eitaa logo
دفاع مقدس
4هزار دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
11.4هزار ویدیو
949 فایل
🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷 ✅ مرجع‌نشرآثارشـ‌هدا و دفاع‌مقدس ⚪️روایت‌گر رویدادهای جنگ تحمیلی #کپی_آزاد 🌴اینجا سخن از من و ما نیست، سخن از مردانی‌ست که عاشورا را بازیافته، سراسر از ذکر ﴿یالیتناکنامعک﴾ لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
🌗 نماز شب با طعم طالبی- 📄 آنچه می خوانید ، خاطره ای است از یکی از رزمندگان غواص در سال های دفاع مقدس : اوایل سال 65 در پایگاهی بنام شهید شاكری كه در حاشیه رود كارون نزدیك خرمشهر، قرار داشت، آموزش های ویژه غواصی ما شروع شد كه به اقرار همه همرزمان ، روزهای آموزش غواصی شهید شاكری ، از بهترین و پرخاطره ترین روزهای جبهه بود. شوخی ظریفی متداول بود كه بچه ها، وقتی به هم می رسیدند، عنوان می كردند كه بابا این نماز شب هم عجب عطشی میاره...و اونوقت شنونده هم طبعا جملاتی شبیه به این را تكرار می كرد: پیف پپف ،بوی ریا بلند شد... و متعاقب آن خنده و... شبی، با حمید شریفی، تصمیم گرفتیم واقعا نماز شب بخونیم . به دلیل وجود پشه های حرفه ای و آموزش دیده، هرگز امكان خوابیدن در داخل فضای بسته نبود، به همین دلیل، شب ها بر بالای پشت بام محل اجتماعات ،می خوابیدیم . نیمه شب ، یكدیگر را بیدار كرده ، به نرمی از نردبانی كه قبلا قطعه كامیونی شاید بوده ، پایین آمدیم ، وضو گرفتیم و ذكر گویان به داخل سالن اجتماعات یا همان حسینیه ، وارد شدیم ...سالنی بزرگ بود كه شاید به منظور انبار، ساخته شده بود ، ابتدای درب ورودی حسینیه، چادری برزنتی نصب شده بود كه حكم "كفش كن" را داشت . یخدانی كه معمولا برای نگهداری یخ از آن استفاده می شد هم در همان چادر قرار داشت... وقتی وارد شدیم ، رایحه مسحور كننده ی میوه ای به نام طالبی ، نظرمان را به سمت یخدان معطوف كرد. به حمید گفتم : عجب بویی میده لامصب!! ... درب یخدان را باز كردیم و متوجه وجود تعداد زیادی طالبی سرد شده ، شدیم... وقتی به خود آمدیم كه تعداد زیادی از طالبی ها، با دست پاره شده بودند و به شیوه ای كاملا مرگبار، خورده شده بودند. حمید گفت: بریم دیگه جا ندارم .-گفتم : نماز شب؟ گفت: من با این دل پر توان خم و راست شدن اونم یازده ركعت رو ندارم...یادمان رفت آثار جرم را محو كنیم. برگشتیم، به آرامی بر پشت بام ... و ادامه خواب را اجرا كردیم. صبح، همه دنبال عوامل نفوذی ای بودند كه به یخدان طالبی پاتك زده... من و حمید، از درب وارد شدیم ، خندیدیم و من گفتم : بابا این نماز شبم اونجور كه شماها می گین ، عطش نمیاره ... الان خود ما دیشب برای نماز شب پا شدیم، اصلنم عطش نداریم... گفتیم و انگار بلا گفتیم . همه به سمت ما هجوم آوردند و بعد از یك دادگاه فرمایشی (به طنز) ما دو نفر محكوم به نخوردن طالبی و حضور در هنگام صرف سایر رفقا در مجلس طالبی خوردن شدیم!!! وقتی هوا گرم شده بود و خورشید وسط آسمون ، خود نمایی می كرد، طالبی های سرد، تقسیم شد و ما دو نفر، فقط شاهد خوردن دیگران بودیم و تقریبا همه با ولع می خوردند و از اینكه خیلی می چسبه ، تعریف می كردند...(به قول ما مشهدی ها جیزك می دادن) راوی: عماد سماوات گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
⏳ دوران 🌴 عید غدیر در جبهه ا▫️🔹▫️🔹▫️ 💐عيدالله الاكبر "غديرخم" روز نصب اميرالمومنين على بن ابى طالب عليه السلام بر پیروان واقعی حضرتش مبارک باد☘️🌼🌸 گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
💠 خاطره ای از ، فرمانده اطلاعات، عملیات لشکر انصارالحسین(ع)-همدان 👇 🌴 ▫️مثل اجل معلق مقابلمان سبز شدند نه راه پس بود نه راه پیش با اشاره دست به سه نفر همراهم فهماندم که بی صدا بنشینند و خودم هم شانه به شانه یک بوته خار شدم. شب بود به هیچ سهمی از مهتاب اما اگر عراقی ها فقط به دو – سه متری خودشان دقت می کردند هم شناسایی لو می رفت وهم عملیاتی که در پیش بود فقط زیر لب خواندم: "وجعلنا من بین ایدیهم…" خدا کورشان کرد از یکی دو قدمی ما رد شدند بی هیچ اتفاقی بچه های واحد اطلاعات عملیات را جمع کرد و گفت: می ریم ملایر خدمت حاج آقا رضا فاضلیان و رفتیم. حاج آقا اول پیشانی علی آقا رو بوسید و بعد بقیه رو و بعدش شروع کرد به خواندن صیغه عقد اخوت. برگشته بودیم به جبهه که یه بسیجی معرفی شد به واحد. علی آقا خودش عقد اخوت را خواند و گفت: "اول برادریم بعد همرزم" از آن به بعد رسم برادری و عقد اخوت شد سکه رایج اطلاعات عملیات. جلوی من حرکت می کرد که پایم را گذاشتم پشت پاشنه او و نا خواسته کف کفشش جدا شد اتفاق عجیب و غریبی بود توی گشت پشت عراقیا و پانزده کیلومتر مسیر بازگشت تا مقر خودی از سر شرم گفتم: علی آقا بیا کفش منو بپوش و با خوش رویی نپذیرفت. راه به اتمام رسیده بود و او مسیر پر از سنگلاخ و خار و خاشاک را لنگ لنگان آمده بود بی هیچ اعتراضی به مقر که رسیدیم چشمانم به تاول ها و زخم پایش افتاد. زبانم از خجالت بند آمد. او هم این حس را در متن فهمید و زبان به تشکر باز کرد. حالا هم شرمنده بودم و هم متعجب پرسیدم تشکر چرا؟ گفت: چه لذتی بالاتر از همدردی با اسیران کربلا و ادامه داد: شما سبب توفیق بزرگی برای من شدید. تمام این مسیر برای من روضه بود روضه یتیمان اباعبدلله(ع) 💦 اشک چشمانم را پر کرد —(راوی: همرزم شهید) لشگر انصارالحسین(ع) - همدان ا🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱 پ.ن: این همان هست که گفته بود: اگر کسی میخواهد از سیم خاردار بگذرد، باید از سیم خاردار نفسش عبور کرده باشد. گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
15.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | 🌷شهید غدیر... وصف آنانکه در روزگار ما به عهدی که با امام خود بستند وفا کردند... شهدا ثابت کردند غدیر کوثری است که بعد از چهارده قرن هنوز میان شیعیان امیرالمؤمنین علی علیه السلام جاری است... 🌷 شهید احمد کاظمی گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
تفکر غریب صیاد دلها‼️ سخنرانی نیست، دستوره ‼️ ❇️ گاهی که خدمت آقا می‌رفتیم، عید بود یا مناسبت‌های دیگر. می‌دیدم آقا که صحبت می‌کنند، صیاد تند تند یادداشت برمی‌دارد. ‏آخرین بار عید غدیر بود ... آقا که شروع به حرف زدن کردند، صیاد ... دفترچه‌اش را برداشت و شروع کرد به نوشتن. ‏ ❇️ وقتی مراسم تمام شد و داشتیم برمی‌گشتیم، ازش پرسیدم: «حاج علی، برای چی موقع سخنرانی آقا یادداشت برمی‌داری؟ ‏حرف‌های ایشون رو از تلویزیون پخش می‌کنند». ❇️ گفت: «حاج ناصر، شما حقوق خونده‌ای، نه؟» گفتم: «بله، ولی چه ربطی ‏به سوال من داره؟» گفت: «ببینم، اجرای امر فرمانده برای ما لازمه؟» گفتم: «بله، لازمه». گفت: «تأخیر در اجرای امر ‏فرمانده برای ما قبح داره و زشته، مگه نه؟» با بی‌صبری گفتم: «بله، زشته، ولی جواب من رو ندادید».‏ ❇️ گفت: «خیلی خب. من که باید از صحبت‌ها یادداشت بردارم، دیگه منتظر اخبار ساعت دو نمی‌شم، همون‌جا یادداشت می‌کنم. ‏بعد در فاصله‌ای که میشینم توی ماشین، این صحبت‌ها رو به دستورالعمل تبدیل می‌کنم. وقتی به ستاد کل رسیدم، میدم ‏برای تایپ و بعد هم اجرا. ❇️ تو شاید این حرف‌های آقا رو سخنرانی تلقی کنی، ولی برای من این حرف‌ها سخنرانی نیست، ‏دستوره. از همون لحظه‌ای که می‌شنوم تکلیف به گردنم میاد که امری رو از فرماندهم گرفتیم و باید اجرایش کنم. تا ستاد کل ‏برسم وقت رو تلف نمی‌کنم»‏ 📚‏ خدا می‌خواست زنده بمانی – ص ۱۹۷ گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
🎾درجه سرلشکری😊 💠خاطره ای از شهید حسین همدانی 🔹حاج حسین همدانی با اشاره به فیلم اخراجی ها که چند وقتی بود سر و صدای زیادی به پا کرده بود، گفت: "زمان جنگ، وقتی اومده بودم شهرمون، حاکم شرع همدان بهم گفت: حاج حسین 100 تا نیرو به کارت میاد ببریشون جبهه؟ 🔸با تعجب گفتم: خب معلومه. از خدامه. 100 تا نیروی تازه نفس؟ که گفت: بله. وقتی پرسیدم این نیروها کی هستند و چی هستند، گفت: 100 نفر از زندانی ها هستند که مایلند برن جبهه. ▪️با تعجب گفتم: چی؟ 100 نفر زندانی؟ یعنی می خوای آزادشون کنی بفرستی جبهه؟ که گفت: خب آره. مگه مشکلی داره؟ گفتم: آخه می گی اونا زندانی هستند، خب شاید به بهونه جبهه اومدن و فرار کردن، اون وقت چی؟ که گفت: هیچی. همین که می خوان بیان جبهه مهمه 🔺اون 100 نفر رو گرفتم و بردم جبهه. انصافا نیروهای دلیری هم بودند و توی عملیات ها کولاک کردند. تعدادی شون هم شهید شدند. ⚪️ یک روز که توی سنگر داشتم با شهید صیاد شیرازی که اون زمان سرهنگ بود صحبت می کردم، گنده لات اونا سرزده اومد تو. گفت: باهاتون کار دارم. بهش گفتم: برو بیرون بعدا میام پیشت. بعدا که رفتم پیشش، فهمیدم از برخوردم ناراحت شده. گفت: اون یارو کی بود که به خاطرش منو از سنگر بیرون کردی؟ گفتم: اون سرهنگ صیاد شیرازیه. نیشخندی زد و گفت: شما منو به خاطر یه سرهنگ توی سنگر راه ندادی؟ اگه اون سرهنگه، من خودم سرلشکرم! پیراهنش را که در آورد، دیدم روی شانه هایش درجه های سرلشکری خالکوبی کرده بود." گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
دفاع مقدس
🎾درجه سرلشکری😊 💠خاطره ای از شهید حسین همدانی 🔹حاج حسین همدانی با اشاره به فیلم اخراجی ها که چند و
🌷 شهید حاج حسین همدانی، فرمانده لشکر انصارالحسین(ع) 🌹در معیت شهید علی صیاد شیرازی، فرمانده نیروی زمینی ارتش ⏳ دوران گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
💠 روایتی از زندگی شهید سپهبد علی صیاد شیرازی 🌷قرار بود صبح روز عید غدیر برود خدمت آقا و درجه سرلشگری اش را بگیرد.همه تبریک گفتند خودش می گفت: درجه گرفتن فقط ارتقای سازمانی نیست وقتی آقا درجه را روی دوشم بگذارند، حس میکنم از من راضی هستند. وقتی ایشان راضی باشد، امام عصر (عج) هم راضی اند.همین برایم بس است .انگار مزد تمام سال های جنگ را یکجا بهم داده اند . ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ صبح روز بعد از خاکسپاری خانواده اش نماز صبح را خواندند و از آن طرف رفتند بهشت زهرا (س)، سر قبر صیاد، اما پیش از آنها کس دیگری هم آمده بود .آقا که فرمودند : دلم برای صیادم تنگ شده، مدتی است ازش دور شده ام . ا▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️ 🌷خیلی اشکش را نگه میداشت توی چشمش، همسرش میگفت فقط یکبار گریه اش را دیدم.وقتی امام رحلت کرد. دوستش میگفت : ما که توی نماز قنوت میگیریم از خدا می خواهیم که خیر دنیا و آخرت را به ما اعطا کند ویا هر حاجت دیگری که برای خودمان باشد. اما صیاد تو قنوتش هیچ چیزی برای خودش نمی خواست. بارها میشنیدم که می گفت:(اللهم احفظ قاعدنا خامنه ای)بلند هم میگفت و از ته دل. ا▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️ 🌷فرازی از وصیت نامه شهید علی صیاد شیرازی: پروردگارا! رفتن در دست تو است؛ من نمي‌دانم چه موقع خواهم رفت ولي مي‌دانم كه از تو بايد بخواهم مرا در ركاب امام زمانم قرار دهي و آن قدر با دشمنان قسم خورده ات بجنگم تا به فیض شهادت برسم. خداوندا! ولي امرت حضرت آيت‌الله خامنه‌اي را تا ظهور حضرت مهدي (عج) زنده، پاينده و موفق بدار. آمين يا رب العالمين. گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
آقاترین محبوبترین سید دنیا عیدت مبارک اللهم احفظ قائدنا الامام الخامنه ای❤️🍃
دفاع مقدس
این لوح در زمان مسئولیت فرماندهی نیروی هوایی شهید کاظمی‌به همرزم و همسنگرش در یگان موشکی نیروی هوایی اهدا شده است . در متن این لوح آمده است: بسم الله الرحمن الرحیم الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا در هجدهم ذی الحجه آبشار رحمت آسای الهی آن چنان بر کویر تفتیدده حجاز باریدن گرفت که گلستان فلاح و سعادت انسان در غدیر خم به بار نشست . و حبیب را ندا آمد که رأیت بلند ولایت را بر سپهر نبوت برافراز آری غدیر تجلی گاه گلواژه نور علی نور است . آن هنگام که علی علیه السلام این آیت الهی بر ید بیضای رسول الله (ص) قرار گرفت و نور ولایت از فراز هستی بر قلوب شیفته عشاق تابیدن گرفت. اشک شوق و محبت به شکرانه سیادت و سروری بر دیدگان جاری و طنین دلنشین مبارک باد , عالم ملک و ملکوت را متحیر ساخت. برادر ارجمند سردار سرتیپ پاسدار حسن مقدم افتخار دارم بهترین تبریکات و تهنیت خود را به مناسبت فرا رسیدن اعیاد بزرگ و با سعادت قربان و غدیر خم سالروز جشن فرخنده شیفتگان امامت و ولایت حضورتان تقدیم کنم. امید است با استعانت از درگاه خداوند لیاقت پاسداری از کران میراث غدیر ، نظام مقدس جمهوری اسلامی‌ایران که سیمای حکومت علوی است به ما عطا فرماید و توفیق قدرشناسی از نعمت ولایت به همه ما ارزانی فرماید. (ان شاالله) فرمانده نیروی هوایی سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی سرتیپ پاسدار احمد کاظمی گروه واتساپ "دفاع مقدس" 🕊🕊 https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk گروه واتساپ "دفاع مقدس ۲ " https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1