55.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷به مناسبت سالگرد شهادت
بخش هایی از مراسم تشییع پیکر مطهر
پاسدار غرق به خون
سردار شهید سید ابراهیم کسائیان
پل سفید ، زمستان ۱۳۶۵
ا┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
▪️ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
▪️ تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2
▪️ واتساپ
https://chat.whatsapp.com/E3ZShaBJWD05JkCjQwGh7Y
👆👆
🌷به مناسبت سالگرد شهادت
بخش هایی از مراسم تشییع پیکر مطهر
پاسدار غرق به خون
سردار شهید سید ابراهیم کسائیان
پل سفید ، زمستان ۱۳۶۵
ا┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
▪️ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
▪️ تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2
▪️ واتساپ
https://chat.whatsapp.com/E3ZShaBJWD05JkCjQwGh7Y
56.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نذریِ گردان زهیر
🌴 عملیات کربلای پنج ، ۱۳۶۵
🎞 تصاویری از دلاوران گردان زهیر
لشکر ۱۰ حضرت سید الشهدا (ع)
... و نذریِ ۱۲ گلوله توپ ۱۰۶ که نصیب جنود شیطان می شود
"۱۲ گلوله به نیت ۱۲ امام" . . .
📣 .. : " محمد جان همه اش رو،.. دوازده تا رو اثنی عشر بزن،
۱۲ امام؛
پشت سر هم"
👆(رزمنده لباس پلنگی ، سید علی آقای زرگر از بسیجیان و پیشکسوتان مسجد صاحب الزمان (عج) افسریه )
⚪️ دوران جنگ تحمیلی
ا┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
▪️ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
▪️ تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2
▪️ واتساپ
https://chat.whatsapp.com/E3ZShaBJWD05JkCjQwGh7Y
🔻 #طنز_جبهه
🔅 نادر، هیزم، کتری سیاه
و چای اعلاء
درطول دفاع مقدس و درماموریت های مختلف دوستی به نام نادر وثوقی (مشهودی) داشتیم که از نیروهای تک تیرانداز گردان امام حسین ع تیپ 15 امام حسن مجتبی (ع) بود، همه رزمندگان او را با چای دم باغبونی یا چایی نادر می شناختند، چای نادر ☕️ در بین بچه های رزمنده معروف و زبانزد بود. دربدترین شرایط و کم ترین امکانات بساط چای آتشی 🔥 را فراهم می کرد و به عبارتی همیشه هیزم و کتری سیاه و قند و چای وی آماده و با توقف لنکروز و یا اتوبوس در مسیرهای مختلف جبهه ها و درمدت زمان بسیار کم و در شرایط سخت به گونه ای که بعضی وقت ها دوستان هم متوجه نمی شدند چای اعلا زغالی را فراهم آورده و برای نوشیدن آن رزمندگان را صدا می کرد.
این رویه حتی بعد از پایان جنگ هم ادامه یافت و درگردهمایی ها، مراسمات و جمع های دورهمی برای بزرگداشت شهدا و رزمندگان گوشه ای برنامه خود را اجرا می کرد و برای تحقق این برنامه همیشه عقب صندوق ماشین خود هیزم آماده داشت تا در حداقل زمان آتش را روشن و چای زغالی نادری را دم کرده و عرضه نماید.
اولین ماموریت تیپ 15 امام حسن (ع) در اواخر اسفند سال 1364 بود که بعد از ماموریت فاو ما را به کردستان اعزام کردند، همه تجهیزات را درون کامیون جا داده و نیروهای دسته شهید چمران از گردان امام حسین (ع) سوار بر اتوبوس شدیم ، برادران علی نمدساز ، عبدالصاحب غلامی، فرشاد درویشی (بعدها به شهادت رسیدند) و دیگر دوستان از موقعیت تیپ در پادگان شهید بهروز غلامی معروف به سایت خیبر در کیلومتر 10 جاده اهواز-حمیدیه به طرف منطقه دهگلان درنزدیکی های شهرستان قروه پادگان شهید کاظمی اعزام شدیم.
هوا بسیار سرد و برف همه مسیر را فرا گرفته بود. نیمه های شب بود و خستگی راه و گرمای درون اتوبوس سبب شده بود همه برادران به خواب عمیقی فرو روند، برادر نادر از این فرصت استفاده کرده و در اندیشه درست کردن چای افتاد، به یکباره جرقه ای در ذهن او روشن شد، بدون اینکه کسی متوجه بشود، بساط چای خود را به عقب اتوبوس برده و ضمن روشن کردن چراغ والر نفتی و گذاشتن کتری سیاه خود اقدام به دم کردن چای دراتوبوس نمود. جاده مملو از برف بود و چاله چوله و تکان های زیاد اتوبوس که ممکن بود هر اتفاقی را شکل دهد ولی نادر کاری به این حواشی نداشت و اصل برای او تهیه چای اعلاء بود که سرانجام بعد از دقایقی آماده کرد.
نادر در حالی که یک شیشه مربایی که رزمندگان از آن برای نوشیدن چای استفاده می کردند را پر از چای داغ کرده بود، برای رفع خستگی راننده و خوشحال نمودن وی به طرف ابتدای اتوبوس به راه افتاد. در ذهن نادر این عمل باید از جانب راننده با دست مریزاد و آفرین گفتن روبرو می شد. لیوان چای را به دست راننده داد، رانندهی متعجب ولی خوشحالی از چای داغ در آن شرایط، در حالی که لیوان را از او گرفته و به دهان نزدیک می کرد، بعد از تشکر از نادر گفت: پسرم ، من که جایی توقف نکردم، رستورانی هم که بین راه نبود، آب جوشی هم درمسیر من ندیدم، بگو ببینم چگونه چایی درست کردی؟؟
نادر هم که منتظر همچین سوالی بود، ذوق زده، سینه را جلو داد و با خوشحالی گفت: عقب اتوبوس چراغ والر نفتی روشن کردم، آب جوش آمد و چای دم کردم. حالا نوش جانت بخور دوباره برایت لیوان را پر می کنم تا خستگی از تنت بیرون برود. برای همه اتوبوس هم چای هست نگران نباش.
راننده وحشت زده و با ترس پا روی ترمز گذاشت و لحظاتی بعد اتوبوس در جاده مملو از برف در کناری متوقف شد و هراسان و عصبانی رو به نادر کرد و گفت: با چی درست کردی؟
نادر با ترس و لرز گفت: با والر نفتی در بوفه عقب اتوبوس!!!
راننده امان نداد شروع به داد و فریاد کرد. همه بچه ها از خواب بیدار شده بودند و....،
راننده می گفت: آخه تو فکر نکردی اتوبوس ممکنه آتش بگیره، آخه جاده پر از دست انداز و برفی که هر لحظه ماشین به طرفی غلطیده و تکان های شدید داشته 😡
به هر حال با وساطت بچه ها که دیگر خواب از چشمشان پریده بود غائله ختم به خیر شد و راننده مجدداً به سمت کردستان به راه افتاد. اما حکایت چای زغالی نادر در کتری سیاه هنوز باقیست. اگر روزی روزگاری گذرتان به نادر با آن روحیه شاد و صمیمی اش افتاد اولین حرفش این است چای می خوری؟؟ ....
راوی، عبدالصاحب مرائی
🌴 دوران #جنگ_تحمیلی
ا┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
▪️ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
▪️ تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2
▪️ واتساپ
https://chat.whatsapp.com/E3ZShaBJWD05JkCjQwGh7Y
میچسبد آن فنجان چایی که پهلویش تو باشی...☕️
#روز_جهانی_چای
ا┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
▪️ ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
▪️ روبیکا https://rubika.ir/DefaeMoqaddas
▪️ تلگرام https://t.me/DefaeMoqaddas2
▪️ واتساپ
https://chat.whatsapp.com/E3ZShaBJWD05JkCjQwGh7Y
پزشکیان: کسی که میجنگد،
مغزش مشکل دارد!! 🤔🤔
[تصاویریازپزشکیاندرزمانجنگتحمیلی]
″ما شیفتگان خدمتیم
نه تشنگان قدرت...″
«#شهیدمحمدبهشتی»
📸 افراد حاضر در عکس از راست به چپ:
حجت الاسلام محمد نیازی ، آیت الله مقتدایی، حجت الاسلام رازینی و شهید عبدالله میثمی در دروان دفاع مقدس
[#مجاهدشهیدحجتالاسلامعلیرازینی]
۲۹ دیماه ۱۳۶۵ -- سالروز شهادت 🌷 سردار شهید اصغر لاوی
فرمانده تیپ مستقل ۲۸ صفر
🌿دوران دفاع مقدس
🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس"
https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk
▫️ دفاع مقدس ۲
https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1
تلگرام
https://t.me/Defa_Moqaddas
ایتا
http://eitaa.com/DefaeMoqaddas