🗓 12 بهمن 1357
🎥 فیلم | خاطره انگیزترین بخش سخنرانی امام خمینی در بهشت زهرا(س)
💠 من دولت تعیین می کنم، من به پشتیبانی این ملت، دولت تعیین می کنم
8.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #فیلم | درخواست شهید مطهری از مردم برای بازکردن راه برای امام تا ایشان بتواند به جایگاه سخنرانی برسد-12بهمن57
15.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 آیینه عبرت 💠
🎥 #فیلم| - سرنوشت کسانی که امام خمینی را در پرواز انقلاب (در 12 بهمن 1357) همراهی کردند چه شد؟!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴 ۱۲ بهمن سالروز بازگشت فرزند رسول الله(ص) به ایران گرامی باد.
🎞 برشی از مستند «نسیم حیات» با تصاویری بکر و دیده نشده از امام خمینی(ره) با صدای شهید آوینی در خصوص حدیث امام موسی کاظم(ع)
🔸امام موسی کاظم: «مردی از اهل قم (قیام و) مردم را به سوی حق فرا میخواند. گروهی مانند پارههای آهن همراه او جمع میشوند که بادهای تند آنان را منحرف نمیکند. از نبرد خسته نمیشوند و نمیترسند و بر خداوند توکل میکنند و عاقبت برای اهل تقوا است.»
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
دفاع مقدس
🌴 ۱۲ بهمن سالروز بازگشت فرزند رسول الله(ص) به ایران گرامی باد. 🎞 برشی از مستند «نسیم حیات» با تصاوی
🔷 ۱۲ بهمن سالروز بازگشت فرزند رسول الله(ص) به ایران گرامی باد.
♦️امام کاظم (ع): «رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ یَدْعُوا اَلنَّاسَ إِلَی اَلْحَقِّ، یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبَرِ اَلْحَدِیدِ، لاَ تُزِلُّهُمُ اَلرِّیَاحُ اَلْعَوَاصِفُ وَ لاَ یَمَلُّونَ مِنَ اَلْحَرَبِ وَ لاَ یَجْبُنُونَ وَ عَلَی اَللَّهِ یَتَوَکَّلُونَ وَ اَلْعٰاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ🔸مردی از اهل قم قیام و مردم را به سوی حق دعوت میکند و قومی گرداگرد او جمع میشوند به صلابت پارههای فولاد، تندبادهای روزگار آنها را به لرزه درنمیآورد و از جنگ خسته نمیشوند و ترس به خود راه نمیدهند و بر خدا توکل میکنند و سرانجام، پیروزی از آن متقین است.» (علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج ۵۷، ص ۲۱۶)
1⃣. (مردی از قم قیام می کند) آیا امروز همان روزی نبود که آن مرد عملاً با حضور مجدد در خاک ایران قیام کرد؟ آیا قیام او بعد از قیام انبیا و معصومین بزرگترین قیام تاریخ بشر نبود؟ آیا به گواه همه تاریخنویسان و سیاستمداران جهان، هیچ حرکتی مانند قیام ایشان دوقطبی حق و باطل و سیطره آمریکا و غرب را بر جهان دگرگون نمود؟
2⃣. (مردم را به سوی حق دعوت می کند) آیا آن مرد جز اینکه مردم را به حق دعوت کند کلام دیگری داشت؟ تاریخ واژه ای از او سراغ دارد که مردم را به خود دعوت کرده باشد؟ همان دعوت به حقی را می گویم که نوجوانانی ۱۳ ساله (شهید فهمیده) خود را در راه آن تکه تکه کرد! همان دعوت به حقی را می گویم که پس از گذشت چهل سال از آن، جمجمه جوانان وطن را با سربند «لبیک یا حسین» به آغوش مادران باز می گرداند و چه دعوتی بالاتر از دعوت به ندای «هل من ناصر» امام حسین (ع) و چه زیبا گفت شهید آوینی که فرمود: «هرکس می خواهد ما را بشناسد، داستان کربلا را بخواند اگر چه خواندن داستان را سودی نیست اگر دل کربلایی نباشد.»
3⃣. (پاره های فولاد به دور او جمع می شوند) آیا پاره های فولاد که همان شهیدان مطهری، چمران، همت، متوسلیان، سرباز قاسم سلیمانی، طهرانی مقدم، فخری زاده، عماد مغنیه، ابومهدی، شیخ باقرنمر، سمیر قنطار، شیخ زکزاکی، سید حسن نصرالله و شهدای مدافع حرم جبهه مقاومت، فاطمیون، زینبیون، علویون، حیدریون و همه آزادمردان تاریخ باشند به دور او جمع نشدند؟ همان پاره های آهنی که آن مرد در ابتدای قیامش گفت: «سربازان من در گهواره ها هستند» و امروز گهواره نشینان در سوریه فاتحان نبل و الزهرا شدند و پشت دیوارهای بیت المقدس پای بر زمین می کوبند!
4⃣. (تندباد روزگار آنها را به لرزه در نمی آورد) آیا بزرگترین تندبادهای روزگار یعنی جنگ جهانی (دفاع مقدس)، بزرگترین تحریم های بشری و به گواه خودشان تحریم های فلج کننده، بزرگترین دشمنیها و توطئه های روزانه و لحظه به لحظه توانست آنها را از پای درآورد؟ به یاد دارم از اول قیام او تاکنون، قدرت های جهان هر کدام مدتی را برای از بین رفتن نتیجه قیامش پیش بینی کردند. برخیها گفتند دو ماه، برخیها گفتند دو سال و بعضی گفتند امسال، اما این را می دانم که همه آنها رفتند و امروز قیام و نهضت آن مرد ماندگار است و جمهوری اسلامی کوچک هم به «جبهه مقاومت» بزرگ تبدیل شده است.
5⃣. (از جنگ خسته نمی شوند) آیا سربازان او دیروز در فکه، اروند و طلائیه و امروز در عراق، یمن، فلسطین، سوریه، بحرین، نیجریه، کشمیر هند و اروپا و حتی در فضای مجازی علی رغم همه ناجوانمردی ها و تهدید به حذف اکانت ها و ریپورت شدن ها در اینستاگرام، واتساپ و توییتر از جنگ خسته شدند؟ چه زیبا گفت حاج قاسم که فرمود: «من سال ها در کوه و بیابان به دنبال شهادت بودم» و چه زیباتر گفت یار صدیق او شهید حسین یوسف الهی که فرمود: «من از کسی مزد نمی خواهم و مزد جهاد شهادت است.»
6⃣. (ترس به خود راه نمی دهند) به گمانم خود ترس نیز از سربازان این مرد بترسد! همان ترسی را می گویم که به صرفِ حضور حاج قاسم در اربیل عراق به دل دشمن افتاد تا ظرف ۴۸ ساعت جان ۴ میلیون انسان نجات یابد! یادتان هست که کماندوهای آمریکایی در زمان دستگیری در خلیج فارس از ترس لباس خود را خیس کردند؟ اما من نترسیدن شهید حججی را می گویم که دنیا را شوکه کرد!
7⃣. ( بر خدا توکل می کنند) و جز ما پیروان آن مرد قیام کننده از قم، چه کسی معنای توکل را می فهمد؟ توکلی که برای دشمنان ما توهم است اما برای ما با سجده های شهید عبدالحسین برونسی بر خاک شلمچه و ملاقاتش با حضرت زهرا(س) تجلی پیدا می کند. همان توکلی که اسلام را از سمیه و عمار و ابوذر، به دست حاج قاسم، سید مرتضی آوینی، نادر طالب زاده و سید علی خامنه ای رساند. همان توکلی که شهید آوینی فرمود: «اگر شیطان بخواهد ما را از ابهامی که چون مهی غلیظ راه فردای ما را در خود پوشانده است بترساند، ما خود را به پناه قرآن میسپاریم و میگذریم.»
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
دفاع مقدس
۹ بهمن ۱۳۶۵ در این روز، شهید حجتالاسلام عبدالله میثمی نماینده حضرت امام در قرارگاه مرکزی خاتمالانب
🔆 روحانی تأثیرگذار جبههها
🌷۱۲بهمن۱۳۶۵-سالروز شهادت حجتالاسلام عبدالله میثمی ،نماینده حضرت امام خمینی در قرارگاه خاتم الانبیاء
🌴در عملیات #كربلای۵ -مصادف با شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)-بر اثر اصابت تركش
ا🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷
▫️رهبر انقلاب:
🌷 شهید میثمى یک اسطورهاى شد از لحاظ تأثیرش در رزمندگان به عنوان یک روحانى. اين برادران روحانىاى که از جبهه همواره آمدند و رفتند و اينها، وقتی هم ایشان حیات داشتند هميشه مىآمدند [دربارهی ایشان]مىگفتند.
🌿يعنى واقعاً اسم شهيد ميثمى در زمان زنده بودنش به نيكى در بين كسانى كه مىرفتند در جبهه، جوان ها، طلبهها آنچنان رایج شد. واقعاً تأثير ايشان در جبهه فوقالعاده بود. شهادت ايشان هم ضايعهاى بود. ۶۶/۰۹/۰۱
🗓 ۱۲ بهمن ۶۵ - عملیات کربلای پنج - شهادت حجتالاسلام عبدالله میثمی، نماینده امام در قرارگاه مرکزی خاتمالانبیاء(ص)
✅ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
🌱نشر مطالب، صدقه جاریه است
دفاع مقدس
🔆 روحانی تأثیرگذار جبههها 🌷۱۲بهمن۱۳۶۵-سالروز شهادت حجتالاسلام عبدالله میثمی ،نماینده حضرت امام خم
💠 حفظ #بیت_المال در منش شهدا
🔹فاصله ساختمان سپـاه تا مرڪز مخابرات چند ڪيلومتری می شد.
هـر وقـت میخواست زنـگ بزنه به خـونه، می رفت مخـابـرات...
▫️دفتر ڪارش اتاق #ساده ای بود موڪت شده،بدون میز و صندلی. او هیچ گاه اتومبیل شخصی نداشت، حتی دولتی،هیچ وقت از وسایل دولتی استفاده شخصی نمیڪرد...
ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️
🔺قبل از رفتن به عملیات زیارت حضرت زهرا (س)خواند. شهادت حضرت نزدیڪ بود و #رمز عملیات هم #یازهرا (س) !
#ڪربلای۵ بود ڪه ترڪش خورد
بردنش بیمارستـان، چند روز بعد ۱۲بهمن ٦۵ شهید شد
آنروز، روز شهادت حضرت زهرا بود.
🌷شهید #عبدالله_میثمی نماینده امام خمینی (ره) در قرارگاه خاتم النبیاء (ص)
دفاع مقدس
💠 حفظ #بیت_المال در منش شهدا 🔹فاصله ساختمان سپـاه تا مرڪز مخابرات چند ڪيلومتری می شد. هـر وقـت میخ
💠 سفره حاضر بود و چه غذایی....
🌷مـن بـودم و آقـای میثمی. سـوار قطـار بودیـم و مـی رفتیـم اهواز. داخـل قطـار رزمنـده زیـاد بود. بسیجی، سـپاهی، درجه دارِ ارتش، سـربازو.... ما هم بـا لبـاس بودیم. بچـه هـا وقتـی از جلـوی کوپـه ی مـا رد مـی شدند، سـعی مـی کردنـد رعایـت کنند. سـاکت مـی شـدند و آرام راه مـی رفتنـد.
🌷وقت شام که شد، نه من چیزی داشتم و نه حاجی. گفتم: چه کار کنیم، شام چی بخوریم؟ حاجی گفت: نمی دانم. من هم روزه بودم، سحری هم نخورده ام. گفتم: خوب، پس برویم رستوران قطار، چیزی می گیریم و می خوریم. حاجـی بـا اکـراه قبـول کرد، شـاید بـه خاطـر من.
🌷هـر دو لبـاس هایمـان را مرتـب کردیـم و راه افتادیـم. از سـالن هـای زیـادی گذشـتیم، تا بـه سـالنی کـه رسـتوران قطـار بـود رسـیدیم. دیدیم صـف اسـت. داخل صـف بیشـتر مـردم عـادی بودند، چندتایـی هـم بچـه هـای بسـیج و ارتـش. حاجی تا صف را دید، برگشت. گفتم: حاجی جان عیبی ندارد. ما هم می ایستیم. تازه بچه ها ما را ببینند، می روند کنار، نمی گذارند در صف بایستيم.
🌷....حاجی گفت: دیگه بدتر. اگر بخواهیم در صف بایستیم و غذا بگیریم که.... اگر هم بخواهیم حق دیگران را پایمال کنیم که از آن بدتر. ناچـار برگشـتیم. دقت کردم. حاجـی دارد آهسـته با خودش حـرف مـی زند: خدایـا خـودت مـی دانـی کـه تکبـر نمـی کنم، ولـی سـزاوار نیسـت مـن کـه سـرباز امـام زمان (عج) هسـتم، در صـف بایسـتم و دنبـال غـذا باشـم....
🌷هنوز بیش از چند قدم جلوتر نرفته بودیم که پیرمرد سیدی جلو ما را گرفت و گفت: آقایان شام خورده اید؟ گفتیم: نه، نخورده ایم. سید گفت: خدا را شکر! برای من غذا زیاد گذاشته اند. مانده بودم که این همه غذا را چه کار کنم که اسراف نشود. حاجی دستش را بالا برد و خدا را شکر کرد. بعد دنبال سید رفتیم داخل کوپه اش. سفره انداخته بود و چه غذایی هم....
🌹خاطره اى به ياد شهید حجت الاسلام عبدالله میثمى
9.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆🎥 فرماندهان ارشد جنگ در معیت شهید میثمی به زیارت امام رضا (ع) مشرّف شدهاند.
🎞 این کلیپ، با سخن کوتاه شهید میثمی آغاز شده و سپس حضّار به معرفی خود میپردازند.
➖ پشت سرِ شهید میثمی، شهید اکبر آقابابایی
و در کنار او، کوسهچی، محمدعلی(عزیز) جعفری، مرتضی قربانی،
علی فدوی، شهید سید محسن صفوی، محسن رضایی،
شهید محمدرضا دستواره، آسودی، نیکخواه،
محمد باقری، امین شریعتی و ... دیده میشوند.
▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️⚪️▫️
⏳ دوران #دفاع_مقدس
💠 رعایت بیتالمال
🌸 شهید عبدالله میثمی نماینده امام در قرارگاه مرکزی خاتمالانبیاء(ص) بود.
🍀 وقتی میخواست به جایی دیگر برود، عبای خود را درآورده و زیر بغل میگرفت ،تا جلبِ توجه نکرده و کسی او را نشناسد.
🌼 پیاده میآمد کنار جاده و سوار ماشینهای بین راهی میشد و تا رسیدن به مقصد، شاید چند بار، ماشین عوض میکرد.
🌿 بیشتر رزمندگان که در جبهه سوار ماشینهای عبوری میشدند، پشت وانت تویوتا مینشستند و کسی شانس میآورد اگر صندلی جلو، خالی میبود و در کنار راننده مینشست!
🌺 شهید میثمی، خود را مثل بسیجیان دیگر میدید و با اینکه میتوانست با تویوتای استیشن قرارگاه تردد کند، ولی حاضر نمیشد از ماشین بیتالمال استفاده نماید.
┄──┄┄──┄──┄┄──┄
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄
🌺 توصیهای شاد از شهید عبدالله میثمی🙂
💠 متن خاطره :
هیچ وقت عبدالله رو بیلبخند نمی دیدی. به دیگران هم میگفت: از صبح که بیدار میشین، به همه لبخند بزنین، تا هم دلشون رو شاد کنین و هم براتون حسنه بنویسن...
وقتی به دنیا اومد ، پدربزرگش به قرآن تفأل زد و این آیه اومد: قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللهِ آتَانِيَ الْکِتَابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيّاً . برا همین اسمش رو گذاشتند عبدالله. وقتی هم شهید شد، سخنرانِ مراسم تشییع (که روحانی بود )میگفت: مانده بودم چطور سخنرانی رو شروعکنم. تفألی به قرآن زدم و این آیه آمد: قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللهِ آتَانِيَالْکِتَابَ وَ جَعَلَنِي نَبِيّاً
💠خاطرهای از زندگی روحانی شهید عبدالله میثمی، نماینده امام در قرارگاه مرکزی خاتمالانبیاء(ص)
▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️
💠 تلافی رنجاندن دل بسیجیها
🌷عبدالله برای اصلاح موهایش، از آرایشگاه صلواتی قرارگاه نوبت گرفته بود. وقتی وارد شد، دید که بسیجیها در صف نشستهاند. بلافاصله برگشت بیرون. کسی علت را پرسید. گفت: من خجالت میکشم از اینکه در صندلی اصلاح بنشینم و بسیجیها در صف باشند. گفت: این چه حرفی است؛ نوبت گرفتن یک مسئله عادی است و همه میدانند
🌷بالاخره با اصرار دیگران نشست. وقتی از آرایشگاه بیرون آمد، عینکش افتاد روی زمین و دستهاش شکست. عبدالله لبخندی از روی رضایت زد و گفت: خدایا شکرت! این هم به تلافی شکستن دل بچه بسیجیها. خداوند میخواست با این کار تلافی کند
🌹خاطره ای به یاد شهید روحانی عبدالله میثمی
📚 کتاب "تنها سی ماه دیگر"، نوشته مصطفی محمدی
❌❌ اونها حواسشون جمع بود، ما چی...؟!
┄┅☫🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷☫┅┄