AUD-20220723-WA0014.opus
3.27M
#خاطرات_اسارت
🎙 آزاده سرفراز، محمدعلی نوریان
⚪️ قسمت ۲۸
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
AUD-20220724-WA0005.opus
3.43M
#خاطرات_اسارت
🎙 آزاده سرفراز، محمدعلی نوریان
⚪️ قسمت ۲۹
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
AUD-20220724-WA0007.opus
3.51M
#خاطرات_اسارت
🎙 آزاده سرفراز، محمدعلی نوریان
⚪️ قسمت ۳۰
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
AUD-20220724-WA0011.opus
3.42M
🍂#خاطرات_اسارت
🎙 آزاده سرفراز، محمدعلی نوریان
⚪️ قسمت ۳۱
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
AUD-20220725-WA0003.opus
3.3M
#خاطرات_اسارت
🎙 آزاده سرفراز، محمدعلی نوریان
⚪️ قسمت ۳۲
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
AUD-20220808-WA0011.opus
3.34M
#خاطرات_اسارت
🎙 آزاده سرفراز، محمدعلی نوریان
⚪️ قسمت ۳۳
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
AUD-20220724-WA0033.opus
3M
#خاطرات_اسارت
🎙 آزاده سرفراز، محمدعلی نوریان
⚪️ قسمت ۳۴
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
نوریان 35.opus
3.39M
#خاطرات_اسارت
🎙 آزاده سرفراز، محمدعلی نوریان
⚪️ قسمت ۳۵
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
نوریان 36.opus
4.56M
#خاطرات_اسارت
🎙 آزاده سرفراز، محمدعلی نوریان
⚪️ قسمت ۳۶ (قسمت پایانی)
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
هدایت شده از دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #فیلم_قدیمی / شکنجه و آزار توسط دژخیمان صدام 🔴
🔞 داعشی های دهه ۶۰
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره گویی آزاده سرافراز، محسن فتحی، یکی از آزادگان دانشگاه، در جلسه علنی شورای اسلامی شهر اصفهان -- ۱۴۰۲/۰۵/۲۹
34.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#خاطره_گویی
🎥 عباس اخضری، رزمنده لشکر ۸ نجف اشرف از چهار پنج روز محاصره در بین نیروهای عراقی و افراد کومله می گوید.
#عملیات_قادر ---- تابستان ۱۳۶۴
🔴 #جدال_مرگ_و_زندگی
اخضری، با ذکر جزییات ماجرای # محاصره ، ما را به جایی می برد که گویا خود در آن صحنه ها حاضر هستیم: هر لحظه ممکن است نیروهای خودی، اسیر عراقی ها یا گروهک کومله شده و یا به شهادت برسند.
در آن دشت وسیع که کاملا در محاصره دشمن بود، این عده اندک، علیرغم گرسنگی و تشنگی، تنها با لطف خداوند و مددهای غیبی، توانستند بدون دادن شهید یا اسیر، از مهلکه گریخته و جان خود را نجات دهند.
#توکل
#امید_به_نصرت_الهی
#بسیجیان_از_جان_گذشته
⚪️ دوران جنگ تحمیلی
▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
✍ پ.ن: کومله، گروهک مزدور و تجزیه طلب کرد که تا کنون از هیچ گونه جنایتی فروگذار نکرده و در زمان جنگ تحمیلی، دربست و تمام کمال در اختیار ارتش صدام بود هند
•┈┈••✾•🍃🌸🍃•✾••┈┈
#نشر_مطالب_صدقه_جاریه_است
🌴 کانال #دفاع_مقدس :
روایتگر رویدادهای جنگ
.... و حال و هوای رزمندگان جبهه ها
#دهه۶۰
هدایت شده از دفاع مقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 بازگشت آزادگان سرفراز به میهن
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
گفت : راستی جبهه چطور بود؟!
گفتم : تا منظورت چه باشد؟ 🙃
گفت : مثل حالا رقابت بود؟! 🤔
گفتم : آری 😉
گفت : در چی؟! 😳
گفتم : در خواندن نماز شب 😊
گفت : حسادت هم بود؟! 😳
گفتم : آری ☺
گفت : در چی؟! 😮
گفتم : در توفیق شهادت 😇
گفت : جِرزنی هم بود؟! 😳
گفتم : آری 🙂
گفت : برا چی؟! 😳
گفتم : برای شرکت در عملیات 😭
گفت : بخور بخور بود؟! 😏
گفتم : آری ☺
گفت : چی میخوردید؟! 😳
گفتم : تیر و ترکش 💥💥
گفت : پنهان کاری بود؟! 😳
گفتم : آری 🤫
گفت : در چی؟!!😳
گفتم : نصف شب واکس زدن کفش
بچه ها 👞👞
گفت : دعوا سر پست هم بود؟!
گفتم : آری 😊
گفت : چه پستی؟! 🤔
گفتم : پست نگهبانی سنگر کمین 💂
گفت : آوازم می خوندید؟! 🎙
گفتم : آری 😊
گفت : چه آوازی؟! 😳
گفتم :شبهای جمعه دعای کمیل 😟
گفت : اهل دود و دم هم بودید؟! 🌫
گفتم : آری 😒
گفت : صنعتی یا سنتی؟! 😳
گفتم : صنعتی ، خردل ، تاول زا ، اعصاب☠💀☠
گفت : استخر هم می رفتید؟! 💦💧💦
گفتم : آری 🙂
گفت : کجا؟! 😲
گفتم : اروند، کانال ماهی ، مجنون .🌊
گفت : سونا خشک هم داشتید؟! 😳
گفتم : آری 😕
گفت : کجا؟! 😲
گفتم :تابستون سنگرهای کمین ،شلمچه، فکه ، طلائیه،....
گفت : ببخشید زیر ابرو هم بر میداشتید؟! 🙄
گفتم : آری 😊
گفت : کی براتون بر میداشت؟! 😳
گفتم : تک تیرانداز دشمن با تیر قناصه 😪
گفت : پس بفرمائید رژ لبم میزدید؟! 😜
گفتم : آری 😊
خندید و گفت : با چی؟! 😁
گفتم : هنگام بوسه بر پیشونی خونین دوستان شهیدمان😭😔😪
سکوت کرد وچیزی نگفت...
#شهیدانه
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴 کلام آسمانی شهید آوینی🌷
#بشنوید
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
ما سینه زدیم، بی صدا باریدند
از هر چه که دم زدیم، آنهادیدند
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند
#دفاع_مقدس
#شهدا
#شهادت
ا🇮🇷 فرزند ايران
🌿 دلاور مرد مازندران
💠 شهیدی که حكم انتصاب مديريتی اش را پاره كرد!!
🌷٩ بهمن ۱۳۶۵ -- (عمليات كربلای ۵) سالروز شهادت جانباز سرفراز، شهید علیرضا نوری
▫️دانشجوي دانشگاه امير كبير
▫️مسئول حراست راه آهن کشور
🌱 قائم مقام لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)
🌴 در عملیات کربلای پنج که بسیار سخت بود، روزی او را فراخواندند تا حکم قائم مقامی وزیر راه و جانشینی ریاست راه آهن کل کشور را به وی ابلاغ کنند. او نگاهی به فرستاده وزیر کرد و نگاهی به لباس خاکی خودش و عکس شهدا و در حالی که عذرخواهی می کرد، با یک دست و با کمک دندانش حکم را پاره کرد و گفت: اگر میخواستم در تهران باشم که به جبهه نمیآمدم. من با خدا معامله کردهام. به وزیر بگویید من علیرضا نوری ساروی آنقدر در این بیابانها میمانم تا شهید شوم🕊🕊
ا🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱
📄 بخشی از دست نوشته های شهید:
✍ نمی دانی چقدر لذت دارد که انسان خودش را در روحانیت جبهه ها حس می کند. همه شور و عشق رفتن به کربلا را دارند ، دائم در نمازها نوحه می خوانند. برای اباعبدالله الحسین سینه می زنند. برای ظهور و کمک امام زمان (عج) در جبهه ها سینه می زنند ، اینجا شور و حالی دیگر است. انشاءالله قسمت همه عاشقان حسین (ع) بشود
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
ا🇮🇷 فرزند ايران 🌿 دلاور مرد مازندران 💠 شهیدی که حكم انتصاب مديريتی اش را پاره كرد!! 🌷٩ بهمن ۱۳۶۵
✍ روایتی از شهید علیرضا نوری، جانشین لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) -- دوران دفاع مقدس
☀️ "صبح روز نهم"
🌹🌷به یاد شهید علی رضا نوری و تمامی گلگون کفنان دشت #شلمچه در نبرد عاشورایی #کربلای_پنج
ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
ا ﷽
...با برآمدن خورشید صبحگاهی از افق مشرقِ دشت مرزی شلمچه، روز پنجشنبه ۹ بهمن ۱۳۶۵ آغاز شد. هر چند از شروع نبرد کربلای ۵، بیست شبانه روز سپری می شد، امّا برای او که شامۀ جانش با عطر شهادت اولیای خدا آشنا بود، زمین و آسمان شلمچه عجیب بوی خون می دادند. علی جنتی؛ بی سیمچی فرماندهی گردان حمزه در روایت ناشنیده اش از فرجام سرخ سردار جانباز لشکر ۲۷ ، علیرضا نوری می گوید:
... آن روز صبح وقتی می خواستیم از محل گردان حمزه در خط مقدم شلمچه به عقب بیاییم، کاظم ایرجی نشست پشت فرمان، من وسط و حاج آقا نوری هم سمت پنجره. همان موقع دشمن شروع کرد به گلوله باران روی جاده. معلوم بود با خمپاره 60 میلی متری خیلی دقیق دارد هدف هایش را می زند. هنوز خیلی از سنگر گردان مان دور نشد بودیم که یک گلوله نزدیک ماشین منفجر شد و یک ترکش از پشت، به ریۀ ایرجی خورد؛ نفس اش به خرخر افتاد و ماشین از حرکت ایستاد. حاج آقانوری خیلی زود از ماشین پیاده شد، رفت سمت راننده، کاظم را هل داد سمت من و خودش پشت فرمان نشست. دنده یک را زد و رفت تو دنده ی دو. دشمن هم اطراف ما را سنگین می کوبید. انتظار داشتم ماشین سرعت بگیرد و توی جاده پیش برود، امّا دیدم، سرعتش کم شد، رفت به سمت کنار جاده و توی یک چاله انفجاری متوقف شد. گفتم: حاجی جان ؛ چرا پس، نمی ری؟
جوابی نشنیدم، نگاه کردم، دیدم سرش را گذاشته روی فرمان ماشین. دوباره صدایش کردم، پاسخی نداد، زدم توی صورتش، باز هم حرکتی نکرد. با دقت نگاه کردم، دیدم اطراف گردنش خونی است. مثل این که ترکش به گردن یا ریه اش اصابت کرده و کاملا بیهوش شده. شاید هم در همان لحظه به شهادت رسیده بود."
با بروز این اتفاق، جنتی لنگ لنگان در زیر آن آتش شدید، دوباره خودش را به سنگر فرماندهی گردان حمزه رساند و مشاهداتش را به محمود امینی؛ فرمانده گردان گزارش داد. امینی هم سعی کرد از طریق بی سیم خبر شهادت قائم مقام لشکر ۲۷ را به فرمانده لشکر اطلاع دهد تا زودتر بچه های تعاون بروند و پیکرهای این دو شهید را از آن معرکه خارج کنند.
جیپ فرماندهی لشکر ۲۷ در حالی داخل یکی از چاله های حاشیۀ جادۀ شلمچه، در نزدیکی سه راه شهادت افتاده بود که پیکر خون آلود شهیدان نوری و ایرجی هم روی صندلی های آن قرار داشت.
محمّد کریملو؛ از اپراتورهای بی سیم فرماندهی لشکر ۲۷، اولین نفری بود که با پیکر این دو شهید مواجه شد. او می گوید:
«... صبح روز نهم بهمن ۱۳۶۵ به دستور حاج آقا کوثری، برای بررسی وضعیت ارتباطی نیروهای خودی و کنترل بی سیمها با موتور تریل 250، عازم خط مقدم شدم. پیش از رفتن به خط، از طریق بی سیم مرکز پیام شنیده بودم؛ برادر نوری به حاج آقا کوثری می گفت:
«ممد! همۀ یگان های دوروبر ما خطشان را خالی کردند. الان دارم می بینم، نیروهایشان با پای پیاده و حتی پابرهنه دارند به عقب می روند. امّا بچه های ما دارند مقاومت می کنند، یک کاری بکن.»
زیر آن آتش شدید، گاز موتور را گرفته بودم و جلو می رفتم. خمپاره و توپ همین طور بی محابا در اطرافم فرود می آمدند. نزدیک سه راه شهادت، در حاشیۀ جاده دیدم جیپ فرماندهی لشکر در آنجا متوقف شده است. تعجب کردم و با خودم گفتم: این ماشین اینجا چرا اینجا متوقف شده؟! حتماً اتفاقی برای سرنشینان آن افتاده. رفتم کنار جیپ، موتور را روی جک گذاشتم و داخل ماشین را سرک کشیدم. دیدم پیکر دو شهید، علیرضا نوری و کاظم ایرجی روی صندلی خودرو افتاده. آمدم کنار جاده و به یک دستگاه تویوتاوانت که در حال رفتن به عقب بود، علامت دادم. راننده همان جا متوقف شد. ماجرا را به او گفتم. در حالی که اطرافمان همچنان گلوله می آمد، با کمک آن بنده خدا پیکر این دو شهید را پشت وانت گذاشتیم. به راننده گفتم: گاز ماشین را بگیر و برو به سمت قرارگاه تاکتیکی لشکر ۲۷.
خودم با موتور پشت سرش راه افتادم. به قرارگاه که رسیدیم، داخل شدم و ماجرا را به حاج محمّد کوثری گفتم. حاجی بیرون آمد و پشت تویوتا پیکر شهید نوری را دید.
(گلعلی بابایی)
شادی روحشان صلوات🌱
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
ا🇮🇷 فرزند ايران 🌿 دلاور مرد مازندران 💠 شهیدی که حكم انتصاب مديريتی اش را پاره كرد!! 🌷٩ بهمن ۱۳۶۵
آن زمانها عشق ميدان دار بود
عشق در دلهايمان سردار بود
رنگ خون، بالاترينِ رنگ بود
عشق آنجا ناخدای جنگ بود
💠 چهار سردار در یک قاب
🇮🇷 یاد و خاطره دلاوران شهید لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)
۱.به یاد شهید محمود ثابت نیا
فرمانده گردان کمیل
۲.به یاد شهید علیرضا نوری
قائم مقام لشکر
۳.به یاد شهید علی اکبر حاجی پور
فرمانده تیپ یکم عمار
۴.به یاد شهید بهمن نجفی
معاون تیپ یکم عمار
دفاع مقدس
ا🇮🇷 فرزند ايران 🌿 دلاور مرد مازندران 💠 شهیدی که حكم انتصاب مديريتی اش را پاره كرد!! 🌷٩ بهمن ۱۳۶۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 توصیف شهید آوینی از فرمانده و جانباز شهید، علیرضا نوری
🌱 #اخلاص ، مَجرای تابش #حکمت بر قلب مومن ....
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
🎞 توصیف شهید آوینی از فرمانده و جانباز شهید، علیرضا نوری 🌱 #اخلاص ، مَجرای تابش #حکمت بر قلب مومن .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 قطعه فیلمی دیگر، برجای مانده از دوران جنگ👆
🎙 سخنرانی شهید علیرضا نوری در جمع رزمندگان / در ابتدای کلیپ، تصویر شهید احمد پلارک نیز دیده می شود که در جمع رزمنده ها و مستمعین حضور دارد.
🌱 #درس_اخلاق
👆🌿 تعریف شهید از #تقوی :
▫️پذیرفتن محدودیت و رفتن در چارچوبی که انسان را به سوی کمال سوق می دهد ....
دوران جنگ تحمیلی
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
🎥 قطعه فیلمی دیگر، برجای مانده از دوران جنگ👆 🎙 سخنرانی شهید علیرضا نوری در جمع رزمندگان / در ابتدای
⚪️ فرازی از مبارزات شهید علیرضا نوری
▫️موسس اولین هسته مقاومت با عنوان کمیته انقلاب اسلامی راه آهن و فرماندهی آن در اوایل پیروزی انقلاب
▫️تشکیل انجمن اسلامی کارکنان راه آهن و راه اندازی کمیته انقلاب اسلامی در راه آهن ناحیه جنوب
... اینها تنها بخشی از فعالیتهای اجتماعی و مبارزاتی شهید علیرضا نوری به شمار می روند، او که کارمند راه آهن بود و همزمان در دانشگاه پلی تکنیک تحصیل می کرد، با آغاز جنگ به سپاه رفت و با استفاده از تجربیاتی که در دوران سربازی داشت، گروهی هفتاد و دو نفره از پرسنل راه آهن را آموزش نظامی داد و به نام ۷۲ شهید کربلا راهی جبهه های جنوب کرد.
جالب اینکه این گروه در محور سوسنگرد و بستان استقرار یافت و محاصره شهر توسط همین نیروهای اعزامی شکسته شد.
از ویژگی های بارز شخصیتی او می توان به روحیه خدمت اشاره کرد چنانکه وقتی مسئولیت ریاست راه آهن را به او پیشنهاد کردند نپذیرفت و اینگونه استدلال کرد که در این شرایط، پیشنهاد مسئولیت برای من امتحان است که کدام را انتخاب کنم، من جبهه را بر می گزینم، اصلا آدم، این صفای جبهه را رها می کند می رود پشت میز؟
شهید نوری در جبهه بارها مجروح شد و در عملیات والفجر ۱، دست راستش را از دست داد و سرانجام در راه اعتلای اسلام و قرآن به درجه رفیع شهادت نائل آمد؛ قائم مقامی لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) و مسئولیت حراست راه آهن کل کشور از جمله سمت هایی به شمار می روند که او عهده دارشان بود.
شهید علیرضا نوری سال ۱۳۵۵ ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شد