eitaa logo
دفاع مقدس
4هزار دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
11.4هزار ویدیو
950 فایل
🇮🇷 کانال دفاع مقدس 🇮🇷 ✅ مرجع‌نشرآثارشـ‌هدا و دفاع‌مقدس ⚪️روایت‌گر رویدادهای جنگ تحمیلی #کپی_آزاد 🌴اینجا سخن از من و ما نیست، سخن از مردانی‌ست که عاشورا را بازیافته، سراسر از ذکر ﴿یالیتناکنامعک﴾ لبریز بوده و بال در بال ملائک بسوی کربلا رهسپار شدند
مشاهده در ایتا
دانلود
📷 عملیان کربلای پنج - انتقال مجروحین 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▫️ دفاع مقدس ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
💠 عملیان کربلای پنج 🌴 صحنه هایی از نبرد 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▫️ دفاع مقدس ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
💠 عملیات کربلای پنج 📷 ایجاد خاکریز و جان‌پناه برای رزمنده‌ها 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▫️ دفاع مقدس ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
📷 انتقال اسرای ارتش بعث عراق به پشت جبهه 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▫️ دفاع مقدس ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
📷 کشته های ارتش بعثی صدام 🔹 عملیات کربلای پنج 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▫️ دفاع مقدس ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
📷 محمدنبی رودکی، فرمانده لشکر19 فجر در جمع صمیمی رزمندگان استان فارس 🌴 دوران #دفاع_مقدس 🌴 گروه وا
💠 نقل خاطره از محمدنبی رودکی، فرمانده لشکر فجر-استان فارس ▫️ ١۶سالم بود که وارد لشکر16 فجر شدم. شروع کار من به عنوان دیده بان خمپاره بود و تا آخر جنگ هم ادامه دادم. در این مدت طولانی دررفتار وبرخورد محمدنبی رودکی، فرمانده لشکر فجر چیزی جز تواضع، فروتنی وآرامش ندیدم. تا قبل ازآن خیال می کردم که فرمانده لشکرها آدم‎هایی بدون حوصله وعصبانی هستند ولی خصوصیات اخلاقی حاج نبی نظر مرا عوض کرد. حدود 9 سال درخدمت این فرمانده عزیز بودم ولی یکبار هم ندیدم که باکسی تند برخورد کند یا بر سر کسی داد بزند آن هم در شرایط سخت جنگ که همراه با فراز ونشیب‌ها بود. سال‌ها پس از پایان جنگ (1392) به منظور ضبط گفتگو و ضبط خاطرات ایشان از دفاع مقدس به تهران رفتیم. به دفتر حاج نبی مراجعه کرده و در آنجا به دفتر دار او گفتم که آیا حاجی هنوز هم حال وهوای دوران جنگ را دارد ودر برخوردها آرام و مهربان است؟ آن بنده خدا گفت: حاجی به مراتب بهتر از آن موقع است و با آرامش خاص برخورد کرده و برخورد ملاطفت‌آمیز با اطرافیان و دیگران دارد. --(راوی: رزمنده لشکر19فجر در دوران دفاع مقدس) 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▫️ دفاع مقدس ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
📜 خاطره ای از شب یلدای زمستان ۱۳۶۵ در جبهه 📆 سال ۶۵ و در شب یلدای آن سال ما در منطقه "علی شرقی، علی غربی" و تپه ۱۶۰ بین دهلران و موسیان ایران و مرز عراق در سنگری تنها به وسعت شش متر و در فاصله کمتر از ۱۰۰ متری با نیروهای عراقی بودیم و چون در تیررس عراقی‌ها بودیم سقف سنگر را بسیار پائین آورده بودیم تا از دور دیده نشود. 💫 در آن شب ۱۵ نفر بودیم و چون سنگرمان کوچک بود به سختی کنار یکدیگر نشستیم. اما سفره‌ای پهن کردیم و توی آن آینه، قرآن، کاسه آب و اسلحه گذاشتیم و عکس همرزمان شهیدمان را هم به کنارشان قرار دادیم؛ آن سفره شب یلدا هیچگاه از ذهنم پاک نمی‌شود و شب خاطره‌انگیزی شد. ☺️ در آن شب توسط یکی از بچه‌های اهواز، هندوانه‌ای تهیه شد، من نیز تخمه و پسته‌ای که یک ماه قبل وقتی در مرخصی بودم تهیه کردم، را توی سفره گذاشتم و بچه‌های شمال هم چند دانه ازگیل و گلابی جنگلی آوردند. سوغات بچه‌های طارم زنجان هم زیتون بود. بیوک آذری زبان نیز نُقل‌های معروف و خوشمزه از ارومیه آورده بود و خلاصه هر کسی به نحوی نقشی در آماده‌ کردن سفره شب یلدا آن هم در شرایط سخت منطقه و در فاصله کمتر از ۱۰۰ متر با عراقی‌ها ایفا کرد. ✅ اینها همه در شرایطی بود که ما باید برنامه‌مان در ۴۰ دقیقه تمام می‌شد و به دلیل نزدیکی با نیروهای عراقی نگهبانی هم می‌دادیم. قرار بود سه روز بعد از آن شب به یادماندنی عملیات بزرگ "نهر عنبر" توسط نیروهای ارتش، سپاه و بسیج در منطقه دهلران و موسیان علیه نیروهای عراقی انجام شود. 😉 آن شب در کنار سفره یلدا هرکس در فضای صمیمی لطیفه‌ای شیرین یا خاطره‌ای از دوست شهید خودش تعریف می‌کرد. در پایان همگی با خواندن دو رکعت نماز از خدای بزرگ خواستیم تا در این شب که جزء فرهنگ ملی و باستانی ما است و خانواده‌های ایرانی در کنار هم جمع‌ شده‌اند ما را دعا کنند تا در این عملیات مهم پیروز شویم. 😍 چه حالت روحانی و وصف‌ناشدنی بود وقتی بچه‌ها با دادن نامه خود به یکدیگر وصیت می‌کردند هرکس که زودتر شهید شد دیگری نامه‌اش را به خانواده‌اش برساند و این عملیات هم با پیروزی ما همراه شد. 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▫️ دفاع مقدس ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
🔹 محمدنبی رودکی، فرمانده لشکر19 فجر - استان فارس 🌴 دوران #دفاع_مقدس 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس" h
💠 خاطراتی از "شهید محمد اسلام نسب" 🎤 از زبان سردار محمدنبی رودکی، فرمانده لشکر19 فجر 🌷پیش از عملیات کربلای 4، بچه های تبلیغات با محمد مصاحبه ای کردند. محمد در ابتدای صحبت هایش گفت: ما می دانیم در این عملیات پیروزیم، زیرا کسی از ما حمایت می کند که هر وقت نام ایشان ... بغض گلویش را گرفت. بار دوم هم و بار سوم. در نهایت می فرماید: ایشان[حضرت فاطمه(سلام الله علیها)] کسی هست که ما را در این عملیات پیروز می کند! اما نکته عجیب این بود که عملیاتی که چند روز بعد از این مصاحبه انجام شد و محمد در آن شهید شد، یک عدم الفتح بود و ما پیروزی در آن نداشتیم. اما دو هفته بعد، کربلای 5، با ذکر یا زهرا(س) انجام شد، که یک فتح الفتوح بود و ما در آن تقریباً دو سوم ارتش عراق را منهدم کردیم. به این ترتیب پیش بینی محمد در مورد پیروزی در عملیات، آن هم تحت عنایت حضرت زهرا(س) محقق شد. مرداد ماه سال 1367 بود. آیت الله خامنه ای، رئیس جمهور وقت، برای بازدید به مقر لشکر 19 فجر، در کوت عبدالله اهواز آمدند و دلایل پذیرش قطعنامه را برای فرماندهان لشکر شرح دادند. طبق برنامه، فیلم مصاحبه شهید اسلام نسب را که چند روز قبل از شهادت ایشان ضبط شده بود را برای حضرت آقا پخش کردیم. محمد در صحبت هایش از عملیات هاي مختلف یاد کرده و گفت: پاره تن رسول الله(ص)، همیشه ما را در مصائب یاری کرده است! پس از مکثی کوتاه ادامه داد: من هر گاه نام بی بی فاطمه زهرا(س) را بر زبان می آورم، ناخودآگاه از خود بی خود می شوم... سکوت کرد، عینک را از چشمانش برداشت و با دست، نم اشک را از زیر چشمانش گرفت. 😭 با دیدن این حالات محمد، حضرت آقا هم منقلب شده، عینک را از چشمانش بر داشته و اشک چشمان خود را گرفتند و فرمودند: بگو... بگو...چرا سکوت کردی؟ داشتی از ملاقات با آن بزرگوار می گفتی، جان مادرم بگو که با ایشان رابطه داشتی...😭 محمد گفت: من وقتی نام ایشان را می برم، از خود بی خود می شوم... آقا فرمودند: نگفتم ایشان با مادرم ارتباط داشته است. فیلم مصاحبه که تمام شد آقا فرمودند: من مطمئن هستم این شهید عزیز در عالم بیداری با حضرت زهرا(س) ملاقات و مراوده داشته اند، می خواست چگونگی این دیدار را توضیح دهد، اما نمی دانم چرا صحبت را عوض کرد و منصرف شد. بعد با دستمال، اشک هایی که روی صورتشان می درخشید را پاک نمودند و از گذشته محمد پرسیدند. گفتم: پیش از انقلاب در هیئت های مذهبی فعال بودند. سرشان را تکان دادند و گفتند: همین است که ریشه دارد! وقت خداحافظی از ما نسخه ای از این مصاحبه را خواستند و ما با افتخار به ایشان هدیه کردیم. 📚 منبع: سردار زهرایی (روایت هایی از شهید بزرگوار محمد اسلام‌نسب) 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▫️ دفاع مقدس ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
💠 خاطراتی از "شهید محمد اسلام نسب" 🎤 از زبان سردار محمدنبی رودکی، فرمانده لشکر19 فجر 🌷پیش از عملی
10.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | مصاحبه شهید محمد اسلام نسب 🌿 به خاطر عرض اراداتش به بی بی فاطمه زهرا سلام الله علیها، او را "سردار زهرایی" می نامیدند💕 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▫️ دفاع مقدس ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas
دفاع مقدس
🎥 #فیلم | مصاحبه شهید محمد اسلام نسب 🌿 به خاطر عرض اراداتش به بی بی فاطمه زهرا سلام الله علیها، ا
💠 خاطرات فرزندان شهید محمد اسلام نسب 🎤 بابا هر از گاهی که یکی از رفقایش شهید می شد، اگر می توانست برای مراسم ختمش حتماً به شیراز می آمد و گاهی در مراسم شهدا سخنرانی می کرد. یک روز که از خط برگشته بود، گفت: ابوذر، فردا مراسم فلان شهید است، من می خواهم برم شیراز، میای؟ من که مدت ها بود به شیراز نیامده بودم، از خدا خواسته گفتم: چرا که نه! با هم به میدان چهار شیر اهواز آمدیم. نمی دانم چه مناسبت یا ایامی بود که اصلأ ماشین برای شیراز پیدا نمی شد. چند دقیقه ای که بی نتیجه ایستادیم، متوجه بابا شدم که سر به سمت آسمان کشید و گفت: خانم، یا حضرت زهرا، من را شرمنده این شهید نکن، کمک کن به مراسم ختمش برسم! خدا شاهد است، سرش را که پائین آورد، به دقیقه نکشید، یک ماشین آریا جلو پای ما ترمز زد؟ -کجا؟ - شیراز! - تا گچساران میرم! بابا کمی فکر کرد و گفت: توکل به خدا، ابوذر سوار شو. سوار ماشین شدیم. توی راه بابا گفت: آقا حالا مسیرت شیراز نیس! - نه آقا، من گچساران میرم. به گچساران رسیدیم. یک دفعه راننده برگشت و گفت: برادر، منصرف شدم خودم شما را تا شیراز می رسانم! بعد هم ما را به شیراز رساند و پدر به موقع به مراسم آن شهید رسید. (به روایت ابوذر اسلام نسب) ا▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️ 🌷در جریان بمباران پادگان ابوذر در سر پل ذهاب، ترکشی یا شیشه ای، مثل خار بر چشم محمد وارد شده و آن را بد جوري پاره کرده بود. خبردار شدم در اصفهان بستری است. خواستم به اصفهان بروم که گفت: نیا، من اینجا نمی مانم. از اصفهان به منطقه برگشته بود. چند روزی مرخصی گرفتم و به اهواز رفتم. دیدم پنبه و باندی روی چشم زیر عینکش گذاشته است. گفتم: وضع چشمت چه جوره؟ خندید و گفت: نگران نباش، خوبه، مشکلی نداره! مدتی بعد برگشت شیراز و در بیمارستان خلیلی چشمش را به متخصصان چشم پزشک نشان داد. پزشکان پس از معاینه گفتند: امیدي به برگشت بینایی و بهبود چشم شما نیست! غم سنگینی بر دل محمد نشسته بود، دوري از جبهه و هدف بزرگ زندگیش، مثل کوهی از درد بر سینه اش سنگینی می کرد. چند روز بیشتر از قطع امید پزشکان نگذشته بود که دوباره به بیمارستان برگشت. با اصرار کادر پزشکی را راضی کرد تا چشمش را عمل کنند. می گفت: شما با رمز یا فاطمه الزهرا (س) جراحی را شروع کنید. هرچه از دستتان بر می آید انجام دهید، کاری هم به نتیجه عمل نداشته باشید. بالاخره یکی از پزشکان، توکل کرد و راضی به این عمل شد. چند روز بعد از عمل، وقتی بانداژ چشمان محمد باز شد، بینایی مجددش، اشک حیرت را به چشم همه پزشکان نشاند. نتیجه عمل با آنچه آنها تصور می کردند قابل مقایسه نبود. هنوز پانسمان چشمش را کامل برنداشته بودند که دوباره عازم منطقه شد. (به روایت علی اسلام نسب) 📚منبع: ستاره سهیل ( روایت هایی از سردار شهید محمد اسلام نسب) ا🌷🌾🌷🌾🌷🌾🌷 هدیه به سردار شهید محمد اسلام نسب صلوات🌿 "شهدای فارس" ↘️ شهید اسلام نسب - تولد:28/12/1333- روستای لایزنگان- داراب- فارس آخرین سمت: فرمانده گردان امام رضا(ع) شهادت:4/10/1365- شلمچه- عملیات کربلای4 🌴 گروه واتساپ "دفاع مقدس" https://chat.whatsapp.com/C2cmirle7r2I68ULVJglLk ▫️ دفاع مقدس ۲ https://chat.whatsapp.com/KcGc5RPIVyd2LU8tjcgZK1 تلگرام https://t.me/Defa_Moqaddas ایتا http://eitaa.com/DefaeMoqaddas