرانی شهید خرازی، فرمانده لشگر امام حسین(ع) در جمع غواصان گردان حضرت یونس (ع) 🌿 دوران جنگ تحمیلی 🌴 گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ✔️JOIN
از راست بالا ۱- آقای هادی عباسی ۲-🌹شهیدمهدی عباسی ۳-؟ ۴-🌹شهیدمحمد قیومی ۵-🌹شهید حسن عباسی هرازی ۶-.؟ ۷-آقای حاج اکبر بخشایش ۸-؟ ۹-آقای علی نسب ۱۰-🌹زنده یاد جانباز حاج مهدی مرندی این عکس در سال ۱۳۶۵ در هفت تپه محل استقرار نیروهای لشگر ویژه ۲۵ کربلا گرفته شده است. 📷 از راست بالا ۱- هادی عباسی ۲-🌹شهیدمهدی عباسی ۳-؟ ۴-🌹شهیدمحمد قیومی ۵-🌹شهید حسن عباسی هرازی ۶-.؟ ۷- حاج اکبر بخشایش ۸-؟ ۹- علی نسب ۱۰-🌹زنده یاد جانباز حاج مهدی مرندی 🌴 گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ✔️JOIN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تصاویر مربوط به بمباران هفت تپه - مقر رزمندگان اسلام لشکر ۲۵ کربلا ⏳ در آستانه سالروز عملیات کربلا ۴ - سوم دی ماه ۱۳۶۵ حدود ساعت 10_11 صبح بود که جت های عراقی پادگان هفت تپه بمب باران خوشه ای کردند که بر اثر آن عده ای از رزمندگان که آماده حرکت برای عملیات بودند به شهادت رسیدند 🌴 گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ✔️JOIN
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 تصاویر کمتر دیده شده از شهدا و مجروحین لشکر ۲۵ کربلا مستقر در هفت تپه و نیروهای تهران مستقر درپادگان دوکوهه 🔥 حمله سنگین هواپیما های عراقی به محل تجمع رزمندگان در عقبه جبهه ▫️ قبل از شروع عملیات کربلای 🌴 گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ✔️JOIN
💠 ناخدا یکم تکاور هوشنگ صمدی، گردان یکم تکاوران نیروی دریایی ارتش در اوایل جنگ 🔥 روزهای آتش و خون - حماسه و مردانگی 🌴 گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ✔️JOIN
⏳ دهه شصت - دوران جنگ تحمیلی 💠 تصویرگری عکس های شهدا بر روی پارچه توسط بچه های بسیجی مسجدی در شرق تهران 🌴 گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 تنها فیلم به جا مانده از شهید حسین آقا یوسف الهی که حاج قاسم آرزو داشت در کنار او آرام بگیرد 🌴 به گروه واتساپ بپیوندید https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
دفاع مقدس
📽 تنها فیلم به جا مانده از شهید حسین آقا یوسف الهی که حاج قاسم آرزو داشت در کنار او آرام بگیرد 🌴 ب
🌿 کارهایی که باعث شد شهید یوسف الهی(شهیدی که سردار دلها وصیت کرده بود پیکرش کنار پیکر این شهید بخاک سپرده شود) در سن کم به درجه عرفانی والا برسد از ۱۹سالگی تا ۲۴سالگی که شهیدشد تمام سالها بغیر از ۴روز حرام را روزه بود نماز شب ایشان ۲تا ۳ ساعت طول می کشید دائما ذکر خدا میگفت قبل از جبهه تمام هم و غمش کمک به فقرای محل بود هیچگاه دل کسی را نشکست و بسیار مهربان بود چشمان برزخی ایشان سالهای سال باز شده بود و به هیچکس نمیگفت خبرهای غیبی را فقط به حاج قاسم و برای پیروزی در عملیات ها میگفت روزهای آخر عمرش به بعضی بسیجی ها و پاسدارها عاقبت کارشان را گفته بود 💥۵ داستان از شهید حسین یوسف الهی 🔹شهید محمد حسین یوسف الهی، فرمانده واحد اطلاعات عملیات لشگر ۴۱ ثارالله کرمان بود و حاج قاسم وصیت کرده بود که درکنار او دفن شود 1️⃣ همرزم شهید: حسین به من گفته بود در کنار اروند بمان و درجه جذر و مدّ آب که روی میله ثبت می‌شود را بنویس. بعد هم خودش برای مأموریّت دیگری حرکت کرد. نیمه های شب خوابم برد. آن هم فقط 25 دقیقه. بعداً برای این فاصله زمانی، از پیش خودم عددهایی را نوشتم تا کسی کسی متوجه خوابیدن من نشود وقتی حسین و دوستش برگشتند، بی مقدّمه به من خیره شد و گفت: "تو شهید نمی‌شوی" با تعجّب به او نگاه کردم! مکثی کرد و باز به من گفت: چرا آن 25 دقیقه را از پیش خودت نوشتی؟ اگر می‌نوشتی که خوابم برد، بهتر از دروغ نوشتن بود. خدا گواه است که در آن شب و در آن جا، هیچ کس جز خدا همراه من نبود!!! او از کجا میدانست؟ 2️⃣مادر شهید: با مجروح شدن پسرم محمّدحسین برای ملاقاتش به بیمارستان رفته بودم؛ نمی دانستم در کدام اتاق بستری است. در حال عبور از سالن بودم که یک دفعه صدایم کرد: مادر! بیا اینجا وارد اتاق شدم. خودش بود؛ محمّدحسین من! امّا به خاطر مجروح شدن، هر دو چشمش را بسته بودند! بعد از کمی صحبت گفتم: مادر! چطور مرا دیدی؟! مگر چشمانت بسته نبود؟ امّا هر چه اصرار کردم، بحث را عوض کرد! 3️⃣برادر شهید: برای پنجمین بار که مجروح و شیمیایی شد سال 62 بود. او را به بیمارستان شهید لبّافی نژاد تهران آوردند. من و برادر دیگرم با اتوبوس راهی تهران شدیم.از کرمان. ساعت 10:00 شب به بیمارستان رسیدیم. با اِصرار وارد ساختمان بیمارستان شدیم. نمی‌دانستیم کجا برویم جوانی جلو آمد و گفت: شما برادران محمّدحسین یوسف الهی هستید؟ با تعجّب گفتیم: بله! جوان ادامه داد: حسین گفته: برادران من الآن وارد بیمارستان شدند. برو آنها را بیاور اینجا! وارد اتاق که شدیم، دیدیم بدن حسین تمام سوخته ولی می‌تواند صحبت کند. اوّلین سؤال ما این بود: از کجا میدانستی که ما آمدیم؟ لبخندی زد و گفت: چیزی نپرسید؛ من از همان لحظه که از کرمان راه افتادید، شما را می دیدم! محمّدحسین حتّی رنگ ماشین و ساعت حرکت را گفت! 4️⃣همرزم شهید: دو تا از بچّه های واحد شناسایی از ما جدا شدند. آنهم با لباس غوّاصی در آبها فرو رفتند. هر چه معطّل شدیم باز نگشتند. به ناچار قبل از روشن شدن هوا به مقرّ برگشتیم محمّدحسین که مسؤول اطّلاعات لشکر41 ثارالله کرمان بود، موضوع را با شهید حاج قاسم سلیمانی- فرمانده لشکر ـ در میان گذاشت حاج قاسم گفت: باید به قرارگاه خبر بدهم. اگر اسیر شده باشند، حتماً دشمن از عملیّات ما با خبر می‌شود امّا حسین گفت: تا فردا صبر کنید. من امشب تکلیف این دو نفر را مشخّص می‌کنم صبح روز بعد حسین را دیدم. خوشحال بود. گفتم: چه شده؟ به قرارگاه خبر دادید؟ گفت: نه. پرسیدم: چرا؟ حسین مکثی کرد و گفت: دیشب هر دوی آنها را دیدم. هم اکبر موسایی پور هم حسین صادقی را با خوشحالی گفتم: الآن کجا هستند؟ گفت: در خواب آنها را دیدم. اکبر جلو بود و حسین پشت سرش. چهره اکبر نور بود! خیلی نورانی بود. می دانی چرا؟ اکبر اگر درون آب هم بود، نماز شبش ترک نمی‌شد. در ثانی اکبر نامزد هم داشت. او تکلیفش را که نصف دینش بود انجام داده بود، امّا صادقی مجرّد بود اکبر در خواب گفت: که ناراحت نباشید؛ عراقی ها ما را نگرفته اند، ما بر می‌گردیم. پرسیدم: چه طور؟! گفت: شهید شده اند. جنازه های شان را امشب آب می آورد لب ساحل من بحرف حسین مطمئنّ بودم. شب نزدیک ساحل ماندم. آخر شب نگهبان ساحل از کمی جلوتر تماس گرفت و گفت: یک چیزی روی آب پیداست. وقتی رفتم، دیدم پیکر شهید صادقی به کنار ساحل آمده! بعد هم پیکر اکبر پیدا شد 5️⃣همرزم شهید: زمستان سال64 بود. با بچّه های واحد اطّلاعات در سنگر بودیم. حسین وارد سنگر شد و بعد از کلّی خنده و شوخی گفت: در این عملیّات یک راکت شیمیایی به سنگر شما اصابت می کند. بعد با دست اشاره کرد و گفت: شما چند نفر شهید می شوید. من هم شیمیایی می شوم حسین به همه اشاره کرد بجز من! چند روز بعد تمام شهودهای حسین، در عملیّات والفجر 8 محقّق شد! ┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄ روایتگر رویدادهای جنگ و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
💠 مگر این عاشق ‌بی‌قرار را بر این سفینه سرگردانِ آسمانی، که کره ‌زمین ‌باشد، برای ماندن در اصطبل خواب ‌و خور آفریده‌اند؟ . . دستی ‌برآرید و ما قبرستان‌نشینان عادات ‌سخیف را، از این ‌مَنجلاب ‌بیرون ‌کشید 🌴 گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk